
جلسه دوازده
کتاب آن سوی مرگ کوششی کمسابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهرهگیری از گفتههای افرادی که پیش از این تجربهای نزدیک به مرگ را داشتهاند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
هاله های نور اطراف هر جسم برزخی
شهادت دادن صورت برزخی اجسام
ارواح پلید، همنشین شیاطین
تصویر سازی شیاطین
راه فاصله گرفتن از شیاطین
بازار، خوراک شیاطین
حالتهای جسم مثالی
گستره اشراف امام زمان بر عالم
صحنه اول : مجلس قمار، مالامال از شیاطین
نحوه تشویق شیاطین
متن جلسه
هوش مصنوعی :سلسله مباحث مصطفی امینیخواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه دوازدهم سلام علیکم و رحمت الله بسم الله سلام و ارادت دارم خدمت همه عزیزان سال نو رو تبریک عرض میکنم این سال ۱۳۹۸ سال پربرکتی باشه برای همه ما و انشالله که زمینههای معنوی در ماه در این سال تقویت بشه و مقرب بشیم خدای متعال و امام عص بحثی رو سال گذشته خدمت عزیزان داشتیم کلیت بحث در مورد این بود که جایگاه حقیقی انسان کجاست و انسان صادق یعنی انسانی که واقعی بر مبنای واقعیت زندگی میکنه چه شکلیه و چطور باید زندگی بکنه یه مقداری در مورد واقعیت با هم صحبت کردیم که واقعیت اینایی نیست که میبینیم اینا یکم گول زننده است واقعیت در پس پرده است در ورای این زندگی ما کتابی رو به رفقا شروع کردیم مطالعه کتاب آن سوی مرگ نصف کتاب رو کمتر از نصف کتاب رو خوندیم سال گذشته و ماجرای دوم کتاب بودیم این آقای مهندس تو کما رفته بود یه سری اتفاقات و وقایعی که دیده بود رو نقل میکرد به اینجا رسید که گفت منو وارد یک استوانه قهوهای رنگ کردن به محض اینکه وارد استوانه قهوهای شدم از اول خلقت یادم اومد همه مسائل کی توضیحاتی داد در مورد عالم خلقت عالم ارواح عالم زر و مسائلی رو مطرح کرد بعداً شاید باز یکمی در مورد این مسائل با همدیگه صحبت بکنیم اگه خدا توفیق بده به این بخش جذاب ماجرا میرسیم که سال جدید انشالله با هم بخونیم وارد استوانه قهوهای شدم و یه دور اومدم تو شهر با این چشم ملکوتی خودم دور زدم ببینم تو شهر چه میگذره حالا ماجرا قشنگه چند تا واقعه رو دیده و نقل میکنه ببینیم که الانی که ما اینجا نشستیم چه خبره یه چیز دیگهای یه واقعیت دیگهایه اینایی که ما میبینیم نیست این چهرهها و صورت و قیافهها و این در و دیوار و اتاق و اینا نیست اینا ظاهر ماجرا در پس پرده خبر دیگری است ایشون یه سری چیزا رو دیده و داره در استوانه قهوهای آهسته آهسته پیش رفتم به سمت دهانه دیگر استوانه رفتم وقتی از دهانه دیگر رد شدم بالای شهرم حدوداً ۶۰ متر بالاتر از سطح زمین بودن مثل روزهای قبل تنها چیز غیر عادی یه هالهای بود که در اطراف بدن هر کدومشون وجود داشت هالهای از نور و امواج همه حال نور دارند میگه حالا چه شکلی بودن به شکل دایره بودن گفتم نه به شکل بیضی کمی متمایل به سمت چپ اون اوضاع اصحاب یمین و اصحاب شمال آدمو نشون میده ایشون دیده بوده که این بیضی اصحاب شمال بودن به سمت راست پرده میگیم و میریم این هالهها همون جسم اسیریشون بود گفتیم بدن مثالی و بر سرابهای بدنشون رو در بر میگرفت من اینا رو میدیدم چشم برزخی که میگن همینه این کیه چه شکلیه هر درخت و هر جسم بی جان هم دارای یک هاله بود هیچ چیزی بدون صورت برزخی نیست این ستون صورت برزخی داره این ستون روز قیامت شهادت میده همه کسایی که اینجا نماز خوندن اومدن رفتن حرف زدن غیبت قرآن خوندن همه رو شهادت میده یعنی چی یعنی این گل این خاک و این رنگ و پوسته رنگ و اینا شهادت نه اون صورت برزخی شهادت جابجا کنی سر جای خودشه توی پامنار تهران یه عرق فروشی داشتیم بعد انقلاب اینو تبدیل کردن به مسجد روز قیامت کاباره شهادت میده مسجد هم شهادت میده مسجد خبر نداشتم یه دوستی گفتش که بزرگان بودیم یکی وایستاده بعد گفت از عجایبی بود که پدربزرگ ما رو تو قبر بکر گذاشتن تجدید میشه چند میلیون اونجا مدفون چند صد هزار نفر شقی دفنه بز ولی دفن میشه باز یه شقی دفن میشه همه تو یه قبر این قبر سه طبقه شوخی میکرد ارمنیه کنار یه بنده خدایی دفن بود و خوابشو دیدم اوضاعت چطوره در رنگ میوه کاغذ اسم امیرالمومنین نوشته شده باشه تا قیامت ملائکه تقدیس میکنه یه روایت یه مطلب علمی در حد یک خط از یکی مونده باشه روز قیامت به هر یک خط چند شهر بهشت بابت یه خط مطلب علمی به آدم میدن یعنی صورت ملکوتیش اینه کاغذ محو بشه محو بشه و خود کاغذ که کار ندارن رو صورت ملکوتی صدای روحانی ازم سوال کرد اینجاهاش خیلی قشنگه هالیوودیه اینا رو خوب دقت بکنیم صفا صدای روحانی ازم پرسید چی میبینی گفتم دارم هالهها رو میبینم پرسید غیر از اینا چی میبینی اومدم بگم چیز غیر عادی دیگهای نمیبینم که ناگهان اون صحنههای وحشتناک را مشاهده کردند به قدری وحشتناک پنداشتم در نزدیکترین نقطه به جهنم قرار دارم میلیونها میلیاردها موجود برخی سیاه و برخی خاکی رنگ زمین و آسمون شهر را پر کرده هر بینندهای در نگاه اول خیال میکرد که انبوهی از ملخهای زشت و عظیمالجث عظیم الجثه هستند تعدادشون به حد زیاد بود که لایه لایه روی هم سوار بودند اونا تو دستههای چند صد هزار نفری به هر طرف میتاختند از ساختمونا بالا میرفتن از دیوارها از شیشههای پنجرهها میگذشتند داخل خونهها میشدن نه فقط به خونهها نفوذ میکردند بلکه به همه جا وارد میشدند وارد مغازهها ادارات ماشینها رستورانا آرایشگاهها حتی اماکن مذهبی اونا با خود نفرت رو تو شهر پخش میکردن و بوهای بد بعد میگه که موجودات سیاه شیاطین بودند و موجودات خاکی رنگ ارواح پلید یعنی ارواح مردگان گناهکار همنشین شیاطین با شیاطینه قیافههاشون با هم فرق داشت گفتم بله شیاطین هیئتهای عجیب و مختلفی داشتند دائما تغییر شکل میدادند به چه شکلهایی در میومدن به هر شکلی تو اندازههای گوناگون متوسط بزرگ غول آسا اگه بخواید قیافههاشونو وصل کنم باز هم من و شما دچار مشکل میشیم مثل مشکلی که در مورد منظره بهشت داشتیم من در تشریح هیئت المجودات موفق نمیشم تصور کنید طرف نابینا بود یه لحظه بینا شد و فقط یه خروس دید بعد نابینا شد خروسه آسمون شبیه خروسه فضای ذهنی که نسبت به دنیا دارید میفهمید نمیفهمی شیطان که میگم یعنی چی با این حال بازم میخواید بدونید تقریبا شبیه کدوم موجودات زمینی بودن گفتم آره گفت توضیحات ناقص من شما رو به خواستتون نمیرسونه ببینید شیاطین قیافه بشری ندارند هیئت حیوانی هم نداشتند با وجود این بسیاری از آنها دارای چشم گوش دست پا و بینی بودند همونطور که عرض کردم دائم شکلهای مختلف به خود میگرفتند مثلاً نظیر سوسکهای عجیب و عظیم مارمولکهای بسیار زشت و بزرگ گوریلهای کاملا غیر عادی حتی جنین انسان یا حیوان بلافاصله تاکید میکنم که چندان شباهتی به سوسک مارمولک گوریل یا جنین نداشتند حل مفهوم ترکیب از همه ایناست گوریل هم هست صنعت پتروشیمی رو برای بچهای که در جنینه توضیح بدی چی میگی برای آدمی که به دنیا اومده سخته توضیح دادن عالم بالاتر صورت باطنی و ملکوتیشون که بسیار بعضیا خودشونو به خودشون نشون میدن تو حرم امام رضا یه لحظه چشمم باز شد دیدم همه به شکل حیوونن مست گیرم در شهر هر آنچه هست گیرم خیلی اوضاع ملکوتی عالم وضعیت صورتاشون چه جوری بود من ماجراهایی دارم خاطراتی دارم سینه به سینه فضا خوب بود با احساس صمیمیت بیشتری بینهایت زشت و ترسناک معمولا لایه شبیه پوست چین خورده رو صورتشون دیده میشد دقت میکنید خیلی جالبه تا اندازه مثل پوست تمساح ولی پر از دملهای چرکین چشمهاشون مثل دو حباب شیشهای بود و به طرزی هراس آور میدرخش دهانهای عدهای از آنها گشاد و عمیق بود بعضی زبان پهن و بعضی زبان باریک و دراز داشتند به طول ۳ تا ۷ جنس بدنشون چی بود از جنس خاصی بود نمیتونم بگم چه جنسی اما لزج به نظر میرسید فیلم معذرت میخوام شبیه خلط یا آب بینی غلیظ با وجود سیاهی براق اطراف آدمهای زنده اغلب کنار شونهها یا بالای سرشون گاهی چنان به آدمها نزدیک میشدند که انگار به زیر پوست آنها نفوذ کردند گاهی هم در مجاورت آدما مثل توده زنبور رو هم مینشستن بعد از مدتی یه باره خواستن و میرفتند لخت بودم بعضی بیمو بعضی پشمالو مخصوصاً موهای سر برخی از اونا خیلی بلند بود بلند و ژولیده جنسیتشون چی بود بیشتر خنثی بودن ولی نر و ماده هم در بینشون وجود داشت هر دسته به یه روش حرکت میکردند البته همه با قدری فاصله از زمین عدهای سر میخوردن جمعی مثل تمساح با حرکت دادن دست و پای کوچیکشون میخزیدن تعدادی میجهیدند میتونستم حرف بزنم صداهای بم و شبیه خرخر از دهنشون خارج میشد و دائم چیز سیاه و مایع مثل مانند هم قی میکردند و روی بسیاری از آدمها میریختند شیاطین بودن مهندس قیافه ارواح آدمهای پلید چه جوری بود به هر حال میشد فهمید که انسانم اما بدن و صورتشون بسیار کشیده و باریک بود به طوری که بیشتر شبیه مار به نظر میرسیدند یه جور صفاتیه حالا بعدا انشالله بعد اینکه این کتاب تموم بشه یه بحث اینجوری دارم از یه کتاب دیگه انشالله میارم براتون کتابی که از بزرگانه که این مسائل برزخی رو به زبان خیلی قشنگ و کتاب خیلی سنگینی هم هست به زبان فلسفی و قرآنی ایشون توضیح داده انشالله میان با هم میخونیم بحث به طوری که بیشتر شبیه مار به نظر میرسند اونا بر فراز شهر یا کمی بالاتر از سطح زمین تو هوا میخزیدند واقعا چندش آور سردی نگاهشو بو هم رو کارت کش میکرد نظم و قانونی هم داشت میگه ظاهرا بی نظمی و بی قانونی حاکم بود اما با وجود بینظم و بیقانونی نظم وجود داشت این احساس من بود به همه تابع قانونی مرموز بودند قانونی که به آنها حکم میکرد دقیقاً در جایی باشند که باید باشن کاری رو بکنن که باید بکنن میفهمی چی میگم نه مهم نیست خودم درست نمیفهمم سوره مبارکه مریم میفرماید که انا السن الشیاطین عز واشنگتونو میفرستیم بیفتن به جون شما محدوده داره هیته داره مرحوم آیت الله فرمود که شیطان سگ درگاه خدا سگ درگاه خداست سگ پاچه میگیره ناشناسو میگیره به کسی شناس باشه لگد میزنن میدونه باید سراغ کی بره میشناسه آدمش جنسا رو میدونه نزدیک بشه فراری اسم بعضیا میاد فرار میکنه به یه آقایی موقع عمامه گذاری فرموده بودند دقت بکنین قشنگه عمامه یه طلبه رو گذاشته بودن این داستانو بدون اینکه بگن من خودم دیدم گفته بودن بعد بعداً برای نوهشون این لباس خیلی لباس شریفیه قبلشو بدون یه آقایی یه جایی رفته بود بخوابه عمامه رو گذاشته بود بالا سرش یه تعدادی از این شیاطین اومده بودم بهش حمله کنم یکی از اینا درو باز کرده بود دیده بود بالا سر این آقا عمامه است برگشته بود به رفیقاش گفته بود که این آقا از لشکریان خداست بیا بریم خوابیده بودم عمامه بالا سرم بود اینا اومدن اذیتم کنن از لشکریان خداست بریم کاریش نداشته شب اول ماه رمضون کوک میکنه میبینمت اونی که مومنه اهل تعبده روزه گرفته قرآن میخونه هی داره فاصله میگیره ماجرای خیلی قشنگ نقل میکنه از این نحوه درگیری شیاطین با اینها زمینههایی میبینند یکی از اساتید ما میفرمود یه سحر پا شدم حال خوبی داشتم گریه و سوزی صبحش اومدم بیرون یه خانمی تو خیابون منو دعوت کرد مامانم گفته بازی نکن ردش کردم پهلوانی تهرانی ایشون تا منو دیدن یه نگاهی با محبت کردن لبخند زدن فرمودند که سحر خوب وقتی آدم داشته باشه نور سحر روز چاله رو بهش نشون قرآن خونده میشه شیاطین ازش دور ملائکه میاد چه کارایی ملائکه رو دور میکنه شیاطین میاره مثلا بازار خوراک شیاطینه بازار مسجد بازارم کمترین ثواب داره بازار جای خوبی نیست بازار پاتوق شیطانه کراهت داره شما بازار مغازتو اولین نفر باز کنی آخرین نفر بب کراه مستحب اینه که آخرین نفر باز کنی اولین نفر ببنده کمتر تو بازار باشی سال رونق تولیدم که دیگه به باد دادیم دیگه با محیط رو میخوام بگم محیط محیط دروغه محیط نیرنگ محیط تقلبه محیط غشه محیط خیانت فضا فضای شیاطینه اینجا زیاد خیلی کمتر تو حرمها هستم ولی کمترن دقت میگه که به جز شیاطین و ارواح پلید موجودات دیگهای هم بودن نوری بسیاری هم بود موجهای نوری هر چند گاه به سمت شیاطین حمله بردند و نابودشون اما دوباره شیطانهایی از همون نوع جای اونها رو میگرفتند اون رشتهها یا امواج نوری فرشتهها بودند بعد میگه که صدای روحانی از من خواست من اجازه داد که صحنههای دیگهای رو ببینم صحنههای جزئیاتو به من نشون میدادند و من همزمان صدها صحنه کوتاه رو با همه جزئیاتشون دیدم بله همزمان همزمان ۱۰۰ تا صحنه رو با هم دیدن میگه صدها صحنه تا وقتی که تو این اتاقیم نمیتونیم جای ساختمان واقع شده باشیم یا در پارک کوچولویی که کنارش قرار گرفته اما بدنه مثالی میتونه در آن واحد در چندین مکان مختلف باشه قبول میکنم جسم مثالی قادر از حالت فشرده خارج بشه به شکل بسیط یعنی به صورت امواج گسترده در بیاد بنابراین میتونه همزمان در نقاط مختلف حضور داشته باشه میگه شما موقع منبسط شده بودید گفتم آره منبسط شده بود در حالی که به صورت امواج منبسط بود نه مثل قبل که به صورت تجسدی امواج فشرده بود خدا را شکر به هر صورت من در حالت بسیط بودم از همین رو همزمان در صدها مکان و در چندین جهت مختلف حضور الان نوری که تو این نمازخونه است هم زمانی که با منه با شماست الان نوری که اینجا هست به من نزدیکتره یا به شما به کی نزدیک به همه ما احاطه داریم همزمان بر همه بدن ما هست درسته به بدن تک تک ما کاملا هست از این عالم که کسی فاصله بگیره این شکلی میشه امام زمان اینجوریه فوق العاده است فرمودند او اوذن الله الوائیه اذن الله صامعه یعنی چی گوش شنوای خدا بزنی صوتی که از دهن خارج میشه قبل از اینکه به گوش خودت برسه نه به گوش رفیق قبل از اینکه به گوش خودت برسه به گوش امام زمان اینجور اشرافی داره از شما به شما نزدیکتر موجودی که الهی بشه از مادی فاصله بگیره مجرد بشه بالا بره صعود کنه این شکلی میشه احاطه داره با همه فاصله گرفته رفته تو ملکوت اینا رو داره میبینه غوغای تو این عالم غوغ فردا بعد گفتش که همزمان صدها صحنه کوتاه رو با جزئیاتشون دیدم اول درست نیست همه رو همزمان دیدم ولی حالا چون شما میخواید دسته بند صفحه اول چی بود داخل یک خانه دوبلکس من داخل خونه دوبلکس رو دیدم در حقیقت من داخل اون خونه حضور داشتم توی حال چهار نفر دور یک میز چوبی مشغول قمار بودند البته قمار غلط قمار روی میز تعدادی چک مسافرتی دیده میشد توصیف ظاهر صحنه بود مادیش این بود من ملکوتشو دیدم مادیشو ندیدم در باطن چی بود حال پر از شیاطین بود شیطونها شکل خاصی داشت یکی دارای هیکلی کوچیک اما صورتی پیر یکی بسیار چاق و بیمو یکی لاغر با موهای بلند سیخ موجودی با یک چشم در پیشانی موجودی بدون چشم بدون دهان و بدون بینی و اگر داخل جسمم بودم حتما با دیدن اونها زهر ترک میشدم همشون در اطراف و لابلای دست و پاهای قماربازها وول میخوردند دائماً مشغول تشویق اون چهار نفر بودم شیطان قمار از کار شیطونی با دست تو داره بازی میکنه خمر کار شیطونه با زبون گفتم با صداهای بم که به خرخر شبیه بود ضمناً با چیزی دود مانند و خیلی بدبو که از زیر خود بیرون میدادند سنگینه بخونم یه روایتو فرمود روایت داره سحر ملائکه میاد بنده مومن برای عبادت بیدار میکنند میگن پاشو وقت نماز مومن باشه زودتر میگیره زودتر حس میکنه بعضیا ایمانشون بالاتره صدا میشنون بعضی میبینن شیاطین همزمان میان درگیر میشن با این ملائکه بابا تو فردا کلاس داری کار داری خستهای مسخره بازی در نیار روایت میگه اگر حرف اگه حرف شیاطینو گوش کرد خوابید شیاطین رو صورتش ادرار میکنن میرن اگر حرف ملائکه رو گوش کرد پا شد نماز شب خوند ملائکه که بیدارش کردن پشت سرش اقتدا میکنن بهش ببین عزیز دل تفاوت ره از کجاست تا به کجا که هر سحر یا ملائکه پشتت نماز میخونن یا شیاطین روز ادرار میکنند دقیقتر اینو بگید شیاطین سعی داشتن حرفاشونو به ذهن قماربازها القا کنند این و فی صدور الناس در سینهها وسوسه میکنن یعنی چی اونها صداهای بم و خرخر مانند از خودشون خارج میکردند این اصوات القا کننده تو ذهن قماربازها به صورت جملاتی قابل فهم در میومد خرخره شیطونو فوت شیطون میبینه پیشنهاد بکری به ذهنش اومده به این زودی کنار نکش مگه نمیخوای پولی رو که از دست دادی دوباره به دست بیاری نترس ادامه بده این بار حتماً برنده از هر لحظهاش نفت ببر شکی نداشته باش که تو هر دور برنده میش فقط کافیه که همینطور ادامه بدی اینا در واقع با خرخر کردن داشتن حرفاشونو میرسوندن ضمناً میفهمیدم که چطور تو ذهن قماربازها ترجمه میشه اینا خرخر میکردن جملهای که تو ذهن قمارباز میومد میفهم دود بدگو چی بود گفت دود نبود یه چیز بسیار بدبو و دود مانند بود که از زیر خودشون بیرون این باعث تقدیر میشد باعث تشویق و تحریک قماربازان میشد تا به بازیشون ادامه بدن این صحنه اول بود یه صحنه دومی داره که ایشالا فردا براتون قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما
جلسات مرتبط

جلسه هفت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه ده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه یازده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سیزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهارده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه پانزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه شانزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه هفده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ