شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه هجده

00:33:51
710

کتاب آن سوی مرگ کوششی کم‌سابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهره‌گیری از گفته‌های افرادی که پیش از این تجربه‌ای نزدیک به مرگ را داشته‌اند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

معنا در حقیقت است نه لفظ
طنین درب بهشت
متفاوت بودن شیوه شنیدن و دیدن در برزخ
حاضر بودن کل زندگی انسان
زنده و حاضر بودن خود اعمال با نیات موجود در آنها
صورت محبت، نیت، حسد و علاقه…
همه چیز در عالم بالا اثیری و توصیف ناپذیرند.
سرگردان و غمناک در بین اعمال
حس تنهایی در جهنم
تشبیه جهنمیان به هزاران میخ روی دیوار
نسبت نداشتن جهنمیان و ضیق بودن جایگاه شون
در برزخ مرگ دست نیافتنی است.
حکایت از افرادی که توانایی ارتباط با ارواح دارند.
حال آدم در برزخ مثل بودن در سونای بخار
صدقات مانند راه نفوذ هوا در حین خفگی

متن جلسه

هوش مصنوعی :سلسله مباحث مصطفی امینی‌خواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه هجدهم سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم در داستان سوم این کتاب این آقای دکتر گفت که من وقتی که روح از تنم جدا شد منو بردن به وادی حق الناس از ۱۳۵ هزار سال اونجا بودم و سرگردان بودم ۶۱۳ سالش رو تنها بودم تاکید می‌کنم نمی‌تونم این ادعای خودم رو اثبات بکنم بعد از اینکه این ۶۰۰۰ سال و ۱۳ سال گذشت احساس کردم که دو نفر پشت سرم هستند یکی سمت راست یکی سمت چپ من نمی‌تونستم اینا رو ببینم فقط حضور سنگین و دائمیشون رو حس می‌کردم این دوتا مامورای الهی بودند مامورایی که هیچ وقت با من حرف نمی‌زدند فقط من با اینا حرف می‌زدم البته نه به شیوه معمولی بلکه از طریق القاء مفاهیم من می‌تونستم خواسته‌ها احساسات و افکارم را به اون دوتا منتقل کنم بدون اینکه احتیاجی به صدا یا تلفظ داشته باشه که قبلا در مورد این عرض کردیم هر سه تای این سه نفری که براشون اتفاق افتاده تو این سه تا داستان میگن که ما القای مفاهیم می‌کردیم صوت و تلفظ و زبان و گویش و اینها نداریم چون اصلاً اون طرف دیگه نظام اعتباریات جمع میشه کلام لفظ کلمه اینا همه مال نظام اعتباریات اونجا خود معنا هست بزار اینم که تو روایت داره که در بهشت وقتی که به صدا در میاد تو روایت وقتی در بهشت رو می‌زنند تنت و قالت یا علی صدای در بهشت یا علی کلان برداشتن زنگ ساختن شما زنگ میزنی سه بار یا علی میگه همسایه نصف شب از خواب می‌پرند جدیدترین فحش‌هایی که آپدیت کردن و نصیبت می‌کنه این یا علی اینجوری نیست که حالا با سر و صدا تو بهشتم می‌خواد وارد بشه اون یا علی به تعبیر حضرت استاد آیت الله جوادی چون بهشت داره زحمت نیست و وقتی هم کسی در خونه کسیو می‌زنه یعنی با صاحب‌خونه کار داره اونجا چون داره اعتباریات نیست داره زحمت نیست صاحب‌خونه بهشتم امیرالمومنینه در بهشت که به صدا در میاد بدون این تلفظ گفتن یا علی برای اینکه ما بفهمیم یعنی در به صدا در میاد صاحبخانه می‌فهمد کسی پشت در است منظور اینه اینجور به ما گفتن بفهمیم که در به صدا در میاد میگه یا علی لفظی به این معنا نداریم کلمات به این معنا نیست هرچه هست معناست حقیقت حقیقت ترسیم میشه ما اینجا چون نمی‌تونیم حقیقت رو به هم نشون بدیم لفظ میاریم الان من اگه به شما بخوام بگم مثلاً شیر پاکتی تا حالا خورده‌اید خب باید شیر پاکتی رو یه لفظی براش بیارم خودش شیر باز چندین معنا داره بعد پاکتی رو بعدش بیارم شیر چی شیر آب شیر چی فلان شیر جنگل هزار تا ماجرا بشه باز بعدش اینجا چون لفظ ما دستمون کوتاه از اینکه حقیقت رو بیاریم معنا رو بیاریم اونجا دیگه لازم نیست شما دستت کوتاه نیست برای اینکه معنا رو بیاری خود معنا رو به او نشون میدی ارائه می‌کنی معنا لذا نوع تکلم اینها با همدیگه از جنس لفظ اولین چیزی که به اینا گفتم اشکالی نداره بگم گفتم چون حرفو به صورت نامتعارف نامتعارف با مامورا در میان گذاشتم ایرادی نداره حالا که صحبت به اینجا رسید اینم بگم دقت خیلی ایناش قشنگ فقط شیوه حرف زدنم نبود که با طرز صحبت دنیوی فرق داشت شیوه‌ای که پدیده‌های اطرافم رو می‌دیدم هم متفاوت بود چون اینجا ما شعاع داریم انعکاس نور داریم محدودیت داریم نداریم اونجا همه چی حاضر است فقط باید توجه کنیم الان با صرف توجه مسئله حل نمیشه درست شد الان من بخواهم اون نوک اون تپه‌های اون پشتو ببینم حل نمیشه باید یه دستگاهی داشته باشم تصویر رو برای چشم من حاضر کنه و تصویر به قوه خیال رسیده بشه قوه خیال نیاز به ابزار داره در دنیا بعد از این ماده بعد از دنیا دیگه قوه خیال نیاز به ابزار نداره خیالی نیستا دقت خیلی اینا مهمه باز خیلی نگرانم که بعضی مسائل یه جور دیگه جا بیفته خیالی توهم نیست قوه خیال که میگیم نه یعنی توهم یعنی اونی که باید ادراک صورت کنه اینجا ادراک صورت با دیدنه با چشم اونجا ادراک صورت با چشم نیست خب بعضیام کورن نمی‌بینن اون یعنی خودش حجاب ایجاد کرده برای قوه خیالش نه اینکه چشم داره و نمیبینه زینبیه مشکل داره شبکه مشکل داره عدسی چشمش مشکل داره اینا نیست اون طرف چشم نیست قوا نیست خود قوه خیال محجوبه همونجور که خود قوه عقل محجوبه همونجور که فطرت محجوبه روشنه سوالات خیلی خوبی دوستان میان می‌پرسن خیلی هم دوست دارم اینا رو جواب بدم دیروز یکی از دوستان سوال خیلی خوبی پرسید گفتم اینو شما برید یکی دو ماهی بحث اتحاد عقل و عاق گفتگو کنیم جواب بدم باید وارد یه دوره وسیع مباحث فلسفی بشیم از بحثمون می‌افتیم خیلی هم دوست دارم اینا که تموم وارد اون مباحث بشیم حالا امروز می‌خوام یه سری صحبت‌ها بکنم که چند ماهه هی میگیم هی هم دل دل می‌کنم بگم یا نگم حالا ببینم چی میشه همچنین شیوه‌ای که بوها رو می‌شنیدم می‌شمید شنیدن یعنی بو کردن یا علوم مختلف رو درک می‌کردم به چه صورت می‌شوید یا درک می‌کردید اگه فراموش نکنم به وقتش خواهم گفت فعلاً همین قدر بدونید که نوع دیدن شنیدن شنیدن گفتن و درک ک**** دیگری بود ابزار نداره خود اون حاضره بو ولی با بینی احساس نمیشه خود بو حاضره یعنی چی قابل فهم نیست درسته شنیدن هست ولی صوت نیست خود مطلب حاضر روشنه بعد میگه شما داشتی با مامورا حرف میزدی بله اولین چیزی که به اون دوتا مامور گفتم این بود که من برای چی اینجام تا سوال کردم تمام لحظات زندگیم رو در اونجا دیدم از بدو تولد تا آخرین لحظه که در زندگی در زمین زندگی کرده قبلا اینم دو سه بار اشاره کردم مثل فیلم نیست بیاد رد بشه فریم فریم باشه سکانس سکانس باشه تقدم داشته باشه همش همونجا حاضر است یه حقیقته یه چیزه اراده می‌کنی کجاشو ببینی نمیتونی نبینی باید ببینی حاضر گفتم به عبارتی اینجا رو دقت کنید سوالی که می‌کنم به جوابی که میده کتاب قشنگه به عبارتی همه وقایع زندگیتون به ترتیب مثل فیلم از نظرتون گذشت از ثانیه صفر تا ثانیه آخر نه نه اشتباه متوجه شدین اصلاً مثل فیلم نبود چطوری براتون توضیح بدم همه وقایع همه ثانیه‌ها و صحنه‌های زندگیم در آنجا بود در اطرافم از دوران شیرخوارگی تا نوجوانی جوانی و میانسالی همه اعمالم ریز یا درشت خوب یا بد آنجا بود هر کاری رو که در طفولیت انجام داده بودم یا در دوره دبستان یا دوره راهنمایی دبیرستان دانشگاه و غیره نویسنده میگه اصلا درک نمی‌کنم اونم میگه انتظار نداشتم که درک کنید بنده دوتا آیه بغل اینا نوشتم مطلبی که ایشون می‌خواد بگه و اون بزرگوار متوجه نمیشه یکی سوره مبارکه آل عمران آیه ۳۰ یکی آیه ۱۱۰ سوره یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا روزی که نفس هر آنچه عمل کرده محضر می‌بینه خود عمل می‌بین گزارش نمیدا اینجا فیلم صورتشو بهت نشون میدن به ترتیب قطعات نه خود عمل حاضره الان دیروز ما با هم اینجا بودیم دیروز کجاست دیروز سخنرانی کردیم سخنرانی دیروز کجاست صوتش دیروز دیروز که از بین رفت نه دیروزم نه عمل ما کجاست عمل ما همین الان با من و شماست سخنرانی دیروز همین الان با منه چیزهایی که دیروز شنیدین همین الان با شماست زنده است حاضر هیچی تمام نمیشه هیچی نمیره این گردش خورشید که میاد و میره تکراریه خورشید هر روز خورشید هر روزه حرف‌های سنگین خورشید هر روز خورشید الان خورشید یه ساعت پیش نیستا خورشید الان خورشید الانه مبانی فلسفی داره می‌خوام توضیح بدم طول می‌کشه فیاض علی الاطلاق فیضش آن به آن آن به آن داره فیض میده و حیات میده عرفانی عمل همین الان با من حاضره ما میگه ۲۰ سال پیش این کارو کردم تموم شد رفت تموم شدنی نداره ما تقدمو لانفسکم من خیر تجدوه عند الله تقدم نظام تقدیم اصلاً بحث سر همین بوده نظام تقدیم فرستادی فرستادی نرفتا فرستادی چسبید به خودت عمل باهاته هرچی شنیدی همین الان هرچه دیدی همین الان باهاته یه تیکه هم وسطش بیام بعضیا قوه حافظه رو می‌خوان فعال کنند مدیریت ذهن و فلان و اینا چه جور حافظمون قوی بشه راهکارها هست مثلاً حفظیات زیاد کنی از این حرفا اینا مال روانشناسی یه راهکار دیگه داریم که شما از اینجا بپری تو عالم بالا هرچی گرفتی باهات بچه‌ها هر وقت خواستی حاضر حاضر می‌کنی احضار می‌کنی اون مال نفسی که قویه نه اصلا مشخصه همونطور که انتظار نداشتم و ندارم عمق سرگردانی تشویش و غم‌هام رو در کسی میفهمه که به اون وادی رفته باشه ادامه بدید درباره دیدن گذشتم بله اینجا رو براتون بگم بعد احتمالاً یکی دو تا نکته باید ببینم فضا چطوریه نکته جدیدی ندارم که اضافه کنم فقط می‌تونم دوباره و این بار با صدای بلندتر بگم با یک تشدید بزرگ در بالای هر کلمه همه اعمالم در وادی حق الناس وجود داشتند حتی اعمالی که در دنیا به اندازه یک ویرگول به آنها اهمیت نداده بودم آنها حرکت داشتند عمل زنده حیات داشتن دوام متاسفانه اعمال خوبم بسیار کم و اعمال خنسا یا بدم بسیار زیاد بودند باز تاکید می‌کنم من در حال تماشای فیلم زندگیم نبودم در حال تماشای خود اعمالم بودم خود عمل رو دارم می‌بینم نفهمیدیم میگه هرگز فکر نکنید اعمالی که در زمین انجام میدید محو میشه هیچ کدوم از اعمالتون از بین نمیره اون چکی که ۲۰ سال پیش زدی همین الان باهات این کلمه‌ای که گفتیم لبخندی که زدی همین الان هست هیچی از بین نمیره از بین رفتن نداریم هر کاری که تاکنون در این دنیا انجام دادید الان در آن عالم هست هر حرکتی که انجام دادید هر کلمه‌ای که بر زبان هر نگاه گناه آلودی که به کسی انداخته‌اید هر پوزخندی که به قصد تمسخر دیگران زده‌اید حتی هر اندیشه یا نیتی که در ذهن داشته‌اید یک لحظه صبر کنید دارید میگید که هر اندیشه و نیتمون در آنجا هست با صدای دبیری که بخواد فرضیه نسبیت برای شاگردی کند ذهن توضیح بده گفت و تا ابد باقی خواهد ماند خدا نیازی نداره که اعمالمونو بنویسه نیازی نداره که صدامونو ضبط کنه نیازی نداره که از رفتارمون فیلمبرداری کنه وقتی حتی نیت‌ها و افکارمون در اونجا هست ببینید فرض کنید شما حرف توهین آمیزی به من زدید من ناراحت شدم خب حالا بشنوید اون توهین شما و اون ناراحتی من الان در عالم بالا توهین یا ناراحتی به چه شکلی وجود داره شکل هر کدوم از این دو رو دقیقاً به خاطر دارم اما محاله بتونم براتون رسم کنم محال غلط این کار از من ساخته نیست اون اشکال هیچ شباهتی به آفریده‌های مادی ندارد محبت صورت داره محبت صورت محبت رو میشه دید نفرت رو میشه دید حسد رو میشه دید بروز پیدا می‌کنه دیگه ایشونم میگه سوال میکنه میگه آقا یعنی این صفت بروز پیدا میکنه یه وقت حسادت داره یه متلک میندازه خود حسادته ریخت داره حسادت داریم تا حسادت بعضی حسادت‌ها بی‌ریخت‌تره وزیر حسادتها دوزش کمتره محبت داریم تا محبت بعضی می‌بینن این صورت بعدشم قابل ادراکه برای ما مرحوم آیت الله کشمیری می‌فرمود اگر جایی رفتید مهمانی اشتهاتو نسبت به غذا باز شد عالم عالم ارتباطات اشتهاتو نسبت به غذا باز شد یعنی صاحبخانه با عشق برات غذا رو پخته اجتهاد بسته شد گشنه بودی میری می‌شینی سر سفره میاد زورکی پخته خوشش نمی‌اومده به کرات تجربه چند روز پیش بعد ظهرش یکی از اساتید ما منزل ما بودن یکی از این دوستان عاشق اون استاد ما بود خیلی دوستشونو ببین ایشون منزل ما بعد غذا زیاد درست کرده بود مونده بود اسب بلبک زدیم و اینا دیگه نمیایم استاد خوردیم و اینا ماشالله اشتها وا شد و علاقه اشتها یعنی علاقه صورت داره اثر داره محبت من به شما محبت شما به من صورت داره قابل درک خود علاقه نه کلام محبت آمیز خود علاقه خود نفرت روشنه خود ایمان خود کفر خود نفاق حتی اندکی من فقط قادرم این اطمینان به شما بدم نه تنها کلمه توهین آمیز خود توهین در عالم برزخ وجود داره خود ناراحتی هم وجود داره به شکل‌های عجیب به شکل‌های عجیب و اسیری مثالی به شکل‌های عجیب اسیری و توصیف ناپذیر علاوه بر توهین و ناراحتی تمام احساسات و حالات درونی ما در عالم بالا وجود دارد اگر به کسی محبت داشتیم یا اگر حسادت ورزیده‌ایم آن محبت یا حسادت الان هست آقای دکتر ما در زمین ناراحتی رو نمی‌بینیم اثرشو می‌بینیم محبت نمی‌بینیم اثرشون یکمی حوصله کنید نکات خوبی می‌خوام انشاالله بگم در عالم پری تو حرفش گفت محبت یا ناراحتی در عالم بالا نامرئی نیستند میشه دیدشون اینجا مخفی میشه دید ولی بدبختانه من نمی‌تونم شکلشونو برای شما وصل کنم مشکل همینه از ناتوانیش در وصفان فضا بسیار کلافه به نظر می‌رسید پلکامو بستم تا در تاریکی به حرفاش فکر کنم حسین مهلت نداد به دکتر گفت بسیار خوب آقای دکتر اعمال و افکار و احساسات شما در وادی حق الناس وجود داشت شما چه می‌کردید پاسخ در میان تک تک اعمالم در میان تک تک افکار و نیات زمینی‌ام سرگردان بودم سرگردان غمگین وحشت زده پشیمان و تنها من رسوب محکمی از همه این‌ها رو با خودم حمل می‌کردم در واقع احساس خرد کننده برنده و نیش زننده آزارم خرد کننده برنده و نیش زننده کلمات مبهمی انتظار دارم حالتونو دقیق‌تر تشریح کنید چه حالی پیدا می‌کنیم حالا دقت چه حالی پیدا می‌کنید اگه مار بزرگی در شکمتان باشد دائم بلولد و نیش بزند بیرون از ما نیست تو خودمونه گر گرفتم طبع از جنس آتش جهنم چه حالی پیدا می‌کنید اگر سیخ‌های داغ در زخم بدنتون فرو برند در زخمی که هنوز تازه است چه حالی پیدا می‌کنید اگر همه خبرهای بد رو یهو به شما بدن چه حالی پیدا می‌کنید اگه شما را از فراز ابرها به پایین پرتاب کند همه اینا تو آیات روایات چه حالی پیدا می‌کنید اگه مجبور بشید روی فلزی در حال ذوب شدن بنشینید چه حالی پیدا می‌کنید اگه بفهمید جز شما کسی در دنیا وجود ندارد خیلی قشنگه احساس تنهایی در جهنم همه احساس تنهایی می‌کنند اجتماعشون اجتماع نیست تفرقه تشبیه از پیغم مثل هزار تا میخی که توی دیوار باشه هیچ اتصال نسبت و رفاقتی با هم ندارند چطور میشه که جهنم برای همه جا داره بعد هرکی می‌خواد وارد بشه ضیق برای همه تنگه مزید چه جور تنگه که برای همه جا داره مثل دیواری که برای یک میلیون میخ جا داره خیلی مثال مثال قشنگی نسبت میخا توی دیوار با همدیگه چیه هیچ نسبتی با هم ندارند هیچ علقه‌ای با هم ندارن برعکس بهشت بهش همه به همدیگه متصلن به هم چسبیدن یکی‌اند حال من در اون دنیا از مجموع همه حالات بدتر بود کم کمش ده‌ها برابر بدتر بود روحم مدام تیر می‌کشید درونم ذوق ذوق می‌کرد من دیگه یک روح انسانی نبودم گلوله سوزان و سرگردان از ترس اضطراب غم و شرم بودم حسین نالید وای چه حال بدی داشتید جواب خیلی برزخ برای افراد گناهکار مکان راحتی نیست سراسر مصیبته حتی تصورش آدم را به وحشت میندازه اونجا تورو بین اعمالت رها می‌کنن تو شروع می‌کنی به دیدن و فهمیدن اینکه کارات چقدر بد بوده هر کدوم از اعمال بدت یا افکار مسمومت چه پیامدهای ناگواری به بار آورده چطور به احساسات دیگران به مال به جسم به روحشون صدمه زده در نتیجه از درون عذاب می‌کشی بر اثر پشیمانی و شرم و به دلیل عدم توانایی در جبران خطاهات اون وقت آرزوت بزرگترین آرزوت تنها آرزوت اینه که بمیری ما در این دنیا از مرگ می‌ترسیم اما در اونجا مرگ یک آرزوی دست نیافتنیه یک نکته دیگه برای شرمگین بودن و عذاب کشیدن در برزخ لازم نیست که تو مرتکب قتل شده باشی اگر دلی رو شکسته باشی اشکی رو درآورده باشی عذاب میکشی حتی اگر اشکی رو خشک نکرده باشی اگر زخمی را مرهم نذاشته باشه اگه به فریاد کمک خواهی کمک خواهی مظلومی جواب نداده باشه بسه بقیه ماجرا یکم حرف بزنیم بگم دیگه اشکال نداره ما خودمون این ماجرا که میگیم ما اینجور آدما رو دیدیم قویتر از اینا رو دید اینا رو دیدم قوی‌تری شما دیدی حالا یه نمونه‌شو براتون بگم امروز محسن ماجرای خودمون تحول خود ما و اینا ماجرا مفصلیه که ما در نوجوانی چی شد به این مسیر و وادیا شروع حسین ۱۲ ۱۳ سالگی آشنا شدیم که اهل برزخ و این مسائل بودن و اینا و در اقوام و خویشان ما فضا فضای مساعد و مثبتی نبود اینا رو دیدیم و اتفاقاتی افتاد و از برزخ برخی ها گفتن و وادی ما عوض شد و سیری با افراد از این دست و قویتر هی آشنا شدیم یکی از دوستانی که آشنا شدیم هنوزم دوستیم البته خیلی ارتباطی نداریم ولی یه دوره بلندی رو ارتباط داشتیم یه دوستی داریم ایشون عنایتی بهش شد حالا من حالات این آقا رو بخوام بنویسم به جای آن سوی مرگ باید این سوی مرگ بنویسم چون پیش اومده ترک گناه کرده بود ماجراشم گفته برای بنده که چی بوده و بعدش چشم برزخیش باز میشه و اتفاقاتی براش میفته انسان ویژه‌ای است یعنی این مدلی من جایی ندیدم و ویژگی‌هایی که این دوست ما داره حالا انشالله که این حرفا شرم نمیشه شرم بشه ما استقبال می‌کنیم تهش اینه که ما رو می‌فرستم میریم خلوت خودمون یکیش اینه که اراک جاده اراکو اشتباه رفتیم گفت حاج آقا از فطیر اراک نخواهی خورد از گندم ری رفیق ما رو نخواهید دید خلاصه این رفیق ما این دوست ما که البته ۲۰ سالی شاید از ما بزرگتر این اتفاقی که براش افتاده یکی از ویژگی‌هایی که خدا بهش داده اینه که با هر کسی بخواد تو عالم برزخ ارتباط برقرار بکنه اراده بکنه برقرار میشه این یه مرحله مرحوم آقای الهی طباطبایی برادر علامه یه شاگردی داشت یه سید روحانی پیشونیش هر کیو اراده می‌کرد می‌دید ماجراشم مفصله که اشاره آقا رو بکنم که بدونی کی بوده چی بوده ایشون یه سید روحانی بوده می‌خواسته فلسفه بخونه در تبریز از روح افلاطون می‌پرسه که برم پیش کی فلسفه بخونم محله فلان سید محمد حسن الهی طباطبایی فلسفه درس از طریق افلاطون به آقای الهی آشنا میشه مرحوم الهیم می‌بینن این کیس مناسب و خوبیه چند مورد رو به ایشون میگه که اینا رو بپرس از ملاصد یکی از ماجرای پدرشونه تعریف کردم پدر ایشون میگه از همه راضیم که نه سید محمد حسین علامه علامه طباطبایی میگن چرا میگه ثروت هنگفتی داره هیچیش به من نرسیده به علامه میگن ماجرا چیه فرمود که احتمالاً پدر من توقع داشته از تفسیر المیزان ایشون شریک کنه گفتم خب چرا فرمود والله قسم فکر نمی‌کردم ثواب داشته باشه محمد حسین این آقا سعید اراده می‌کرد موردی که میخواست این رفیقمون از این آقا قویتر شما اراده می‌کنی اون می‌بینه بدون اینکه اسم بیاری شاید فقط ۱۰۰ مورد من اراده کردم او گفته از اول تاریخ وسط تاریخ قبل تاریخ بعد تاریخ نمردن بعداً می‌میر فیوز می‌پره اینجا تو جلسه یه بار حتی مثلاً من اول نا وارد بودیم یکی اراده کردم حرم امام رضا صحن انقلاب اون گوشه آقای آقا سیدی این شکلیه داره میگه من فلانیم سوال چیه جواب سوالتم نمی‌پرسی سوال تو ذهنت میاد میگه این سوالی که پرسیدی جوابش اینه یکی از رفقای ما خیلی اصرار داشت ایشونو ببینه از رفقای شهیر ما یه دوسالی پابند شد که من می‌خوام این آقا رو ببینم و گیر داد بردیم آقا رو شهید آوینی علاقه داره تو ذهن شهید آوینی رو آورده بود خب بهشت زهراست اونور صیاده این و یه سیدی سید شهیدان اهل قلم مرتضی امینی خبر نداشتم گفت و کتابش برای دو سال تازه چاپ شده حواسم بود دمت گرم به ما گفته ماجراهایی هست از گذشته آینده اینا که حالا بماند بعد خدمت شما عرض کنم اینا اول گفتم یه چیزی میخواستم بگم ازش که خیلی قشنگه چون حرف خیلی زیاده مثلاً من حمام حمام متق تو ماشین و پشت بوم خونه سید فلانی و سید فلانی یک مدت طولانی شاید مثلاً یک سال بود هر روز میومد دنبال ما با هم میرفتیم است حالات استخریه باید یه کتابی بنویسیم تو استخر خیلی مطالب میگفت ماجراها داشتیم خیلی مسائل و اتفاقات و اینا مال اونجا و چیزهای بنده به کرات ازشون دیدم که حالا بعضی عهد گرفته که حق نداری بگی هیچ اشاره‌ای هم نمی‌تونم بکنم یه بار توی سونای بخار نشسته بودیم تو سونای بخار این حالی که این آقا گفت من یاد اون ماجرا افتادم دیدم که قشنگ‌تر از همه اینا که تو این کتاب گفتن این دوست ما این حال رو ترسیم کرد بخار همه تشریف بردید دیگه انشالله خدا روزی کن انشالله یه همچین ایامی با هم همه بخار هوا نیست اکسیژن نیست داری خفه میشی خودت از درون باشه حال برزخ این شکلی نفس تو برزخ اینجوریه هوا نیست همه دارن خفه میشن برزخ آب و هواش هواش تنفسش مثل سونای بخار صدقاتی که میرسه برای اموات مثل این در وا کردن است مثل اون آب پاشیدن است نفسی می‌گیره یه دری وا میشه یه نفسی می‌گیره خفه شدنشم یه خفه شدنیه که هیچ کاری نمی‌تونی بکنی گیری راه در رو هم نداری نه نفس میاد نه نفس میره خیلی قشنگ ترسیم کرد این حال نفس و حال وضعیت برزخی هر کسی حالا چیزهای رفیق ما مواردی رو ما به ایشون از همسران نوح همسر نوح و لوط و اینا رو ما تو ذهن آوردیم گفت حمام خطبه متقین من به ذهن آوردم گفت یه مردیه نابینا بوده اوصاف شروع کرد گفتن گفت تو میگه که این شیخ کتاب من خیلی علاقه داره خطبه متقین از شدت حب امیرالمومنین مردم سواد کلاسیک و اینام نداره برای همین ماجرا مفصله خیلی مسائل هست در مورد ایشون و بقایی که پیش اومده بخوام بگم خیلی بحث دامنه به من گم کردیم عمل نکردیم کار نداریم به درد نمی‌خوره فقط از این نکته قشنگش بعضی از این حالاتی بود که ما بعضی از قبرهای برخی علما را که هیچکی نمی‌دونستن اینجا کجا دفنه ایشون کجا دفنه با ایشون پیدا می‌کرد ملاصدرا کسی نمی‌دونه قبلش کجاست ملا حسین قلی همدانی تا سال‌ها قبلش مخفی بود خیلی شخصیت‌ها این شکلی هستند فلانی اونجا دفنه این شکلیه و وضعیتش اینجوریه و کنار قبرش اونجوریه این و اینجوریه مثلاً تو حرم می‌گفت فلانی قبلش رفتی یه قبر اونجاست اون آقا خیلی بزرگه خلاصه از این مسائل هست خیلی هم به درد ماها نمی‌خوره وظیفه ما اینه همین حق الناس و این مسائلی که گردن نداشته باشیم حال برزخ می‌خواستم یه اشاره‌ای بکنم حال برزخ این شکلیه یه تنهایی عجیب و غریبی رکود یه سختی تنگنا خیلی ماجراها هست من تو ذهنم بعضیاش میاد مباحث بشم فقط یه اشاره‌ای خواستم بکنم به اینکه هستن اینجور آدم تایید می‌کنی قویتر دیدم و شنیدم خیلی عادیه اگه برخی تعجب می‌کنم به چشم دیدم از این آقا روز روشن جلو چشم من داره میگه آقا فلانیه اینجوریه این کارو کرده کودکی ما یه کاری رو گفت که وقتی گفت من خودم یادم نمی‌اومد گفت تو بچه بودی فلان سن این کارو کردی بعدش اتفاق خواهد افتاد خبر فلانی فلانی بعداً چی میشه یه اسکنی گرفت و بعضیاشون می‌دونستم که این آدم اینجوری این کارا رو کرده بعد یکی دوتا گفت که من نمیدونستم حالا افشای سر نمیشه درست اگه پروندش قابل انتشار باشه به من نشون میدن پرونده‌اش بسته شده با اینکه زنده است تحولی پیدا نمی‌کنه پروندشو نشون دادن به من این کارا رو کرده و با این وضعم از دنیا خواهد رفت تو برزخشم این شکلی گفته باشه حالا مهم نیست در هر صورت منش این روش این متد این سبک این سیاه و همه اینا واقعیته حالا چهار نفر می‌خوان مسخره کنن انکار کنند تکذیب کنند اتفاقی نمیفته بعدش برای ۱۰ هست اگه اینا باشه خیلی وام مصیبت‌هاست اگه بعد از مرگ این خبرا باشه خیلی با مصیبت‌هاست خیلی چیز پیچیده‌ای اهل بیت آبروی امام زمان که ایام ایام میلاد شونه دست ما رو بگیره کمکمون بکنه نجات بده ما رو از این وضع انشالله کلاه برزخ اول خوشی راحتی سرحالی رفاقت صمیمیت گرما محبت اول آرامشون باشه انشالله اولی که وارد عالم برزخ میشیم خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما و صلی الله علی سیدنا محمد و

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00