
جلسه هفده
کتاب آن سوی مرگ کوششی کمسابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهرهگیری از گفتههای افرادی که پیش از این تجربهای نزدیک به مرگ را داشتهاند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
تشویق قاریان در هنگام تلاوت آیات عذاب
نفر سوم، فردی تحصیل کرده
اعطای دانش الهی به دونفر قبلی
اتفاقات ۵۰ ثانیه نزدیک به مرگ و ۲۸ ساعت کما
توصیف صداها، رنگها و عناصر برزخی
روابط بی روح و ضابطه مند دادگاهی
تمثل صراط برای افراد
برزخ در آسمان هفتم
رشته های پیوند انسان به دنیا و جسم مادی اش
نحوه صعود به بالا داخل تونل
توصیف ظاهر افراد دیگر در تونل
بزرگترین ظلمات، وهم است.
بزرگترین نور، فهم است.
حرکت فوق سرعت نور
رد شدن از اقیانوس تاریکی
وادی غم انگیز و ترسناک حق الناس
صد وسی وپنج هزار سال سرگردانی
مفهوم نداشتن زمان
اضطراب و سرگردانی
جهنم و بهشت افعال و صفات و ذات
قطع عذاب در جهنم
راههای بخشوده شدن گناهان
ایمان بهشت صفات و ذات است.
متن جلسه
هوش مصنوعی : سلسله مباحث مصطفی امینیخواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه هفدهم سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم ادامه داستان سوم این داستان از این بخش یکمی خاص میشه یکم حراس انگیزه هراسش البته هراس عقلیه هراس خیالی نیست مثل فیلمهای هالیوود و اینا نیست واقعیت هرچی گفته میشه و بخشی است که واقعا تلنگر خیلی خوبی است و موقع تلنگرها نیاز داریم از اولم گفتم هرچی که الان میگیم و میخندیم و اینا بعداً از چشممون در میاد همون بخشی که از چشم در میاد البته یه مقطعی تو این داستان که اینجوریه اوضاع روبهراه میشه باز آخر داستان داستان خوشیه فقط یه مقطعیش مقطعی که هم خیلی ویژه است خیلی گنگه و یکمی هم تلخه حالا ما با دوستان میخونیم قبلاً هم عرض کردم که دوستان درخواست ما خواهش ما اینه که سیر را از اول این بحثی که داشتیم رو پیگیر بوده باشند مباحث قبلی رو گوش کرده باشند الان ممکنه که این بحث رو وارد بشیم یه عده بگن آقا چقدر تلخه و چقدر همش ترس و نه ما در مورد اشتیاق و شیرینیها و ایناش قبلا مفصل با هم صحبت کردیم در مورد سادگیها و آسانی کلی گفتگو کردیم به هر حال یکی مثل اون آقای مهندس توی اوضاع خیلی خوبی قرار میگیره وقتی میره آقای دکتر توی شرایط خیلی بدی قرار میگیره وقتی میره و اینم بستگی به خود ما داره وضعیت ما روحیات ما حرفی هم هست که واضحه یعنی قرآن کریم به وضوح اینا رو گفته تازه به نظرم اینی که اینجا گفته میشه نمیتونه حقیقت اونی که قرآن گفته رو برسونه واقعا آیات قرآن خیلی نحیبی که میزنه بیش از اینه ما حالا قرآن همینجوری میخونیم و مثلا طرف داره سوره تکویر رو میخونه ملت با اشتیاق میگن الله الله داد میزنه نعره بزنه شاد و سرحال و داره که اهل بیت انقدر موقع تلاوت انقدر گریه میکردم پیراهنشون خیس میشد کله میریم تو صورت قاری و دمت گرم چی خوندی سرحال بشیم بعضی کتاب آدم انگار میخواد بخونه برای اینکه کیف سرحال کننده بود از اینجاش نه گیر و ابهام هم زیاد داره حالا سعی میکنیم انشالله با همدیگه برطرف کنیم نکاتش رو خود این آقایی که دیده میگه من نمیدونم چرا بعضی چیزاشو میگه من نمیفهمم میگه میدونم که نمیتونم برای شما اثبات بکنم نویسنده کتاب میگه منم قبول دارم اینا اثبات شدنی نیست قرآن نزدیک بشیم به محتوایی که مد نظر میگه از من تعهد گرفتن و موهامو تراشیدن بردن اتاق عمل حالم خیلی بد بود حال کسی رو داشتم که بخواد خودشو از طبقه چهلم برجی به پایین پرتاب کنه به این دلیل که برج دچار آتش سوزی شده ترس از عمل سبب شد که مجدداً سرم درد بگیره این بار دردش سختتر و بیرحمانه تر از هر زمان دیگر بود از اون لحظات از اون دقایق خاطرات تاریکی دارم خاطره روشنم مربوط به وقتی که اتاق عمل بودم عدهای با صورتهای مهربون دورمو گرفته بودند از بین اونا فقط برادر زن سید رو میشناختم حتی یه لحظه از بدن ترسویم دور نمیشد بعد از اینکه لطیفه برام تعریف کرد منو به متخصص بیهوشی پاس داد متخصص بیهوشی با خوشی از من پرسید شما در کدام دانشگاه جوابش رو دادم سوال کرد در چه رشتهای تدریس میکنید نتونستم به این سوال جواب بدم و بیهوش شدم یه نکته رو اول بگم توی این سه نفری که تو این کتاب ما داریم داستان میخونیم ایشون از همشون باسوادتره از حیث ظاهری استاد دانشگاه هیئت علمی اون دو نفر دیگه جهت تحصیلات آکادمیک پایینتره در عین حال اتفاقی که برای ایشون میفته اتفاق خیلی بد و تلخی است و جای خیلی بدی میره اون دو نفر خیلی جای خوبی میرن اون دو نفر بعد از این تجربه دانش الهی بهشون داده شد ایشون نه نکته است و عجیب غریبه آقا چقدرم گرفتاره در اوهام و تاریکیاست البته مال قبل از تو اون حالی که این براشون اتفاق میفته خیلی گرفتار اوهام و تاریکیهاست اینم حالا اشاره گفتگو چقدر عمل جراحی مغزت طول کشید میگه ۱۲ ساعت در بین این ۱۲ ساعت ۵۰ ثانیه علائم حیاتی من قطع صد صفحه توضیح میده این ۵۰ ثانیه بر او چه گذشته یه جاهایش واقعاً آدم میمونه تازه میگه تو اون ۵۰ ثانیه که چی میشه بعد از عمل چند ساعت بیهوش بودی میگه ۲۸ ساعت کما بودم ۱۲ ساعت عملم بود ۵۰ ثانیه قطع شدن حیاتی ۲۸ ساعت کما بوده میگه تجربه برای شما توی ۵۰ ثانیه ۲۸ ساعت میگه نمیدونم نفهمیدم اولین صحنهای که دیدی چی بود به یاد میارم که برای مدتی در تاریکی به سر میبردم احساس میکردم داخل چیزی توپ مانند حلقه زده تا حدی مثل حالت یک جنین در رحم مادر اون چیز توپ مانند با سرعت میچرخید و جلو میرفت در همون حال صداهایی درهم به گوشم میرس نوعی همهمه گیج کننده و آشوبنده قدری بد ظاهرا اون توپ به جای اصابت کرد و ترکید همزمان آزاد شدم خودم رو در جای عجیبی یافتم اول فکر کردم درون گردبادی از این قرار گرفتم ولی طول نکشید که فهمیدم گردباد نیست یک دالان بود یک استوانه یک تونل به رنگ سرب در مورد رنگها یادتونه ملکوت رنگها اون نفر اول رنگ روشن و زرد و اینا دیده بود نفر دوم قهوهای سوخته دیده بود ایشون سنگ خاکستری و سرب میبینه رنگهای ملکوت و برزخ همه رو خودمون ایجاد کردیم درست کردیم قبلا در مورد اینه چند بار تذکر دادیم و گفتگو کردیم خاکستری متمایل به آبی کم کم صداهای درهم و همهمه مانند خاموش شد به جای صداهای دیگری به گوشم رسید صدایی شبیه صدای به هم خوردن گلولههای کریستال قندیلهای یخ یا اشیا فلزی که طبع همه اینام سرد جایی طرف رو بردن هویت معنا نداره اجتماع معنا نداره رفاقت معنا نداره روابط بی روح روابط ضابطهمند یه محیط دادگاهی ترسیم کرد باشگاه ورزشی وسط یه جمع پرشور و حرارت شهدا اینطوری رفقاشون میان استقبالشون اینا رو میبرن با خوش و بشو بگو بخند و شادی یه دم اینجور تو ظلم تاریکی فضای بیرون سرد کسل همه چی قاعده من یه صدای مشخص رو ضابطه یه فضای دادگاهی و سرد بی تفاوت کسی از اومدنش خوشحال نشده انگار منتظرن بیاد برای محاکمه برای حساب کتاب اینجور فضایی آواها دلنواز بود دلنواز در عین حال قدرتمند و مغلوب کننده دوست دارم تونل رو دقیقتر وصل کنید یک گذرگاه عریض و طویل مارپیچ و چرخان بود به تونلهای معمولی شباهت نداشت سبیل ماست که متصل میشه به صرا سبیلی داره برای خودش سبل این بعد از این حالت میفته تو اون سبیل خودش که متصل میشه به صراط بعضی چون اتصال به صراط نداشتند سقوط میکنند بحث قرآنی مفصلی داره واردش بعد به نظر میرسه که استوانه از انرژی پدید اومده از نوع انرژی خاص و عظیم مسیری مملو از انرژی بود گذرگاه در نگاه کلی مثل ابر لوله شده بود مثل دود آبی خاکستری سیگار ابر بود نه دود تونل به صورت عمودی قرار گرفته بود تونل با زاویه ۴۵ درجه به نظر میرسید به سمت بالا امتداد داشت امتحانشو نمیتونستم ببینم ولی مطمئن بودم که سر دیگرش در آسمانهاست در آسمانهای دور که بشر با هیچ ابزاری قادر به دیدنشان برزخ در آسمان هفتم من در دهانه تونل متوجه شدم که از عقب به چیزی یا جایی وصل هستم ظاهرا افساری از پشت منو مهار میکرد دقت که کردم دیدم توسط رشتههای نقره رنگ مهار شدند شبیه رشته نورهایی که از روزنههای تنگ بتابه در زمین مرتبط میکرد هر رشته به قطر یک مو اما خیلی محکم بود مادیتون پیوند خورده بودید به من بگید تونل گرم بود یا سرد دهانه تونل معتدل بود خب بعد بعد فهمیدم که با سرعت زیاد به سمت بالا در حرکتم به سمت بالا رانده میشدید نمیدونم شاید رانده میشدم شایدم نیرویی از بالا منو به سمت خودش میکشید هرچه بالاتر میرفتم درجه گرما بیشتر میشد هرم را به خوبی احساس میکردم ملایم نبود اما آزاردهنده یا سوزاننده هم نبود موقع صعود سرعتتان زیاد بود به نظرم میرسید که دارم آهسته به سمت بالا حرکت میکنم ولی میدونستم که اینطور نیست میدونستم که سرعتم به حدی غیر قابل تصور زیاده من ستارهها رو در اطراف اون تونل تونل شفاف میدیدم ستارهها و اجرام آسمانی عبور میکنم اوه ببخشید فراموش کردم موضوع رو به شما بگم موضوع اینه که من در تونل تنها نبودم مرد دیگهای هم پشت سر من به سمت بالا در حرکت بود اینو در میانه راه فهمیدم نمیدونم چرا قبلا متوجهش نشده بودم ببین چقدر فضای ایشون فضای گیجی هی مبهمه براش برعکس اون نفر قبلی مرد ۳۰ ساله بود با قدی متوسط بدنی لاغر چشمان آبی چشماش همرنگ آسمانی بدون ابر بود با هم حرف زدیم نه حتی یک کلمه من در وضعیتی نبودم که بخوام یا بتونم باهاش صحبت کنم ما فقط به فاصله اندکی از یکدیگر در مسیر پیچ و خمار تونل بالا میرفتیم یه وقت تونستم بخش انتهایی تونل رو ببینم نور خوشایندی در اون سو اون سویش موج میزد داشتم بهش نگاه میکردم که به پایانه تونل رسیدم به خروجی گشاد و نورانیش و یهو با کتاب باورنکردنی به بیرون شلیک شدند ندیدم اصلاً نفهمیدم کی بود چی بود برای چی اومده بود برمیگرده به اینکه ما تو دنیا چقدر از توهمات درآم این مال مسائل بعد از مرگ لزوماً به نماز و روزه و اینا برنمیگرده ایشون اهل نماز و روزه و اینا بوده آدم متعبدی بوده بزرگترین ظلمت چیه تودههای مطالعه میخونیم اللهم اخرجنی منظلمات الوهم اکرمنی به نور الفهم بزرگترین ظلمات ظلمات وهم توهمات اوهام خیالات من دکترم من کسیم شنی دارم در جامعه ریاست برای آدم توهم میاره برای من باید احترام کنند جایی رو درست کنن یه جای خاصی داشته باشم نوع خاصی با من حرف بزنه اصل تاریکی بعد از مرگ تو این توهمات تو این غفلت هاست تو این جهالتهاست در موردش حالا انشالله باز نکاتی را عرض می پرتاب شدم به یه فضای لایتناهی پرتاب شده بودم در اثر شدت پرتاب همچنان به پیش میرفتم یتناهی چه جور جایی بود جایی مثل کهکشان مثل کهکشان پرفروغ دلم میخواست در نقطه توقف کنم ولی قادر نبودم حتی ذرهای از سرعتم کاسته نمیشد در جایی از آن کهکشان ناگهان به پایین نگاه کردم بخارات سیاه و داغی رو دیدم که از فرسنگها دورتر به سمت بالا جریان داشت فاصله دور حس میکردم انگار به دهانه تنوری داغ نزدیک شده باشم اون بخارات از روی اقیانوس عظیمی از سیاهی بلند میشدند اقیانوسی از سیاهی آره مکان یا بستر بیانتهایی بود که درونش از تاریکی پر شده بود یه جور تاریکی رونده و غلیظ شبیه ژله ضخیم و سیاه سیاه تر از سیاهی تاریکتر از تاریکی در مرکز اقیانوس اسمش رو اقیانوس تاریکی گذاشته بودم در مرکز این اقیانوس تاریکی گودالی بسیار بزرگ و عمیق وجود داشت سوره مبارکه نور فرمود اقیانوس تو دریا یعنی در اعماق یه دریای تاریک که از بیرونم نوری نداره اعماق دریا تاریکه ولی سطح دریا از بیرون داره نور میگیره حالا محیط بیرونی تاریک باشه دریا هم تاریک باشه شما تو عمقش باشی خودتم از دستش متصله تو ظلمت مطلق تاریکی مطلق هیچی برای آدم معلوم نیست اونور تو دنیا بود هیچی نمیفهمید از ملکوت فکر خورد و خوراک و رفت و آمد همیناست زندگی همینه شاید میلیاردها برابر وسعت یا حجم منظومه شمسی موجهای سیال تاریکی به سمت دهانه گودال پیش میرفتند حوصله کنن خیلی نکات جالبی داره حالا امروز انشالله بعضیشون میگیم فردا خیلی ویژه تره بحثهایی که داره قدری دورش می چرخیدن و بعد به داخل گودی کشیده می شدند گرداب بزرگ بود اینم نوعی تعبیر ولی درونش تاریکی جریان داشت نه آب دریا بود ولی توش آب نبود توش ظلمت بود احساس غرق میشی در این حال آبی هم نیست گودالی که ازش حرف میزنم از هر چیز هولناکی هولناک تر بود از هر چیز بدبویی بدبوتر نمیدونم چطور بگم خدای ترس بود خدای سیاهی بود خدای غم خدای خطر خدای خشم از خدا معذرت میخوام که واژه خدا را در موردش به کار بردم شهر در برابر خدای بزرگ بتراش به هر حال جای بسیار پرهیبت و بیرحم بود امیرالمومنین فرمود جهنم جاییه که دار لیست فیها رحمة هیچ رحمتی اونجا نیست هیچ جلوهای از رحمت نیست نور جلوهای از رحمت باد جلوهای از رحمت ابر جلوهای از رحمت جایی که رحمت از اینا نیست ظلمت مطلق بی تفاوتی بیمحلی بی اعتنایی چرا چون میدونستم نمیدونم از کجا میدونستم که به هیچ چیز یا هیچکس رحم نمیکنه هر کسی یا هر چیزی رو که نزدیکش میشه میبلعه من خیلی میترسیدم خیلی خیلی میترسیدم که سقوط کنم و در اون بیفتم با سرعت نور از فرازش می گذشتی گفتید سرعت نور فوق سرعت نور سرعت نور در مقایسه با سرعتی که من داشتم صفر به حساب میومد پرسیدم عاقبت چی شد نفسمو حبس کردم از فراز اقیانوس تاریکی به سلامت گذشت خب کجا رفتی در یک وادی غم انگیز فرود آمدند توی جهنم نیفتاد اون جهنمی که تو اون ظلمات بود تو اون نیفتاد رد شد ولی بردنش در یک وادی ترسناک و غم انگیز که حالا اسمشو خودش میگه وادی حق الناس به آرامی نه به آرامی به سختی اصابت یک موشک به زمین پرتابم وسعت بادی چقدر بود شاید وادی براش کلمه مناسبی نباشه ولی فکر میکنم به منظور من نزدیکتره به هر صورت جای غریبی بود طول و عرضش چقدر بود بینهایت در بینهایت ابتدا و انتهاش معلوم نبود اون وادی غم انگیز بود خیلی خیلی غم انگیز و دلشورا لرزید و به گریه افتاد آقای دکتر در میان گریش دستمالی از جیب درآورد و صورتش رو پوشوند وقتی اشکاشو مهار کرد با صدای گرفته گفت اونجا نه مثل بیابان بود نه مثل دشت نه شبیه کوهسار بود نه شبیه ساحل هر وقت منظرشو به یاد میارم مغزم باد میکنه آه عمیقی کشید و سپس گفت نه روز بود نه شب نه سایه بود نه آفتاب نه سرما بود نه گرما اون وادی با هر مکان شناخته شده در زمین فرق داشت شکلش جنسش رنگش همه چیزش زمین وادی یا سطح بادی از چی پوشیده شده بود از چیزی که هرگز ندیده بودم از ماده سیاهی که نفهمیدم مایع یا جامد گفتید نور چندانی وجود نداشت احتمالاً مانند مانند اندکی پس از غروب خورشید مثل موقع اذان مغرب در اون وادی بادی حق الناس چرا وادی حق الناس شما چی میخواستید بپرسید در وادی حق الناس پستی و بلندی وجود نداشت در ابتدا صاف به نظر میرسید کاملاً یکدست بغضش رو بلعید تا ادامه بده در وادی حق الناس از زمان به معنایی که در ذهن شماست اثری نبود این جمله عالیه و کلاً میریزه به هم شالوده ذهنی همهمونو بخونم براتون خیلی دقت کن اینج ۲۸ سال چقدر ارتباط علائم حیاتش قطع شد ۵۰ ثانیه حالا ببین چی دیده از زمان به معنایی که در ذهن شماست اثری نبود در عین حال و ظاهراً در تناقض با این حرف باید نکتهای را عرض کنم من معتقدم که ۱۳۵ هزار سال در آنجا به سر برده درست شنیدم ۱۳۵ هزار سال ۱۳۵ هزار این عدد مثل باوری خلل ناپذیر در ذهنم ثبت شده قبول دارم با عقل و معیارهای دنیوی قابل درک نیست بنابراین حق دارید که تعجب کنید معلومه که تعجب میکنم ما میدونیم که در اتاق عمل علائم حیاتیتون به مدت ۵۰ ثانیه قطع شده ۲۸ ساعت فقط ۲۸ ساعت در کما بودین پس چطور ممکنه که ۱۳۵ هزار سال در آن و پرید تو حرفم اگر دنبال یک جواب علمی و قانع کننده هستید هرگز به دست نمیارید تنها پاسخی که میتونم به شما بدم اینه نمیدونم نمیدونم چطور ممکنه ولی یقین دارم که ۱۳۵ هزار سال طول کشید ۱۳۵ هزار سال در وادی حق الناس سرگردان بودند ۱۳۵ هزار سال در غم و اضطرابی شدید به سر بردم شدید یک کلمه چهار حرفی به درد نخور نمیتونه میزان بدبختی منو میزان غم و اضطرابمو مشخص کنه میدونید نوع تجربه نشده از غم و اضطراب بود خالص بیملاحظه سنگین به سنگینی همه عالم هستی معنای حقیقی این دو حس برای انسان زمینی نامعلومه برای پی بردن به معنای نامعلومش لازمه که شخصا تجربه کنه لازمه که در اون حالت درون مکان قرار بگیره باید بیشتر توضیح بدم شاید غم و اضطراب زیاد بوده گفتی به اندازه ۱۲۵ هزار سال ۱۳۵ هزار سال گذشته نه در واقع شدت اندوه و ترس احساس طولانی مدت را به شما داده میگه نه اینطور نیست چون عددی که در ذهن ذهنم ثبت شده خیلی دقیقه اگه حرف شما درست بود من میگفتم مدت زیادی در وادی حق الناس سرگردان بودم در حالی که دارم با یقین کامل میگم ۱۳۵ هزار سال طول کشید نه یه روز بیشتر نه یه روز کمتر مورد گذشتم گفتم که شما در وادی حق الناس به حالت نشسته بودی یا ایستاده گفت بدنمو نمیدیدم اما میفهم نشستم گاهی ایستاده گاهی راه میرم جز شما کسی دیگهای نبود میگه ۶۳۰۰ سال در تنهایی به سر برده در این ۱۳۶ ۱۳۵ هزار سال قرآن میفرماید لابثین فیها احقابا اینها حقوقهایی را در آنجا مکث خواهند کرد آقا جان یا امام صادق حقوق چیه فرمود هر حقوقی ۸۰۰ ساله احقابی را در آنجا خواهند خوب بابت هر گناهی هزار سال نگه می هر این هزار سالم هر روزش معادل ۵۰ هزار سال دنیویه کل خمسین الف سنت مما تعدو خمسین الحسنه نما از اینایی که شما میشمارید ۵۰ هزار یک ثانیه اینجا باز بشه ازش میلیارد سال اونور در میاد چون اینجا ماده داره اونجا ماده نداره این جمله این جملهای که من برای شما میگم اول به من بگید چقدر زمان میبره به شما میگم ظلم کردن به دیگران ۱۰ ثانیه بیشتر شد حقیقت این جملهای که من به شما گفتم کجاست مشهد دانشگاه فردوسی دانشکده مهندسی اینجاست پیش منه پیش شماست کجاست این حقیقت چند هزار سال عمر داره این جمله مفهومش نه تلفظشو نه بروزش بروزش ۱۰ ثانیه وقت برد حقیقتش کجاست در دسترس زمانش چقدره چند سال ظلم کردن به دیگران بد است از کی ظلم کردن به دیگران بد است تا کی ظلم کردن به دیگران بد است بله حالا ظلم کردن به دیگران بد است این جمله اگر با من عجین شد چون من ظلم کردم دیگه اتحاد پیدا میکنه عمل با عامل اتحاد داره اگر من ظلم کردم شدم خودم دقت خیلی اینا مهمه اتحاد پیدا کرد ظلم کردن به دیگران بد است خودم شدم حقیقت این که ظلم کردن به دیگران بده از خودم شدم چند هزار سال این بد است چند هزار سال من بدم چند هزار سال این حس بدی با منه از کی تا کی اول داره آخر داره به محض اینکه اتحاد پیدا کردی تمام روشن عرض من یا سخته اینکه گفتم قابل فهمه خلود با این چیزا فهمیده میشه ها ۲۰ سال گناه کرده برای چی باید تا ابد بمونه برای اینکه حقیقتش شده شده حقیقت این جملهای که ظلم کردن به دیگران بد است حقیقت وجودی این ظلم رفته تو ذاتش مگر اینکه ظلم تو ذاتش نرفته باشه فعل او بده ولی براش به مرحله قلب نرسیده به ذات نرسیده این در جهنم داره تا پاک بشه بیاد بیرون جهنمی داریم جهنم افعال جهنم صفات جهنم ذات بهشتم داریم بهشت افعال بهشت صفات بهشت ذات جهنم افعال عمومیه اکثراً هم جهنم افعال میرن بابت کارهایی که کردن این بنده خدا رو تو اون جهنم قبلی نرفته نفرستادن تو اون محیط و ظلمت چون مال جهنم صفات و ذات این ذاتش ذات بدی نبود صفاتشم صفات بدی نبود در مجموع در مجموع صفاتش بد نبود برخی صفات بد رو داریم چی میگم جذابه خونه دلها خورده شدهها با در یه خطش یه کلمه این آقا رو نمیبرن توی اون جهنم صفات جهنم ذات میبرن تو جهنم افعال چون اف حالش بده حق الناسم داره بهشم چیز بدی نمیگم فردا میخونم براتون میگه آقا این چکی که تو گوش فلانی زدی ماشین یه نفر ماشین یکی خراش انداختم رنگش رفت میگه ما باهات کار نداریم رنگ ماشین اینو بهش بده رنگ ماشین بهش بده صفاتش بد نیست ذاتش بد نیست اگه ذات بد باشه خلوت داره بعضیا تو جهنم تا ابد هستند سرچشمه جهنمن هشت نفرو اسم آوردن گفتن جهنم از زیر اینا روشن میشه یکیش قابیله یکیش نمروده یکیش فرعونه اینا تابوتین که از تابوت اینها آتش جهنم شعله ور میشه اینا چون ذاتشونه اصلا جهنم یعنی اینا حقیقت جهنم یعنی اینا همونطور که حقیقت بهشت یعنی اهل بیت این تمومش کنم بعضی به جنت ذات که اینم تعداد خیلی کم جنت حضرت امام فرمودند فدخلی فی عبادی جنتی جنتی جنت ذات کسی به نفس تو نفس مطمئنه اگه رسیده باشه به جنت ذات تعداد کمتری دو تا جنت دارند این بحثهای قرآنی دیوانه کننده جنتان کجا کدوم سوره است سوره الرحمن جنت فعل جنت صفات اینا دوتا جنت اینا ملکات بوده براشون این حسنات این خوبیها ملکه شده بود نماز با توجه میخوندن نماز میخوندن بابت نماز کف دستش بز از شاهکاره اینایی که دارم میگم همش از سفره علامه طباطبایی در اومده رضوان خداوند خم میشیم تمام قد برای این مرد به خاطر اینکه این گرههای قرآنی رو باز کرده این مرد بزرگ شخصیت استثنایی میفرماید ایمان صفات و ذات یهدیم ربهم به ایمانم بابت ایمان میبره تو بهشت بابت عمل بهش مزد میده خود کانال علامه طباطبایی صحبت ما رو منتشر کرده مطالب علامه طباطبایی بود خود کانال منتشر کرده بحث تفاوت این ذات و فعل بعد افعالش بروزی داره اون سکهای که صدقه داده عزیزم سکه نقرهای که صدقه داده اونور تبدیل میشه به ظرف نقره تو شراب میریزن قدروها تقدیرا سوره مبارکه انسان میگه این نقرههایی که اینجا داری فکر نکن اینجا بهت نقره دادیم نقرهها رو خودت آوردی این همون نقرههاییه که انفاق کردی طلایی که آوردی طلایی که خودت فرستادی درهم و دیناری که دادی خمسیه که دادی زکاتی که دادی درست کردی خونه رو خودت درست کردی پول بدی پولو بگیرن برات بسازن اونی که میدی صورتش همین خونه است عملت همین صورتش همینه اعمال جنت افعال میشه جهنم افعال حق الناس یه مرتبش افعاله نگه میدارند وادی حق الناس این اگر با ذات او عجین شده باشه فردا شده باشه ابدیت انقطاع دیگه بعضیا میان تو جهنم جهنم در میاد جهنمشون در حد افعاله بعضی جهنم در حد صفات اینا صدها هزار ساله درس میخوندن فرمودند که این روایت حضرت امام تو درس برای ما خوندن ما از استاد عزیزمون حضرت آیت الله جوادی ایشون از استادشون حضرت امام امام تو درس خوندن من نفهمیدم روایت چیه بعداً رفتم روایتشو دیدم حالا دو تا روایت عجیبی هم هست یکی اینه میفرماید جهنمیا در عذابن بحث معاد بحث سنگینیه عذاب جهنمیا قطع میشه صحبت نمیکنن با مالک دوزخ صحبت میکنن چون خازن صحبت میکنه میگن که چرا قطع شد میگن نبی رحمت از اینجا رد شدن به احترام او خدا عذاب را از جهنمیا برداشت اینا میگن ما رو دو برابر عذاب کنید به خاطر این آقا از ما عذاب برداشته نشه جهنم ز هزاران سال در جهنم بوده تعبیر مال ایشونه خیلی جالبه هزاران سال در جهنم بوده یه آن به خودش میاد داد میزنه میگه آقا یافتم یافتم میگن چی شد میگه من تازه یادم اومد یه آقایی بود پیغمبر بود قرآن بهش نازل شده بود تازه یادم اومد من قبولش دارم مشخصا بی شناسنامههای بهشت معلومه ولی بعضیا جهنمشون جهنم ذاته فرمود اگه کسی تکبر داشته باشه جهنم ذات استکبار در برابر حق استکبار درباره حق ندارند دیگه حالا یه لذتی شنگولی این دیگه یه بخشیش حالا طهارتش چیه فقط اشاره برای فردا اگه مومن باشه تو همین فرمود حتی گاهی خواب بد میبینه خواب بد لطف خداست خواب ترسناک باعث طهارتش میشه از جهنم افعال در میاد روایتهای فوق العاده گاهی مومن ۹۹ دوباره میشمره میبینه ۱۰۰ تا تب میکنه گناهش بخشیده درد بهش وارد بشه فرمود حتی اگه خونش با فشار بزنه همینقدر گناهش بخشیده میشه درد اگه داشته باشه بخشیده میشه بیماریهای مختلف و اینا فقر باعث پخش شدن گناه میشه اگه اینطور نشد تو خواب اینجوری میشه نشد موقع مرگ با ترس میبرنش که پاک بشه نشد تو برزخ پاکش میکنه نشد جهنم میره مقداری حوزه بیرونی ذات او باشه تطهیر میشه ولی اگه در ذات او بود با حقیقت جهنم خود اوست او خودش جهنم است وقوده الناس و الحجاره خودش جهنمه درست شد بهشت هم همینطوره بعضیا بهشتی اند بعضیا خودشون بهشتن امام رضا علیه السلام خودشون بهشتن اولیا خدا خودشون بهشت حالا امام رضا بهشت سازند بهشت آفرینند هر جا به او اتصال بهشت بهشت سازند ذات او جنته اینم یه مرحله این وادی حق الناسی که آقا توش گیر میکنه فردا واردش بشیم خودتون آماده بکنید بحث های ترسناکی داره ترسناک یعنی اینکه نهیبه دیگه ترس چیزی نداره امثال من به خودمون خدایا در فرج امام عصر تعجیل بفرما قلب نازنین
جلسات مرتبط

جلسه دوازده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سیزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهارده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه پانزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه شانزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه هجده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه نوزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ