
جلسه ده
کتاب آن سوی مرگ کوششی کمسابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهرهگیری از گفتههای افرادی که پیش از این تجربهای نزدیک به مرگ را داشتهاند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
در برزخ حرکت نه اما جا به جایی هست
مثال حرکت جوهری ملاصدرا
عالم برزخ ماده ندارد
عالم برزخ از جنس خیال است
معاد جسمانی داریم نه مادی
ابتدا باید مبانی نسبت دنیا و آخرت فهم شود
به سمت بیرون مکیده شدم
نه خوف نه رجاء،واقع بین باش!
فرشته های منتقل کننده جسد
اجساد و مکان ها حرمت دارند
تنگی قبر ناشی از تنگی قلب است
مشاهده جهنم از داخل قبر
ممکن است صورت برزخی ترکیبی باشد
تلاش روح زن برای ورود به جسد
پوست خاکی یعنی تعلق به خاک دارد
توصیف مهندس از ارواح غمگین
سه تن که هیچکس خواب آنها را نخواهد دید
عدم حضور آیت الله تبریزی در تشییع خودش
یادآوری مهندس از بدن خود در بیمارستان
اهل بیت علم غیب خود را از نگاه به استوانه نور میگیرند
دیدن جهنم منوط به داشتن علم یقین
در دوران ظهور از عالم ماده عبور می کند
قوای روحانی و شیطانی در اوج درگیری اند
متن جلسه
هوش مصنوعی : سلسله مباحث مصطفی امینیخواه با موضوع شرح و بررسی کتاب سوی مرگ جلسه دهم سلام علیکم آیت الله بسم الله رحمان رحیم سوال خوب یکی از دوستان پرسیدن که خب خیلی به بحثمون کمک اینکه ما میگیم بعد از این دنیا حرکتی نیست در عین حال این ماجراهایی که تعریف میکنیم همش توش حرکته میگیم از اینجا رفت اونجا از اونجا اینجا اومد اول اینو دید دوم اونو دید اول دوم داره اینجا اونجا داره عالم برزخ اگر درش حرکت نیست پس جابجایی چیه از اونجایی که بنامون اینه که وارد بحثهای تخصصی نشیم و خیلی سریع و جمع و جور جواب بدیم پاسخش اینه که در عالم برزخ حرکت نداریم ولی جابجایی داریم حرکت یعنی چی حرکتی که تو عالم دنیا داریم چیه هر چیزی در حال حرکت است در جوهر خودش ملاصدرا میگه حرکت جوه یعنی چی شما یه سیب رو پوست بکنید ۲۰ دقیقه بعد چه رنگی میشه کال که یعنی لکه لکه یه هفته بعد چی میشه خراب سیب در حال درسته تو یخچال میذارید هم در حال حرکته داره حرکت میکنه یه حرکت دیگری میاد حرکتی که او داره رو معکوس میکنه درسته یعنی اون دما حرکتو معکوس میکنه نگهش میداره دوامش رو بیشتر تو عالم برزخ ما یه همچین حرکتی نداریم سیبی که سیبی که کال باشه نداریم سیبی که برسه نداریم سیبی که لک بشه نداریم سیبی که خراب بشه نداریم مثلاً شما بیا تو باغت ببینی ۱۰ تا سیب افتاده زمین خراب شده عالم برزخ ماده درش نیست ویژگی آنلاین برزخ اینه ماده نداره بحث ماده بحث مفصلی میگه مفصلی چون واقعاً مفصله حالا داریم سریع جمع و جور میگ الان شما یه سیب رو تو ذهنتون بیارید هی میگیم ذهن بخاطر اینکه تنها چیزی که مجرده و همراه ماست همین ذهنمونه تطبیق که مجردی است که صورت داره قوه خیال قوه عقل مجردی که صورتم عالم برزخ از همین سنخ خیال عالم برزخ از جنس خیال نمیدونن از این مسائل سر در نمیارن بندگان خدا عالم برزخ خیالیه گفته مواد جسمانی نداریم گفته مواد مادی نداریم نگفته مواد جسمانی نداریم جسم داریم ماده جوان به معنای اینکه جوان سید شهاب اهل جنت که میگن سید جوانان بهشت ۳۲ سالشه بعد مثلاً بقیه جوونن بعد بچه داریم بعد سنا داره میره بالا اونجا سن به حسب اعمال آدمی به حسب طراوت و اخلاص و نشاط روح آدم هرکی اخلاصش بالاتر جسمش که ماده نداره شادابتر در بین این بدنهای شاداب در عالم قیامت و بهشت کسی که سیدش جوانان بهشت است امام حسن و امام حسین علیهم السلام جوونن مثلاً سن و سال دارن سید جوونان بهشت تینیجر مثلاً ۱۴ ساله ۱۶ ساله به حسب صعود روح جابجایی داریم جابجایی مثل دنیا نیست از اینجا میشه میره اونجا همه چی حاضره شما الان سیبی که تو ذهن میارید ۱۰ سالم تو ذهنتون بماند کپک نمیز پوست کن خراب میشه مگر اینکه اراده کنید سیب کپک زده تو ذهنتون بیاد دقت کن اینا خیلی مباحث مهمی ها اسفار ملاصدرا دیگه لهش کردم عصاره گرفتم دارم میگم پس اونی که شما اراده میکنید میشه عالم خیال شما این شکلیه ماده نداره وزن نداره بعد نداره صورت در عالم برزخ داریم ماده بحث قیامته نخیر بحث انسان شناسی البته انسان شناسی دقیقم نیست همه بحثمون سر اینه آقا ما وطن داریم در تفسیر المیزان یه نکتهای داره خیلی نکته مهمه در سوره مبارکه نسا قشنگه جذابه کاملا آکادمیک کاملا آکادمیکه این حرفی که ما به دانشگاههای دنیا داریم چرا مرحوم علامه طباطبایی میفرماید که بیشتر مباحث دین تا وقتی نسبت دنیا و آخرت و عوالم بعد از دنیا فهمیده نشه حرف فهمیده نمیشه یکی از اون مطالب چیه ایشون تصریح میکنه به این نکته ایشون میفرماید که در مورد حقوق زن و مرد برای زن خجالت که نمیکشیم از اینکه بخوایم این روایتو بگیم حضرت زهرا فرمود برای زنا بهتر این است که باعث خجالته من چه جوری اون بشینه تو مبانی فهمیده نشه این حرفو نمیشه گفت طبیعیه انسانی که بیش از دنیا چیزی نداره انسانی که وطن نداره انسانی که غیر از ماده چیزی نداره معلومه که باید سر پست حکومت و اینجور چیزا رقابت کنه زن و مرد نداره ولی وقتی فهمیدم وطن دارم نقش خودمو در تناسب وطنم و بشینم لحاظ کنم حرف علامه طباطبایی در تفسیر المیزان قوامون علی النساء آخرش یه صفحه نکات رو میفهمه خیلی مطلب ارزشمند تا نسبت دنیا و آخرت فهمیده نشه حرفهای دین فهمیده یادم نمیاد قرآن دستش باشه آقا بالاتر از خبریه بعد اگر فهمیدیم انسان کیه و انسان چیه اون وقت زن افتخار میکنه میگه خدا تربیت فرزند به من موهبت الهیه خدا به مردها تربیت انسان نداده به زنها داده پول کجاست ماده قرار نیست کاری بکنه دنبال پول میگرده در ادامه داستان ایشون میگه که من یه لحظه از اون دیوار غشای سفیدی که بود که دیدم کنار قبر برادرم که برزخ قبرش رو دیدم رد شدم از اون دیوار دیدم بهشت برزخیو دارم میبینم و غرق در لذت شدم اومدم پا بزارم این صدای روحانی به من گفت که حق نداری جلوتر اصلا نذاشت وارد بهشت بشم فقط از فاصله تقریباً دور دیدمش بعد از قبر بیرون اومدم چطوری بیرون اومدی با سرعت به سمت بیرون مکیده شدم حرکت تو برزخ اینجوریه جابجاییش این شکلیه حرکت مثل دنیا نیست پس دقت که حرکت قاطی حرکت به این معنا نیست که یه چیزی میره فاسد میشه از بین میره زمان بهش میخوره نه تحولی حاصل نمیشه ولی جابجایی داریم دریافتم از اینجاش خیلی قشنگ میشه این داستان تا برسه به اون ۴۰ صفحه آخر که اونجا سنگ کوب رو میزنیم اگر صفحه رو از اینجا تا اون ۴۰ صفحه محشره تقریبا ۵۰ صفحهای که اینجا داریم خیلی جذابه یکم تو داستان سوم ۴۰ صفحهای داره اونم خیلی جذابه یه شانتیون ماه رجبمونه و از شنبه رزق اونایی که میان حالا یه تعدادی از دوستان هستند ما هم هستیم از شنبه تا سه شنبه دریافتم که مجدداً روی قبر برادرم ایستادم کنار قبر رضا یک قبری بود قبر مردی به نام اسمشو نگم به جاش میگم جابر جابر آدم خوبی نبود اینم به شما بگم ما بحثمون خوف و رجا نیست اینم گاهی قاطی میشه آقا خوفی باشیم یا رجایی هیچ کدوم واقع بین باید واقعیت اگه آدم با واقعیت زندگی بکنه خوف و رجاش تنظیم میشه امیدوار میکنه حالا اگر یه کسی یه جلسه ما رو بود که خیلی امیدوار شد یه جلسه که ما خیلی ناامید کردیم نبود دیگه به من ربطی نداره تقصیر منم نیست یه جاهایی به شدت ناامید میکنه به شدت امیدوار حکایت میکنیم از عالم برزخ عالم بعد از ماده جابر آدم خوبی نبود هرگز نبود در نتیجه این سوال برام پیش اومد که داخل قبرش چه شکلیه در همین فکر بودم که صدای روحانی گفت او اینجا نیست مدتی پیش فرشتههایی که کارشان انتقال اجساد است او را به جای دیگری برده جسدهای ما رو جابجا میکنند در جابجا میشه توضیحات داره بهش میگن ملکه نقاله اینجا اسم ملکه نقاله نیاورد امام صادق فرمودن انقدر گیر ندید کجا دفنتون کنن اگر مومن باشید هر جای زمین در بیابانهام که دفن بشید ملحق به ما شما ملحق ما میکند اگر مومن نباشید کنار ما هم که دفنتون کنن جابجاتون هالو رشید چسبیده به امام رضا معصومین جابجا فرسنگها دور ملحق ملائکه نقاله به اینا میگن داستانهایی دارد بماند یه داستان مرح آیت الله هزار جریبی داره اون داستان خودش نیم ساعت ۴۰ دقیقه طول میکشه بخوام بگم که وقت نیست داستان فوق العادهای از این جابجایی که صورت میگیره فقط یه اشاره تیزری که یه کمی قلبتون آتش بزنم فقط در همین سوزاندن دل شما ندارم که یه جوانی که میره شیروان و بعد عاشق دختری میشه دست از اسلام برمیداره که اون دختر مسیحی رو بگیره بعد یه مدتی پشیمون میشه میخواد برگرده چیزی از اسلام یادش نبوده بعد که بخواد برگرده گوشه مشغول توسل و اینها خانمش با خبر میشه میگه ماجرا چیه توضیح بدی قفقاز بریم کربلا زندگی کنیم خانم از دنیا میره و برادران میگیرند به رسم مسیحیت اینو دفنش میکنن ماجرا رو آقائه برای مرحوم آیت الله علامه وحید بهبهانی نقل کرده آیت الله هزار جریبی هم تو کتابش آورده این ماجرا رو خودم دیدم این آقا اومد تو کربلا برای ما تعریف کرد ملائکه نقاله و گفت که من رفتم خانممو شبونه خواستم جنازشو در بیارم که با خودم بیارم کربلا جنازه قبر شکافتم تو قبر خانم دیدم در مکاشفه یا خواب و اینا خانمم گفتش که منو جابجا کردم با این آقا این آقا یه گمرکچی بوده بیرون نجف پول زور میگرفته زیر ساعت حرم اباعبدالله با فاصله انقدر دفنش کردن شبونه راه میفته میاد التماس قبر رو بشکاف و نمیذارن فلان ساعت اینجا دفن کردن میگه آره میگه من اینو دیدم با التماس قبرو میشکافن خانمشو میبینه طلا جو خرجش کنی این ملکه نقاله است جابجا برادر تو امامزاده این جابر نامه که اسم الکی به اسم فیک بود جابره اکانت فیک جامعه این رضا برادرش دفن بود خواستم قبرشو ببینم صدای روحانی به من گفتش که این اینجا گفتم چرا گفت بعضی از مکانهای موجود در زمین مقدس است برخی معمولی برخی پست سزاوار نیست که اجساد آدمهای بد در مکانهای مقدس دفن باشد خوش به حالش چسبیده به امام رضا دف چسبیده به دیوار همچنین پسندیده نیست که اجساد آدمهای خوب در مکانهای پست باقی بماند چون علاوه بر روح اونها اجسادشون دارای حرمت و تقدس مخصوص اگر یه جسدی را هتک حرمت مثلاً جناب شهید نمر رو گرفتن تو بیابونا مسلم کرده بودند دفن کردن خب این بدن ملحق میشه به اهل بیت بدن مقدسه بنابراین ماموران ما اجساد خوبان را از مکانهای پست به مکانهای مقدس انتقال میدهند اجساد بدان را از مکانهای مقدس به پس الان داخل قبر جابر جسد کیه تو امامزاده بوده جسد یکی دیگه است گفت بله جسد فلانی رو که اسمشو گفتن ننوشته جسد فلانی رو داخل قبرش گذاشتن اون شخصو میشناختم دوره گرد مهربانی بود در زبان حیاتش شانه و قیچی و ناخن گیر و از این قبیل چیزها میفروخت سوال کردم قبل جابر هرجا هست چه شکلیه گفت قبر خسیسی داره تنگ و تاریک این فشار قبر تنگه قلب به تنگی قلب برمیگرد تنگی قبر به تنگی قلب گشاده قبر گشاده داره آدم بخیل تنگ نظر قبرشم تنگ و تاریک حتی نمیتونی تصور کنی که چقدر تاریک و ت البته از داخل قبلش منظره این یه جاهایی از جهنم بخونه گریه کنه منظره جهنم به خوبی دیده میشه که میگه جهنمیا رو دروازه جهنم اینا میان میخوام فرار کنن جهنم قیامتی رو به اینا نشون میدن باز فرار میکنن عده سیاه پوش وارد قبرستان اونا تابوتی رو با خودشون حمل میکردن شخص مرده یک زن بود روحش رو بر فراز تابوت دیدم یه ماجرای شنبه براتون میگم صورتی صورتی دراز و اسبی شکل داشت خانمی که داشتم میبردن دفنش کنن به شکل یعنی میبینی شبیه هست ولی اصل نیست درد اینجاست به تعبیر جوادی اگه آدم اسب از دنیا رفت که اسب از اسب بودنش غصه نداره که کدام محصولات اصل بودنش ناراحته درد وقتی که من بدونم انسانم و حقیقت انسانی رو دارم در عین حال اسبم این درد داره این صورت مختلفی هم که پیدا میکند صور برزخی همین هم خرچنگ باشه هم عقاب باشه هم خرگوش باشه هم خرس هر صفتی از هر ترکیبی از همه ایناست که شنبه داستانی آشفتگی زیاد و با جیغهای وحشتناک میکوشید وارد تابوت بشه چون تعلق به بدن داره در واقع وارد جسدش میخواست بشه مرتب عقب میرفت بعد با سرعت به سمت جسدش میدوید رو شیرجه میزد تلاش ۶ فایده در عین حال دستبردار نبود دوباره بلند میشد عقب میرفت شیون کنان جلو میدوید دیوانه وار شیرجه میز چیزی که دیدم همین بود نخواستم ببینم نمیخواد که ببین اتوبوس رد شد دیگه ندید به علاوه تمام ذهنم متوجه کسایی شد که اون سوتر دور از حریم امامزاده ایستاده بودند میگه اونا کیا بودن میگه ارواح چند آدم که کنار قبرهاشون وول میخو به طرز حراس انگیزی باریک بودند اسکلتهای متحرک به نظر میرسیدند اسکلتهای مشمئز کننده با پوست خاکی رنگ گفتم رنگها رنگها را توضیح دادم پوست خاکی یعنی کسی که هنوز تعلق به خاک داره خاکی عموماً صورتهای بهترین رنگم رنگ طلای که اون خانومه گفت امام رو وقتی دیدم امیرالمومنین عباش به چه رنگی بود طلایی عموماً صورتهای دراز داشتند دماغهای کوتاه دهنهای بزرگ شونههای جلو اومده و ذوزنقه شکل تا دیدنش خیلی راهی نیست ۱۰ سالم تازه ارفاقی یه ثانیه نفسی که اومد دیگه برگرد برنگرده روحانی دو سه خواهرز بچه دو و نیم ساله گردو رو خورد و پرید تو ریه اعضا را هدیه دادن و دیشب دفن کردن فاصله ما با مرگ و ملکوت و برزخ و همه ماجرا که همین قدر یه نفسی که میاد دیگه برنمیگ چشمهاشون در گودی فرو رفته بود و حلقه بزرگ سیاهی اطرافشون دیده سفیدی چشماشون خیلی نمایان و هولناک این ارواح به قدری غمگین بودند به قدری در فرو رفته بودند که به هیچکس مهندس با دست عرق سرد پیشونیشو پاک کرد و ادامه داد که به هیچکس و هیچ چیز توجه نداشت به هیچ چیزی جز قبرهاشون قبرش گرفتار بنده بعضی از بس که بالان دیده نمیشن مثل علامه بحر گفتن ملازم دائمی با امیرالمومنین و ابن فحد خوابشونو میبینه بعضی اینقدر بالا گرفتارن که خواب بچهها داره بعداً میگم مادراشون بچههایی که از دنیا رفتن تو داستان اونها هر چندگاه آرام به داخل قبرهای خودشون نفوذ میکردند صدای روحانی گفت این ارواح هنوز نتونستن جسم مادیشون رو رها کنن از زمانی که مردند تا حالا بیشتر وقتشونو تو قبرستون گذر هر کدامشان از همون ابتدا شاهد زوال جسم خود بوده اینجاش خیلی عجیب شاهد خارج شدن چرک از بینی گوش فرج و دهان جناز شاهد انتشار بوی شدید و تحمل ناپذیر تعفن باد کردن و سبز شدن احشا تورم تک تک اندامها ترکیدن شکم جدا شدن مو حمله کرمها و دیگر جانوران زیرزمینی به جنازه شاهد تمام شدن گوشتها و باقی ماندن استخوانها از صدای روحانی پرسیدم این ارواح تا کی در اینجا خواهند ماند بستگی به خودشون داره بعضی تا وقتی که استخوانهاشون به خاک تبدیل بشه میمون یعنی تا زمانی که کاملا جسدهاشون ناامید بشن اون وقت برای همیشه به جایی میرن که باید بر و اینجا بود که حالا داستان پیچونده دیگه اصل ماجرا اینجا بود که کجا میرن جسم خودم افتادم گفتم که راستی جسمم کجاست تعلق نداره راحته مرحوم آیت الله تبریزی آیت الله العظمی تبریزی رو بعد از رحلت خواب دیده بودند خیلی شلوغ شد نبودم من تو از دنیا رفتم امیرالمومنین منو قاپید برد بعضیام انقدر تعلق بدن دارن که همینجور میشینن ما داریم که گریه میکنند ابوکیل ضیق لحدی تعابیری که امام سجاد در ابوحمزه دارند به خاطر ایناست که آدم اگه با این حالت دنیا بره وضعیت چه شکلی آیا وجود مومنانه باشی که آزاده ره جسدش جسدم کجاست صدای روحانی گفت توی اتاق جراحیه میخوای ببین گفتم آره فقط برای اینکه بدونم تو چه حالیه میگه چون خیلی بدم میومد از بدن اتاق عمل حاضر شدم بدنم رو تخت بود دو تا پزشک و چند تا پرستار اطرافش بودن از دیدنش حالم خراب شد یه جور حساسیت عجیب نسبت به اون هیولای زشت و بدبو پیدا کرده بودم میخواستم تا جایی که میشه ازش دور باشم صدای روحانی گفت این دکترا و پرستارا دارن وظیفهشون انجام میدن برمیگرد مقدر شده که برگردی تو میتونی تا اون موقع همینجا تو بیمارستان بمونی یا اینکه میتونی از فرصت استفاده کنی به جاهای دیگه بری پرسیدم مثلاً کجا برم جواب داد نه خیلی دور چرا نمیری یه نگاهی به شهر و مردم شهرت بندازی گفتم که مردم شهرمون که هر روز دیدن برام تازگی نداره گفت نه تو همه رو به چشم مادی دیدی با چشم روحانی نکته تشویق کنندهای بود موجب شد که انگیزه لازم برای تماشا کسب کنم صدای روحانی اینو گفت گفت آماده باش اول باید وارد مجرای مخصوص بشی یهو خودمو داخل استوانه راهرو مانند یافتم رنگ بدنش قهوهای بود قهوهای سوخته با سرعت کمی درون استوانه به جلو رونده شدم به موازات سطح زمین قدری به سمت بالا در نهایت فهمیدم کتاب ارتفاع ۶۰ متر از زمین بالا رفتم درون استوانه حس خاصی داشتم حس میکردم داخل نوعی میدان انرژی قرار گرفتم نوعی میدان انرژی بسیار شدید همچنان که به کندی پیش میرفتم از آگاهی و روشن بینی لذت بخشی برخوردار میشدم این آگاهی در حقیقت نتیجه به یاد آوردن تو روایت داره اهل بیت علمشونو از نگاه به یک استوانه نوری میگیرند ببین این روایت تا این مسائل مطالب فهمیده حضرت عمر به اعمال عباد میخوایم نگاه بکنیم یه استوانه نور به اون که نگاه میکنیم آمار همه رو از اونجا احاطه هفته بعد یه سری نکات را یهو به یاد آورد به یاد آوردن بخش عظیمی از علومی که قبلاً میدونستند و چیزهایی که قبلا دیده بودم قبل از اینکه به دنیا بیام همه ما پیش از تولد در یک عالم آسمانی زندگی میکردیم در اونجا مطالب زیادی را آموختهایم از اینجا وارد قبل از دنیا کجا میخواد بیاد به مردم شهر سر بزنه که اون مردم شهرش خیلی ماجراهای عجیب و جالبی داره که بهش میرسیم یه چند صفحهای در مورد اینه قبل دنیا کجا بودیم و چه علومی رو داشتیم از عالم زر میگه از عالم ارواح میگه از عالم خلقت میگه عالم جن میگه از شیطان میگه قبل از سقوطش همه اینا رو باخبر شد این وقتی یه لحظه ارتباطش برقرار شد باخبر شد اگر کسی با مجاهده و سیر و سلوک برسه به اینجا دائماً با خبره این رفت برگشت الان دیگه نداره یه توضیح قرآنی داره که چرا اینجوری میشه فردا شنبه میگم براتون کلا تعلمون علملیقین لطربان محصول علم یقین توضیحات داره شنبه قبل از اومدن به جهان چه علومی شما داشتید استوانه ابتدا اطلاعات زیادی در مورد پدیدههای مادی به خاطر آورد فرزند راجع به ستارهها و سیارات راجع به علوم مربوط به فیزیک شیمی طبیعی ریاضی قبل از تولد بلد بودم بعد میگه که یه سری چیزا رو قبل از مرگم میدونستم مثل اینکه مولکول ها از اتم های ریزی تشکیل شدن اتم الکترون و نوترون و پروتون میدونستم که درون هر کدوم از این ضربه کوچتری قرار داره اما تو اون استوانه اطلاع پیدا کردم که در دل این ذره کوچکتر ذ ریزتری نهفته اون ذرات ریزتر به ذرات دیگهای تقسیم شدن این روند همینطور ادامه داره به طوری که بشر هرگز موفق به شمردن این ذ نخواهد شد من تو اون لحظات یک دایره المعارف یا بیان یک گنجینه عظیم علمی بودم دوران امام عصر آزاد میشه که از ۲۷ در ۲۵ درش باز چون دوران امام ما از عالم ماده عبور میکنیم میشه برزخ بین دنیا و هدیهای بود امروز دادیم دوران زمانه ظهور این شکلیه نه جنس دنیاست نه جنس برزخ دیگه حرکت به معنای مادی نداریم ما حرکت مادی داریم ولی برزخی زندگی می خدا نصیب کن انشالله به همین زودی چگونگی بسیاری از پدیدههای مادی اطلاعات داشتم میدونستم که همه پدیدههای عالم از نوعی نور خلق شدند بگم یکی دو دقیقه تمام حتی واقف بودم که به چه علت این نور گاهی به شکل آب در میاد گاهی به شکل سنگ گاهی به شکل چوب وحدت وجود بر اساس این اظهارات شما تمام قوانین عرضه نشده فیزیک شیمیایی ریاضی رو میدونستید بله البته که اینکه میگیم اصل علم اینجاست برای همین گرچه حالا اکثر قریب به اتفاق اونا رو به خاطر نمیاره میگه اکثر قریب به اتفاق یعنی تعدادشو به خاطر میاری میگه بله ولی خیلی کم معمولا به صورت ناگهانی یادم میاد مثلاً گاهی تو اخبار علمی تلویزیون میشنون دانشمندی فلان تئوری رو ارائه داده نظریه درست نیست روحانی تعهد دادم که قانونها رو رعایت کنم من حق ندارم اطلاعات محرمانه رو در اختیار کسی بزار مرزهایی تعیین کرده نمیتونم از مرزها میگه که یه علومی رو شما یاد گرفتی چیا بوده دیگه میگه شنبه بخشی از علومی رو که گرفته و قبل عالم بوده یه قدریشو که حالا کتاب و این ماجراها حرف دارم که چرا این کتابو تو این دوره رایج شده یه تحلیل فلسفه تاریخی هفته بعد شاید یه اشارهای بهش بکنم که این یه دستی در کاره در ملکوت عالم که یه عده بیان این چیزا رو ببینن و بیان نقل بکنن کتاب بشه شنیده بشه چون قوای شیطانی و قوای رحمانی هر دو در اوج با هم درگیر شدن قوای شیطانی از همه ابزارها خدا این فرصتو داده که قوه رحمانی هم یه سری چیزا رو بیان از عالم برزخ ببینن بیان بگن تا هزار سال پیش نبود کتاب نشده بود الان انقدر رایج شده یه دستی در ملکوت عالم در کاری که این حرفا شنیده هفته پیش بریم انشالله بتونیم تو این هفته تمومش بکنیم نکات خیلی خوبی مطرح کرد بحث علمی سنگینی هم نداره و قشنگم فهمیده میشه خدا در فرج امام عصر تعجیل بفرم قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما و صلی الله علی سیدنا محمد و
جلسات مرتبط

جلسه پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه هفت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه یازده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه دوازده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سیزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهارده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه پانزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ