شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سیزده

00:27:06
792

کتاب آن سوی مرگ کوششی کم‌سابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهره‌گیری از گفته‌های افرادی که پیش از این تجربه‌ای نزدیک به مرگ را داشته‌اند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

شعبه شعبه شدن رحمت خداوند در ماه شعبان
تقابل ماه شعبان با ماه محرم
ماه صلوات بر رسول الله
صحنه دوم : مجلس شام مختلط
حضور ارواح شبیه مار دور غذاها
بوی تعفن و ناله های گرسنگی
ارواح مسلمانان شکم پرست
صحنه سوم : جوانی که قصد توبه داشت.
حضور شیاطین همانند زنبور در اطرافش
آداب نگهداری تربت اصل
راه دور نگداشتن شیاطین از تربت
آثار شیاطین انسی و جنی
حجر الاسود ملک است .
علت تغییر رنگ حجر الاسود
ابزار شیطان: عجب، خودبینی، غیبت، تهمت،،…
مهارت‌های مختلف شیطان
طرح شیطان برای شیخ انصاری
حربه ی شیطان برای امیرالمؤمنین
ظهور شیطان در محراب امام سجاد علیه السلام
علت نعره شیاطین و ابلیس
صحنه چهارم: زنی که دنبال پرداخت هزینه فرد بیمار بود.
حمله شیطان از چهار جهت

متن جلسه

هوش مصنوعی :سلسله مباحث مصطفی امینی‌خواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه سیزدهم سلام علیکم و بسم الله الرحمن الرحیم حلول ماه معظم شعبان خدمت شما عزیزان تبریک عرض می‌کنم ماه بسیار شریفی است ماه رحمت ماهیست که در عشق رحمت خدای متعال شعبه شعبه ماه عجیبیست انگار ماهی در تقابل با ماه محرم همه کسانی که در ماه محرم به شهادت رسیدند یعنی از معصومین و از شاخصین در ماه شعبان متولد شدند حضرت سیدالشهدا قمر بنی هاشم امام سجاد حضرت علی اکبر و از عجایب اینه که در ماه محرم جشن نداریم در ماه شعبان هم وفات به شهادت نداره و ماه بسیار شریف نورانی پور رحمت پر رزق پربرکتیه ماه پیغمبر اکرمه و ماه صلوات بر پیغمبر اکرمه صل علی محمد و آل محمد انشالله که نهایت استفاده را از این ماه ببر خوب ادامه ماجرا رو بریم ماجرای شگفت انگیز این آقای مهندس که پدر همه ما را درآورده با این داستاناش بهترین چیزایی که نقل کرده گفت من صدها صحنه رو همزمان با هم تو شهر دیدم در حال کما که بودم و داشتم پرواز می‌کردم در ارتفاع ۶۰ متری زمین صدها صحنه رو دیدم ۷ تا ۸ تا صحنه رو نقل می‌کنه تعریف می‌کنه توی این ماجراها بقیشم دیگه نمیگه میگه بستونه دیگه همین قدر که گفتم اگه چیزی می‌خواین بفهمین بستتون اون ماجرای برگشتش به بدنش و یه چهل صفحه آخرم که قرار شد اینو با هم نخونیم چهل صفحه حراس انگیزی که تعدادی از اجان باهاش رفیق میشن اون جن خاص بهش پیام‌هایی رو میده کدهایی رو میده اینم میره عملی می‌کنه و آخر ماجرا میفهمه که این شیطان بوده و از وقتی هم که میخواد با اینا مقابله بکنه می‌افتن به جونش انواع اقسام بلاهایی که سرش در میارن ما سفارش اکید کردیم این ۴۰ صفحه رو دوستان نخونند هرچند تو پاورقی صاحب کتاب میگه اینو بخونید ما گفتیم حتما نخونید این ۴۰ صفحه رو مثل بعضی از این کتاب دبیرستان که بخش‌های خاصشو بعضیا نخونده بودن سیاه شده بود اینم اینجوریه انگار همه همون اول می‌خوام برم اشاره کردم کفایت می‌کنه خب صحنه دومی که ایشون دیده میگه که توی خونه بود تعدادی آدم زنده دور میز غذاخوری مشغول صرف غذا بودند چند نفر بودند ۸ نفر سه تا زن ۵ تا مرد گفتم که من دیگه سانسور نمی‌کنم دیگه شما خودتون برای خودتون سانسوراتون فعال زن‌ها جلف به نظر می‌رسیدند و لباس‌های نامناسبی به تن داشتند خیلی صورت‌سازی نکنیم فقط گوش بده میگه گفتم تحریک کننده در جواب گفت لباسهای بدن نما یقه باز سینه باز اصطلاحشو درست نمی‌دونم اون سه زنی لباس‌ها رو به قصد دلبری پوشیده بودند تعدادی از ارواح بشری هم داخل اتاق غذاخوری حضور داشتند تاکید می‌کنم این‌ها شیاطین نبودند ارواح پست بودند ارواح پس طرف جهنمی از دنیا رفته تو صحنه حاضر حالا توضیح میده این ارواحی که تو این مجال می‌چرخن ماجراشون چیه مصیبتی که سر اینا میاد خلاصه میگه که اونجوری که قبلا گفتم سر و بقیه بدنشون مثل مار باریک بود این ارواح به طرز وحشیانه‌ای به میز غذا هجوم آورده بودند با ولع بسیار زیاد انگار هزاران سال در گرسنگی و تشنگی به سر برده روی میز چه غذاهایی دیده می‌شد مرغ سرخ شده کباب کوبیده کباب برگ پلو پارچه‌های پر از آب یا نوشابه ارواح در حالی که توی هوا می‌خزیدند به سمت غذاها هجوم می‌بردند و به سمت پارچه‌ها دست‌های حریص لاغرشونو پیش می‌برد و می‌کوشیدن به غذاها چنگ بزنند اما دستاشون از غذاها عبور می‌کرد گاهی دور پارچه‌ها حلقه می‌زدند سرهای باریک خودشونو درش فرو می‌بردند ولی موفق به نوشیدن نمی‌شدند گرسنگی و تشنگی اونها رو هر لحظه دیوونه‌تر می‌کرد به طوری که مرتب خشم خودشونو نثار همدیگه می‌کرد مثل مارهای زخمی و بد هیئت دور همدیگه می‌پیچیدن بهانه‌شون برای دعوا چی بود بر سر موضوعات احمقانه دعوا می‌کردند مثلاً بر سر یه تیکه از غذا یا یه تیکه از پارچه‌های آب هر کدومشون می‌خواست به خیال خودش زودتر از بقیه تیکه از غذا رو برداره یا سرش رو درون پارچی فرو بب برای زودتر رسیدن به اون تیکه غذای اون پاش با هم رقابت می‌کردند می‌کوشیدن همدیگرو کنار بزنن در نتیجه درگیر گرسنگی و تشنگی اونا رو بی منطق کرده بود بوی تعفن این ارواح بدجوری اذیتم می‌کرد همچنین صداها و ناله‌های دلخراشی که دائماً از دهان‌هاشون خارج می‌شد وقتی ناله هاشون به شدت اوج گرفت صدای روحانی به من گفت اینا مسلمونای شکم پرستین مسلمان که در زمان حیات خودشون به گرسنه‌ها و درمانده‌ها توجه نمی‌کرد علاوه بر شکم پرستی و بی‌تفاوتی نسبت به فقرا هرگز روزه نمی‌گرفتند بدون عذر واقعی روزه نمی‌گرفتند حتی روزه دارا رو مسخره می‌کرد امکانات نداشتن مثل الان نیا استوری برن سر سفره ناهار ماه رمضون تو لایو بزار و اینا این امکانات نداشتم بدبختا حتی روزه‌دار مسخره می‌کردن اونا تا پایان دوره برزخ شدیداً احساس تشنگی و گرسنگی حسین گفت یکی از نتایجی که گرفتم اینه که جهنم از همین زمین شروع میشه در واقع زمین ابتدای نکته خوبی از مهندس پرسیدم چه احساسی نسبت به ارواح گرسنه و تشنه داشتید نفرت گفت ترحم به خودم می‌گفتم کاش در برابر بیچاره‌ها سنگدل نبودند کاش روزه گرفته بودند ۳۰ روز روزه در برابر گرسنگی و تشنگی دائمی اصلاً سخت و طاقت فرسا نیست صحنه سوم می‌خوام توضیحاتشو یکی بکنم اونا رو توضیح ندادم یکی دوتا رو بخونیم بعد یه سری توضیحات صحنه سوم این خیلی صحنه خیلی قشنگه ایشونم خیلی قشنگ ترسیم کرده ممکنه با خودتون بگید که آقا خودش در میاره داستان می‌سازه کتاب فروش بره ۴ نفر بخونن متحول بشن این داستان که ایشون میگه صحنه یکی دو تا صحنه جلوتر که میره یه سری کلماتو نقل می‌کنه نویسنده کتابن دیگه کم کم به شک می‌افتن میگن آقا دقیقا طرف همین حرفا رو زده بود تو الان دو تا پاراگراف پشت سر هم گفتی باور کنیم میگه من از اول همه اینایی که گفتم میگم بدون اینکه یه واوش عوض اینام فیلمبرداری می‌کنه میگن اینجا میگن فیلمشم پیش ما موجوده همه رو از اول بدون اینکه یه ماه بشه عوض بشه میگه وجود این حرفایی که شنیده از خودش بلغور نمیکنه صحنه سوم مرد جوونی تنها در نمازخونه ایستگاه قطار نشسته بود با ظاهری خجالت زده پریشان و قصد داشت به خاطر گناهی که انجام داده بود توبه کنه شیاطین اطرافش جمع شده بودند شبیه زنبورهایی که اطراف لونه‌شون گرد میاد دقیقاً این تعابیر تعابیر قرآنی اذا مسسهم طائف من الشیطان این طائف من الشیطان دقیقا مدل زنبور که دور یه جا جمع میشن این مدل طایفه چه جوری زنبورا یه جایی دور جمع میشن این مدل طائ وزوز تف میندازن فوت می‌کنن اینا همه رو ما بحث شیطان متخصص شیطانه ما سال ۸۸ ۸۸ ۸۹ تو قم یه بسته داشتیم شیطان در نهج البلاغه سال ۹۰ مشهد یه بحثی داشتیم شیطان در قرآن اون شیطان در نهج البلاغه فکر کنم حول و حوش ۲۰ جلسه شیطان در قرآن حول و حوش ۸۰ جلسه شد پارسال یه بحثی رو اینجا با رفقا داشتیم شیطان و تشکیلات اونم نمی‌دونم ۱۴ ۱۵ جلسه فکر کنم شد دانلود شیطان خیلی حرف هست خیلی مطلب روایات ما عجیب و غریبه یعنی ما هیچ جایی رو نداریم که شیاطین نباشن هیچ صحنه‌ای نیست که اینا کاری به کار ما نداشته باشن با منو با این حرفا و با این کلمات و با شما و با این جلسه و یکی از یه گوشه سیخ بزن یه چیزی بگه جلسه رو به هم بریزه ول نمی‌کند روایت عجیبه می‌فرماید تربت آقا تربت اصل تربت اصل امام حسین تربت کربلا تربت امام حسین تربت کربلا باشه چون خاک از بغداد میارن یکم میمالم می‌برن تربت کربلا بعد می‌فروخت نوشته بود تربت اعلا مال کربلا خونت خاکاشو درآوردی دروغ کربلا تربت اعلا مال کربلا مال کربلا تربت اصل که از بالای مزار اصلی اباعبدالله استخراج بشه تو روایت در کتاب شریف کامل الزیارات فرمودند که تربت اصلو ورداشتی بعد یکی دو ماه خواستی استفاده کنی کلی آداب داره پرسید چرا آقا حضرت فرمودند که چون شیاطین میان انقدر خودشونو به این تربت اصل می‌زنن نصفی از آثارشو بزار ادعیه داره ذکر داره آداب داره استفاده که دور بشه شیاطین از تربت دور بشن تف کردن و لگد زدن و آسیب زدن تربت اثرشو از دست داده اینجوری این حجرالاسودی که شما می‌بینید در مکه آثار رو می‌خوام بگم اثر عمل و آثار شیطان در عالم آثار شیاطین انس و جن آدمیزادن و شیطان ترامپ اینجوریه جان بولتون نتانیاهو اینجوریه اینا شیطان جنی انقدر مثل اینا هار حجرالاسود می‌گفتن یه ملکی بود از آسمان خدا به صورت سنگ نه سنگش کنه‌ها شکل سنگ یعنی خلایق به شکل سنگ ببیننش آورد کنار کعبه مشرف آزاد بشه انشالله مکه با هم بریم موجود زنده است ملکه و یه سنگ سفیدم بوده تو روایت فرمود انقدر که این گناهکارا اومدن بهش دست کشیدن سیاه یکی از علمای تهران سیه چرده بود ایشون غرض اینکه اینا اثر داره شیاطین جایی رو ول نمی‌کند همه جا حاضر هر چیزی رو می‌خوان از اثر بندازن اگه بتونم کار خوب رو اصلاً نذارن منعقد بشه کار خوب منعقد شد حالا کارتو ول نمی‌کن این کاره می‌خواد بالا بره هفت آسمون می‌خواد بره بالا تو هر آسمونی یه سری شیاطینی هستند یه جوری هم با این ور یه ماجرایی سرش در یه شک بندازن تردید دودلی بدبینی نسبت به خدا بدبینی نسبت بقیه مومنین غیبت تهمت یه غیبت بکن همه اینا بپره عجب عجب کاری انجام دادی دمت گرم کسی دو رکعت نماز داشته باشه بهشتیه دو رکعت نمازم کمتر کسی می‌بره مانع درست می‌کنه خیلی قشنگ ترسیم کرده ایشون تو این کتاب نحوه حضور شیاطین فعالیت شیطون خیلی قشنگ گفته این جوون می‌خواست توبه بکنه همه اینا جمع شده بودن از تصمیمش منصرفش کنن صدای آزاردهنده از دهن هر کدوم خارج می‌شد صدای بم و کش‌دار مثل صدای ضبط شده‌ای که با دور کند پخش بشه با وجود این من می‌تونستم بفهمم که اینا چی میگن چی می‌گفت به طور کلی داشتن حرف‌های وسوسه انگیزشون رو به ذهن او القا می‌کرد مثلا یکی از شیاطین بهش می‌گفت می‌خوای توبه کنی خودتو از گناهان لذت بخش محروم کنی حالا یه وقت توبه می‌کنی اما الان کافی وقت داری به اندازه همه سال‌های پیش روت فرصت داری چرا نمی‌فهمی تو هنوز خیلی جوونی خیلی سالمی یه جوون سالم بدون گناه هیچ جذابیتی نداره گناه نمک زندگیه منتشر کنم وانگهی تو خیال می‌کنی که با زیر پا گذاشتن چند قانون به جهنم میری اینجوری نیست خدا خیلی بخشنده و مهربونه در نهایت مهربونی با بنده‌هاش رفتار می‌کنه هر قدر که بد باشن می‌بخش اصلاً شیطون موعظه می‌ره منبر میره روضه میخونه یه چیز معرکه آیه می‌خونه روایت می‌خونه دستشم پر از آیات و روایات چند هزار سال عمر داره همه انبیا رو دیده کلی تجربه فقط پیدا کرده توی دیدن انبیا و اولیا و مومنین و وقایع مختلف و حرف استاد ما فرمود که از قول عزیز دیگری بانک خود ایشونم شاگرد مرحوم علامه طباطبایی بودن ولی از قول عزیز دیگه نقل می‌کرد می‌فرمودند که یه روزی اون بزرگوار ناقل فرمودند که ما خدمت مرحوم علامه طباطبایی نبود که حرف بزنن ابتدا به ساکن ساکت بودم تا کسی سوال نمی‌کرد ایشون حرف نمی‌زنه خدمت علامه علامه اواخرم دستشون رشه گرفته بود می‌لرزید دیدیم دستشون شدید داره می‌ل به عصبانیت حالا چی شده بود و کی چیکار کرده معلوم نیست ایشون فرمود که موتور نشستیم علامه طباطبایی بدون که ما حرفی بزنیم خودش شروع کرد حرف فرمودند که شیطون به امثال من نمیاد بگه برو عرق بخور نمیاد بگه برو زنا بکن برای امثال من حربه خودشو از حربه آخوندی وارد به اسم آیو روایت وارد به اسم تکلیف وارد میشه تکلیف تو اینه که آبرومونو ببری افشاگری کنی جالبم هستا بامزه است افشاگری از این عناوین اصطلاحات مزخرف و خنده‌دار می‌بنده به یه کاری ماجراهایی هم داریم دیگه میدونید مرحوم شیخ انصاری داستان داره یکی از شهیدای شیخ انصاری گفته بود که یه شب من خواب دیدم خواب دیدم که یک کسی کلی طناب و سیم بکسل و کابل و از این چیز میزا گردن خلا رشته‌ای وصل کرده یکیو از این سیمای کلفت انداخت گردن شیخ انصاری دیدم این داره به زور می‌کشه شیخ انصاری شیخ انصاری مقاومت می‌کنه کشید به ز شیخ انصاری از تو خونه درآورد وسطای کوچه که رسید دیدم شیخ انصاری این سیمو پاره کرد برگشت تو خونه بد و بیر گفتم چیکار می‌کنی گفت که دارم خلایقو می‌کشم سمت خدا گفت این کیه این کیه این کیه هر کدوم با چه حربه‌ای و اینا بعد میگه اینم طلبه بود نخ من کو پسر خوبی هستی سوت بزنم میاد حیف اصراف نکردم نخ بزارم تعجب کردم با هراس از خواب بیدار شدم اومدم در خونه شیخ انصاری عرق می‌ریختم و نفس نفس می‌زدم عجب گفتم آقا چیه وجوهات که تو منزل دارم ایشون حتی درد شهریه هم برنمی‌داشته از این وجوهات بزرگان خیلی مقیدن نسبت به این اموالی که دستشونه اینا سهم امامه عطا مرحوم آقای شیخ عباس ترتی وجوهاتی که تو خونه بود تو کوچه تو بازار برات خورد می‌کنم گفت آقا اینجا کلی پوله با همینا خورد کن گفتم این پول مردم همینو باید برسونم من تو خونه دارم ایشون تو فقر خیلی شدیدی زندگی می‌کرد فقر سیاه آزاردهنده خیلی دیگه فشار اومد دیدم دیگه دارم مستصل میشم گفتم بیام یه درهم ام از این وجوهات امانتی بگیرم پول که دستم اومد امانتو بزارم سر جاش تو کوچه که اومدم با خودم گفتم اگه فردا زنده نبودی که امانتیو پر کنی چیکار می‌کنی مال امام زمان سهم امام زمان طرح شیطون بوده برای شیخ انصاری برای اونم برنامه داره یه روایتی از یکی از بزرگان شنیدم خیلی بزرگه میشه نقل کرد عجیبه فقط خواهش می‌کنم به شبهه نیفتید امیرالمومنین داشت پیغمبر اکرم رو غسل می‌داد رفتن سقیفه رو تشکیل دادن حکومت تشکیل بده شیطون بیاد اومد برای اینکه امیرالمومنین رو تحریک بکنه حضرت بیان یه جنگ و دعوایی راه بیفته اومد داری پیغمبر رو غسل میدی مثل که تو آیه تطهیر رو نخوندی انما یرید الله لیذهب عکم الرجس اهل البیت ويطهرکم تطهیرا این پیغمبر تطهیر الهیه غسل نمی‌خواد فلان فلان شده با ما اهل در ول نمی‌کنن اینا ما که هیچی بزرگتر از ما تا اهل بیت رو هم ول نمی‌کنه برای امام حسینشم برنامه دارن برای امام سجادشم تو محراب که تو محراب شیطان برای امام سجاد ظاهر شد و هیچ کار نتونست بکنه آخر پای ایشونو گاز گرفت رفت رعایت عصبانیت چه جوری نشون داد خلاصه بزرگتر از ما رو کار دارن ما که دیگه جای خود بعد میگه که از این حرفا میزد مرد جوان مدتی با خودش کلنجار رفت خیلی سریع بخونم عاقبت تصمیم نهاییشو گرفت همونجا در گوشه نمازخونه به حالت سجده خم شد و پیشونیشو رو مهر گذاشت با بغض با اخلاص و با شرم زیاد به خدا گفت خدایا منو ببخش اشتباه کردم قول شرف میدم دیگه تکرار نکنم قول میدم که دیگر سه نقطه ناگهان نوری با صدای بلند در نمازخانه ترکید شیاطین رو دیدم که نعره‌های مهیبی کشیدند امیرالمومنین فرمود وقتی که عید مبعث شد سمع تو رنه جنت ابلیس از غار حرا شنیدم صدای فریاد و نعره ابلیس رو توبه می‌کنه صدای نعره شیاطین و ابلیس بلند نخونده برای همین این کتاب برای من شگفت آوره میدونم که ایشون نمی‌دونه این روایات رو جالبیش به همینه که رفته دیده و اونی که دیده رو فقط داره میگه علمشو قاطی مطلب نکرده به شکل پودر سیاهی در اومدن رفته رفته کاملا محو شده همزمان داشتم صحنه دیگری رو در بخش غربی شهر می‌دید یه زن ۳۵ ساله در پیادهرو حرکت می‌کرد لشکری از شیاطین دنبالش راه افتاده بودند زن مقابل بانک فلان که رسید توقف کرد معلوم بود که قصد داره وارد بانک بشه برای داخل شدن به بانک باید از ۱۱ پله روبروش بالا می‌ در پایین پله‌های شیاطین او را کاملا محاسبه کرده من زمزمه شومشونو می‌شنیدم ضمناً سیاهی‌های دود مانند و بدبویی رو که از زیرشون برمی‌خاست می‌دیدم دفعتا صدای روحانی به من گفت این زن دبیر ریاضی خیلی همسایه فقیری داره که به سختی مریض شده باید فوراً تحت عمل جراحی قرار بگیره لاکن پولی برای پرداخت مخارج بیمارستان و هزینه سنگین پس از عمل نداره دیروز این خانم معلم از ماجرا باخبر شد بیونگ بدون اون که کسی بگه تصمیم گرفت که به همسایه‌اش کمک کنه حالا می‌خواد داخل بانک بره همه پس‌اندازشو بردار و به همسایش بده از زمانی که به فکر کمک افتاده تا حالا شیاطین ولش نکرده یه بار دیگه به شیاطین نگاه کردم با حالتی از یاس به بالای پله‌ها خیره شده بودند در بالای پله‌های بانک شیطانی ترسناک تا حدی شبیه سوسمار ظاهر شده بود چون تو یه مرحله اگه اینا رو رد کردیم میرن روایت میرن خبر میدن اول نوچه‌ها میان نوچه‌ها اگه تونستن بزننت که تموم نشد میرن گنده‌هاشونو میارن رئیساشونو میارن رئیس قبیله رو میار گنده‌هاشون شکل سوسمار بود زبونش دراز و پهن چشماش قرمز بود از همونجا به سمت زن شروع به خزیدن کرد با ۱۰ سانتی متر فاصله از سطح پله‌ها وقتی نزدیک پله پاهای خانم معلم رسید سرش رو به سمت صورتش بالا گرفت خس خس‌های گوش خراشی از گلوش خارج شد ترجمه‌اش این بود این گفتش که متوجه هستی که داری چیکار می‌کنی اومدی که تمام پولتو از بانک بگیری و به همسایت بدی یه دلیل منطقی بیار که کارت درسته اصلا ببین چقدر قشنگ این حرفا چقدر آشناست اینا بیماری او به تو چه ربطی داره دخترشی خواهر شیر چه نسبتی با تو داره خودت خوب می‌دونی که هرگز نمی‌تونه پولتو پس بده احمق نشو زن تو مجبور نیست اگه می‌تونی کمکی بهش بکنی معنیش این نیست که باید کمک کنی یادت رفته که برای پس انداز کردن یه مقدار پول از چه چیزهایی چشم پوشیدی به فکر روز مبادا باش اگه فردا مریض بشی چه کسی داری که مخارج درمانت رو بده شوهرت که مرده پدر مادرتم که وضع مالی خوبی ندارن چه کسی کمکت می‌کنه این همون چهار تا حمله‌ایه که آیه قرآن داره از چهار جهت حمله می‌کنه دقیقاً از چهار جهت داره می‌زنه در المیزان فرمودند که جهت جلوش آینده است جهت عقبش گذشته است قبلا کسی بهت کمک نکرد بعداًم کسی به دادت نمیرسه راز فضائل چپ رذا این همه کار خوب کردی نیاز به این کار نداری رذالم حالا بر فرضم انجام بدی چه خاصیتی برات داره از هر چهار جهت میزنه همزمان گفتش که تو نمی‌تونی نگران مشکلات مردم باشی وقتی که خودت کلی مشکل نگران کننده داری بیا عاقلانه رفتار کن در آینده حتما بهش احتیاج داری بقیه صحنه رو ندیدم نفهمیدم که اون شیطون موفق شد یا نشد یه آقای منبر رفته بود گفت مردم وقتی می‌خوایم انفاق کنید شیاطین ابلیسک‌ها شیطونک‌ها میان به دست شما می‌چسبن گفت که آقا عجب حرفی زدی بامزه من یه کیسه برنج دارم شما که اینو گفتی تصمیم گرفتم سریع برم از خونه بیارم بدم به این فقرا اینا که نیاز رفت و نیم ساعت بعد اومد و دید دست خالیه ماجرا چی بود این رفته بود خونه کیسه رو برداره بیاد خانم گفته بود کیسه رو کجا ببری مردم نیاز دارند سر سیاه زمستون این همه بدبختی بچه دارم مریض دارم اینا گشنه اونا فلانن مهمون میاد ال میشه بل میشه رگباری گفتن مسجد این حاج آقا که بالا منبر بود گفت چی شد شیطونکا نذاشتن گفت نه حاج آقا مادرشون نذاشت چسبید به دست اینم صحنه چهارمی که ایشون توضیح داد صحنه پنجم انشالله صحنه دیگه رو با ادامه ماجرا فردا انشالله با هم خواهیم خواند خدا در فرج امام عصر تعجیل قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما و صلی الله علی سیدنا محمد و آله

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00