
جلسه بیست و یک
کتاب آن سوی مرگ کوششی کمسابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهرهگیری از گفتههای افرادی که پیش از این تجربهای نزدیک به مرگ را داشتهاند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.
برخی نکات مطرح شده در این جلسه
حق الناس چه عمدا چه سهوا بایدجبران شود
حلالیت طلبیدن پیامبر در آخر عمر
گاهی ازسر دلسوزی حق الناس ایجاد میشود
کسب لقمه حلال سخت ترین کارها
تذکر حق الناسی آیت الله تهرانی به دوستشان
ذات بد به جهنم دائمی ذات میرود
ورود دکتر به جهنم افعال
برخی افراد در بهشت برزخی
معرفی کتاب های آیت الله دستغیب
روایتی از کتاب داستان های شگفت
ریاضی گفتمان فلسفه و عرفان است
ریاضی نورانیت می آورد
ادامه نکات دکتر از وادی حق الناس
آتش جهنم از خود نفس است
برزخ نزولی و برزخ صعودی
مثال دیوار و میخ از پیامبر در مورد جهنم
نقش خدا در وادی حق الناس
باید شاکی را راضی کرد نه قاضی را
دیدن اشخاص جدید در وادی توسط دکتر
حشر مردم در قیامت به صورت ملخ
دیدار دوستان جهنمی و بهشتی
متن جلسه
هوش مصنوعی :سلسله مباحث مصطفی امینیخواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه بیست و یکم سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن در مورد وادی حق الناس که در این کتاب ازش بحث شده بود گفتیم امروز بحث حقالناس رو پروندهشو ببندیم هرچند پروندهاش در عمل بسته نخواهد شد بهترین باز پیش بریم از متن کتاب دو سه تا نکته در مورد حق الناس یه نکته خیلی مهم اینه که حق از مسائلی که بدبختیش در اینه که عمد درش شرط نیست سهوی هم محقق میشه سهون هم اگر کسی آسیبی به دیگری زد حقی از دیگری پایمال کرد به عهدش میاد باید جبران کنه کسی خواب بود خواب بود خونه کسی پاش خورد یه ظرفی افتاد شکست خواب تو کوچه بچهها دارن بازی میکنن شما با ماشین رد میشید همه سعیتونم میکنید که روی توپ نرید و باز میرید باید چیکار کنیم غذا بلا نخیر باید پیاده شید پولشو بدید نکته بعد پولشو به خود بچههام نباید بدید باید به ولی بچهها اونی که توپو خریده مالک توپه از این بچهها هست به ولی او پول آقا عمدی نداشتیم حق الناس این شکلیه عمد بردار نیست پیامبر اکرم فرمودند آخر عمر شریف روایت عجیبیه واقعاً به گردن من داره بیاد بگیره یکی گفتش که شما یه روز رد میشدین تازیانه دستتون بود این باد خورد بهش خورد به تن من حضرت لباسو دادم بالا فرمودند که تقاص پیامبر اکرم شوخی نداره که حضرت زهرا سلام الله علیها تا اینو شنیدن هراسان شدن فرمودند حسن و حسین بفرستید این دوتا کشته بشن که پیغمبر تازیانه به تنشون نخوره پیش من ارزش داره که اون طرفم گذشت حالا عجیبی بود آدم بالاخره به ناتو باشه که اینجور حرف بزنه دیگه یا رسول الله زدی تقاص ولی پیغمبر چقدر روحیه عجیب و چقدر دقت تو این مسئله عمدی هم نبوده سهوی بوده الی ماشالله بعضی مقید بودن در خونه طرفو که میزدن با ناخن میزدن رنگ در میپره کتاب از کتابخانه رو تا نخوره آسیب نبینه خیلی این مسائل مسائل کتاب رو بارون خورده بهش خیلی خوب باید جبران کنیم بارون که دیگه دست من نبوده دستی نیست ببین اینجا دستی نداره دستی پایی اینا حق الناس سهوشم باید ادا بشه بعضی وقتا بعضیا اثر دلسوزی میان حق الناس میفته گردن گفته بود خوبه فقط یه بار من واسطه شدم توی دعوایی یکی میگفت تو ۵۰ تومن از من میخوای ۱۰۰ تومن من ازت گفتم که آقا نه حرف تو نه حرف تو ۷۵ تومن خیرشو ببین به تو چه که دخالت بقیه حقی که از این تلف شده رد کن بیاد درست میشه از یکی قطعاً یه حقی داره تلف چیکار داری وسط دخالت میکنی توی مسائل اجتماعی اینایی که مشاوره میدن اینایی که طبابت میکنن خیلی کار سخته مهندسی خودمون آدم همه دقتشو به خرج نداده به خونه آسیب ببینه یه ابزاری آسیب ببینه همش با ماست تبعات عمل ماست یه حرفی رو آدم بزنه توجه نداشته باشه دیگری میره عمل میکنه اشتباه عمل میکنه مشکل براش پیش مشاورههای غلط از اینایی که بین ما گوشم درد میکنه چیکار کنم گفت برو بکش به همین راحتی یک کلمه کسی دخالت بکنه در طلاق کسی خدا از اون نمیگذره هر قدمی که برداره یه قدم به آتش بین دو نفر اختلاف ایجاد پیوند بکنه هر یه قدم یه قدم به سمت به حساب کتاب داره الان که چقدر قشنگ همه مشاوره برای طلاق و نمیخواد و ولش کن و جدا شو یه طنزی ساخته بودم زنگ زده بود با شوهرم خیلی خوبه روزی یه دونه گل برام میاره هی محبت میکنه گفت برو طلاق گفت چرا گفت حتماً یه مرضی داره انقدر بهت آدم نرمال انقدر محبت نمیکنی اینجوریه دیگه مسئله رو باید توجه بهش داشت خیلی کار سخته تو ریاستها بعضی عزیزان اومدن اینجا گله کردن پیش ما دانشکده عمل نمیشه چه وقتی از ما تلف شده راه حل ساده حل میشه کجا و چطور و اینا دیگه سمت خاصی نره پیدا میکنه سختترین چیز آخرالزمان کسب لقمه حلاله حلال پیدا میشه حلالش انفاق میکردن امیرالمومنین که اونجا حلال به دست میآورد انفاق میکرد حساب فی حلالها حساب و فی حرامها اغا تازه حلالی که دستته حساب کتاب داره حلال دست آوردی به همونم حساب بدی چیکارش کردی این نگاه آدمو تو این دنیا این تقوا یعنی همین هر حرفی که اومد بزنه هر نظری که خواست بده خیلی کار سخته خیلی دقت میخواد خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله مروارید رضوان الله علیه که عزیز دلمون استاد عزیزمون دکتر سوادی داماد داماد مرحوم آیت الله مروارید هستند چشم ما همیشه به حضورشون روشنه از باب تواضع و محبت هر روز حضور دارند مرح آیت الله مروارید با مرحوم آیت الله جواد آقای تهرانی رفیق قدیمی بودن با هم درسته بیش از ۵۰ سال رفاقت داشتن با هم هر دو بزرگوار انسانهای عجیبی اسطوره اخلاق و ادب و متانت و هر کدام تو یه وادی واقعاً ویژه بودن تعریف میکنم که تو وادی عرفان و این فضاهای اینجوری عرفان مصطلح و فلسفه و اینا نبود نباید مسائلو با هم قاطی کرد تهرانی مرحوم آیت الله مروارید فرموده بودند که من یه ماجرا من ۵۰ سال با شما رفاقت کردم یا بیشتر هیچی از شما ندیدم که بدم بیاد ناراحت بشم ولی یه مسئلهای میخوام بهت بگم خیلی جالب دانلود چیه گفته بودن که یه بار با همدیگه مثلاً ۳۰ سال پیش رفته بودیم خارج از شهر اطراف مشهد قاتلی رو گرفته بودیم سوار شده بودیم یعنی شما سوار شده بودی دور زدی و رفتی اومدی و اینا اصرار داشتی که من سوار شما یه بار گفتی من گفتم که من سوار کرایه کردم سوار شو کی به کی گفته بوده مروارید به مرحوم آیت الله تهرانی آیت الله مرواری با آیت الله تهران برای چی به من بگو شمام راضی شدی چیزی نگفتی الان بعد ۳۰ سال بهت میگم من اون موقع پام دمل زده بود نمیتونستم سوار قاتل شم روم نمیشد به تو بگم شما چون دوبار اصرار کردی من یکم تو دلم ناراحت شدم خجالت کشیدم چون خیلی با هم رفیق دارم بهت میگم که این یه حلال بودی باشه با وزرو وبال از دنیا نری حلال بودی باشه همینقدر ناراحت شدم حلالت کردم ولی حواست باشه اون روز یه کمی من ناراحت هی دو سه بار پرسیدی حالا دیگه الان که تو استادیوم رئیس مافیا کیه ماجرای واقع چقدر مست ۲۴۰ تا مصدوم یه نفر کشته واقعا آدم میمونه این تهمت و غیبتها و توهینا و تبعاتی که داره تو جامعه اثری که ایجاد میکنه بد نفرتهایی که ایجاد میشه فرهنگی که ایجاد میشه عجیبه واقعاً یعنی خیلی مسائل ما توجه بهش نداریم باید توجه کنیم پس در مورد این خسارت هم عرض کردم حق الناس سهون هم میاد اگر نمیدونیم که چی بوده و کجا بوده و اینها مدلی که الگوریتم که یه روز طرح کردیم که یه جوری باید برگردونیم دیگه اگر بیت المال بوده به دولت برگردونیم اگرم غیر بیت المال بوده شخصیت حقیقی حقوقی به نحوی بالاخره برگردون اگه نشد و واقعا نمیدونیم چی بوده رد مظالم بدیم از طرف اون شخص صدقه و اینجور مسائل که از عهده ما برداشته بشه این در مورد بحث حق الناس ما یه نکته دیگه در مورد حق الناس بگم جهنم ذات صفات افعال این آقای دکتر داستان ما جهنم ذات نرفته بود جهنم ذاتم خلود داره که یه توضیح عرض کردم چون نیت طرف فاسده بد ذات به پیغمبر گفتن که چرا یه نفر چند سال گناه کرده تا ابد باید بسوزه نیت داره تا ابد گناه کنه یعنی ذات او چون با معصیت عجینه در جهنم ذات میره عناد رفته تو ذاتش استکبار رفته تو ذاتش ذاتش اونور تجلی میکنه تا ابد میسوزه بعضی پایینترند در صفاتن بعضی پایینترند در افعالن ایشون میگه من از اون چاله ها و اینا رد کردن ولی انداختن تو و حق ال که این جهنم افعال حساب کتابش پاک بشه میتونه در بیاد بیاد بهش یه نکتهای که هست اینه که بعضیا بدی هاشون فما منلت موازین بفرمایید ادامه شو راضیه و اما من خفت موازین حاویه جهنم اعمال خیلی بدون اینکه اعمالش رو به راهه حق الناس داره میبرن تو بهشت توی مراتبی از بهشت مراتب ابتدایی بهشت هست تا حق الناسش صاف بشه خیلی نکته مهمیه خیلیا به این توجه ندار توی بهشت برزخی ما افرادی رو داریم که گاهی معذبن تو برزخا بهشت ابدی نه جنت عدن بعد قیامت نه تو بهشت برزخی افرادی داریم که گاهی معذب مرحوم شهید اصغری کتاب خیلی خوبی داره که اینو سفارش میکنن همه دوستان مطالعه کنند کتاب داستانهای شگفت کلاً کتابهای شهید دستخیم فوق العاده است از الطاف خدا این بود که ما اوایل بلوغ همه آثار ایشون هرچی بود ۱۵ ۱۶ سالگی یکی یکی زیباتر و فوق العاده تر و واقعا آدم هوشیار میکنه ما آدم نشدیم اولین کتاب زندگی من اصلاً نگاه ما رو به عالم عوض کرد زیرخاکی پیدا میکردیم میخوندیم کتاب استعاذه ایشون فوق العاده است قلب سلیم ایشون فوق العاده است گناهان کبیره عالیه تفاسیر ایشون یکی از یکی بهتر اتوبوس کرج تفسیر حمد ایشونو میخوندم یه آقای وایسا خاطره یادم اومد نگاه کردید من رفت و آمدم یه جوری بود که با اتوبوس میرفت که بیشتر مطالعه کنیم چون با تاکسی مطالعه کرد با اتوبوس یه ساعت وقتمون گرفته میشد تو رفت و آمد مطالعه بعد این تقصیر حمد شهید عسکری داشتیم میخوندیم یه آقای وایساده بود و گفت باریکلا یه نوجوان نشسته داره مطالعه میکنه احسنت پسرم باریکلا چی میخونی حالا آخوند گناه داری خلاصه کتاب خیلی عالیه یکیش داستانهای شگفته تو داستانهای شگفت ایشون بنا داره خب ایشون هم مجتهده هم فیلسوفه هم عارفه بنا داره داستانهای قطعی که با دو واسطه یه واسطه سه واسطه بهشون رسیده رو نقل همه ماجرا که گفته مستند و موثقه خیلی هم داستان قشنگ چند تا از این ماجراها از این قبیله که مثلاً فلان آقا رو تو برزخ دیده بودن یکیش اینه حالا یادم نبود که براتون داستانشو بیارم از رو خود کتاب بخونم فقط اشاره میکنم انشالله مطالعه تو بهشته اوضاع خیلی خوبه و بعد بهش گفتم اینجا کم و کسری نداره گفت نه فقط یه بار یه زخم زبونی به فلانی نمیدونم زن مثلاً مش قنبر صبح به صبح یه عقرب میاد سر شست پای منو حالا تو برزخ و شصت و عقرب و اینا چه شکلی متناسب با ۱۶۰ پای منو یه نیش میزنه میره ولی من تا شب به خودم میپیچم تو بهشتما اوزام خوبه کباب و منقل و همه چی هم رو به راهه این درده تا شب منو میسوزونه بابت یه زخم حق الناس وضعش خوب بوده بردن تو بهشت طرف بیاد با هم حسابرسی کنه پس بعضیا تو بهشت برزخی بابت حق الناس گرفتارند گرفتارم ایشون تو جهنم برزخی بوده و بابت حق الناس گرفتار بوده که اسمشو میذاره وادی حق الناس این تا اینجای ماجرا یه چند خطی بخونیم و برای فردا به همه جلسات و بحثام ما ترجیح میدیم چون بحثهای واقعاً مهمیه به لطف خدا دوستانم استقبالشون خیلی خوب بوده هم اینجا هم جاهای دیگه گاهی از جاهای ما فیدبک داریم و پیام میدن واکنش نشون میدن تعجب میکنم از کجاها دارن بحث پیگیری میکنم با جدیت یه پیامکی برای من اومده بود که پنجشنبه بود فکر کنم دانشگاه اینجا نیستن نوشته بود که من از الان باید تا شنبه عصر منتظر باشم که این فایلشو گوش بدم طاقت نداره دوستانم استقبال میکنند دلها پاکه آماده است با اینکه این حرفا حرفهایی که تشر توشه آدمو میترسونه ولی از نورانیت دوستانه که من واقعاً همیشه گفتم بچههای مهندسی فوق العاده اند یعنی تو همه رشتههای تحصیلی تو دانشگاهها بچههای مهندسی میدرخش بچههای باهوش نورانی با صفا و بی ادعا این خیلی مهمه خود ریاضیات که نراقی در نورانیت باطن پیدا کنه و عقلش کار بیفته ریاضی بخونه ریاضی هندسه و حساب ریاضی گفتمان فلسفه و عرفان فیثاغورث یکی از فیلسوفان به نوعی عارف بوده فیثاغورث خود ریاضی خیلی لطافت باطن میاره بچههای مهندسی هم همیشه تکن دیگه معروفن به نورانیت باطن و بی ادعایی ادعا ندارن که آقا مثلاً این بحث اینجوری شده اینجا بر این است و از این حرفا معمولاً نداریم راحتیم رفقای مهندس خب یه چند خطی بخونیم نکتهای هست که نگفته باشید آقای دکتر میگه در مورد وادی حق الناس میگه که فکر نمیکنم چیزی مونده باشه شرحی که چیزی که لازم بود بگم گفتم عصارش اینه که من در اون غربت غمناک آواره بودم من در اون غربت غمناک میان اعمالم آواره بودم من در اون غربت غمناک میان اعمالم و پیامدهای منفیش آواره بودم بیهوده تلاش میکنم تا وضعیت شوم و خرابم را توضیح بدم تاکید و به نوعی تکرار میکنم نمیتونم تمام حجم مصیبتهامو در کلمات زمینی بگنج مثل اینکه بخوام آب دریا را در فنجان کوچک جای بدم و تقدیمتون کنم پیامدهای منفی اعمالش توضیح بده همین که دهانم رو باز کردم گفت و من تا اون موقع هیچ آتشی در وادی حقالناس ندیدم آتش بیرونی اینجوری یه جایی آتیش درست کردن و مرغ بدون کنتاکی میکنن خودشه عملشه خود خود خود نفسه التی تت خود نفس گداخته است آتیش داره آتش بیرون باشه میشه کنترلش کرد مهارش کرد این از تو داره آتیش میگیره با خودش آورده خودش آتیش شده توضیح میخواد بیشتر توضیح بدم یکم جلو بریم آخراش یکمی پر پیمان تر میگم اینا یه توضیحات فلسفی داره برزخ نزولی با برزخ سعودی چه فرقی میکنه برزخ نزولی داریم فقط اشاره بعداً توضیح میدم قبل اینکه وارد دنیا بشیم تو برزخ بعدم که از دنیا میریم تو برز برزخ قبلی که بودیم چیزی که خدا لحاظ کرده بود بودیم بدن مثالی داشتیم به حسب آنچه در دنیا میآید ولی کمالات نداشتیم فاقد بودیم بعد از این برزخ سعودی صورت داره هر صورتی هم که داره خودمون ایجاد کردیم خودمون هم با عملمون ایجاد کردیم هر عمل ما اونور صورت داره تا یه پلک به هم زدن این کلمات من تک تک داره صورت میشه نشستن شما داره صورت میشه گوش دادن شما داره صورت میشه راه رفتن شما صورت میشه دائماً ما در حال صورت تولید کردنیم اگه به سمت نور باشه هی صور نورانی داره پشت سر هم خلق از هر یه پلک به هم زدن ما یه ملک خلق اگه خدایی نکرده در مسیر کفر و طغیان باشه هی آتیش داره جمع میشه هی داره اونور شعله میگیره ما اون طرف خودمونیم خودمون که ساختیم خودی که صورتگری کردیم ایاکم احسن خلق الموت و الحیات لیبلوکم ایکم احسن و عمل خوشگلتره یه بوم دادم دستتون طراحی کنیم نقاشی کنیم ببینم چی نقاشی میکنه برزخ اینه نقاشی من تا اون موقعی که آتشی در وادی حقالناس ندیدم آتش وکیل متشخصی با صورت تراشیده بود که آبروی موکلش رو از من میخواست وکیل سیبیلویی بود که وقت هدر رفته همکارمو از من طلب میکرد وکیل ریشداری بود که برگرداندن رنگ ماشین را از من توقع داشت دوباره و دوباره میگم من در برابر همه این توقعات غمگین مضطرب و مستاصل بودم غم اضطراب و استیصال مجازات سنگین و ترحم انگیزی بود معنی مجازاتو کاملا عادلانه میدونستم در این حال به دنبال یافتن راهی برای بخشیده شدن یا حداقل تخفیف مجازات بودم آرزو میکردم که از چنگال همه اعتراضها از چنگ همه سوالها رها بشم آرزو میکردم که از اون جهنم روحی بیرون بیارم اینم اضافه کنم درسته که وادی حق الناس بینهایت وسیع بود ولی من حال کسی رو داشتم که در یک سلول انفرادی کوچک باشه در یک قبر تنگ و تاریک یادتونه یه مثالی زدم دیوار میخ که از پیامبر اکرم پرسیدن آقا چطور میشه که جهنم هر کیو تو خودش میپذیره ازش میپرسن که هل امتعت پر شدی میگه هل من مزید بازم داری بفرست تنگه چه جوریه که همه تو تنگین تنگنا در عین حال جهنم برای همه هم جا داره یه دیوار برای چند صد تا میخ جا داره تنگ مثال دیوار رو زدن پیغمبر برای هر کدوم چون خلاف ساختار وجودیشه با اصرار اومده بهشت جاذبه داشته برعکس فکر میکنم جهنم جاذبه داره بهشت جاذبه داشته هرکی بهشت رفته جاذبه بهشت کشیده برده هرکی جهنم رفته خودش با اصرار خودش رفته درست شد با فشار وارد میشه جا تنگه جا نیست سوال بعدی میگه که نقش خدا در وادی حق الناس چی بود اینم قشنگه خیلی تمثیل توصیف جالبی میگم خدا در وادی حق الناس به عنوان یک قاضی حضور داشت یک قاضی مقتدر و در عین حال بسیار رئوف نمیدیدمش اما احاطه مطلق او بر تمام آن محکمه کاملا محسوس بود با وجود این من مستقیما با خدا طرف نبودم تا از او درخواست عفو کنم مقابل من وکلای سختگیر قرار داشتند که به موکلینشون ظلم کرده بودند تقصیر خدا نبود که من نمیتونستم رضایت اونا رو جلب کنم منتظر صادر شدن حکم خدا میموندم حکم خدایی که عمیقاً به رفعت و سخاوتش ایمان داشتم بذارید این مطلب با یک مثال دنیوی روشنتر کنه فرض کن من آسیب به شما میرسونم شما نزد قاضی شکایت میبرید نزد یک قاضی که به دل رحمی و مدارا مشهور خوب قاضی سخنان شما رو میشنوه بعد اظهار ندامت منو نهایتاً از من میخواد که شما رو راضی کنم میگه چنانچه موفق به این کار بشم با رافت پرونده را خواهد بست دقت فرمودید نکته در اینه که من باید شما را راضی کنم نه بازی رو مثال خوبی بود متشکرم حق الناس دچار عذاب روحی بودید آخرش چی شد تمومش کنیم یه بار که داشتم شدیداً زجه میزدم سکوت کرد پاسخ ناگهان به نحوی مبهم احساس کردم که کسانی در اطرافم حضور دارند قدری که گذشت متوجه سایههایی در هم متوجه لکههای تار تصاویری گنگ و لرزان شدم رفته رفته تونستم به وضوح ببینم گفت اشخاصی رو دیدم که پیش از اون نمیتونستم ببینمشون گویا پرده جلوی چشمام کشیده بودند تا قادر به رعایت اونها شاید دونستنشون برای دونستنش براتون جالب باشه یکی از اون افراد اون مرد چشم آبی بود همون مردی که تونل کنارم او در وادی فقط یک متر از من فاصله داشت پرحرفی نکنم حالا بعداً این آدم زنده است و میرن باهاش مصاحبه میکنن نویسنده پرحرفی نکنم من نه تنها جماعت بیشماری از آدمها بلکه بدن اسیری خودم رو دیدم بدن اسیری خودم و منظره کامل یا حقیقی اون وادی رو آقای دکتر دقیقاً به من بگید موفق به رویت چه چیزهایی شدی چه چیزهایی به چه کسایی دیدم سراسر وادی پر از آدم پر از آدمایی که قبلا متوجه حضورشون نبودم قرآن میگه کانهم جراد منتشر دستور مارک قمر سوره قمر یکی از سورههای عجیب غریب تشبیهاتی که داره خیلی نهیب سنگین روز قیامت خلق الله به شکل ملخ محشور کانهم جراد منتهی صحرای محشر که میبینی یه وادی که بهش ملخ زده چطور تو هم میلولن زیاد اینجوری جراد منتشر زیاد سر و صدا تو درگیر تعداد زیادی از میلیونها روح زشت و گناهکار علاوه بر ارواح انسانها تعداد زیادی از ماموران برزخ به چشم میخو مامورانی نه با بدنهای انسانی با ظاهری شبیه هاله نور پشت سر هر یک از آدمها از جمله خودم دو مامور در سکوتی کامل حضور داشتند بقیه مامورها در رفت و آمد بودند شما با مرد چشمی هم صحبت نشدید در ابتدا فقط گاهی نگاهی به هم مینداختیم نگاه آگاهانه و هراس آگاهانه و هراس شترانی رو داشتیم که به مسلخ آمده باشد بهتره بگم به مسلخ آورده شده باشد منظره حقیقی وادی چگونه بود فردا منظره حقیقی وادی رو با هم گفتگو میکنیم چیزهایی که بالاخره آدم روحش منکدر میشه از شنیدنش خدا کنه که ما رو بعد از مرگ سوره مبارکه صافات فرمود که رفیقایی داشتم نمیبینمشون جهنم میبرن نشونش میدن جالبه رفیق بودیم یه جا بودیم توی محل بودیم یه دانشکده بودیم چی شد توصیفی گفتگوی بین این دوتا هست بهشتیا رو میارن جهنمیها رو بهشون نشون میدن حسرتشون بیشتر بشه بخیر آسوده و با دست پر انشالله از این دنیا گفتن دایی من از دنیا رفت گیت رد شد ما الان پشت گیت خبر تلخی بوده براشون منتظریم که ما انا انشاءالله ب بکم لاحقون انشالله با دست پر بریم چشمم روشن باشه اول سرور شادیمون باشه خدا در فرج امام عصر تعجیل بفرم قلب نازنین حضرتش از ما راضی بفرما و صلی الله علی سیدنا محمد
جلسات مرتبط

جلسه شانزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه هفده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه هجده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه نوزده
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل و یک
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه چهل
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و پنج
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و هشت
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه سی و نه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و دو
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و سه
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و چهار
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه بیست و شش
شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ