* سیره شهید آیتالله رئیسی، در صبر بر توهینها و تهمتها در عرصه قدرت، مدیریت بیتالمال، و فداکاریهای بینامونشان[00:08]
*وطنفروشی، مزدوری و تحقیر ملی؛ تحت عناوین دیپلماسی، امنیت و پیشرفت! مصداق آیه "زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ"[04:18]
*خطر تأثیرات مستقیم شیاطین و اجنه در میادین جنگ و عملیاتهای امنیتی[08:18]
*منافقین،با ایجاد شک و توهم در دل مؤمنان، ابزار شیطان و عامل تضعیف ایمان و نصرت الهیند![15:25]
*تحریف و تخریب چهرهی جهاد، با تحقیر ایمان، تطهیر دشمنان و وارونهنمایی مفاهیم توسط منافقین.[29:03]
*نفاق و بیماردلی در جامعه، مانند بیماری خودایمنی است که به جای دشمنزدایی، باعث خسارتند و نابودی جامعه![39:15]
‼ توجه: متن زير توسط هوش مصنوعي تايپ شده است ‼
. این «چی میخواد؟» صبر میخواد. با همه اختلافها، با همه حرفهایی که شنیدی، صبر یعنی این: به تو گفت مافیا، تو که میدونی مافیا نیست، صبر بهخاطر خدا، تحمل. «إنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.» راز پیروز شدن در جنگ اینه که خدا با تو باشه و خدا با کیهاست؟ با صابرین. خیلی حرفها. خدا با صابرینه. اونی که میبینه، میفهمه، میگذره. واقعاً یعنی من آیات مربوط به صابرین رو وقتی مرور میکنم، معمولاً یاد شهید رئیسی رحمتاللهعلیه میفتم.
میتونست انتقام بگیره. میتونست، مخصوصاً بعد انتخابات (رئیس قوه قضاییه)، تو انتخابات یادتونه؟ اون پلید بهش میگفتش که بگو آقای رئیسی! تو قاضیای، تو دادگاه ویژه روحانیت، دستگیر میکنی. علما از دست تو چیا نکشیدن! تو دست و بالت بازه. بگو هرچی میخوای میتونی به ما بگی. حجم شکایتهایی که اون بابا داشت از مخالفینش... آقای رئیسی یک دونه شکایت نکرد. آقای رئیسی رئیس قوه قضاییه شد، اصلاً وقتشو نذاشت سر اینکه بخواد تصفیه کنه.
انتخابات ۹۶، برعکس اینا، همه کارخانهها رو تعطیل کرده بودند. رئیس قوه قضاییه پا میشه میرفت شهر به شهر کارخانهها رو راه میانداخت. بعد دولت براش رزومه میشد. جالب نیست؟ رئیسجمهور شد. خزانه رو پر کرد. میتونست هزار تا کار بکنه به اسم خودش، برا خودش. پا شد رفت بیمارستانی که زمان آقای هاشمی رفسنجانی تو شهریار کلنگ خورده بود، ولش کرده بودند. پا شد رفت اون رو راه انداخت. قرضهایی که دولتهای قبلی داشتند، داشت تصفیه میکرد. هرچی بودجه گیرش میاومد، چی؟ پول دستش میاومد، قرضهای قبلی رو پاس میکرد. کسی نمیکنه این کارا رو. یه کار برا خودت کن. یه چهار تا عنوان برای خودت درست کن. صد تا خودت کلنگ بزن. برای خودت آدم جمع کن.
این مصداق صبره. بذار به اسم اونا تموم بشه. بذار چیزی گیر من نیاد. بذار بگن کاری نکرده. من که میدونم چی به درد مردم میخوره. من باید پیش خدا جواب بدم که آقا این خیر مردم تو این بود. کار مردم اینجا زمین مونده بود. تو چرا فکر اسم خودت بودی؟ این بودجه مال مردم، این پول مردم، پول خودشون بود. اینها بیمارستان لازم داشتند. بودجه پول داشتند، سهم داشتند، بودجه داشتند. بیمارستانشون کلنگ خورده بود. بله! افتتاح کنی به اسم دولت آقای هاشمی تموم میشه. بهخاطر همین حاضری که اینا بدون بیمارستان بمونن، بودجهشون رو هوا بره، حقشون تضییع بشه که به اسم هاشمی تموم نشه. هوای نفس خیلی اخلاص میخواد، خیلی فداکاری میخواد، گذشت میخواد. آخ! میبینید خدا چه عزت و آبرویی، و بعدها بیشتر خواهد شد. حالا حالاها ما از آقای رئیسی خواهیم شنید. بیشتر خَلع احساس خواهد شد. خدا او را ... تبلیغات انتخاباتی که حالا مثلاً امسال میخواست انجام بده، که دیگه نیست، انجام بده. دیگه از این به بعد حالا حالاها خدا براش تبلیغات انتخاباتی خواهد کرد. این تفاوت «إنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» است. خدا باهاشه، خدا با صابرینه. این جزو اصول جنگیه.
دیگه چی؟ «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَرًا وَرِئَاءَ النَّاسِ»؛ مثل اونایی نباشید که با سرخوشی و ریا اومدن برای کشورگشایی و روکمکنی و اینا، اومدن بجنگن و «يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ». اومدن راه خدا را ببندند. «وَاللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ.» خدا اون کارایی که میکنن احاطه داره. این شش تا شد. شش تا اصل اساسی در جنگ.
حالا میرسیم به این آیه. حالا این انگیزهها و این هواها و این کینهها و این محبتها و تعلقات و اینا میشه دستمایه کار شیطون. «وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ.» شیطون کارهای اینا رو براشون تزیین... خودش بهحسب اون حسه و همه خیاله که مزه میده بهش. دیگه حالا هرچی رو با این مقیاس میسنجه. خوب و بد رو اینشکلی تفسیر میکنه. حتی اگر چیزی باشه که باطناً کاملاً ضرره. شیطون تزیین میکنه براش. همین چیزی که شما میبینی مملکتو داره میفروشه، وطنفروشیه. ناموسشو برداشته آورده تو دالان گذاشته بچرخونن. بابا! هر چقدر کافر، هر چقدر ذلیل، دیگه برای زنش، برای ناموسش در برابر اجنبی، ارزش دو تا ردیف درست کرده جلو ترامپ. ولی توی پندار او چیه؟ دیپلماسی، پیشرفت، قدرت، امنیت. نگاهش اینه دیگه. وطنفروشی میکنم نمیگه، دارم حقوق عامه رو تضییع میکنم از جیب ملتم دارم میدم چهار قلدر بخورن، میگه نه، من دارم امنیت میخرم.
شیطانه دیگه. تزیین میکنه براشون اعمالشون. خوشگل جلوه میده. شما این کارو که میکنید پیشرفت میکنید، امنیتتونو تأمین میکنید، صلح رو در خاورمیانه برقرار میکنید، جنگ را از بین میبرید، بیابوناتون رو جنگل میکنید. واقعیتش چیه؟ واقعیتش مزدوری خفت، خواری، کلفتی، کفش ترامپ لیس زدن. چقدر تحقیر میکنه اینا رو. میگه: آقا من دو هفته بالا سرتون نباشم، شما باید فارسی حرف بزنید. اینا تزیین شیطانه. چرا؟ چون این در حد حیوانیت میفهمه، در حد حیوانیشم همینه که آقا این علف، هم علفی که دارم میخورم، این داره میده. اگه این نباشه بالا سر من میان سرمو پخپخ میبرن. من علف میفهمم و این کارد زیر گلو. همین! تمام. چیز دیگه بیشتر از این حالیم نمیشه دیگه. عزت و شرف و اونا مال امام حسین بود، مال سید حسن نصرالله بود. فقر رو تحمل میکنیم، آوارگی را تحمل میکنیم ولی مزدوری شماها رو نمیکنم، نوکری نمیکنم، عزت و شرفمونو به شماها نمیفروشیم. یه چیز دیگه است. این عقله، این درک از انسانیت داره. این یه گوهری داره که اونو به هر کسی نمیده. کرکس سر خم نمیکنم، خودمو خُرد نمیکنم، کوچیک نمیکنم.
ای کاش فقط خودشون باشن! یه ملت رو کوچیک و تحقیر میکند. تهران برگشت، گفت اینا دنبال اینن که فلان جای منو ببوسن. گفت دیگه واقعاً اگه لازم باشه این بن سلمان حاضره ببوسه، امیر قطر حاضر کرده در حدی که بوسیدن بوده دیگه. حالا اون قدری که میشده، بیشتر از اینم لازم باشه حاضره کارای دیگه هم حاضر بکنیم. چقدر ننگه! چقدر خفته! ولی اینو به عنوان حرکت افتخارآمیز نشان میدهند. جالب نیست؟ این تزیین شیطانه. میگه تو جنگ... میفرماید که شیطان، که حالا این جنگم کدوم جنگ بوده؟ براتون بگم. اینکه خب همون جنگ بدر بود که عرض کرده بودم قبلاً. داستانشم اینه: یه آقایی بوده به اسم سُراقة بن مالک بن جُعشُم. این از سران بنی بکر بن کنانه بوده. یه قبیلهای بودم بنی بکر. این سراقه، جزء اون سراقه قریش از قبیله بنی کنانه ترس داشتند. قبلاً با هم دعوا داشتن، جنگ داشتن. میترسیدن که وقتی که به سمت بدر حرکت بکنند، اونا بیان اینا رو تعقیب کنن، محاصره.
شیطان به چهره سراقة بن مالک ظاهر شد، یعنی از آیات عجیب قرآنی که شیطان به صورت یک انسان ظاهر شده. قرآن: شیطان به صورت انسان هم ظاهر میشه. البته باید اون آدمه یه ربطی داشته باشه دیگه. یعنی به شکل مؤمنین و اولیای خدا و اینها ظاهر نمیشه. اومد و به اینا گفتش که: آقا من به شماها پناه میدم. شما غصه نخورید. نترسید از اون کنانه و اونا. نترسید. بیایید برید. راه بیفتید. امانتون با من. راه افتادن و رفتن میدون جنگ و شکست خوردن و پرپر شدن و اینا. بعداً که برگشتن سراقة بن مالک رو دیدن، گفتن فلانفلان... گفت آقا من چی گفتم؟ آقا به پیر به پیغمبر من نبودم اصلاً. خبر ندارم که. اینجا روایت داره بعدها که بعضیهاشون مسلمون شدن، اونجا فهمیدن که اصلاً این نبوده. این شیطان بوده که به شکل این دیده. حالا جدا از اینکه شیطان تو قوه خیال اینا تصرف میکنه، یه وقتی هم تو عالم حِسّ هم میتونه برای اینها ظاهر شه. یه نکته خیلی مهمیه و اینایی که کمر میبندن به قتلعام مسلمین و زدن و کشتن مسلمونا، یه همچین ارتباطاتی با شیاطین دارند.
نکته الانم امروزم، اون قدری که حالا تو اخبار و گزارشها و اینا، خصوصاً برای بچههایی که درگیر این مسائل هستند، تو فضاهای امنیتی آدم میبینه که خیلی این داستان این زد و خورده با شیاطین و اجنه و این داستانا خیلی جدیه. خیلی داستان کشدار مفصلی است. اونا هم نهایت زورشونو دارن میزنن استفاده کنند. در حد استفاده برای جاسوسی و بِرَن سند بردارند، بدزدن بیارن، تو جلسات شرکت کنند، شنود کنند و جن میفرستن برای اینکه جلسات مثلاً سران نظامی دشمنشونو شنود کنه. این کارو دارم میکنم و داستان جدیه. یعنی قضیه جن و شیاطین و حضور اینها توی میدان جنگ یه قضیهای است که خود قرآن هم اینجا بهش اشاره داره. ولی اصل مطلب همینه که شیطان میآد تو درون اینها این زمزمه و وسوسه رو میندازه که نترس، هیچی نمیشه. هی هم با این پر زرق و برق و فریبنده، هی اینا رو تهییج میکنه. به اینا انرژی میده. شماها ابرقدرتین، شماها فلانین، شماها در حال پیشرفتی. اونا فلانن، اینجورن، هیچی ندارن، به جایی بند نیستن، پولشون اینطوره، وضعیتشون اونطوره، مردمشون اونطورن. شما مردمو دارید، چون آمریکا رو دارید، شما سازمان ملل رو دارید، بمب اتم دارید. هی اینا رو واسه اینکه اینا رو تحریک کنه، بیان جلو، هی اونو تو چشم اینا کوچیک میکنه (دشمنشونو)، خودشونو هی دچار توهم میکنه. ولی تو میدون جنگ که میان، داستان که جدی میشه، اولین کسی که حالیش میشه چه خبره، خود شیطانه.
آیه خیلی جالبه. میگه: که شیطان اعمالشونو تزیین کرد و «قَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ». امروز هیچکی از مردم نمیتونه به شما غلبه کنه. برید بزنید، صاف کنید همه رو. من پشتتونم. «إِنِّي جَارٌ لَكُمْ». من پناه میدم بهتون. شیطان گفت. از درون یه احساسی تو اینها شکل گرفت. یه نقطه ماورایی احساس کردم یکی داره هی اینا رو شارژ میکنه. داره حمایت میکنه. از درون داره اینا رو تهییج میکنه، تحریک میکنه. آقا برو، نترس، هیچی نمیشه. اومدن تو میدون. «فَلَمَّا تَرَاوَيَتِ الْفِئَتَانِ» این دو تا که رو به هم قرار گرفتند، «نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ». قرآن چقدر قشنگ! این دیگه از جلو چشم اینا بیرون بود. این دیگه مال عالم مثال بود دیگه، برزخیش بود. اینجا دیگه خدا بقیهشم گزارش میده. میفرماید: تو میدون که اومدن، این شیطونه آرومآروم شروع کرد عقبعقب، پاورچینپاورچین برگشت. گفت: «إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ». حالم از همتون به هم میخوره. مشرکینی که به دستورش اومده بودن تو جنگ. برگشت گفتش که بیزارم ازتون. ولی دیگه اینا رو نمیشنیدن. فقط همون تیکه اولو شنیدن: «لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ». امروز هیچکی غلبه نمیکنه. اونو شنیدن. اینجا که گفت حالم ازتون بهم میخوره، دیگه نشنیدم. من یه چیزایی دارم میبینم شما نمیبینید که. اینجا گفتن ملائکه رو دید. شیطان دیگه دید آقا اینا با چند هزار تا فرشته اومدن تو میدون. فرشتههایی که شمشیر کشیدن بر اساس یک روایت، همشون در سیمای امیرالمومنین. ۳۰۰۰ تا در چهره امیرالمومنین اومده بودند به میدان. دشمنم اینا رو دید. یعنی همونطور که شیطان برای اینا ظهور پیدا کرد، ملائکه سپاه مسلمین برای اونا ظهور پیدا کرد. زدن اینا رو قلع و قمع کردن، پرپرشون کرد. شیطان که این صحنه رو دید، به اینا برگشت گفتش که من یه چیزی دارم میبینم که شما نمیبینید. «إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ». من از خدا میترسم. از خدا میترسم معناش این نیستش که بابت حساب و کتاب و از قدرت خدا میترسم، نه. یعنی دیگه من بنده خوبی شدم و توبه، بلکه خدا کافرم مستکبرم، ولی انقدر حالیم میشه که خدا اینجوری وقتی فرشته فرستاده، کارتون تمومه. پدرتونو درمیاره. یعنی «أَخَافُ اللَّهَ» من از خدا میترسم. «وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ» خدا بزنه، میزنه پرپرتون میکنه. خدا شدیدالعقابه. اینا رو شیطان بهشون گفت.
«إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ» حالا اینجا اون بحثی که در مورد توسل شیطان در جنگ بدر بود و این عقبنشینی که شیطان کرد و اونا عقبنشینی نکردن و شکست خوردن و قضایای این شکلی بحث مفصلی داره که چون دیگه وقت ما نمیرسه از اینا عبور میکنم. آیه بعدی میفرماید که این آقا عیناً این حرف شیطان، عیناً همون حرف منافقین و بیماردلان بود. که اینا هم تو جنگ... حالا اون شیطان بود اون طرف داستان توی جبهه مافیا، اول به اینا گفت میری، میزنی، تموم. شهر از پیش شکستخورده است. ما بردیم. این شروع کرد یه توهمی از پیروزی انداخت تو جبهه کفار (ابلیس). اونور منافقین و بیماردلان شروع کردن یه توهمی از شکست انداختن تو جبهه مؤمنین. حقیقتاً جفتی یخواست و کثافتن. جالبه دیگه. اینور شیطانه، پیروزه. اونور منافقینن. دیگه اینا ابلیس رو که نمیبینن که. مؤمنین که شیطان براشون ظاهر نمیشه. سراقة بن مالک نمیآد به شکل اون، به چهره اون نمیآد. شیطان اینجا با زبون منافقین و بیماردلان میافته به جون مؤمنین. با زبان اینا نیششو میزنه. امیرالمومنین تو خطبه همام (خطبه متقین)، وقتی حضرت اوصاف متقین رو فرمود، همام وقتی اینا رو شنید یه فریاد زد از دنیا رفت. یکی اونجا براش متلک انداخت که مثلاً با این مضمون که عه پس این موعظهها رو وقتی کسی بشنوه باید بمیره؟ یعنی منظورش این بود که پس تو که گفتی چرا هیچیت نشد؟ این بدبخت شنید مرد. تو این همه اینا رو گفتی هیچیت نشد! حضرت فرمودند که «نَفْثُ الشَّيْطَانِ بِلِسَانِكَ»؛ این تفّی بود که شیطون با زبان تو انداخت. یعنی حرف از خودت نبود. کثافتهای باطنتو شیطون، این سیفونی بود که شیطون کشید. این کثافتو پرت کرد از دهنت. اینجا هم همینه. تو دل مؤمنین رو خالی میکنه. اونور تو دل کفار گرم میکنه. البته وقتی معرکه جدی میشه، میگه: بابا بکشین عقب! بدبختی من یه چیزایی دارم میبینم، کارتون تمومه. این معرکه که جدی میشه، شیطان به اونا میگه: آقا کارتون تمومه. ولی خب دیگه قبلش که گفته بود پیروزی، اونا شنیده بودن.
اینور در حالی که واقع قضیه اینه که ملائکه با اون شیطانن. یعنی تو باطن قضیه ملائکه اینورن. شیطانم که اونوره اعلام شکست کرد. ولی این منافقین و بیماردلان ظاهربین میان یه جوری وانمود میکنن، اول میترسن، یه جوری تحلیل میکنن (همون داستان تحلیل که عرض کردم). بعدم یه جور وانمود میکنن که انگار کار ما تمومه. آقا بدبختیم. اینها همون شیاطینن. اینا در واقع تریبون ابلیسن. اینا بگو میکروفون، نمیدونم چی باید، چه تعبیری از اینها... بلندگوشن. بگو اسپیکر شیطونن. بین مؤمنان، شیطان و ابلیس، وسوسه و القا و تلقینشو به واسطه اینا انجام میده. تو مؤمنین، منافقین اونایین که اصلاً از بیخ قبول ندارن. فقط اداشو درمیآرن. بیماردلا، نه اینکه قبول نداشته باشنها، ولی میدونی خیلی نمیچسبه دیگه بهشون. آخه این حرفا خیلی شعاره. اینا میدونی؟ قبول داری امام، امام زمان اینا روها! فکر نمیکنم من. به نظرم امام زمان میآد با آمریکا رابطه برقرار میکنه. صلح رو این شکلی برقرار میکنه. با همه، با هم خوب. نجنگی! نه دعوایی، نه درگیری. ما قرآنم قبول داریم. الان منافقین، خود این منافقین یعنی مریم رجوی اینا، نماز میخونن، قرآن رو قبول دارن، کعبه رو قبول دارن، عرض کنم که پیغمبر رو قبول دارن، امام حسین رو قبول دارن. خیلی چیزا رو به ظاهر قبول داره، ولی تو عمل... گاهی هم نه، این شکلی نیست. واقعاً تو دلش یه چیزایی هست. ولی اینا اونقدری انرژی نداره که بخواد اون آدمه تو مقام رفتار و عمل یه کار درست حسابی ازش دربیاد. بخواد بره بجنگه با دشمنها و به... یا هو شهید میشیم و فدای سر امام حسین و چیزی که در راه خدا دادن پس نمیگیر. ولمون کن تورو! شهید چیه بابا! نفله میشیم هممون. کتلتمون میکنن. اینا رو میگه بیماری دل. بهشون... قرآن یعنی اون پشت مشتها ایمانه خیلی کمرنگه. یه سویی میزنه. ولی اونقدری جون نداره روشن کنه، تحلیل براش بیاره، تشخیص بیاره و بخواد انتخاب درست براش ایجاد کنه که بین امام حسین و یزید، امام حسین رو انتخاب کنه. گاهی اصلاً کامل چرچیل منافق خودشو تو جبهه امام حسین جا میزنه. کلّاً آدم یزیده. اومده برای خراب کردن. اینو بهش میگن منافق. یه وقت نه، آدم یزید نیستا. ولی آخه هرچی نگاه میکنه، میبینه این آدم، آخه من برای چی باید با یزید دشمن باشم؟ آخه مگه یزید چه بدی داشت؟ آخه چرا شما انقدر سر به سر یزید؟ سر صدا نکنید. رفاقت برقرار بشه. آب و علفمون به راه باشه. جنگم از دنیا برچیده بشود. هیشکی با هیچکی نجنگ. گل و بلبله. به یزید میگیم یزید نجنگ. اونم میگه چشم عباس آقا. یه توهماتشه. اینا رو قرآن ازش تعبیر میکنه به بیماردلی. آدم سادهایه. حالا تعبیر ساده هم به نظرم حیفه اینجا خرجش کرد. تحلیل و اینا خیلی پیاده است. یعنی مسائل رو خیلی ابتدایی و حیوانی تحلیل میکنه. یعنی همین با همون آب و علفش همه چی فکر میکنه. هرکی بهش آب داد، هرکی علف داد یعنی مهربون. اینا واقعاً از ما چیزی نمیخوان؟ آره، گفته بود که آقا پرتقال دیگه. یکی گفته گفته: من در مورد یکی از اینایی که خیلی هم مهم بود و هست و اینا، ظاهراً برای تعدادیش گفته بود که اصلاً داستان دعوای ما اینا با آمریکا و اینا داستان اون پرتقال است. مامانه اومد دید بچه پسر و دختر با هم دعواشون شده. گفت: دعواتون سر چیه؟ سر پرتقال. دختره گفتش که: میخوام پوست پرتقال بگیرم، پرتقال بخورم. بازش کرد، پرتقال رو داد به این، پوستشو داد به اون. دعوا حل شد. گفت: من نظرم اینه که ما دعوامون با آمریکا اینه. خیلی مهمه. اول اسمش ظریفه. دنیا اینا همینجور انقدر ساده است. مسائل انقدر دشمنیا الکیه. همه چی به این راحتی قابل حله. اگه اسم این نفاق نباشه قطعاً بیماردلی هست. اینا اسپیکر شیطانن. اینا نویزن. پارازیت میندازن رو فکر جریان مؤمنین. جریان مؤمن دچار اختلال در محاسبات میکنند. اینا عامل شکستن. اینا باعث میشن که ما باورمون بشه که نمیتونیم. اینا میان بهت میگن که آقا آمریکا یه دکمه داره. میزنه یه بمب، تمام. تا مؤسسات شما رو از کار میاندازه. بعد میبینی اون یه دکمه رو هنوز برای یمن نتونسته بزنه، برای غزه هم نتونسته بزنه. ما که خودمون یه ابرقدرتیم. برای یمنی که هیچی نداره. هنوز اون دکمه رو میگفت: ممدجواد! این کجاست که میگی؟ من هرچی میگردم پیداش نمیکنم اون دکمه! یا واقعاً نمیدونه و نمیفهمه که خب خیلی بده. یا بدتر اینه که میدونه، میفهمه، ولی مأموریت... اولی اگه همون اولی هم باشه بیماردلیه اسمش. یعنی اینطور موقعیت خود رو در موضع ضعف دیدن، در موضع شکست دیدن و اینطور پارازیت انداختن تو دلها رو خالی کردن. این از ویژگیهای منافقین و بیماردلان و مُرجِفینه. حالا اینجا تعبیر مُرجِفین رو نداریم. تو سوره شما رو از... تو یه جوری بهت وانمود میکنه که هیچی نیستی و هیچ کارم نمیتون بکنی. بذار آقای ترامپ بیاد. میبینی یه قطره هم دیگه نفت نمیتونی بفروشی. الان بهخاطر اینکه بایدن پیچ تحریم رو شل کرد، به ما باشه مگه ما عرضه داریم نفت بفروشیم؟ مگه ما میتونیم واکسن بیاریم؟ مگه ما میتونیم فلان کنیم؟ مگه ما میتونیم اینجوری کنیم؟ مگه ما میتونیم با اسرائیل بجنگیم؟ تا کی باید مردم ما هزینه بدن سر قضیه اسرائیل و فلسطین؟ و همه اینایی که گفتم حرفایی که ایشون گفته، همش دونه به دونشو گفته. حالا معمولاً اسم نمیآرم ولی چون امروز دیدم آقای پزشکیان فرموده بودند که راهبرد سیاست خارجی ما رو ایشون داره مینویسه. دیدم حیفه که کسی که انقدر مهمه در یک دولتی در موردش صحبت نشه. وقتی جایگاه به این مهمی داره که سیاستها رو آقای ظریف نوشت. این غربیه استقبالم نکردن از چیزی که اونا... چی بودن؟ چی؟ غرضم اینه که با شخص حالا کار ندارم. با این منطق، با این داستان، با این احوال، احوالی که خودشو در موضع ضعف و شکست میدونه. این نصرت خدا و این غیب و ملکوت و بالا و پایین و اینا شعر.
«إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ» اینایی که منافقند و دلشون مریضه، برمیگردن میگن که اینا رو آقا دینشون فریب داده. خیلی از اون آیات فوقالعاده قرآن. یعنی محشر قرآن. اونا رو معرفی کرده، اینا رو معرفی کرده، تقابل این دو تا رو با هم نشون داده. حالا ممکنه به تعبیر آیتالله جوادی، ممکنه که به زبونم نیارن. تو دلشون این میگذره. یا بین خودشون این حرف هست. «غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ» یعنی عقاید اینا، اینا رو سرکار گذاشته. اینا رو یه آدم مُشنگِ هرچی سرکار گذاشتن. این مُشنگا رو افراطیها، دلواپسا، متحجرین، نادونا، بیسوادا، املازگ (شناسنامه چی!) یه مشت حرفای هیجانی، شعاری، اینا بینشون هست و با همینا اینا رو سرکار گذاشتن. میخوایم کاخ سفید رو حسینیه کنیم. یادتونه تو مناظره انتخاباتی؟ کاندید داشتیم که الان بالای دولته. کاندید داشتیم تو مناظره انتخاباتی این حرفو مسخره میکرد. جمع کنین شعر! «میخوایم کاخ سفید حسینیه کنیم!» خب ببخشید شما اصلاً به امام زمان اعتقاد داری یا نداری؟ امام زمان میآید یا نمیآید؟ امام زمان میآید، کاخ سفید را چه میکند؟ یه اعتقاد به امام زمان جزو ارکان تشیعه. جزو ارکان اسلام، مسلمونی توئه. واضحات کار امام زمانه. کاخ سفید جزو همه جا هست، نیست؟ چی میشه اون مذاکره؟ برجام، برجام ۱۰، برجام ۳۰. بده بریم، بده بره. خر برفت و خر برفت و خر برفت. شعر مولوی که قرار داده بودن میزدن، میرقصیدن. تسهیلات ایناست دیگه. خرو داده رفته. سر حالم از کارش. کلی هم خوشحاله.
که اینجا داستان اینه. یعنی این به چشم چی نگاه میکنه به اون کسایی که حرف خدا رو باور کردن، حرف پیغمبر رو باور کردن؟ بینه دارند. بینه خدا و پیغمبری دارند. به شکل شعار و توهمات و احساسات هیجانی و به چشم اینا نگاه میکنه. «غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ». میگه دین اینا سر اینا کلاه گذاشته. «وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ». اینجا بحثهای خوبی داره. هم علامه طباطبایی، هم آیتالله جوادی. یه اشارهای بکنم چون میخوام این آیاتو تموم بکنم. سریع آیه بعدی رو بخونم و بحث امشب رو تموم کنیم. بحث تقابل اینها رو که نشون میده «غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ». وعدههای خدا رو اینا میگن که اینا یه مشت شعره. اینا این حرفا چیه؟ مگه با اینا میشه رفت جنگ؟ خدا گفته! خدا گفته یعنی چی؟ خدا اصلاً کیه؟ دین؟ قرآن؟ چی چی؟ حرف پیغمبر گفته! عقل! آقا! خدا بهت عقل داده. دیدین آدمای مدلی؟ خدا به آدم عقل داده. عقل چی میگه؟ اینا با این امکانات، تجهیزات... همون خدا خودش گفته. خود را به کشتن نده. مملکتتو... خداشم اینه، دینشم اینه. دینش البته انسانیته. دینش انسان... خداشم اینه، عقلشم اینه. اونو به عنوان یه متوهم جنگطلب هزینهتراش میبینه. اون شجاعته، اون اخلاص، اون فداکاریه رو به شکل منفی وانمود میکنه. اینو اسمشو میذاره تهور، جنگ، ماجراجویی. خب معلومه وقتی بن سلمان برات میشه نماد پیشرفت و خیرخواهی برای مردم، قاسم سلیمانی همیشه نماد یمن میشه، نماد ماجراجویی.
تیتر روزنامه برداشتن، تو این جمهوری اسلامی، با پول این دولت و ملت تیتر کردند که موشکهای یمن داره به مذاکرات ما آسیب میزنه. تف به شماها و مذاکراتتون و روزنامهتون و اعتقاداتتون، همهچیزتون، که یه آدم شریفی که داره از زن و بچه خودش دفاع میکنه. بابا یمن رو دارن میزنن. یمنیها رو دارن میکشن. کاروان عروسی رو تو یمن زدن، همه رو تیکه. خودش دفاع میکنه. اون اگه از خودش دفاع کنه، به مذاکره تو آسیب میزنه؟ اسمش چیه؟ با بودجههای دولتی، با حمایتهای دولتی، با نفوذ در دولت، آدم داشتن تو کابینه، اسمش چیه؟ اونا میشن مافیا. مافیاش اونه، شهروندش اینه. این چیه؟ یکم مافیا بازی کنیم. لااقل تحلیل سیاسی نمیخواد داشته باشی. اونی که یمن و غزه براش مافیا، بن سلمان، بن زاید براش شهروندن، اینو من چی باید اسمشو بذارم؟ خیلی واضحه. به اینا به چشم افتخار نگاه میکنه. به بن سلمان که حاضره فلان جای ترامپو ببوسه. به اونا به چشم تهدید نگاه میکنه. به حوثیها و به حماسیها. اونا رو مجرم میدونه. اونا رو آفت میدونه.
اینو قرآن میگه: کسی که اینجوریه، منافق و بیماردله. «غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ». میگه: بابا اینا چیکار میکنن؟ این چه وضعشه؟ کله ملت رو داری به باد میدی! آقا قاسم سلیمانی، میزدند. کارشون نکنیا! چیزی نزنی! صدات درنیادا! واکنش نشون ندی! ببریم. «بهترین تنبیه، سکوته.» دنیا همه خودشون تقبیح میکنند. اینو هی بهش میگن بد، بد، بد، بد، بد. این منطق، منطقیه که نابود میکنه شماها رو. با دست فرمون اینا اگه بازی کنی، هیچی براتون نمیمونه. کما اینکه یه گوشه رفتیم. اینا یه مذاکره کردیم. مملکت به چخ عظما رفت. فقط در حد یه نشست و برخاست. فقط در حد هستهای. روز ۷۰۰ تا ملتمون تو کرونا میمردن. همهچیمونم دادیم رفت. الان وضع برق مونو نه... همش مال اون دورانه دیگه. به اعتماد اینکه اونا میان برامون نیروگاه میسازن، اونا بهمون آب میدن، اونا بهمون نون میدن، اونا واسهمون کار میآرن، اونا پول میآرن، شغل درست میکنند برای ما. هی نشستیم اونا بیان یه کاری بکنن. ترامپ برگشته میگه: وقتی من دولت رو تحویل بایدن دادم، اینا کارشون تموم بود. چیکار کردی؟ داره به اون گیر میده که تو چیکار کردی که اینا دوباره زنده شدن؟ هیچی! با رئیسجمهور تو ایران عوض شد. خیلی جالبه. ببین چیکار کرده بودن. رسماً همینه. یعنی فهم این آیات یعنی اینکه آقا حالیت بشه، بشناسی که این جریان نفاق و بیمار دل چیه، کیه، چیکار میکنه.
این حرفا البته هزینه دارهها. یعنی خاصیتی داره. چون یه عده آدم که با ما همسوان، ما اینا رو بگیم و نگیم با ما همسو. معمولاً بیشترم نمیشه. یه تعدادن که خاکستری به قول معروف. اینا ما یعنی حرفای ما هیچ آوردهای برای ما نداره. فقط خودمونو، وجه مونو بین یه جماعتی از دست میدیم. کما اینکه اینم هست. یعنی تعداد زیادی رو میتونم بگم که سر این حرفا از ما فاصله گرفتند که خدا رو شکر میکنم بهخاطر همین. و ایشالا که لااقل کسی رو جهنم نبریم. اگر بهشت نمیبریم، سوار شدن بر جهل مردم و توهمات نه برای خودمون فالوور جمع کنیم، نه کسی رو دنبال خودمون جهنم ببریم. ایشالا اینطور باشه. خدا کنه اینطور باشه. خدا چی میگه؟ قرآن چی میگه؟ بینه باید داشته باشیم. اینا خوششون نمیاد. اونا فلان میکنن. اینا بهت میپرن. در پیشگاه خدای متعال خریدار نداره.
علامه طباطبایی میفرماید که این بیمار... اون مؤمنان ضعیفین که تو دلشون شک و ارتیاب، یعنی خیلی جدی باور نکردن این حرفا رو. خدای هست و پیروزی و نصرت و اینا. خیلی حالا هستیم دیگه حالا به هر حال ما هم پیغمبر رو قبول داریم. پیغمبر خیلی آدم خوبیه. خیلی دوست داشتنیه. اصلاً من نگاش میکنم. ولی اینکه بریم با این پیغمبر روبرو بشیم، اونا با اون تجهیزات... بعد خدا پشت... خدا با ماها! نمیفهممت واقعاً. یعنی چی این حرفا؟ با کدوم عقل؟ این پیغمبر با این سنش، با این دور و وریاش، اینا تجهیزات دارند. نه سابقه جنگ دارند. خب با چی؟ با دست خالی.
اول انقلاب داستان دفاع مقدس، همینو به امام خمینی میگفتند که مثلاً الان ما با چی باید... بعد امام که تارگت زده بود آمریکا رو همون اول. بعد اینام گفتم: بابا آمریکا حمله میکنه. حمله هم کرد. آقا ما ملتی هستیم که آمریکا ما رو حمله نظامی کرده. آی مردم! به ما حمله کرد! صحرای طبس حمله نظامی آمریکا به ما بود. و خدا با شن شن شن شن شنهای صحرای طبس اینا رو پودر کرد. برگشتن جلو چشم ماست دیگه، مگه نصرت نیست؟ چیه؟ آمریکای ابرقدرت با اون امکانات... نه جمهوری اسلامی امروز با این موشکهای بالستیک و با این توانمندی و اینا. جمهوری اسلامی اون روز با ریاست جمهوری بنیصدر. که همین باقی موندههای لاشه همین هواپیما یا هلیکوپترم اون دستور... سندِ دست جمهوری اسلامی نرسه که تو اون بمبارون شهید منتظرقائم شهید شد. عامل شهادت منتظرقائم بنیصدر بود. خدا عذابشو بیشتر کنه. یه قلم از خیانتهای بنیصدر بود. این آدم، آدم که چه عرض بکنم، این موجود پلید چه جانهایی رو از این ملت گرفت! چه آسیبهایی به این ملت ایجاد کرد! چه خاکها دادیم که بعدها با بدبختی تونستیم پس بگیریم. چه آسیبها زد! حالا یه قلمش بود داستان منافقین و رجوی و.. کف خیابون با تیغ موکتبری سر بریدن و اینا. آخرشم که فرار کرد. آخرشم که با این ذلت مرد. حسابش با خداست که حالا اوضاعش الان چطوره.
غرضم اینه که اینا رو که ما تجربه کردیم دیگه. باز میان تو دل ما رو خالی میکنن. آقای روحانی برگشته گفته که حالیتونه که بخواهیم با اسرائیل دعوا کنیم آمریکا میزنتتون؟ بابا ما رو زده. اون روز زده. حسابی زده. الان ما رو از اسرائیل میترسونی که ممکنه اسرائیل رو بزنیم آمریکا ما رو بزنه؟ خب این تو غزه داره میزنه. تو لبنان زد. یمنم داره میزنه. ما رم زد. آقا ما رم زدن دیگه. با ما حمله نظامی کرد. اسرائیل چند بار؟ ما هم زدیم چند بار. خب چی شد؟ ما دو تا وعده صادق رفتیم، چی شد؟ خیلی چیز پیشرفته و عجیبغریبِ. ما زدیم، خوردیم. وضعمون الان اینه. باز ما رو میترسونه. ببین الان برق نداریم. سری بعدی میزنیم دیگه. همین دو زار برقم نمیمونه. بابا! سری بعدی ما بزنیم اون اسرائیلی نمیمونه که اون بخواد ما رو بزنه که برقی نمونه. سری بعدیش اینه: وعده صادق، جارو کردن اسرائیل. ولی خوب نمیشه با منافقین و بیماردلان و پارازیتی که اینا میندازن تو جامعه. نمیشه. این باید درمان بشه. این غده سرطانی باید از تو این پیکره جامعه مسلمین دربیاد. باید اولم جامعه خودش متوجه غده سرطانی بودن اینا بشه.
تا وقتی اینا محترمن عزیزم... موزیکهای رئیسی رای آورده بود. ساعت ۱۴ که اخبار اعلام کرد. من فدراسیون کشتی بودم. آقای دبیر ما رو دعوت کرده بود. ناهارم آورد با هم بخوریم و اخبارو زدیم. اعلام کرد که آقای رئیسی رئیسجمهور، ماشین گرفتن. میخواستم بازار تهران برم. تا یه جایی ما رو بردن که طرح بود. از اونجا پیاده شدم با موتور برم بازار تهران. موتوری ما رو سوار کرد و آدم محترمی بود. گفت: حاجی چی شد؟ رئیسجمهور کی شد؟ رای آورد؟ دیگه تموم شد؟ گفتم: آره. اینم خوبه. روحانی نذاشتن کار کنه. اینم خوب بود. خب تو حقت، تو هرچی سرت بیاد حقته. خوب بود. نذاشتن. این «نذاشتنه» کیه؟ اون! اونو به من نشون بده لامصب که نمیذاره این کار کنه. ببین چه توهمیه. یعنی این دیگه همه نظام اومد. بابا! همه اصلاحطلبا میخواستن روحانی رو بردارن. نظام نذاشت. از ۹۷، ۹۸ نظام باید روحانی وایساد که این بمونه تو ریاست جمهوری. سپاه کار عمرانی انجام میداد به اسم دولت. مملکت سپاه اداره میکرد. بعد سپاه نمیذاشت روحانی کار کنه! بابا دیگه من نمیفهمم واقعاً. خودمو گلومو پاره کنم وقتی از این حجم از حماقت و نفهمی. تا وقتی نمیفهمی. البته خودتم از اون جنسی که نمیفهمی. یعنی مسئله اینه دلت مریضه. از همون سنخی. جنست همینه.
«النَّاسُ عَلَی أَشْکَالِهَا» امیرالمومنین فرمود. میلت میکشه به هم شکل. روحانی تو حسن روحانی در صنف تاکسی موتوری، حسن روحانی در صنف رؤسای جمهور. اون یکی حسن روحانی در صنف قصابه. اون یکی حسن روحانی در صنف خیاط. ممکنه زیادم باشن. یکی دو تا هم نباشن. پنجاه تا. همین میشه دیگه. این باید درمان بشه. اینو هنوز خوب میبینه. بعد با اون با دیده تحقیر نگاه میکنه. نمیتونست. این جنس مشکل... نمیگیم پارازیت. اینو به عنوان به بیماریهایی داریم اسمش الان یادم رفته که این سلول رو به عنوان ویروس تشخیص میده، شروع میکنه خوردن اونو. میکنه تا اون مغز استخوان. میره نابود. یعنی سه سوت طرفو میکشه. فکر کنم این قارچ سیاه و اینا همین باشه. حالا اسم بیماریش یادم نیست. دکترا میگن این خطرناکترین بیماری. وقتی تو بدن بیفته سریع هم منتشر میشه. رگباری. یعنی واکنشی که باید به ویروس نشون بده، همینجور میگیره رو سلولها. هرچی سلول سالم برسه دستش میزنه. با ویروسها کار نداره. جولان میدین دیگه. قشنگ جولان میدین. منافقین و بیماردلان. ویروس رو با سلول قاطی میکنه. اینا نابود میکنن جامعه رو. بیماری خودایمنی. اگه باز اصطلاح فنیشو پیدا کردید... دشمن رو میزنن، مؤمنان و فداکارا و بسیجیهای سر خط مقدم، اینا هزینهتراش َن. اینا درد برای ما درست میکنه. اینا خسارت مملکتن. یعنی سلول رو به عنوان ویروس میزنه. همه گرفتاریهای دنیوی و اخروی شما از ایناست. و بدونید از اونایین که این سلول و ویروس رو با هم قاطی ... اینو نابود میکنن جامعه و ممکنه شما اصلاً کارت به دشمن بیرونی نرسه که کسی از بیرون بخواد بزنتت. همین از تو پوکت میکنه. خرابت. زمینگیرت.
راه حلش چیه؟ خدا میفرماید در برابر اینا باید «مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ» باشید. توکل داشته باشی. شاخصه این نفاق و بیماردلی، تفاوتش با مؤمن همینه. بتونی خدا رو به حساب بیاری. خدا رو کاره بدونی. بهش توکل کنی. اگه اینو نداری، بیماری و نفاق. اول بیماری شروع میشه. سر میخوره، نفاق، شرک، کفر تا اون سرحد دشمنی با خدا و پیغمبر، اوجش. آرومآروم همینجوری قل میخوره میره. خدا انشاءالله به همه ما توکل و ایمان و اخلاص، فداکاری، گذشت، ثبات قدم، ذکر کثیر و حال خوب معنوی و پایداری تو مسیر خدای متعال عنایت بکنه. این بیماریهایی که تو دلمون هست، ما هم داریم. خودم عرض میکنم. فضل و کرمش از بین ببره و تو این مسیر ما رو پایدار کنه.
آیه بعدی در مورد عقوبت ایناست در جهنم که چون اون آیه در سوره دیگه بود، به اون آیه اشاره نمیکنم که میفرماید اینا موقع قبض روحشون ملائکه میان میزنن میبرنشون که دیگه اونجا بهش اشاره شد. این آیات سوره مبارکه انفال بود. بحثش تمام. انشاءالله توفیقی باشه فردا شب آیات سوره نساء را انشاءالله بهش میپردازیم. و صلی الله علی سیدنا محمد و…
در حال بارگذاری نظرات...