عبادت، تفکر در امر خدا
موعظه امام کاظم ع به دشمنش
تفکر، بیشتر عبادت ابوذر
تفکر، عبادت بیریا
انسان دائماً در معرض وحی هستند
معیار شیطان بودن
خواست تکوینی و تشریعی خدا
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
«المعمّرُ بن خلاّد الحسنِالرضا علیهالسلام یقول: لیس العبادهُ کثرتُ الصّلاهِ و إنّما العبادهُ تفکّرٌ فی أمرِالله.»
محمد بن خلاّد میگوید: از امام رضا (علیهالسلام) شنیدم حضرت فرمودند که عبادت، زیاد نماز خواندن و روزه داشتن نیست؛ بلکه عبادت فقط تفکر در امر خدای عزوجلّ است.
جنبههای توجه، ظرافتهای باطنی به عبادت. عبادت، هیئت ظاهری خم و راست شدن و اینها بالاخره یک برکتی دارد، اثر خودش را دارد. هر که برود مکه، میخواهد مؤمن باشد، منافق باشد، ولایت داشته باشد یا نداشته باشد، حداقل برکتی در زندگیش که میآید. حالا اگر کسی ولایت نداشته باشد، هزار سال هم بین رکن و مقام در سجده باشد، دعایش نمیرسد. ولی همان یک «لا اله الا الله» را که میگوید، حداقل خونش را حفظ میکند، دِماعشان را حفظ میکند، کافر حربی نباشد، کافر ذمّی باشد. بعد، از آن طرف صرف آمدن در مکه برکت ظاهری خودش را دارد. بالاخره اینکه وضع اینها خوب است، به خاطر این است که داخل کشور عربستان، بله، کشور غنی است. از این جهت فضا این قدر خوب است، ثروتمند. به خاطر کثرت مکه رفتن و طواف... بالاخره حداقل چیزی که میآید این است که پول میآورد برای آدم، یک برکتی تو زندگی میآورد. این هیئت ظاهری هیچی هم نداشته باشد، باطن نداشته باشد، بالاخره یک چیز ظاهری در اثرش هست. ولی آن قرب و آن مسائل معنوی و آن رشد باطنی و اینها، خلاصه وابسته به این تفکر است، با توجه که چقدر آدم داشته باشد.
«قال ابی عبدالله علیهالسلام»: از تفکر است که دعوت به سمت کار خوب و عمل بهشت میکند. کتابِ هارونالرشید (لعنتالله علیه) به موسی بن جعفر (علیهالسلام). هارونالرشید به موسی بن جعفر (علیهالسلام) نوشت: «که مرا موعظه کن، ولی مختصر.» فکتبَ الیه: «ما مِن شیءٍ تری عینُک...» به همچین کسی، همچین جوابی... هیچ چیزی نیست که چشمت ببیند، مگر اینکه درش موعظه باشد. هرچه آدم میبیند، یک موعظهایاش میشود. بلااستثنا یک حرفی خدای متعال دارد، به این واسطه به آدم میزند. یک قاعدهای در عالم هست که در این شیء نهفته است. یک قاعده ثابتی هست که میتواند بهش پی ببرد. از آنجا هم باز به عمیقتر... حالا بحثی که هست این است که موعظه بودنش یک طرفه است. آن جنبه ارتباطش با خدای متعال بخش دیگری است که امیرالمؤمنین فرمود: «من چیزی را ندیدم، مگر اینکه رأیتُ اللهَ قبلَه و بعدَه.» من خدا را باهاش دیدم، قبلش دیدم، بعدش. خیلی چرا سه تا برهه کردند حضرت؟ تو این هم خلاصه آن دیگر باز یک نگاه دیگری است.
«ابی عبدالله علیهالسلام قال: کانَ اَکثرَ عبادهِ ابیذرٍ (رحمهالله) التفکّرَ.» بیشتر عبادت ابوذر، تفکر و عبرت گرفتن بود. عبادتش. حالا ماها بگویند: «آقا طرف عابد است.» معمولاً چی تو ذهنمان میآید؟ یک چلهای دارد، برنامهای دارد. آره، یک گوشه خلاصه خلوتی، عزلتی، برنامهای، چیزی. ولی تو نگاه اهل بیت میگویند: «ابوذر عابد است.» خیلی فکر میکند، خیلی عبرتگیر است. از هر ماجرایی زود عبرت میگیرد. چی دارد؟ چه پیامی برای من دارد؟ یک حرفی دارد. امروز که دیر رسیدم، امروز که زود رسیدم، امروز که این جوری شد، امروز ماشین خراب شد، این ماشین خوب آمد، آن ماشین گیر آمد، این ماشین گیر نیامد. حالا ابعاد مختلف، امروز این به من بیوفایی کرد، آن یکی تحویل گرفت، این محبت کرد. دائماً خدای متعال دارد با ما حرف میزند. و عالم، عالم بسیار پیچیدهای است، با ظرافت، با دقت. یک ذره متمرکز بشویم تو اینکه این عالم چقدر پیچیده است، چقدر ریزهکاری دارد، مخصوصاً سنن الهی، واقعاً مات و مبهوت میشویم و کارش به جنون میکشد. چقدر این عالم، عالم پیچیدهای است با دقت. آدم یک خرده نسبت به خودش مواظبت داشته باشد، دقیقاً میبیند که رزق او، برنامهریزی ظاهری او، تقدیر معیشت او، اتفاقاتی که دارد دورش میافتد، همه متناسب با حال باطن است. یک خرده حال باطنی آدم عوض میشود، احساس میکنم کلاً جو دوروبرش عوض شده است. خیلی چیز عجیبی است. از آیات قرآن هم برداشت میشود، آدم رزقش متناسب با مکنونات و سرائرش که برایش نوشتهاند. این جوری نیستش که به قول استاد، ما خیال بکنیم شب قدر خوابیدیم و بیدار ماندیم و مثلاً خواستیم و نخواستیم و اینها دیگر یک سری تغییرات را مینویسند. یک برشی خلاصه برای هر کسی دارند میزنند. نه، یک سر سوزن حال اگر تغییر بکند، تو شب قدر، کلاً مقدرات آن سال عوض، بلکه مقدرات عمرش عوض میشود. نه فقط شب قدر. یک سر سوزن یک گوشهای یک وقتی یک توجهی: بود یک ثانیه. اینکه میفرماید بهتر از هفتاد سال عبادت است، روی همین حسابهاست. این تفکر شوخی نیست. یک لحظه طرف تفکر میکند. در حالی که ما معمولاً برای همین به چند سال فکر کردم، یا فلان روز، فلان موقع فکر میکردم، خیلی عبادت خوبی از این جهت، چون هم ریا ندارد. خطرپذیریاش از جهت اینکه مزاحم بیرونی بیاید از بین ببرد کم است. برای عبادت فضایش یک بستری است که خیلی خوب محفوظ میماند. از آن ور رشدی هم که دارد، رشد بسیار زیادی است. ثمراتش هم خیلی زیاد.
وابسته به همین سوره مبارکه واقعه، «وَ تُجْعَلُونَ رِزقَکم أَنْکُم تُکَذِّبُون». شما رزقتان را این قرار دادید که تکذیب بکنید. خیلی... رزقتان را این قرار دادید که تکذیب بکنید. انگار برای برخی تکذیب رزق... یک جوری بافت درونی را قرار دادهاند که هی بهشان از جایی دارد تزریق میشود. زمینههایی که راحت بتوانند تکذیب بکنند. اصلاً شبهاتی برایشان میافتد که طرف صد سال باید بنشیند فکر بکند. یک همچین شبههای را به یک همچین مسئلهای بخواهد وارد بکند. برای اینکه پس بزند رزق دارد. برای اینکه شبهه برایش بیاید. برای اینکه مغالطه برایش بیاید. برای اینکه رد بکند. برای اینکه ایراد الکی بگیرد. برای اینکه بهانه بگیرد در برود. یک رزقهایی نصیب این میشود که طرف باید صد سال گناه بکند که همچین رزقی نصیبش بشود. یک جملهای میشنود، یک کلامی. هر کس میشنود متحول میشود. او که میشنود اول از همه یک برداشت خیلی غلط. یک گیر خیلی عجیب و غریب. اینکه غلط است. اینکه فلانی. اینکه آنجایش مشکل. رزقش میشود. به ذهنش میافتد به یک چیزهایی. گاهی به یک بدیهیات از دین. اموری که کاملاً با فطرت ملازمت دارد، همخوانی دارد. طرف یک چیزهایی میآید تو ذهنش. یک قرارمدارهایی، یک برنامههایی، یک جهتگیریهای گرایشهای تمایلات رزق دیگران نیست. خود اینی که چی دریافت بکند، خب این هم خیلی نکته است که ماها در معرض وحیایم، دائماً. یا از جانب ملائکه یا از جانب شیطان. یعنی انسانی که موحی الیه نباشد نداریم. دائماً در معرض وحی. و دائم دارد از ماوراء چیزی میتابد به این دل. حالا یا دارد ظلمت میتابد یا دارد نور میتابد. احاطه کرده. لذا میفرماید که: «اِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ اِلَی اَولِیائِهم لِیُجَادِلُوکُمْ» اشاره به آیه ۱۱۲ سوره انعام. خیلی تعبیر عجیبی! بعد تازه این آیه را کجا آورده؟ تو سوره مبارکه انعام. بعد از مطرح کردن بحث رزق حلال. که چقدر این آیه نکته دارد از این جهت. میفرماید که اینها خلاصه از غذایی که اسم خدا برش برده نشده، نخورید «جیفٌ فسقٌ.» اشاره به آیه ۱۳۰ سوره انعام. بعد میفرماید که شیاطین برنامهشان این است که یکی توی آیات ۱۱۲ و ۱۱۳: «وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِیْ بَعْضُهُمْ إِلٰی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا.» ما برای هر پیغمبری دشمنانی از جن و انس قرار دادیم. برخی از آنها به برخی دیگر وحی میکنند، سخنان آراسته و فریبنده. یعنی معیار شیطان بودن، مخالفت با انبیا. کسی تو مسیر روبهروی انبیا قرار بگیرد، شیطان است. انسان باشد شیطان انسی، جن باشد شیطان جنی. «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا.» حرفهایی که خیلی زیورآلات بهش اضافه شده است، یعنی به ظاهر کلام میرسد. ظاهر کلام خیلی کلام قشنگی است. «غروراً» جهتش هم به جهت فریب است. «وَلِتُصْغِی إِلَیهِ اَفْئِدَهُ الَّذِینَ». خواست خدا بوده که اینها، خواست تشریعی خدا این است که اینها آزاد بشوند. خواست تکوینی داریم یا خواست تشریعی. حالا خواست تکوینی، ایجادی تو وجود و ادب تکوینی. تشریع در تقنین، در دستور. یک چیزی یک وقت تکویناً ایجاد میشود. شما یک نجاست تکوینی داری، یک نجاست تشریعی داری. مثلاً وجود پیدا کردن نجاست. نجاست تشریعی، حکم نجاست است، قانونش است. الان این سگ نجس است. نجس تکوینی چیست؟ اینکه وجود دارد نجاستش، خدا وجود داده، از عدم نیست. تو عدم نیست تو وجود. نجاست تشریعی چیست؟ اینی که خدای متعال بارگذاری قانونی، بارگذاری حقوقی کرده نجاست را بر خلاصه. خدای متعال تکویناً، تکویناً نمیخواسته. بحث این است که ما بحث اینکه اصلاً شیطان آیا خدا موقعی که شیطان آمد و این فعل را مرتکب شد که آن موقع چیز شد، تازه خدا مثلاً به این نتیجه رسید که باشد، بگذار این باشد که انسانها مخیر بشوند بین حق و باطل و اینها وسوسهکننده وجود داشته باشد به نام شیطان؟ یا نه از قبل تدبیر کرده بوده این ماجرا را. مشخص است که از قبل بوده. ولی خدای متعال شیطانی بیاید؟ خدای متعال راضی بوده به حضور شیطان در عالم. تشریعاً ناراضی بوده. اصل وجود اینکه یک شیطانی وجود داشته باشد، خدای متعال راضی. ولی تشریعاً... مثل گناه هم همینجور است دیگر. خدای متعال ولی میگوید: «نکنید.» اجازه به تکوینش داده، ولی زمینه برای انتخاب، برای خیلی مسائل دیگر، برای خود حداقل شناخت حق و باطل از همدیگر و تا باطلی نباشد، حقی نمی... بحث این است که فعل را اگر خدا میخواست این کار را انجام نمیدادند از چه جهت؟ از جهت تکوینی و تشریعی. تشریعاً قطعاً خدا نمیخواهد. تکویناً؟ تَکوِیناً بله. تکویناً خدا اگر نمیخواست، نمی... آیه ۱۴۲ سوره اعراف آیهای که میفرماید که شهر نرساند نیست. چون خلاصه اصل وجود شیطان تکویناً مورد رضایت خداست. تشریعاً مقبوض خدا. این بحث مهم من مورد رضایت خدا هست. توضیحات دارد که یعنی ... کلمه ناواضح شیطان، بحث مفصل است. بحثمان این طرفش بود. حالا بحث فکر بود. رفت اول سراغ این آیه. قبل اینکه به قرآن بله، رزق و اینها. یعنی این اینها انگار تو دایره رزق. این بحثها هست. «وَلِتَصْغی اِلَیهِ اَفْئِدهُ الّْذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ وَلِیَرْضَوْهُ وَ یَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ.» و برای اینکه دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند، بدان مایل شود و آن را بپسندند و آنچه را باید مرتکب شوند، مرتکب شوند. اجازه دادیم که باشد. چرا اجازه دادیم؟ تکویناً که باشد. «لِتَصْغی» لامش لام چیست؟ برای اینکه دل بسپارند به این حرفها. دلهایی که ایمان به آخرت ندارند و به این حرفها راضی بشوند. یعنی رزقشان است. تو محدوده دایره خیر است. یعنی همه اینها محدوده رزق برمیگردد. چرا خدای متعال اجازه داده که حقیقتی نیست، هیچی نیست؟ خلاصه تکمیلاً خدای متعال برنمیدارد. برای چیست؟ برای اینکه یک عده دل ببندند به همین، به همین خوراک خلاف درخواست عقده رزاقیت. مجموعه آیه ۱۲۰ میفرماید که: گریه میکرد، میگفتش که: از همین دعاهای مستجاب میترسم. برای چی؟ گفت: که از همه دعاهای مستجاب است. از جنس استجابت دعای ابلیس. کی گفت: «به من عمر طولانی بده.» همه را منحرف... دعاهای مستجاب خلاصه کار کرده در این دستگاه. اینها همه زیر مجموعه خیر اوست. جز خیر صادر... کلمه ناواضح اسمها. با این است. خدایا خوبی است. خدای مهربان بلافاصله کسی بخواهد نمیدهد بهشان. بله. آنها هم باز روی حساب است که بشوند. هی به دلت میاندازد که: «نکن. نکن.» دفعه سوم که اصرار میکنی، خلاصه آیات مفصلی که تجربه کردهاید. ولی از آن ور هم دارد که کسی طالب ضلالت باشد، ما زمینه را برایش فراهم میکنیم. طالب هدایت باشد، زمینه را کلاً حالا و حالا. آخر آیه همین. اینها را کمک میرسانی. هم آنهایی را عطا میکنی. «عطاءُ رَبِّکَ قَطْعاءًا وَ ما کانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا.» روزی پروردگار تو، نه حرام است و نه ممنوع. اشاره به آیه ۲۰ سوره اسراء بسته بشود و اینها محدودپذیر نیست. کدام بعد عطا را انتخاب میکنی که من برای تو، تو زمینه ضلالت عطا کنم. زمینهها را، زمینه هدایت. برای بعضی اصلاً این جوری بود که انگار زمینه فراهم میشد، دائماً. یعنی تا میخواست یک دری به تخته بخورد که محبت امیرالمؤمنین کانالسازی بشود برایش. انگار زمینهها فراهم میشد پشت سر هم برای اینکه طرف بتواند راحت از این رشته در برود. «اسم علی تو قرآن نیامده.» «این جوری شده است.» «این جوری شده است.» «این همه آدم کشته.» «آنجا این جوری بوده.» «تو بچگی ایمان آورده.» «ایمان بچه که قبول نیست.» «این جوری بوده.» «آن جور بوده.» «پس چرا، پس چرا این همه اصحاب از او کنارهگیری کردند؟» «پس چرا اینها باهاش جنگیدند؟» «پس چرا اینها این را گفتند؟» «پس چرا آن جور شد؟» «پس چرا پیغمبر همان یک بار گفت؟» «پس چرا؟» ولی چند تا معنا دارد. «پس چرا آن، این جوری؟» یک کانالی فقط دارد. زمینه را برای شبههاندازی اینها فراهم میکند، کمک میکند این کانال را. این کانال را که دارد میکند خدای متعال دارد بهش عطا میرساند. یعنی از ۱۴۰۰ سال پیش که شبههسازی برای ولایت امیرالمؤمنین بوده، هنوز هم هست. و این جریان دائماً در حال ترمیم. هی دارد ترمیم میشود و تا هزار سال دیگر، ۵۰۰ هزار سال دیگر هم پیش برود، هی شبهاتی مقتضای خود زمینه را از این جهت میرساند، کمک میکند برای اینکه شبهه. هر کسی که در او غشّیهای نوعی فساد باشد، زمینه برایش فراهم باشد برای اینکه ضلالت داشته باشد. همه عالم هم جمع بشود، دست به دست هم بدهند برای کفر. خدای متعال زمینه را برای هدایت فراهم کرده. یک گوشههایی را قرار داده که هر کس بخواهد بیاید راه کاملاً باز است برای اینکه این را بگیرد و بخواهد پیش برود. خلاصه این است که عالم، عالم عجیبی است، خیلی پیچیده.
حالا از چیزهایی که اسم خدا برش آورده نشده، نخورید. «وَ أَنَّهُ لَفِسْقٌ.» آیه ۱۴۵ سوره انعام فسق، خروج از صراط مستقیم. مرحوم سید ابن طاوس قائل به این بودند که حتی لقمهای بدون بسم الله گفتن هم یک بهره از فسق است. لذا هر لقمهای که برمیداشتند، بسمالله. حد بالا. همین لقمه بدون بسمالله که اوقات ماشینی و اینها. حتی تا گوسفندها شنیدهام که حالا مرغها که خیلی رایج است، بدون بسمالله سر میبرند. و حالا گوسفند و اینها را هم شنیدهام که خیلی مثل اینکه اهتمام دارند تو بسمالله گفتنش. خدا از کجا به کجا بسترسازی را... و «مَنْ کَانَ مِنْ طَعَامِهِ الَّذِی لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ وَ اَنَّهُ لَفِسْقٌ.» آیه ۱۲۱ سوره انعام از غذایی که بسمالله گفته نشده، نخورید که فسق است. «وَ اَنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ اِلَی اَوْلِیاءِهِمْ.» شیاطین به اولیایشان وحی میکنند. زمینه از اینجا فراهم میشود. چه جوری؟ درباره نطفه حرام دارد که کار منجر میشود به مخالفت و لقمه حلال هم کارش به همین جا میکشد و حرام. یعنی بسترساز. اینها همه زمینههای بسترسازی. در ابعاد مختلف بستر اینکه انسان وحی بپذیرد از شیطان چیست؟ فسق. از کجا درمیآید؟ یکیش همین است که انسان تو غذا، لقمههایی که بسمالله نگفته. همه رزق شما، بستری را که میسازی، رزق بعدیاش میآید پشتش. خدای متعال این آدم را این جوری فرموله کرده. تو کانال که میگذاری، به محض اینکه ریل را میگذاری، آن ماشینی که وزن داری رد میشود، میآید جهنم میرود یا به سمت بهشت میرود. مهم این است که شما کانال کدام ور گذاشتی. ریل را داری کجا میگذاری. ثانیه به ثانیه، گذاری است. کانالش عوض. خیلی فکر بکند، واقعاً مجنون میشود. خدای متعال آن به... از آن طرف عالم این همه انسان، این همه جان هستند. همه صدا نیستند. تداخلش با همدیگر. اجتماعشان. یک مصیبت. خود امت باز یک بحث خیلی مفصلی است. امتها اجل دارند، کتاب دارند، برنامه دارند. خود اینی که نامه اعمال... نامه اعمال هم عجیب است. مثلاً میفرماید که تو یک محدوده از نامه اعمال و مشاهده مثلاً اعمال. خیلی بحث عجیب و خیلی بحث پیچیدهای است. خیلی بحث پیچیدهای. یعنی جزء معارف سطح بالاست که این بحث شهادت بر اعمال و رؤیت اعمال و اینها. بحثی که خیلی جای کار. که در مرحله ملائکه میبینند، ملائکه شب اعمال شب را میبینند. ملائکه روز اعمال روز را میبینند. هر روز یک حسابرسی دارد. خودش را تو هفته. حالا غرب... حسابرسی خودش را هفته. بعضی ایام حسابرسی خودش. جمعه حسابرسی خاص خودش. هفته کل هفته که با همین ماه حسابرسی خاص خودش که شما یک لحظه لحظهای حسابش مثلاً مال همان عمل نتیجهاش روز بعد، روزهای بعد. این ارتعاشات چه جوری؟ ما طول موج، یکی توی روز، طول موج که میخواهیم بکشیم، یک سری امواج میکشیم موازی همدیگر که هی امتدادش بیشتر میشود. سنگ که تو آب میاندازیم، موجهایی که ایجاد میکند. از موجهای کوچک شروع میشود. سنگ تو آب میافتد دورش چند تا موج کوچک است و میآید. شما یک وقت ممکن است کسی قدرتش را داشته باشد و بتواند فروموجها و فراموجها را اگر بتواند اندازهگیری بکند، ببیند این سنگی که شما انداختی میلیارد قطره آن ورتر با میلیارد موج آن ورتر یک سر سوزنی ارتعاش ایجاد کرد ته دریا. که گاهی میگویند از یک حرکت بال پرنده، ارتعاش او تبدیل به طوفانی میشود در یک جای دیگر از کره زمین. این اثبات شده است. الان فیزیک... جاهایی که گاهی ارتعاش بال پرنده است که آن طرف تبدیل به طوفان شده است. خیلی چیز عجیبی. هفته، ماه، سال، بعد دوباره کل عمر، بعد یک امت. امت که اینها امت را ما حسابرسی میکنیم، امت را محشور میکنیم. کتاب امت را بهشان میدهیم اعمال تو نطفه... که در بچهات. خیلی زمینه را برای محاسبه و مراقبه و اینها فراهم میکند. که انسان یک کلمه، یک کلمه است. حالا گاهی اصلاً با هیچ کس هم ارتباطی ندارد. منم و خودم. یک فکری بین من و خودم. هیچ کس این وسط نیست علیالظاهر. یک تصوری دارد میآید تو ذهن من. شما میبینید اینها تو آیات قرآن هم فراوان است. یک لحظه نسبت به ولایت امیرالمؤمنین، مثلاً فلان پیغمبر یک ثانیه توی موی بسیار خفیفی، خیلی خفیف. که اصلاً برایمان ارتعاش محسوب نمیشود. بسیار خفیف. تو آن مو چی داشت؟ تردید داشت. یونس مثلاً این تعبیر وارد شده در مورد سایر انبیا. بعد خدا به چه اطلاعاتی مبتلا... خیلی تعبیر عجیبی. اعمال بسیار خفیف وقتی این قدر اثر دارد، حالا یک کسی دارد ظلم جلی میکند، دارد طغیان میکند، از روی بسته شمشیر عملاً تو مسیر محاربه است. در مورد رَوا دارد که کسی تو خط روایی بیاید: «با هم بجنگیم.» تو دیگر این ارتعاشاتش در حد اینکه به بچه برسد و چی بشود و اینها نیست. کل عالم دارد اثرش را میگذارد. یک لقمه که این آقا دارد میخورد. در مورد باران همین را دارد. درباره زلزله و بلاهای طبیعی و اینها همه همین دارد که یک عمل یک نفر یک گوشهای انجام داده دفع بلا و ایجاد رحمت. پیرمردهایی که به سمت مسجد میروند و نماز بخوانند. بچههایی که میروند تعلیم قرآن کنند. گریه بچههایی که در گهوارهاند، اینها رحمت را جاری میکند، بلاها را دور میکند. گریه بچه که تو گهواره است، گریه میکند بسیاری از بلاها را در شبانهروز از امت دور. کلمه ناواضح عبارت ناواضح این بچه ای که دارد میرود قرآن یاد بگیرد، آن پیرمردی که دارد میرود به سمت مسجد حرکت میکند، خود این عمل چیست؟ بعد ماها از اعمال بتوانیم اینها کار بشود تو روایت خیلی کم بوده. بحثهای مهمی هم بتوانیم یک بررسی مفصلی بکنیم و این ارتعاشات اعمال را دربیاوریم. کدام اعمال ارتعاشات خیلی قوی دارد؟ باز درجات خفیفترش را هی دربیاورید. دفع گناه نمیکند. «تَنهَ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْکَرِ.» نماز از کارهای زشت و ناپسند نهی میکند. اشاره به آیه ۴۵ سوره عنکبوت عرض کنم که دفع بلا نمیکند. ایجاد رحمت نمیکند. خلاصه ترک صلاة همه مصائب مشکلات. این جوری روشن است. گاهی ریزهکاریهایی دارد. مثلاً صلات میبینی این گوشهای که یک پیرمردی با آن وضعیت میآید مسجد، این باعث ارتعاشات رحمت. یک موجی، موج عظیمی. بیشتر تو جنبههای شخصی برای محاسبات که چیا خیلی ارتعاشاتش قوی است تو چه زمینههایی؟ فکر کردنش مثلاً دارد که کسی درباره سوءظن به خدای متعال این خیلی اثرش، اثر شدیدی. این جور چیزها را میخواهم عرض بکنم. صرف اینکه بخواهم یک چیزی دربیاوریم که یک بسته فرمولی باشد که به دردم نمیخورد عملیاش را آدم وقتی بررسی میکنیم این است که انگار سوءظن به خدای متعال از آن چیزهایی است که ارتعاشات درونیش خیلی شدید است. که خیلی از گناهان زیرمجموعه همین است. عدم پذیرش ربوبیت و تقدیر الهی همین است. اینها تو بحث تفکر همه وارد است. فکر بکند من الان گمانم به خدای متعال چه جوری است؟ حسن صیح و حسن ظن دارم، سوءظن دارم یا احسن؟ بله. این خلاصه خیلی توش نکته. آدم میتواند از فضای زندگیش دربیاورد که الان من تا کجا نقطه جوشم است؟ من نقطه جوشم تا کجاست؟ اگر مثلاً خدای متعال ماشینم را از من بگیرد، صدایم درمیآید، به کفر میرسم. گاهی بچهام را از من بگیرد. گاهی همسرم را از من، سلامتیام را از من بگیرید. آدم یک نقطه جوشی دارد. تا کجا میکشم پای حسن ظن به خدا. بعضی همان اول کار سرماخوردگی که پیدا میشود، سوءظن به خدا. اصلاً بعضی تو رحمتها سوءظن. خیلی. یعنی خدای متعال یک زمینه کاملاً رشد معنوی، خیر، برکت، رحمت بر او فرض کرده است. او کاملاً دارد از فرصتی که جلویش است، دارد تهدید میبیند. خلاصه اینها همه زمینه فکر.
این آیات هم ادامهش میفرماید که: «کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا کَذٰلِکَ زَیَّنَّا لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ.» مانند کسانی که در تاریکیها هستند و از آن خارج نمیشوند، چنین برای کافران اعمالشان را آراسته کردیم. اشاره به آیه ۱۲۲ سوره انعام تو نور ما زندهاش کردیم. با نور دارد راه میرود. مثل کسی است که گیر کرده و بیرون نمیآید. آن رزقش چیست؟ او که نور دارد چی پیدا میکند؟ وقتی راه میرود. اینی که تو تاریکی است، این همه دور و برش خیر و برکت است از کدامش میتواند بهرهمند؟ اینها زمینه به نور و ظلمت برمیگردد. انسان بهرههایش از اطرافش، از حوادث، از وقایع به این برمیگردد که تو نور یا تو ظلمت. باز نود و ظلمت به ولایت برمیگردد. اونی که ظلمت است نور است. خب اینها چی برمیدارند؟ یکی تو نور است، مینشیند نگاه میکند انتخاب خوب. هر چه نور بهتر و بهتر باشد. اونی که تو ظلمت است، اولش ناخودآگاه برمیدارد. رحم کرده باشد، خوب دربیاید. میرود تو تاریکی مطلق. شماره که نور دارد که بعضی آن قدر در ظلماتاند که «لَمْ یَکُدْ یَرَاهُ.» نزدیک است که آن را نبیند. اشاره به آیه ۴۰ سوره نور آیه قرآن خیلی عجیبی است تو سوره مبارکه نور. نور الان نوری که تو آیه نور دارد تعبیر ظلمات است که هی روی همدیگر تشکیکی درجه و درجه تشدید میشود و به یک جایی میرسد که طرف توی آن ظلمات گیر کرده، دستش را دیگر نمیتواند جلو چشمش ببیند. دستش را نمیتواند ببیند. دیگر این حقیقت را نمیبیند. و آنی که اسناد به او دارد، هیچی مستند به خودش نمیبیند.
بحث تفکر بود. از برکت این الفاظ قدسی اهل بیت (سلامالله علیهم اجمعین) که در مورد تفکرات فرموده بودند این مطلب. تحتمی و تموم کنیم. جبر یا اختیار؟ آدم احساس میکند که انگار خود این وابسته است به انتخاب. برای برخی تبدیل به جبر. یعنی کار به جایی میرسد که او دیگر مجبور است. ابهام میگذارند حضرت. «لا جبر ولا تفویض.» نه جبر و نه اختیار. نه جبر نه تفویض. یک چیزی بین اینهاست. خب اگر همین باشد که ساده است. که پس چرا امیرالمؤمنین میفرمایند که تو این دریای جبر و اختیار وارد نشو که غرق میشوی. برای اینکه ریزهکاریش به همین است که انگار جبر و اختیار هم یکی از شعب رزق است. ولی عمیقتر آدم بخواهد نگاه بکند این است که کتاب کفایی که علما گیر کردهاند. بحث جبر و اختیار میرسد و میفهمد که اینجا فارسی نوشته: «قلم اینجا رسید و سر بشکست.» یعنی من دیگر اینجا نتوانستم بنویسم. کم آوردم تو بحث جبر و اختیار. نمیتوانم حرف بزنم. سر بشکست. کلمه ناواضح و اینها. اینها چیزی نبوده که بخواهد قلم بریزد و سر بشکست. آن قدر معارف توحیدی سنگین و بالاست که.
اول در مجموع بحث جبر و اختیار کانهو به این برمیگردد که رزق ماست و انتخاب ما. جبر را انتخاب بکنیم یا اختیار؟ لذا تو برخی ادعیه دارد که خدایا کار را به اینجا برسان که دیگر همه تقدیر و انتخاب من تو باشی در تصمیمگیریها. هیچی از من نماند. «حتّیٰ تَصیرَ اَنْ اَتَکَلَّمَ بِهِ بِما اَمَرتَنی.» تا آن جا که به آنچه فرمودی، سخن بگویم. اشاره به حدیث قدسی بنده من به جایی میرسد که من چشمش میشوم. من گوشش میشوم. من دستش. من برایش کار را انجام میدهم. من همان دستش هستم. «کَنْتُ یَدَهُ.» چشمانش، گوشهایش، زبان و دست او میشوم. اشاره به حدیث قرب نوافل خیلی تعبیر عجیبی. من همان دستش هستم که دارد کار را میکند. یعنی کار به اینجا میرسد. مسیر رشد شیطان دارند که شیطان تخمگذاری میکند در سینه و کار به اینجا میرسد که بله. حالا اگر این عبارت یادم بیاید که با زبان اینها سخن میگوید، چشم اینها میبینند. نظر به آنها هم با چشم اینها میبیند و نه فقط «بِألسِنَتِهِ الشّیطان.» با زبانهایشان، شیطان. اشاره به حدیث نبوی یعنی دیگر این ور هم به جبر میرسد. یعنی انگار امر این جوری است که ما داریم تو یک مسیری حرکت میکنیم. همان بحث گذاری دائمی که حرکت دائمی است. انگار همه جاها لحاظ داشته باشیم که انسان تو هر مسیری دائماً دارد به سمت جبر در آن جهت میرود. میرود به این سمت که برسد به اینجا که هر آن چه که هست واگذار خدای متعال و هیچی از او نماند. هیچ اختیاری ندارد. هر چه که شیطان حکم اختیاری ندارد. تو حرف زدن اختیار ندارد. تو دیدنش. یعنی طرف تو گناه کردن دیگر احساس میکند اختیار از او سلب شده است. بعد او را به شبهه میاندازد، میگوید: «پس چرا اگر اینجا حل میشود مسئله؟» تو خودت را بردی به سمت در گناه. اول ابتدا به ساکن جبر دارد که انتخاب کند، برمیدارد. یواشیواش هی دوباره بد که برمیدارد، به مذاقش. با این مزاجش با این عادت میکند، دیگر مجبور میشود، دیگر مجبوری میشود. الحمدلله بحث عبادت تفکر، عبادتی کردیم اینجا که شب قدر هم افضل اعمال گفتگوی علمی است. مذاکره العلم. چون عبادت تفکر، زمینههای تفکری از همه عبادات انسان برود به آن جهت.
«اَبی عبدالله، اَصْحابی اَلامامِ کاظم و اَلامامِ الرضا (علیهمالسلام)» اصحاب امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام). میگوید: «شنیدم فکر در امر خدا، عبادت خداست.» فکر نکنیم یعنی چی. فلاً هم دارد. «فِی ذاتِ اللهِ» هم دارد. قرص اشتها. زمینه بهرهوری از این مهارت را فراهم میکند. کسی بتواند جمع عرفی بکند یا جمعی بکند. ولی در هر صورت قابل جمع است. در ذات خدا فکر نکنم یعنی چی؟ در خدا فکر کنم یعنی چی؟ زمینههای معرفت. «نَفْسُ اَبی عبدالله (علیهالسلام) تَفکّرٌ ساعهَ خَیرٌ مِنْ قیامِ لَیلَهْ.» یک ساعت تفکر بهتر است از یک شب عبادت. یک لحظه تفکر. ساعت من یک ساعت نیست. سؤال لحظهای. «فِی هَذَهِ الساعهِ» و «فِی کُلّ ساعَهِ» در این ساعت و در همه ساعتها. یعنی در این ساعت ۶۰ دقیقه و در تمام ۶۰ دقیقهها. یعنی در این لحظه یک لحظه تفکر از قیام یک شب بهتر است. بله. رسول الله فرمودند: «تَفکّرٌ ساعهَ خَیرٌ مِنْ قیامِ لَیلَهْ.» تفکر کند بالاخره خانم خرابهای رد شود، بگوید که بانی تو کجاست؟ ساکن تو کجاست؟ و چیست؟ چرا حرف نمیزند؟ زمینههای تفکر. این هم یک لحظه تفکرش از یک شب شب زندهداری. همین که یک لحظه، همین از یک شب شب زندهداری بهتر است.
در حال بارگذاری نظرات...