‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
آیه بعدی از سوره مبارکه صف. در محضر این آیه و این سوره هستیم. این آیه است: «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص».
خدای متعال گلایهمندی کرد از یک جماعتی، از یک گروهی. آنها کسانی بودند که در میدان وقتی قرار میگرفتند، زیر حرفشان میزدند، برمیگشتند. حرف و عملشان یکی نبود. شعار و کارشان یکی نبود. «کبر مقتًا عندالله». خدا از اینها بدش میآید. ولی الان در مقابل اینها، یک گروهی را معرفی میکند که ذات مقدس او نسبت به اینها محبت دارد. از اینها خوشش میآید.
محبت خدای متعال به کمال است. یعنی اساساً محبت در این عالم به کمال تعلق دارد؛ هیچوقت به نقص تعلق نمیگیرد. هیچکسی از هیچ نقصی خوشش نمیآید. هرکسی از هرچیزی که خوشش میآید، کمال است. خدای متعال هم کامل است، هم کمالدوست است، هم زیباست، هم زیبا دوست. وقتی از چیزی خوشش میآید، یعنی این کمال است؛ یعنی این زیبایی است.
خدای متعال از مجاهدینی که در میدان میجنگند و قتال میکنند، در کارزار مبارزه با دشمن، مبارزه با کفارِ خونخوارانِ خونآشامی که امنیت جامعه اسلامی را هدف میگیرند، ناموس جامعه را، اطفال ما را، اموال ما را آسیب میزنند، میکشند و نابود میکنند، خدا خوشش میآید. از آنهایی که روبهروی اینها میایستند؛ در صفهای درهمتنیده، شانهبهشانه همدیگر، کنار همدیگر، استوار در یک خط، میدان خالی و هیچ مجال و هیچ عرصه خالی بین اینها پیدا نمیشود که جا برای یکی دیگر باشد.
کلمه «صف» کنار هم بودن و پیوستار را میرساند. مثلاً وقتی که شما در بلوار یا در جنگلی حرکت میکنید، این درختها همینطور کنار هم، پشت هم قرار گرفتهاند بهصورت خطی. مرحوم راغب در مفردات میگوید اینجا تعبیر به کار میرود. خودمان هم البته کلمه «صف» را به کار میبریم. بچهها را در مدرسه سر صف قرار میدهند؛ به صف میکنند. این به صف کردن همین است؛ همه پشت هم، فاصلهها را پر میکنند. یا در صف نماز جماعت، همه در یک صف قرار میگیرند؛ اتصال به همدیگر دارند. جای خالی این وسط نمیماند. جلوتر و عقبتر ندارند. خط و خطوط همه یکی است. در یک راستا حرکت میکنند. این «صَفًّا» یعنی همه در یک راستا حرکت میکنند. پشت هماند. کنار هماند. متصل به همدیگر.
این صف مجاهدین وقتی شکل میگیرد در برابر دشمن، خدا خوشش میآید؛ چرا؟ چون این یک کمال است. این نشان میدهد جامعه اسلامی به کمال رسیده است. این کمال مؤمن است. این خودش حاکی از یک سری کمالات است. این مؤمنی که اینطور آمده و در این میدان قرار گرفته، یک سری کمالات را دارد که میتواند در این میدان بیاید. دل از دنیا کنده. رو به آخرت کرده. گوش به خدای سبحان داده. به دستور پیغمبر داده. خودش را برای شهادت آماده کرده. در دستش سلاح گرفته.
ببینید، هرکدام از اینها یک کمال است. دانه به دانه اینها مورد محبت خدای متعال است. دارد صبر نشان میدهد. استقامت نشان میدهد. به آن اهداف بلندش توجه دارد. دارد ایمان از خودش نشان میدهد. اطاعت نشان میدهد. اینها همش کمال است. خدا کمال را دوست دارد. خدا مجاهدین در راه خودش را دوست دارد؛ چون وقتی این صف این شکلی شکل میگیرد، کمالات مؤمنین، کمالات جامعه اسلامی خودش را نشان میدهد. این جامعه، جامعهای است که به این شعور رسیده، به این درک رسیده که اگر میخواهد موفق بشود، اگر میخواهد به هدف برسد، باید بایستد، دفاع کند. باید در میدان قرار بگیرد. باید از دشمنش نترسد. اینها خیلی چیزهای مهمی هستند. اینها همش حاکی از کمالات است. اینها خودش کمال است.
«صفًا»، این «صفًا» اینجا تعبیر حضرت آیتالله جوادی آملی، این حالتی است که اینها هیچ جای خالی این وسط قرار نمیدهند. حالا بحث ادبی هم میکنند که این «صفًا» مصدر است یا مثلاً اسم فاعل که حالا فعلاً این محل بحث ما نیست.
بعد خدای متعال تشبیه میکند اینها را: «کانهم بنیان مرصوص». یک ساختمانی را، یک سدی را تصور بکنید. چقدر این مثال قرآن قشنگ است! دیواری را تصور بکنید که این دیوار از سرب ساخته شده باشد. اگر از گچ باشد، از آجر باشد، از سنگ باشد، همه اینها خللپذیر و آسیبپذیر است. ولی وقتی از سرب بود، خیلی دور است، خیلی بعید است که این شکست بخورد، آسیب ببیند. این مجاهدینی که این شکلی در یک صف قرار میگیرند روبهروی دشمن، مثل این دیوار سربی میمانند.
جامعهای که این مجاهدین را ندارد، انگار شهری است که دیوار ندارد. هرکسی هر وقت اراده میکند، پایش را میگذارد؛ حریم ندارد. خانهای که دیوار ندارد، یک زن و شوهری بخواهند زندگی بکنند، معاشرت بکنند، با همدیگر زندگی بکنند، ولی همه چیز زندگی اینها در منظر بقیه باشد. هرکی هر وقت اراده کرد سر در بیاورد از زندگی اینها، از وضعیت اینها، ببینند اینها چکار میکنند، کجایند، تو چه وضعیتی اند. هرکی هر وقت اراده کرد پایش را بگذارد تو خانه اینها. هر وقت اراده کرد هرچی دلش خواست از خانه اینها بردارد ببرد. این چقدر زشت است! این اصلاً زندگی نیست. این عین بدبختی است. عین ذلت است. عین حقارت است. عین رسوایی و خواری است.
جامعهای که مجاهد ندارد، جامعهای که رزمنده ندارد، مثل شهری است که دیوار ندارد. هرکه هر وقت اراده میکند، پایش را میگذارد. این کشورهایی که اطراف ما هستند و مجاهد ندارند را ببینید. آمریکاییها، اسرائیلیها هر وقت اراده میکنند... این کشور سوریه که دست جولان این است، ببینید. اسرائیل هر وقت اراده میکند، هر جایی دلش بخواهد میرود. هرجایی را بخواهد بمباران میکند. هرچی میخواهد برمیدارد. هرجای دلش بخواهد حضور پیدا میکند. نتانیاهو میرود فلانجا میایستد، سوریه عکسش را میگیرد. بازدیدشان را میکند برمیگردد. این کشوری است که حصار ندارد، دیوار ندارد. زشت است. خدا از زشتی بدش میآید. از زیبایی خوشش میآید.
اون باغی که حصار دارد، مالک دارد، حریم دارد، این باغ است که میتواند محصول داشته باشد. وگرنه هرکی از کنار جاده رد میشود، میآید سیب اینها را طبَق بار میزند و میبرد. چیزی نمیماند تو این باغ. زشت است این صحنه. این باغ زشت است. باغ زیبا، باغی است که دیوار دارد، حصار دارد. حالا اگر اون دیوار و حصار از جنس سرب باشد که هر چقدر هم فشار بیاورند نشکند، نریزد، نتوانند از این سد عبور بکنند، این دیگر خیلی زیباست. این هم جمال داده، هم وقار داده، هم قدرت داده، هم صلابت داده.
مجاهدینی که در صف قرار میگیرند، میروند تو میدان، میروند تو دل دشمن، «کانهم بنیان مرصوص»، مثل این دیوار میمانند برای جامعه. خدا خوشش میآید؛ چون خیلی این صحنه خیلی قشنگ است. این جامعه خیلی قشنگ است. جامعهای که اینها را تربیت کرده، اینها همه زیبایی درش هست. برای همین خدای متعال از اینها خوشش میآید. «مرصوص» به معنای سرب است؛ نمیریزد. این «صفًا» وقتی اینها بازو به بازوی همدیگر دادهاند، به همدیگر زنجیر شدهاند، دشمن وقتی هجوم میآورد، عرصه را خالی نمیکند. جایی پیدا نمیکند برای اینکه نفوذ بکند. برای همین اینها فرو نمیریزند. این میشود دیوار سربی که دشمن هجمه میکند، حمله میکند، ولی اینها عقبنشینی نمیکنند، پراکنده نمیشوند، نمیریزند. این است که نمیتواند از سطح اینها عبور بکند. وارد حریم اینها بشود. خدا از اینها خوشش میآید.
حالا توضیحات دیگری هم هست که ان شاء الله در بخشهای بعدی عرض خواهیم کرد. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
در حال بارگذاری نظرات...