‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدای جلسه اول، باید خدا را شکر بکنیم بابت نماز میلیونی جمعهای که گذشت و اتفاق بسیار ویژهای که رقم خورد، و تشکر بکنیم به سهم خودمان از همۀ مردم عزیز و مؤمن که اینطور اخلاص و محبت نشان دادند نسبت به ولایت و رهبر عظیمالشأنمان. انشاءالله که خدای متعال این نعمت را بر ما مستدام بدارد تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه).
باب ۷۰ وسائلالشیعه: «باب تحریم سبَاقَ المکان الإنسان من یُتَّقَا شرّه»، حرمت سـُفها و اینکه انسان از کسانی باشد که از شرش بترسند، بپرهیزند از او و از شرش فراری باشند تا مبادا اتفاقی برایشان بیفتد. باب هفتاد، باب مهمی است. خود عدد ۷۰ هم عدد مهمی است. به عدد هفتاد در ابواب جهاد با نفس رسیدیم. یک روایت را اول بگویم. روایت قشنگی است.
امام صادق فرمودند: «أتَجْلِسُونَ و تُحَدِّثُونَ؟» مینشینید دور هم حدیث بگویید؟ کلمات ما را به همدیگر منتقل بکنید؟ راوی میگوید عرض کردم بله. حضرت فرمود: «تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا.» این مجالس را دوست دارم. این جلسهای که بنده و شما درش حضور داریم، حالا بعضی دوستان به نحو حضوری، بعضی دوستان به نحو مجازی، و خب بعضی عزیزان هم صوتش را میشنوند. صوتها هم بعضیاش مال سالیان گذشته است، مال ۱۰، ۱۲ سال پیش است. اینها همهاش مصداق همین جلسه است. نیت بکنیم حضورمان در این جلسه، هر وقت میخواهیم در این جلسه حاضر بشویم، تمرین بکنیم با این نگاه باشد که امام صادق فرمودند من این مجالس را دوست دارم. خب، این همان حدیثی است که حضرت آقا وقتی میخواندند، با اشک میفرمودند: «قربان آن دل!» مجالس را دوست دارد. خب، این دل همان قلب امام زمان است دیگر (ارواحنا فداه). امام زمان این مجالس را دوست دارد. «تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا.» انگیزۀ و نیتمان از حضور در این جلسه جدا از اینکه به هر حال چیزهایی برایمان موعظه است و تذکر، انشاءالله یاد بگیریم، عمل بکنیم یا تکرار بشود برایمان، توجه بکنیم؛ ولی در کنار همۀ اینها، امام زمان دوست دارد این مجلس را. سلام و درود بیپایان خدای متعال بر آن قلب نازنین. انشاءالله که این مباحث مورد توجه و محبت آن ذات بزرگ باشد و آن قلب بزرگ که آئینۀ تمامنمای خدای سبحان است، از این گفتگوها و از این مطالب انشاءالله راضی باشد. و همین قدر که بدانیم او محبت دارد به این گفتگو، به این جلسه، برایمان بس است. همین قدر که مشمول محبت او بشویم، برای دنیا و آخرت مان کفایت میکند.
روایت اول امباب، سند خوبی هم دارد از کلینی، از علی بن ابراهیم، از پدرش. همینجور میآید. حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) میرسد: «فِي رَجُلَيْنِ يَتَسَابَّانِ، فَقَالَ: الْبَادِئُ مِنْهُمَا أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَيْهِ مَا لَمْ يَتَعَدَّ الْمَظْلُومُ.» واقعاً چه گنجینهای است این روایات! چه گنجینهای است این روایات دانه به دانه! هر یک کلمهاش حقیقت نور، درس کلاس انسانیت، کلاس توحید. واقعاً چه نعمتی است! واقعاً خدای متعال چه نعمتی به ما داده است! نعمت ولایت. الان امروز دیگر دنیا میفهمد نعمت ولایت را. میفهمد آن جماعتی که امیرالمؤمنین دارد با جماعتی که سر در آخور جای دیگر دارد چقدر فرق دارد. آن کسی که مسلمان است و خودش را تابع امیرالمؤمنین میداند چه عزتی دارد. آن کسی که مسلمان نیست، خودش را از امیرالمؤمنین جدا کرده است. دیالوگ بنده با جزئیات بیشتر نمیخواهم اشاره بکنم ولی میبینید. نماز جمعه رهبر انقلاب را ببینید. بعضی از این نماز جمعههای دیگر هم ببینید که طرف میآید تویش میگوید «مرگ بر اسرائیل». محصولات غدیر و سقیفه را ببینید. ببینید خدا چه نعمتی به ما داد. اگر این ذوات مقدسه نبودند، ما هم همینجوری بودیم. ما الان نوکر نتانیاهو بودیم. چه بدبختی! در این عالم همچین جنایتکاری که آدمکشی مَلَکهاش شده است، نه آدمکشی معمولی. اصلاً ارضا نمیشود به آدمکشی معمولی. جنایت سیرینناپذیر در جنایت. حقیقت جهنم است دیگر. جهنم اگر بخواهد چهرۀ انسانی به خودش پیدا کند، میشود نتانیاهو.
ببینید این جماعتی که خادم حرمین هستند و مکه و مدینه و حتی بعضی کشورهای دیگر که به ظاهر شاید شیعه هم باشند، نوکرِ دربستِ دربست نوکرند. حیات اینها را، حیات نتانیاهو را اینها تأمین میکند. امثال اردوغان و عبدالله اردن و این ملعونها. این افتخار برای ما است اگر این اتفاق رقم میخورد در جمعه بعد، آن تهدید دو میلیون، حالا بیشتر، کمتر، مردمان زیر آسمان وسط شهر جمع میشوند با این پیام که اگر میتوانی بزن. کی اینها را تربیت کرد؟ محصول نهجالبلاغه است، محصول امیرالمؤمنین. این محصول خطبۀ فدکیۀ صدیقۀ طاهره است. چیزی است که شیعه از فاطمه زهرا یاد گرفت. آنطور خودش را سپر کرد برای امیرالمؤمنین در روز تنهایی. یک زن مردانه به میدان آمد. اگر نبود فداکاری که این ایام، ایامش است، داستان احراق بیت و آتش زدن منزل امیرالمؤمنین، آن رشادت در میانه آتش، بین در و دیوار. آن روز، روز غربت فاطمه زهرا بود ولی در دل تاریخ ماند و جوانه زد و نتیجهاش میشود این نماز جمعه میلیونی پشت پسر فاطمه زهرا، به عشق امیرالمؤمنین، به عشق اهل بیت. مردم میگویند اگر نبودیم از امیرالمؤمنین حمایت بکنیم نمیگذاریم فرزندش اینطور تنها بماند، صدای غربتش بلند بشود. لذا حتی در این خطبه یک ذره شما لرزش صدا حتی در حد اینکه بغضی برای رهبر انقلاب بر چشمشان بنشیند، کنار یاد سید حسننصرالله، عظمت اقتدار، ذرهای ضعف دیده نمیشود. خیلی بینظیر است. تاریخ تا به حال به خودش این چیزها را ندیده است. این مردم، مردم بینظیری هستند ولی اینها ثمرات آن زحمتهای ۱۴ قرن پیش فاطمه زهرا است. خون دلهایی است که امام رضا خوردند. خون دلهایی است که امام صادق خوردند. آن غربت سامرا، وجود نازنین امام هادی و امام عسکری، محصول این گنجینه است. آنکس که اینها را ندارد، معارف را ندارد، اهل بیت را ندارد، این خروجی را هم ندارد. این همین بدبختهایی هم که ولی امروز زمانهای است که دنیا دارد میفهمد حق با کیست. دست کم نگیریم. خیلی روزگار سختی است. شخصیتهای برجستهای را در این ایام از دست دادیم. حالا خدا انشاءالله به جناب سید هاشم صفیالدین سلامت بدهد. ایشان هم به هر حال اوضاع فعلاً معلوم نیست. گمانههایی هستند در مورد ایشان که اگر خدای نکرده این بزرگوار هم به شهادت رسیده باشد، حقیقتاً خیلی تلخ و سخت میشود قضایای لبنان با همۀ سختی و تلخیهایش. عظمت شیعه است که دارد در دنیا هویدا میشود و همۀ دنیا دارد اقرار میکند به اینکه اینها بر حقاند، اینها درستند، اینان که از مرگ نمیترسند.
رهبر انقلاب در نماز جمعه سورۀ جمعه را خواندند: «قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ.» نشانۀ آن کسی که الهی است، نشانۀ آن کسی که بر حق است این است که از مرگ نمیترسد. ما تهدید شدیم، آمدیم تو میدان، شما میآیید یا مثل سگ فرار میکنید به سمت پناهگاه؟ این نشانهای است که دنیا میبیند و میفهمد: «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ.» اینها علامت صدق است. اینها علامت حقانیت است. آن کسی که از شهادت در این مسیر نمیترسد، معلوم میشود مسیر خودش را حق میداند و حق است. حضرت علیاکبر (سلامالله علیه) خطاب به امام حسین (علیهالسلام) به کار بردند همین چه ترسی از مرگ؟ آنی که دارد میدود معلوم میشود که میداند اگر در این راه بمیرم گرفتارم. حاضر نیست جان بدهد، حاضر نیست فدا بشود. فدای چه بشوم؟ چه حقانیتی در این مسیری است که من دارم میروم که جانم را فدا بکنم؟ خودش میداند چه درندهای است. آن کسی که اینجوری ایستاده وسط: «بیا من را بکش.» آن اشعار نابی که حاج قاسم میخواندند که تو من را نترسان، من تشنهام به اینکه کشته بشوم یا من شفاعت میکنم از کسی که من را بکشد. نیمخط از این عبارتها را در بالا و پایین رژیم صهیونیستی پیدا کن. یک نفر از اینها همچین حرفی زده باشد که من مشتاق مرگم و تشنۀ دیدار! غزل قشنگی آقای دکتر سیار سروده که این آقای معتمدی هم خوانده و قطعۀ خیلی قشنگی است. خیلی گوش میدهم این قطعه را. «من تشنۀ دیداریم.» مجموعۀ کلمات شهید سلیمانی را که خطاب به شهادت است جمع کرده، یک شعر کرده. عاشقانهای است که حاج قاسم خطاب به معشوق خودش که شهادت باشد دارد میگوید. خیلی زیبا است، خیلی زیباست. «با بوسۀ یار» اگر اشتباه نکنم عنوان قطعه که من آن را در ناگهان بوسۀ انفجار، مثلاً تعابیر این شکلی دارد که مثلاً آن لحظۀ انفجار برای من لحظۀ بوسه از آن لحظۀ در آغوش گرفتن. من مشتاق آن لحظهام. اینها تربیت اهل بیت است. اینها تربیت ثقلین است. اینها نتیجه غدیر است. اینها محصول این روایات است.
خب روایت اول را بنا شد بخوانیم از موسی بن جعفر. دو نفر بودند، اینها به همدیگر توهین میکردند. «رَجُلَيْنِ يَتَسَابَّانِ.» حضرت فرمودند: «الْبَادِئُ مِنْهُمَا أَظْلَمُ.» آنی که زودتر شروع کرد، ظلمش بیشتر است. فحاشی وقتی میکنم، دو نفر به همدیگر، آن کسی که فحش اول را داد کارش بدتر است ولی آن دومی هم توجیه ندارد که چون این فحش داد من فحش دادم. و «وِزْرُهُ و وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَيْهِ.» آن کسی که توهین اول را میکند، خب بعضیها خیلی بد دهن. نقل و نبات در دهانش، حالا در این فضای مجازی اینها که خب در توییتر اصلاً سیاست آنجا سیاست ناسزا و توهین و فحش و اینها است. اصلاً سلاح کافر فحش است. سلاح کافر. چون استدلال که ندارد. باوری هم به حساب و کتابم که ندارد. تنها کار تسکینبخشی که میتواند برای خودش داشته باشد که آرام بشود و طرف مقابلش را مقهور بکند و بترساند. خب هیچی دیگر. نداشتند میدیدید دیگر ایام ۱۴۰۱ چه کلمات رکیکی، چه توهینهایی خصوصاً به رهبر عزیز انقلاب، چقدر ناسزا گفتند. اینها سرمایهشان همین است. داراییشان در این دنیا همین است. چیزی جز این کثافت و «از کوزه همان برون تراود که در اوست» را همینه دارد. اصلاً درونش هم همین است. این باطن جز درندهگی، آهنگ نیش عقرب نه سر کین است اقتضای طبیعتش این است. این همینه. توقع چیز دیگر نمیشود از این داشت. این، آن تو هم همین است. یک مشت کثافت، یک مشت چرک، یک مشت چنگالِ درنده است، ناخن تیزِ دندان تیز. این آنچه که آن پشت مخفی کرده همین است. تقی به توقی بخورد فحش میدهد. بعضی در ارتباطشان با همسرشان این شکلی است. پناه میبریم به خدا. در ارتباطشان با بچهشان این شکلی است. در ارتباطشان حتی گاهی با پدر و مادر. لا اله الا الله. یک عزیز پیام فرستاد اصلاً ریختم به هم. اصلاً انقدر حالم بد شد که من پسرم دست روی من بلند میکند و فقط بهش التماس میکنم میگویم به چشم راستم بزن، چشم چپ. غذایی دیگر نابینا شده است. و چه کار کنم با این بچه؟ چه کار کنم؟ هیچی نمیتوانم بهش بگویم. هیچ کلمهای نمیتوانم. هر چه بهش بگویم دست بلند میکند، فحش میدهد. خدا انشاءالله به حق امام زمان (ارواحنا فداه) همۀ شیعیان را از این گرفتاریها نجات بدهد. عقل به دو سر عقل بیاورد. نسل جدید این بازیهایی که صبح تا شب آدم میکشند و خب اینها همزادپنداری اصلاً ملکه میشود برایش. راحت میشود برایش این همهاش جنایت و آدم کشتن و با اره دو نیم کردن. اینها بازیهای جذابی است که صبح تا شب بازی میکند. اثر دارد. لطافت از تو اینها درنمیآید. درندهخویی در میآید. عادی میشود. عادت میکند به این کارها. همۀ زندگیمان که همین. همهاش فضای هر جایی که میرومش، بددهنی و بین نوجوانان مخصوصاً ناسزا به مادر گفتن عادی است. یعنی شوخیهایشان است. همدیگر را میخواهند صدا بزنند، مادر فلان، جملات معمولیشان است. درکی هم ندارند از این کسانی که دارد میگوید معنایش چیست. آنها از نفهمیاش البته آدم اگر حیا داشته باشد، عقل و شعور داشته باشد میفهمد چه دارد میگوید.
به هر حال فرمود کسی که توهین میکند، جواب اگر دادند اولاً که خب جواب در حدیث عنوان بصری، حضرت یاد دادند چه شکلی برخورد بکنیم. ولی آنی که توهین اول را میکند، بعد طرف مقابل جوابش را میدهد، گناه هم توهین خودش را دارد، هم توهین آن نفر جواب داده. گناه آن هم گردن یک نفر اولیه است که فحش داد، به شرط اینکه آن نفر دوم تعدی نکند. بله. مثلاً میگوید که حالا من فحشهای خیلی رکیک نمیخواهم بگویم که تازیانه دارد، آن که هیچی. گاو یا سگ. خب این همانقدر خودتی گفتن جزا و سیئةٌ، سیئاتٌ مثلها. تا اینقدرش اشکال شرعی ظاهراً ندارد. حالا همین را هم به ما گفتند اینجوری نباشد. اقتضای ادب این است که همین کار را هم آدم نکند. اقتضای حلم به این است که اینجور نباشد. ولی حالا تانقدرش فرمود اگر این همانقدر جواب بدهد، گناه هم اگر داشته باشد، گناهش به گردن همان کسی است که فحش اول را داد. درست شد؟ ولی اگر تعدی کرد نه دیگر. این میگوید سگ، آن میگوید سگ بابات. آره عمت سگیارته. فلان و فلان شده. چهار تا دیگر هم میگوید. اینجا دیگر نه. تا وقتی که برابر، یُربیَره است، این فحش دومی هم گناهش گردن آن کسی است که فحش اول را داد ولی اگر بیشتر شد نه دیگر گردن دوم. ولی به هر حال در این گناه دومی، آن اولی سهیم است چون بابِ دعوا را باز کرد. «الْبَادِئُ مِنْهُمَا أَظْلَمُ.» این کسی که شروع میکند ظلمش بیشتر و وزرش هم به گردن اوست.
خب، این هم شد حدیث امروز که «مَا لَمْ يَتَعَدَّ الْمَظْلُومُ.» تا وقتی که مظلوم تعدی نکرده، ظلم شده است. اگر بیش از حد چیزی نگفت، گناه حرفش میافتد گردن آن. آره دیگر مظلوم است دیگر. مصداق ظلم است دیگر. فحش مصداق حقالناس است دیگر. حالا اینجا بحث است که حالا حتماً باید طرف بشنود یا نه؟ پشت فرمان یکی رد میشود رانندگی میکند، خب این هم ظلم است یا نه؟ حتماً به گوش طرف برسد؟ ظاهراً شرعش این نیست که به گوش طرف برسد. اگر به گوشش رسید هم گناه توهین، هم گناه ایذا، مگر اینکه اصلاً نفهمد آدم طرف کیست، شخص مجهولی که هیچیش معلوم نیست. ولی وقتی آدمی مشخص، آدم مشخص است آنجا حالا مصداق غیبت است. گاهی جزئیات. آره. حالا کسی نمیفهمد جزئیاتی را دارد که خوب است آدم سؤال کند که این حرمت توهین ابعادش چه مدلی است؟ یعنی کجاها است که حالا اول اصلش را آدم مراعات بکند دیگر. حالا واجب که نه. حالا من وظیفهام فحش بدهم. فقط مراعات بکنم ببینم که چه جوری فحش بدهم که آن را هم آدم بپرسد ببیند که چه مدلی باشد که ولی حضرت فرمود من کراهت دارم. «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ.» این تعبیری که امیرالمؤمنین فرمود من خوشم نمیآید شما بددهن باشی. حتی اگر آنجایی که به حق است. در میدان جنگ بود. روبروی معاویه. این عمر بن حمق و اینها داشتند فحش میدادند. جنایتکارید. ظالمید. حالا مثلاً یک سگ هار و اینها. تعابیری که اینها توهین نیست ولی مثلاً مادر فلان. این مثلاً نتانی نتانیاهو. حالا نتانیاهو هم خوب است چون به هر حال یابو هست. آره. ولی در این حدش مشکل ندارد ولی بعضی چیزها نسبت دادن که قطعی هم نیست. یقینی هم نیست. عبارتش زشت است. یعنی خود آن کلمه بیحیایی توش است. من نمیخواهم دیگر اشاره بکنم. زیاد هم باب شده متأسفانه بین مذهبیها و حزباللهیها. عادی هم شده. بعضی کلمات اداره عادیتر میشود. بعضی توهینها اداره راحتتر میشود. اینها خوب نیست. از ادب شیعهگری به دور است. اهل بیت همچین چیزی از ما خوششان نمیآید. خدا انشاءالله کمک بکند به وظایفمان عمل بکنیم. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...