ورَع؛ عامل مستقر شدن ایمان در انسان [1:05]
طمع؛ عامل خارج شدن انسان از ایمان [2:08]
سفارش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به محمدبنحنفیه: خیر دنیا و آخرت در قطع طمع نهفته است [3:02]
توقع نداشتن از دیگران، ویژگی بارز شهید آیتالله رئیسی [3:49]
غالب بودن جور گاهی پذیرش این حجم از خوبی را در شهید آیتالله رئیسی باورناپذیر میساخت [6:33]
خبری منتشر نشده از شهید آیتالله رئیسی: دور بعد در انتخابات شرکت نمیکنم [11:14]
فضای سیاست؛ زمینهای برای شکلگیری حرص و طمع [15:06]
گاهی بهخاطر قدرنشناسی نسبت به نعمتی، خداوند آن را سلب میکند تا اثر نبودنش فهمیده شود [16:51]
سنت الهی: ذلت و حقارت توهینکنندگان به مؤمنین [19:43]
در مناظرههای انتخاباتی به جای مسائل سطحی و زدوخوردها به دنبال کارایی و کارآمدی باشید [29:28]
رای ما در این انتخابات، تاثیر مستقیم در سرنوشت کودکان فلسطینی دارد. [30:14]
کسب رای با تحریک طمع مردم؛ هوشیار باشید! [31:05]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
عن سَعدانَ، عن ابی عبدالله (علیهالسلام)، قال: قلتُ: «الَّذِی یُثبِتُ الایمانَ فِی العبدِ؟» قال: «الوَرَعُ، والّذِی یُخرِجُهُ مِنهُ الطَّمَعُ.»
جا دارد که ابتدای جلسه، با توجه به اینکه این اولین جلسهای است که بعد از شهادت شهدای خدمت و بهویژه مرحوم آیتالله رئیسی برگزار میشود، اول یادی داشته باشیم از این شهید بزرگوار و انشاءالله ثواب این جلسه را هدیه کنیم به روح این مرد عزیز و بزرگوار.
سعدان میگوید: «از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدم که چه چیزی ایمان را در عبد ثابت میکند؟»
حضرت فرمودند که «ورع.» ورع آن چیزی است که ایمان را در آدم مستقر میکند، آن حسی است که آدم نسبت به گناه حریم برای خودش قائل باشد و بین خودش و گناه فاصله گذاشته باشد. حالا این گناه یک بخشش مربوط به مباحث مالی است، یک بخشش مربوط به دامن، به زبان، آبروی دیگران، مسائلی که به هر حال ممکن است آسیبی به کسی بزند یا خدای ناکرده آسیبی به خودمان بخورد؛ از جهت معنوی، اعتقادی، اخلاقی، رفتاری، بین خودمان و اینها فاصله بگذاریم و این گناهان. و فرمود: «آن چیزی که او را از ایمان خارج میکند، طمع.» طمع انسان را از ایمان خارج میکند. انشاءالله که خدای متعال، به نورانیت و صفا و لطافت عنایت بفرماید که در برابر گناه برای خودمان حریم قائل باشیم و از طمع هم بر حذر باشیم، انشاءالله.
من امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فی وصیّته للحسن بن الحنفیه قال: «إذا أحببتَ أن تَجمَعَ خیرَ الدّنیا و الاخرةَ...»
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در سفارشش به محمد بن حنفیه فرمودند: «اگر دوست داری خیر دنیا و آخرت را جمع کنی، طمعت را از آن چیزی که در دست مردم است، قطع کن.» همه خیر دنیا و آخرت اینجاست که آدم چشمداشتی به مردم نداشته باشد. خب خیلی کلام عجیبی است. طبع بلند آدمی و بیتوقع بودن نسبت به دیگران شاید شاهکلید باشد در تربیت انسان.
این شهید عزیز و بزرگوار، آیتالله رئیسی، أسْكَنَهُ اللَّهُ فی بُحبُوحَةِ جَنَّتِهِ، این مرد الهی، مرد ربانی، یکی از ویژگیهای بارز ایشان همین بود که از کسی توقعی نداشت؛ نه توقع حمایت داشت، نه توقع محبت داشت، نه توقع تأیید داشت، نه توقع سفارش داشت. خودش بود و خدا و توکل به خدا. از بچگی با یتیمی و تنهایی بزرگ شده بود. آن خاطره ایشان که «به بنبست خورده بودم از جهت مالی، در سن کم، شاید ده دوازده سالش بوده، رفتم از امام رضا (علیهالسلام) خواستم.» خب شما ببینید یک بچه ده، دوازده ساله یتیم دیگر اوج حمایتپذیری است و اوج طلب حمایت. رفته از امام رضا (علیهالسلام) خواسته. دیگری هم که میشناخته، او را، نجوای او را شنیده، به او کمک کرده. میگوید: «باز از امام رضا (علیهالسلام) تشکر کردم.» نه، از امام رضا (علیهالسلام) دیدم، نه، از این شخص.
این احوال کودکی و خردسالی این مرد ربانی است. تو دیگر حالا در بزرگسالی، با این فکر و معرفت شکوفا، چقدر این آدم رشد کرده است. از کسی چیزی نمیخواست، توقعی از کسی نداشت، طمعی نداشت، حتی طمع رأی آوردن مجدد، حتی اینکه آقا دوباره ما از مردم رأی میخواهیم، دوباره انتخابات داریم. پیچ واقعاً عجیب بود در این انتخابات اخیر مجلس، یک نفر را به عنوان گزینه دولت معرفی نکرد! خب این خیلی اتفاق منحصربهفردی بود. مقایسه کنید با سال ۹۴ و آن لیستی که طراحی کرده بود - حالا هم در مجلس، هم در خبرگان - سه نفر خاص حذف بشوند در خبرگان، در مجلس اینها رأی نیاورند، آنها فلان بشوند. رقیب ایشان رد صلاحیت شده، خودش اقدام کرده، واسطه شده برای اینکه: «آقا، این را دوباره تأیید صلاحیت کنید.»
البته ما در یک زمانهای هستیم که واقعاً جور غالب، به تعبیر امام هادی (علیهالسلام) فرمود: «وقتی که جور غالب بود، دیگر واقعاً حسن ظن نمیشود داشت.» و مردم ما چون در فضای رسانهای و سیاست، اینجور، این آلودگیها و پلیدیها را خیلی زیاد دیدهاند و میبینند، باورشون نمیآمد خوبیهای مرحوم آیتالله رئیسی را، و به نظرم آن دو تا رئیسجمهور قبلی ظاهراً سمنانی، خیلی نقش داشتند در مظلومیت آیتالله رئیسی. یکیشان با هجمهها و توهینهایی که به ایشان کرده و تهمتهایی که زده بود، فضای عمومی را نسبت به ایشان تخریب کرده بود. یکی هم با خرابکاریهایی که کرده بود، بیمنطقیها و بیفکریها و یکدندگیها و غُرّانیها و خلاصه آبروبری از انقلابیها و حزباللهیها، کاری کرده بود که خصوصیات خوبیهای آقای رئیسی باورش نمیشد و فکر میکرد که خب این هم یکی. چون دیده بودند این سادهزیستی و پرتردد سفرها استانی و اینها، همه را دیده بودند، تهش هم دیده بودند که سر از کجا درآورد. این حرکات این دو نفر خیلی اثر داشتند در مظلومیت مرحوم آیتالله رئیسی.
انشاءالله سمنانیها که همیشه اثبات کردهاند نسبتشان با انقلاب، سمنان، سمنان عباس دانشگر، سمنان شهدای عظیمالقدر، انشاءالله کفارهاش را پرداخت میکنند. کفاره این دو تا را زندانیها دادهاند البته و خواهند داد، و طوری بشود که انشاءالله دیگر از این به بعد حتی رنگ و بویی از اینجور افراد از دور هم مشاهده نشود. فضای سیاست، فضای طاهر و پاکی باشد.
به هر حال بافت شخصیتی مرحوم آیتالله رئیسی اینطور بود، بیتوقع بود نسبت به دیگران. و همین هم باعث شده بود که بتواند سر بزنگاهها با اقتدار برخورد بکند. وزیر دستراست او که در برخی از مسائل به هر حال نفر اولی بود که با ایشان مرتبط بود، خصوصاً در قضایای مرغ و وضعیتی که مردم داشتند اول دولت ایشان - خودتان قضیه چای را تخلف داشته - دولت معرفی میکند به قوه قضاییه و خود آقای رئیسی میاندازیش کنار. خب اینها شوخی نیست. گفتنش ساده است. آدم توی فضایی دارد کار میکند بعد دولت من است، کنار من است، مسئولیتی که رسوایی و لکه ننگی برای خود من میشود. رفیقیم با همدیگر، ما سلام و علیک داشتیم، بعضاً رابطه خانوادگی داشتیم. آنقدر بیمحابا بیمدارا نسبت به فساد که خب اینجا فساد شده، باید برود کنار. توصیهپذیر نبود، توصیهکننده نبود، امضای طلایی نداشت. اینها همه آن روحیهای است که طمع ندارد، زدوبندی با کسی ندارد.
خیلیها وامدارند، یک جریانی، یک طیفی، یک باندی، اینها را سر کار آورده و نگه داشته که معمولاً هم باندهای یا باندهای ثروتند و تو باید امتیاز بدهی، باید هوای اینها را داشته باشی و اینها را نگه داری برای خودت. آقای رئیسی نه باند داشت به نحو "علت محدثه"، نه باند داشت به نحو "علت مبقیه". حدوثاً و بقاءً وامدار کسی نبود و حتی دنبال این هم نبود که دور بعدی رأی بیاورد. و بنده شنیدم از دوستان موثقی که این را البته مطمئن نشدهام. جای دزد تجربیات نزدیک به مرگ نیست، این خبر حتماً ندارد، اگر خواستند منتشر کنند، با دو واسطه من شنیدم که خبر رسیده بود رئیسی گفته بود چند وقت قبل که: «شما کارهای رسانه را کمی سال آخر قویتر کن که رأی بهتری بیاوری.» گفته بود: «من شرکت نمیکنم دور بعدی انتخابات، این مملکت لب پرتگاه رفته بود، نیاز داشت برگردد به ریل، برگشت. دیگر نیازی به حضور من نیست.» حالا این هم از آن سلامت این آدم خبر میدهد، هم از اینکه به هر چقدر این آدم خسته به معنای قدش نه جا زده، خسته به معنای دلشکسته است، خصوصاً به هر برخی متحجرین سر مسائل فرعی، سر مسائل پوچ، سر مسائل الکی، از ایشان اسطوره خباثت و خیانت و اینها ساختهاند. تو همین شهر قم سر مسائل الکی پوچی که غلط هم بود - حالا من به غلطیاش کار ندارم - بر فرضم که حرفشان درست بود، پوچ بود، الکی بود. ایشان واقعاً خسته شده بود از این برخوردها و واکنشها. قلباً خسته شده بود. توانش کم نبود و مایه اش همان بود که هفت روز اول بود، همان کار را میکرد، ولی دل. رهبر انقلاب: «من هم دور اولی که شرکت کردم به ریاست جمهوری، دور دوم دیگر نمیخواستم شرکت کنم. امام تکلیف کردند. من نمیخواستم ثبتنام کنم.»
بهار فضای سیاست، فضای لجنزار و کثافت میبارد. فضا، فضای طمع، حرص برای قدرت. یکی از همین دوستانی که برای انتخابات اخیر لیست بسته بود و اینها - که حالا من کاری اصلاً به آن لیست و اینها ندارم - خود ایشان به بنده میگفت، میگفتش که: «فلانی، من چیزهای عجیبی توی این انتخابات دیدم. گفت آخوند روحانی مجتهد چهار طبقه دنبال من میدوید با مدارک که من اسم این را بگذارم تو لیست.» گفت: «عجیب بود اونی که من دیدم، فکر نمیکردم با یک همچین صحنهای مواجه بشوم.» حالا مثلاً کسی که رسانهای دارد، تریبونی دارد، لیستی اعلام میکند، احتمالی دارد که حالا لیست بالاخره رأی داشته باشد، ولی کسی که حالا مثلاً برای مجلس خبرگان میخواهد رأی بیاورد، چهار طبقه میدویده که مثلاً این اسم او را بگذارند تو این لیست. رشوه نمیداده، تهمت نمیزده، او تا قتل و جنایت و آدمکشی و فضای رسانه تا اینجاها را دارد. فضای سیاست او چه توطئهها! توطئههای کوتاهمدت، بلندمدت، نقشهکشیها، همهاش نقشه است، همهاش کید است، همهاش توطئه. چهار سال بعد چی بشود، ده سال بعد چی بشود، پنج سال بعد چی بشود، سال دیگر چی بشود، این انتخابات چی بشود، این نمیدانم کاندید پوششی ما باشد، این آنها را بگوید، آن یکی اینها را بگوید، این آن یکی را بزند، آن آن یکی را بزند تو مناظره. اصلاً تقسیمبندی فلانی را این بزند، آن یکی را آن بزند. مثلاً تو دعواها و - خدا نیست در فضای سیاست - همهاش طمع است، همهاش حرص است، همهاش قدرتطلبی است، همهاش دویدن برای ماندن، دویدن برای بالاتر رفتن، حتی بین خوبهاش. گاهی نماینده مجلس بشویم، وزیر بشود که بهتر است، رئیسجمهور بشود، بریم کاندیدای ریاست جمهوری، اسمم میآید توی اعداد آن آدمهایی که اندازهشان اندازه ریاست جمهوری است. کفش چی میشود که دور بعدی اندازه وزیر که دیگر انتخابم میکند؟ همهاش همین محاسبات، همهاش طمع است. برای همین هم نمیتوانند کاری بکنند چون تو این پیله نفس گرفتارند. اونی میتواند کاری بکند که از این گرفتاریها رها و خلاص و آزاد است و خدا هم به کار همان برکت میدهد.
این سه سال، به اندازه سالهای طولانی برکت داشت. بخش عمدهاش به دفع شر سالهای قبل گذشت. بدون یک کلمه منت، بدون کلمه گله، بدون یک ذره تنش ایجاد کردن بین مردم. انشاءالله که این سید بزرگوار با اجداد طاهرین محشور بشود. آنقدر این آدم باصفا، آنقدر آدم پاکیزه، آنقدر لطیف، آنقدر این آدم درست، رو به راه، سر به راه، منطقی. به هر حال نمیدانم به خاطر این بود که شکر نعمت نکردیم که رهبر انقلاب همان روز اول که ایشان مفقود شده بودند و فرمودند: «دعا کنید این نعمت برگردد.» تعبیر نعمت را در مورد ایشان به کار بردند. خب به هر حال نعمت وقتی شکرش به جا آورده نشود و نعمت دانسته نشود، با نگاه تجلیل به او نگاه نشود، خدای متعال سلب میکند تا در اثر نبودنش فهمیده بشود و شکر به جا آورده بشود. یک بخشی به هر حال میتواند همین کفران نعمت ما باشد. ولی امیدوارم که این خط ادامه پیدا کند، دیگرانی بیایند که همینطور باشند، بیطمع باشند، وامدار کسی نباشند و خودشان را فقط مدیون مردم بدانند، مدیون شهدا بدانند و مسئول در برابر حق تعالی.
این جمله آقای رئیسی فرمود: «من دنبال اینکه مردم تأییدم بکنند نیستم، دنبال اینم که خدا...» غریبه به این که آن دختر میمون قمی که صبح تا شب توهین میکرد به ایشان، هنوزم دارد توهین میکند. «میمون» هم درسته. سیده است، ولی دیگر چون رفتار کارهاش همه ادا درآوردن و مسخره کردن است، تعبیر «میمون» هم البته خب برایش زیاد است، چون "وَ لَهمْ أَضَلُّ". بهت گفت. همینو دست گرفته بود که مسخره میکرد که مثلاً مردم به تو رأی دادند و تو مثلاً میگویی که من خدا برایم مهم است. مردم نمیفهمند دیگر. خب این تو آن سطح فهم میمونی، درک در او نیست. فقط مسخرهبازی، جفتکی بندازد بالا پایین بپرد. آخرش هم چون مال قوم است و سیده است، همان را هم آدم حساب نمیکنند. همین بدبخت داشت گریه میکرد، میگفتش که من چون اسمم فلانه، مثلاً مال رفتار کنیم. چقدر دست و پا زد که آن طیف دشمن، ضد انقلاب، این را هم آدم حساب کنند، ولی خب این خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ. آخرش هم تو همه دنیا چیزی گیرش نمیآید و حالا بابت این تمسخرهایی که کرد، سیلیهای بدی خواهد خورد؛ هم او، هم دیگران، بقیه کسانی که این سالها به ایشان توهین کردند. از آن آقای ملکیان مثلاً به حسب ظاهر باسواد گرفته - با عجیب و غریب هفتاد میلیون آدم از آقای رئیسی صلاحیتش برای ریاست جمهوری بیشتر است - اینها همهشان یکی یکی سیلی خواهند خورد. سیلیهایی که جلو چشم ملت خواهد بود. از امام رضا (علیهالسلام) خواهند خورد، از فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) خواهند خورد. جلو چشم ملت هم تو همین دنیا هم سیلیها خواهند خورد. آقای روحانی که از همه بدتر است و هستید و هستیم و خواهیم دید مرگ ایشان را انشاءالله و کیفیت مرگ ایشان را و ذلت ایشان را در مرگ و حقارت ایشان را. این را به عنوان امر غیبی نمیگویم، این را به عنوان سنت الهی میگویم. دست نگیرند که پیشگویی و فلان، نه، این به عنوان سنت الهی قواعدی است که هر کدامش را اگر بخواهیم بحث بکنیم، روایاتی دارد. همانطور که قاعده داشت این رفتنهای رئیسی و این تشییع باشکوه که همین جا بنده به آقای شالبافیان که اینجا نشستهام عصری که ایشان مفقود شده بودند گفتم، گفتم حالا ببین چه تشییعی میشود، ببین دفن ایشان چطور میشود. الان هم اینجا نشستهام، بر اساس سنت الهی عرض میکنم. ببینید آقای روحانی چی میشود. وضع او را ببینید. جوری که کسی جرأت نکند ثبت قبرش بیاید. اینطور با ذلت و حقارت. اینها سنتهای الهی است. فرمود: «کسی به من، به ولی من توهین کند، به من اعلان جنگ کرد.» به خدا مُضِرّ - با دال ذال - ذلیل میکند. همانطور که "مَنْ یَشَاءُ وَ تذلّ مَن تَشَاءُ". و این ذلت نمودار میشود. همانطور که الان کسی جرأت نمیکند بگوید مثلاً من - حالا نمیخواهم مقایسه بکنم این افراد - ولی مثلاً خیلی شخصیتها داریم، شخصیتهای تاریخیمانند که هیچ کس بین ما نمیگوید مثلاً اسم و قبر اینها نیست. یعنی آنقدر منفورند که خودشان را نسبت نمیدهند. یعنی حتی بعد مرگ فامیلیها را عوض میکنند که کسی به اینها نشناسه. مثلاً خیلی از این اعدامیها بچههایشان فامیلیشان را عوض میکنند که معلوم نشود این با آن نسبتی دارد. اینها را خواهیم دید و خواهید دید همه اینهایی که در یک جبههای بودند که با این سید عزیز و بقیه خدمتگزاران. قاعدهاش این است. قاعدهاش قاعده شهید بهشتی و بنیصدر است. هیچ کس الان جرأت نمیکند بگوید مثلاً من با بنیصدر رفیق بودم، با بنیصدر رفت و آمد داشتم. بنیصدر در مورد من اینطور گفته. یا مثلاً دارم میروم زیارت قبر بنیصدر، کنار قبر بنیصدر دعاگوتان هستم. مثلاً ذلت را میبینید در بنیصدر. آنها هم همیناند. آنها که ترور شخصیتی کردند آقای رئیسی را که از هر ترور فیزیکی بدتر، ایشان را بیشخصیت کردند، بی آبرو کردند در جامعه، بین نسلهایی. در تشییع شهید رئیسی در قم، یکی از رفقا گفتم: «این جمعیت را میبینی؟ دهها برابر این جمعیت در محشر گریبان آقای روحانی را میگیرد.» اینجا دنبال تابوتهای رئیسی میدویدند، دهها برابر این جمعیت گریبان تو. فقط سیل جمعیت را نگاه کن. آدم جمع با اینکه همه همسو و موافق و عزادار و پشت تابوت به سرشان میزدند، فرض کن همه اینها بخواهند با بغض و کینه و نفرت بیایند یقه یک نفر را بگیرند. وضع قیامتی این آدم است. هم صلاحیت نداشت برای این جایگاه به هم با توهین و تهمت و نه مردانگی، نه حرف منطقی. گفتم مردم حالا رأی دادند. نه با تهمت، با فریب. چه حرفهای پست و کوچک و حقیری که مثلاً با نبات امام رضا (علیهالسلام) داری رأی جمع میکنی! یعنی مردم را چی فرض کردند و خدمات این آدم را در چه سطحی پایین آوردند! به چه انگیزهای برای این سطح از خدمات تراشیدن. یکی بود البته از تو دادگاه ویژه روحانیت علما از دست تو چهها که نکشید. به من هر تهمتی بخواهی میزنی. تو قاضی، دستت باز است. صدها از این حرفها را از این انسان پلید و خبیث و کثیف شنیدیم تو این سالها. تو آن مناظرات. هم صلاحیت نداشت، هم مانع از این شد که کسی که صلاحیت دارد به اینجا -یعنی چند بعد حقالناس- صلاحیت نداشتم، ولی خب به هر حال بقیه هم صلاحیت نداشتند. بیا من منطق اینها را گفتم به من رأی. صلاحیت نداشتم، کشورم را داشتم نابود میکردم. دیگری بود که میتونه. شما ببینید این سه سال آقای رئیسی اگر شد هفت سال، چی میشد؟ رئیسی هفت سال بشود. اگر آن ۱۸ میلیون رأی ایشان میشد ۳۰ میلیون، چی میشد؟ ۱۸ میلیون ۳۰ میلیون بشود. حساب بکنیم آنچه شد را به آنچه نشد. آن این سه سالم که بیشتر گذشت به پرداخت بدهیهای دولت قبلی و اینها. یعنی این درآمدهایی که تولید شد، اگر خرج مردم میشد، میرفت به زخم - از رهبر انقلاب یا تعبیر قشنگ فلان - مثلاً پول اگر به این دولت میرسید، این دولتی که خدمتگزار، ببین چه کارهایی میتوانست بکند این دولت. خب ببینید اینها را آدم وقتی حساب کتاب بکند، میبیند قیامتهای عجیبی در پیش روی اینهاست که الان هم دارند هنوز دست و پا میزنند برای انتخابات بعدی. یعنی آنقدر اینها ناداناند، از این طمع در نمیآیند. فکر میکنند این عزیز حالا که چشم از دنیا بسته، خب دوباره فرصت شده که ما بیاییم. یک ذره اگر انسان تعقل داشته باشد. به هر حال خدا انشاءالله ما را بیدار کند. خیلی این حرفها را ما که همیشه این حرفها را گفتیم و میزنیم و یک طیفی بابت این حرفها از ما بدشان میآید و خیلیها من شنیدم میگفتند مثلاً به خاطر این مواضع سیاسی، به خاطر این حرفها مثلاً ما گوش نمیدهیم و من افتخار میکنم و اگر امیدی داشته باشم به چیزی برای اینکه قیامت دستم را بگیرد، به خاطر این مواضع رها کردن و اینها. دعوای سیاسی نیست. چیزی هم گیر ما نیامد. ما نه تو دولت روحانی، نه دولت رئیسی. یعنی تو دولت آقای روحانی باز ما یک مسئولیت دانشگاهی داشتیم که همان را تو دولت آقای رئیسی هم نداشتیم. هیچکاره بودیم ما در این دولت و تو دولت بعدی هم کارهای نخواهیم بود. هرکی هم بیاید و برود چیزی نصیب ما نمیشود مگر فحشها و تهمتها و اینهاش. ولی آدم دیگر بالاخره میفهمد، فرقها را میفهمد. انشاءالله که خدا ما را به آقای رئیسی محشور بکند. متلک، تیکه به ما میگفتند که مثلاً تو با خامنهای محشور بشی. با رئیسی محشور بشو. افتخار میکنیم "بشتاب" بشود، میگفتیم. ولی ما دعا نمیکنیم مثلاً شما با پهلوی محشور نمیفهمی نفرین چقدر سنگین است. یا مثلاً با آقای روحانی محشور بشوند، ولی به هر حال اگر خیلی دوست دارید، انشاءالله خدا شما را هم با ایشان محشور بکند و ببینید تفاوتها را بفهمید که کی به کی بود و چی به چی بود.
انشاءالله که خدای متعال عاقبت ما را به خیر بکند قبل از اینکه این هزینههای سنگین را پرداخت بکنیم و اینطور خسارتهایی وارد بشود، بیدار بشویم. کار به اینجاها نرسد که بعضیها حتی بعد از اینها هم بیدار نمیشوند، ولی خب بعضیها بیدار میشوند بعد از یک هزینه خیلی خیلی خیلی سنگین. انشاءالله که اوضاعمان طوری باشد که قبل از اینکه هزینههای سنگین پرداخت بشود، بشناسیم کی به کی است، چی به چی است.
تو انتخابات بعدی هم دوباره دنبال لفاظیها و رو کم کنیها و کشتی کج گرفتن نباشیم توی مناظرات که این میآید با تانک رد میشود و آن میآید نمیدانم اینطور میشود و خوب و بدش را کار ندارم. حتی نسبت به بعضی عزیزانی که حالا مثلاً ممکنه ریشه انقلابی هم داشته باشند. اینی که مثلاً به ضرب شست طرف، به حال گیری طرف، مثلاً دک و پز طرف مقابل در مناظره پایین بیاید، اینها میشود امتیاز برای ما. انشاءالله این چیزها را عبور بکنیم و انشاءالله اصلاً از خود حجاب مناظره عبور بکنیم. این مناظرهها بیشتر حجاب بوده در انتخاب وسیلهای باشد برای انتخاب. البته خب آقای رئیسی عظمت شخصیتی خودشان را نشان میدهند تو مناظرات که از متن خارج نمیشوند. ایشان اصلاً یکی از ویژگیهای فوقالعادهاش این بود که هیچ وقت گرفتار حاشیه نمیشد، همیشه تو متن بود و نمیتوانستند درگیر حاشیهاش بکنند. تو همان مناظرات هم به هر حال این دیده میشد، ولی بیشتر فضای مناظرات فضایی است که زد و خورد آنجا حرف اول را میزند. یک چیزی را رو کنی، بزنی، بازی که آنها در میآوردند، برگه میآورد یا مسئولیت خودش بوده که این بازیها اینها سیرک است. یعنی انتخابات را سیرک میکند، مناظرات را تبدیل به سیرک میکند، کلاس. هرکی یک کاری بکند که بیشتر ملت سوت بکشند، مثلاً این برده، اینجور نباشد.
انشاءالله بفهمیم و دنبال اینکه حالا مثلاً این جاذبههای فلانی که مثلاً مسائل سطحی و ظاهری است در مورد کاندیداها و شخصیتها، این مثلاً مدل حرف زدنش آن مدلی است، آن یکی مثلاً نمیدانم قیافهاش این مدلی است، آن یکی نمیدانم مثلاً از این چیزها عبور بکنیم، دنبال آن کارایی و کارآمدی و شخصیت باشیم. از این مسائل سطحی و ظاهری عبور بکنیم و به فکر مصلحت خودمان، مصلحت جامعمان باشیم و مسئولیت سنگینی که داریم که اگر دوباره شخصیتی مثل همینها رأی بیاورد و آن اوضاع این سالهای قبل از آقای رئیسی بخواهد دوباره تکرار بشود، واقعاً به احتمال زیاد باید با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی تا ابد خداحافظی کرد. انتخابات خیلی خطیری در پیش رو است و وظایف سنگینی داریم. این انتخابات دیگر انتخاباتی است که واقعاً لااقلش میشود گفتش که تعیین میکنیم که در خون بچههای فلسطینی شریکیم یا نه. یعنی آنقدرش دیگر قطعی است. واقعاً تأثیر مستقیم دارد در اوضاع. و کما اینکه میدیدیم یک طیفی بود که مرگ بر اسرائیل نوشتنش را بر موشک مخل فعالیت دولت خودش میدانست. یک دولتی هم بود که برداشت موشکباران کرد اسرائیل. هیچ کس نتوانست طاق بکشد. تفاوت و اینها محصول رأی من و شماست، محصول انتخاب من و شماست، و ما شریک در هر دو اتفاق شریک. انشاءالله که خدای متعال این بینش و بصیرت را به بنده و امثال بنده بدهد. درست انتخاب بکنیم، اسیر هواها نشویم، اسیر طمعها نشویم. و دوباره تو این ایام انتخاباتی طمعهای ما را تحریک که مثلاً من اگر بیایم برایتان ماشین از فلان جا با فلان قیمت میآورم. احتمالاً از این چیزها زیاد خواهیم شنید در این انتخابات. یا آن قبلیها که میگفتند اینها بیایند دیوار میکشند. "ورپیک" در گویش عامیانه: و رفقایم رفقایم گفتم این آقای رئیسی قرار بود وقتی آمد دیوار بکشد، این نردههای بلوار امام رضا را هم که برداشتند توی تشییع پیکر ایشان در مشهد. نردهای هم که بود برداشتند. میخواست بیاید دیوار بکشد. ببینید چی را چی نشان میدهند! چقدر واقعاً حقیرند این افرادی که اینطور با این حرفهای سطحی زندگی مردم را خراب میکنند. هم آخرت خودشان را دستشان رو شده باشد، دنبال تحریک طمع مردمند و با این تحریک طمع دنبال رأی آوردن. اینها را بشناس. خدا انشاءالله کمکمان بکند و انشاءالله که فردی که واقعاً دارای صلاحیت است در این انتخابات پیروز بشود و مسئولیت را به عهده بگیرد و خدا را موفق بکند. خود او هم گرفتار طمع نباشد. از مسیر حق و عقلانیت و انصاف و خیرخواهی هم انشاءالله جدا نشود.
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...