نصحیت امام کاظم ع به فرزندانش
نگاه مدرسهای در پند دادن
حضور و غیاب خدا
اجر را بیصبری کم میکند
ولی و دشمن پیامبر ص چه کسی است؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «عن ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام انه قال لبعض ولده: یا بنی! ایاک ان یراک الله فی معصیة نهاک عنها و ایاک ان تفقد عند طاعة امرک.»
حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام به بعضی از فرزندانشان اینطور فرمودند که پسرم! مبادا خدا تو را در معصیتی ببیند که از آن نهی کرده است؛ و مبادا جایی که خدا به طاعتی امر کرده، شما آنجا نباشید. خب، این بیان لطیفی است، دیگر. تفنن در عبارت؛ همان جان مطلب همین است که معصیت نکن، ولی با این دیدگاه که هم خدای متعال اشراف دارد و علم دارد و حضور دارد و میبیند؛ و هم اینکه کانّه خدای متعال حاضر و غایب میزند. یعنی خود این نگاه، یک نگاه تربیتی و نگاه مدرسهای است. این عبارت خیلی عبارت قشنگی است. یعنی با این بچه که در آن سن و سالی که حالا از عبارت ظاهرش برمیآید که حتماً فرزندی بوده که بالاخره یا اوایل بلوغ بوده یا قبل بلوغ بوده، با این بچه، با همان ادبیاتی که مرسوم است برایش (ادبیات مکتبی، ادبیات مدرسهای)، با این ادبیات برایش صحبت کن. آدم انگار طاعت و معصیت حضور غیابیه. جایی که طاعت خداست، آنهایی که توی طاعت حاضرند برای همه حاضری میزند، بعد اگر نباشیم شما غیبت میخوری. توی معصیت هم انگار خدای متعال نهی کرده از اینکه کسی اینجا باشد، توی این فضا باشد. آنجا باید همه غیبت بخورند. مواظب باش یکوقت آنجا حضور پیدا نکنی. اینها خوب نکات خوبی است در روانشناسی مخاطب که در روایات ما خیلی موج میزند و بحثی که کمتر به آن پرداخته شده است. ریشه و مبنای مباحث بلاغی همین است: مقتضای حال باشد. همه بلاغت تو یک جمله خلاصه میشود: مقتضای حال. ما این را نیامدهایم موردی را مبنای کار بکنیم در روایات که حالا اینجا اقتضا چیست و از این نوع صحبت ما اقتضا چی میفهمیم؟ خود مدل حرف زدن ما باید یاد بگیریم که پس با این رده باید اینجور صحبت کرد. از نوع مخاطب باید یاد بگیریم با این نوع مخاطب باید اینجور صحبت کرد یا از خود نوع مخاطب بفهمیم که روایت در چه سطحی است، در چه حدی است، چهجور دارد بیان میشود. عمدتاً حتی این کتابهای روایی را در حد یک دور هم نخواندهایم. یک مشکلی که "امالبلوا" است در حوزه، یعنی شاید بهندرت طلبهای پیدا بشود که همین "جهاد با نفس" را کامل خوانده باشد. یک "دکتر کافی" را حداقل دیده باشد. "وسائل" و "سفینه" و "بحار" را حداقل باید خوانده باشد. که معنای فلسفه میخواهم بروم "سفینه" و "بحار" را خوانده باشید. موضوعبندی کردن روایت "بحار" موضوعبندی با عبارت "صبر" در "بحار" خیلی زحمت فراوانی است. کل عبارت گاهی فقط یک اشاره کرده، آدرس داده. بعضی از آنها خوب باز مستدرک "سفینه" هم که آنجا بالای سرتان است، آن هم ده جلد نمازی. چیزهایی که جا افتاده از "سفینه" را ایشان توی ده جلد جمع کرده است. خود "سفینه" هم که ۱۸ جلد است. همچین "سفینه" را برای بهجت با هم دیدیم.
«عن ابی حمزه الثمالی قال: لی ابوجعفر علیه السلام لما حضرت ابی الوفاة ضمی الی صدره شبیه به حدیثی که دیروز خواندیم.»
امام باقر علیهالسلام فرمودند وقتی که هنگام وفات پدرم امام سجاد شد، من را به سینه چسباند و فرمودند: «یا بنّی! اصبر علیّ الحق وان کان مُرّ و توف اجرک بالغیر حساب.» تعارض هم پیدا نمیکند دیگر. چون یکی تطویل دارد نسبت به دیگری، عبارت طولانیتر است و مسلماً توی عبارت قبلی، روایت قبلی مختصر شده بوده از این روایت. این کاملش است: «صبر بر حق کن، هرچند تلخ باشد، اجرت بدون حساب کامل بگیری.» آنی که باعث میشود اجر کم بشود، بیصبری است. هرکی هرچقدر صبر بیشتری داشته باشد، سرمایه معنویش را هم بیشتر میکند و هم بیشتر حفظ میکند. آنی که باعث میشود هم سرمایه معنوی کم بشود، هم از بین برود و آدم نتواند نگه دارد، صبر است... کمصبری است. حالا هرچی که تلختر بشود، آنجا اتفاقاً دیگر وقت نتیجه دادن است. وقتی که صبر تلخ میشود، آنجا وقت است که دارد اثر ظاهر میشود. به قول آن بزرگوار که «نمک به زخم بپاشد؛ هرچه که دردش بیشتر است، اثر آنجاست.» هرجا که احساس میکنی بیشتر دردت میآید، همان است که واحد دری باز میکند، گلی باز میکند. زخمت آنجا روزه است.
«عن امیرالمؤمنین علیه السلام انه قال: الصبر صبران، صبر علی ما تحب و صبر علی ما تکره.»
دو مدل صبر داریم: صبر بر آنچه دوست داری و صبر بر آنچه که دوست نداری. بعد فرمود: «انّ ولیَّ محمدٍ من اطاع الله وان بعدت لحمته و انّ عدوّ محمدٍ من عصا الله و ان قربت قرابته.»
خیلی قشنگ است. ولی پیغمبر اکرم کسی است که طاعت خدا را کند، هرچند نسل او دور باشد. اصلاً از این نژاد نباشد. فاصله نژاد او با نژاد پیغمبر خیلی زیاد باشد. اصلاً از این گوشت و پوست و هیچی نباشد، از این سنخ نباشد. اینی که طاعت دارد، ولی پیغمبر است. و عدو پیغمبر کسی است که معصیت خدا را بکند، هرچند نسل پیغمبر باشد، بچه پیغمبر باشد. ولو هرچقدر قرابتش نزدیک بشود. کسی که معصیت خدا را بکند، دشمن پیغمبر است. خیلی تعبیر عجیبی است. یعنی مبنا در ولایت و عداوت، اطاعت و معصیت است. مبنای رسیدن به ولایت، اطاعت است. مبنای در عداوت و معصیت این مبناست. این منات دیگر. حالا با این نگاه، خیلی مطلب گیر انسان میآید. توفیق بده که اهل طاعت باشیم.
در حال بارگذاری نظرات...