فاصله بین دو عمل ساده
ترس از شاهدِ حاکم
انرژی و بیحالیام را خودم را کجا مصرف کنم؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
«شَتّانَ بَینَ عَملِینِ عَملٍ تَذهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبقَی تَبَعَتُهُ، وَ عَملٍ تَذهبُ مَؤونَتُهُ وَ یَبقَی أَجرُهُ»
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که چقدر فاصله است از تفاوت بین دو عمل: عملی که لذتش میرود و تبعاتش میماند، و عملی که سختیاش میرود و اجرش میماند. شیرین، یک چیزی هست که چند ثانیهای لذت دارد و درد و رنجِ طولانی. یک چیزی هم هست که یک رنج و درد خیلی آنی دارد با یک لذت طولانی. حالا آدم بیاید این را انتخاب بکند، بیعقلی است.
«اِتَّقُوا مَعَاصِیَ اللهِ فِی الخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الحاکِمُ»
خیلی تأثیرگذار! از خدای متعال در خلوات، از معصیت خدا در خلوات بترسید؛ که آن کس که شاهد است، خودش حاکم است. دادگاه، شاهد غیر از حاکم است. یکی شاهد شهادت میدهد، یکی هم حکم صادر میکند. حالا اگر کسی قاضی باشد و خودش هم شاهد باشد و خودش هم حاکم. حالا تو خلوت آدم هم باشد، این آدم هیچجا از دست این شاهد و حاکم نتواند در گوشهای خلاصه سمبهای، سوراخ سنبهای، گوشهای قایم بکند. آن شاهد و حاکم هوایش را دارد و حواسش هست. خود او هم قضاوت.
«إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ الثَّوَابَ عَلَی طَاعَتِهِ وَ الْعِقَابَ عَلَی مَعْصِیَتِهِ زِیَادَهً لِعِبَادِهِ قِیمَهً وَ حِیَاشَهً لَهُمْ إِلَی جَنَّتِهِ»
بهقول استادمان، تعبیر "مدیریت امتثال" را داشتند؛ "کشاله امتثال" را مدیریت میکند. اینجا بهنحوی همین مدیریت خدای متعال است؛ که خدای متعال ثواب را گذاشته بر طاعت، و عقاب را گذاشته بر معصیت؛ که مدیریت بکند بندهها را، از نقمت دور بکند، مدیریت او با این ثواب و عقاب کنترل بکند کسی سمت... یعنی باز کنترل نسبت به صفات خودش است و باز نسبت به مخلوقات خودش. از دایره او چیزی خارج نیست. نسبت به برخی صفات، با برخی صفات خودش کنترل میکند برای دور کردن از برخی صفات خودش. خیلی قشنگ! با برخی صفات خودش از برخی صفات دیگر، مثل صفت ذوانتقام، صفت قهار، جبار، این صفات شدیدالعقاب، از این صفات دور میکند با صفت مدبر بودنش، حکیم بودنش، رحیم بودنش، عطوف بودنش و علیم بودنش و خیلی صفات دیگر، هادی بودنش... اینها همه برای اینکه کنترل بکند و دور بکند از آن...
حالا توی این دایره ثواب را گذاشته برای کار خوب، برای طاعت، عقاب را گذاشته برای معصیت که مدیریت بکند کسی به سمت نقمت او نرود و همه به سمت جنت او بروند. بیاید ببرد، سوق بدهد به سمت جنت.
«اهْوَنُ مَا یُفْتَحُ عَلَیْکَ مِنَ الْفِتَنِ اَنْ یُرَی کَ اللّٰهُ عِنْدَ مَعْصِیَتِهِ اَوْ یَفْقِدَکَ عِنْدَ طٰاعَتِهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخٰاسِرِینَ»
نزدیک به... «فَتَكُونَ مِنَ الْخٰاسِرِینَ». اگر آن وقتی که باید قاطی اهل طاعت باشی، نباشی. وقتی که نباید قاطی اهل معصیت باشی، و باشی، جزو خاصرین خاسرین هستی.
«فَإِذَا قَوِیتَ فَاقْوِ عَلَی طَاعَهِ اللَّهِ»
خیلی فقر... اگر قوت داری، قوت را بگذار برای طاعت خدا. هر وقت احساس انرژی کردی، «فَإِذَا قَوِیتَ». هر وقت احساس قوتی، هر وقت احساس کردی انرژی داری، انرژی دارد میخواهد یک کاری بکند، یک حالی دارم، یک انرژی دارم. «بیا بگردیم، بریم یک جایی تفریح کنیم، بریم بیرون از شهر، یک چیزی بخوریم.» هر وقت قوت اینها هم میتواند مصداق آیتالله...
«فَإِذَا ضَعُفْتَ»
هر وقت بیحالی، حال نداری، جون نداری. خیلی قشنگ! این بیانرژی بودنها، حال نداشتنها. ما معمولاً دقیقاً برعکسیم. هر وقت حال داریم، میشود برای معصیت. هر وقت بیحالی، میشود برای طاعت. «الان که همه کارام رو انجام دادم، دیگه برم نمازم رو بخونم.» «الان که همه چیزم رو خوندم، دیگه حالا یک خورده درسم رو میخونم، برسه و انجام بده.» حال داری، انرژیت را... به قول آیتالله امامی کاشانی، به این طلبهها گفته بودند، رفته بودند ایشان را دیده بودند که یک طلبه سر شب نشسته... من خودم حالا خجالت میکشم این داستان را... سر شب نشسته بود روزنامه میخواند. گفته بودند که: «طلبهای که گل وقت روزنامه!» را آخر شب آدم دیگر خسته شده، ذهنش یاری نمیکند، کمک نمیکند، چیزی دیگر نمیتواند مطالعه کند، آن موقع میخواند.
مدیریت وقت تو همین است که شما الان که قوت داری، قوت خدا برای آن جنبههایی که فکر قویتری میخواهد، ضعف داری، باشد برای معصیت خدا. حالا اینها که هرچی در طاعت قویتر است و مبانی و ملاکات طاعت درش بیشتر است، قوتش بیشتر است، آنجا قوت بیشتری را آدم الحمدلله...
در حال بارگذاری نظرات...