پیامدهای ترجیح دادن میل خود بر رضایت خدا
معنای تشتت
آرامش خاطر با تک جهتی حاصل میگردد
درجا زدن قلب
تسلیم شدن دنیا در برابر عبد
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امام باقر (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کردند که خدای متعال میفرماید:
"به عزت و جلال و کبریایم و نور و علو و ارتفاع خودم قسم، بندهای هوای مرا بر هوای خودش ترجیح نمیدهد، مگر اینکه امر او را بر او متشتت میکنم. شدت برایش میآورد. شدت از شط شب تا شدن، گوناگون شدن، به همریختگی... این حالت پراکندگی خاطر، کلیشه افسردگی و استرس و وسواس و اینها هم همینه دیگه. این تشدد چند جهتی بودن آدم، مثل دلی که به چند جهت وصله، در معرض پاره پاره شدن است، عنقریب که دچار افسارگسیختگی و خلاصه نابودی منجر به این بشه."
"اگر هوای خودش را بر هوای من ترجیح داد، اول تشدد برایش میآید. آرامش وقتی است که انسان تکجهتی است، تکهدفی است، یک جایی را میخواهد برود و به سمت او دارد حرکت میکند و طمأنینه ندارد. در خودش احساس قرب میکند. وقتی آدم چند تا هدف دارد، به یکیش که نزدیک میشود، یکی دیگر دور میشود. احساس نزدیکی به یکی میکند، ولی احساس دوری از یکی دیگر دارد. این تشویش میآورد. در مسیر طلبگی و فعالیتهای ما هم همینطور است. گاهی آدم میبیند درسش پیش رفته، درس بخواند باید قید یک سری مناسب دنیوی و امکانات دنیوی را بزند. سراغ آنها بخواهد برود، قید درس را باید بزند. مثل رضای طلبهای که مشغول درس بوده، بعد حسرت میخورد چرا فلانی و فلانی، فلان مبلغ شد، آن یکی آنجور شد، آنجور شد. گاهی میرود تو آن فضا، حسرت کار این را میخورد."
"هم او بر اساس هوای خودش درس خوانده، هم این بر اساس هوا تبلیغ رفته، ولی وقتی تکجهتی شد، هم به همه اینها میرسد، هم به هر کدام که نزدیک بشود، بعدی از دیگری احساس نمیکنی، چون همه اینها را برای یک جهت میخواهد. وقتی همه را برای یک جهت بخواهد، اینها در مسیر متباین با همدیگر نیست. همه در یک جهت، همهاش در مسیر هوای خدای متعال و رضای خدا. و امر و دنیای او را بر او ملتبس میکند، میپوشاند. اینکه تو تردیدها میافتد، تو اشتباه میافتد، توی این میافتد که بالاخره امر بر او پوشیده میشود. خیلی وقتها موضعی میگیری که بعداً میفهمی غلطه. این به خاطر هوسِ هوای نفس است. اگر تابع هدایت و رضای خدا شد: "ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی" نجم، ۳-۴"
"هرچه از هوا فاصله بگیرد، به وحی نزدیک میشود، به حقیقت نزدیک میشود، به ملکوت. هرچه به هوا نزدیک میشود، تو عالم ماده، از عالم ماده هم که سراسر پوشیدگیِ لَبس، لُبس، لباس. امر تاریک، عالم تاریکیست. امر بر آدم پوشیده میشود. آدم میماند که چه باید بکند؟ چه موضعی باید اتخاذ بکین؟ هرچه از هوا فاصله گرفت، برایش امر روشنتر است، واضح است، دارد میبیند. ما حقیقت و کنش و قلبش را مشغول میکنم به دنیا."
"اگر هوای خودش را بر هوای من ترجیح داد، قلبش را مشغول به دنیا و به او نمیرسانم از دنیا، مگر آنچه برایش تقدیر کردم. دل مشغول دنیاست، گیرش نمیآید. صبح تا شب دارد میدوَد برای رسیدن به دنیا، ولی آخر همان گیرش میآید که اگه نمیدویدم گیرش میآمد. گاهی آدم برای رسیدن به یک امری، ببینید مثلاً شما یک کار بانکی دارید، خب این چند مدل میشود این نیاز شما برطرف بشه. یک وقت آدم میرود بانک، همین که وارد میشود نوبت میگیرد، نوبتش هم میرسد و میرود و مدارک را میدهد و برای او میزنند و ۱۰ دقیقه شاید بیشتر طول نمیکشد."
"گاهی هم میرود این الان مشکل سیستم مشکل پیدا کرد، باید بره فلان شعبه. کار تو رو الان فلان شعبه! میرود پامیشود، میرود آن سر شهر فلان شعبه شلوغ، تا نوبت او میخواهد بشود مثلاً یک ساعت گذشته. نوبت او که میشود، فلانچی مدرک فلانچی پروندهاش را گیر میدهند حالا باز باید برود دوباره برگردد بیاید، دوباره صف وایسد. این هم یک مدل دیگر. آن یکی کارش دو دقیقهای، ۵ دقیقهای راه افتاد. اینی که قرآن میفرماید که: "فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسْریٰ فسنیسره للعسرا" لیل، ۷،۱۰. جفتشان. "وامّا مَن بَخِلَ و استَغنیٰ، فسَنُیَسِّرهُ للعُسْریٰ" لیل، ۸-۱۰ و اما "مَن صَدَّقَ" لیل، ۶. اونی که اهل تقواست و تصدیق به حسنی دارد، اونی که اهل تکذیب و بخل است امر را برای او دشوار میکنم."
"خدای متعال گاهی کار را برای کسی ساده میکند، گاهی کار را برای کسی دشوار. اینکه قلبش مشغول میشود و آخر هم تقدیر او همین میشد به راحتی به او برسد با کمترین زحمت. همین هم میشود با تمام زحمت باشه، آخر همون مقداری که با کمترین زحمت میخواست نصیبش بشود. اگر کسی در مسیر رضای خدا قدم برداشت، امور برای او به سهلترین روش و به راحتترین طریقه بهش میرسد، بدون هیچ دردسر و جان کندن. ولی اگه رفت تو مسیر هوا، مسیر رزقش طولانی میشود، سخت میشود. بعد این همه جان کندن، آخر برسد آنچه که از اول به راحتی قرار بود برسد یا نه، معلوم نیست. آخر به همان میزان تقدیر، ولی قلب مشغول است، درگیر."
"به جلال و عظمت و نور و علو و ارتفاع مکانم قسم، عبدی هوای مرا بر هوای خودش ترجیح نمیدهد، مگر اینکه ملائکه خودم را محافظ او میکنم. بادیگارد ملائکه من، محافظ آسمانها و زمین و کفیل رزق او خودم برای او هستم، از وراء تجارت هر تاجری. این تکه آخرش نبود: دنیا بینی، دنیا در حالی که به خاک مالیده شده. دنیا را میکشم میآورم سمت او. دنیا با ذلت میآید برایش. تا قبلش این باید میرفت دنبال دنیا، دنیا برایش ناز میکرد. همین که حضرت هم فرمودند که: مثل دنیا کمثل ظل به نظرم این است، روایت دنیا مثل سایه میماند."
"اگه دنیا دنبالش بری فرار میکنه، بهش پشت کن دنبالت میآید. دنبالش که میرود، او دارد ناز میکند، طاقچه بالا میگذارد. ولی آنکه بهش پشت کرد، او با ذلت میآید، راغمه، بینیش به خاک مالیده شد و دنبال او میآید. خدا ما را اهل رضای خودش قرار بده و از هوای نفس نجات و خلاصی عنایت بفرماید. الحمدلله رب العالمین."
در حال بارگذاری نظرات...