گناه مسیر رزق را منحرف میکند!
رزق مومن "لایحتسب" است به چه معناست؟
مصادیق رزق
راه رسیدن به استعداد ویژه!
گناه انسان را از رزق محروم میکند!
توبه از گناه یا اصرار بر گناه!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: "إنَّ العبدَ ليُذنبُ الذَّنبَ فيُزْوَى عَنهُ الرّزقُ."
امام باقر علیهالسلام فرمودند: «بنده گناهی میکند که در اثر آن رزق از او زاویه میگیرد.» خیلی جالب است، رزق دارد میآید، در مسیری، در شاهراهی. در این شاهراه از یک طرف اعمال صالحه شما بالا میرود. به محض اینکه عمل شما از این صراط مستقیم زاویه گرفت، رزق شما نیز از این مسیر زاویه میگیرد. مسیر رفت و برگشتی است. عمل که منحرف شد، رزق شما منحرف میشود. رزق دارد میآید؛ یک رزقی که زحمتش را کشیده، برایش تلاش کرده، دارد میآید. یک گناهی این را منحرف میکند و میرود به یکی دیگر میرسد. به کی میرسد؟ به اونی که اهل عمل است، میرود توی شاهراه صراط مستقیمی میرسد که کسی در آن تو صراط مستقیم حرکت میکند. و لذا رزق مؤمن "من حیث لایحتسب" میشود. یک بخشش همین است. بسیاری از رزقهایی که به ما میرسد، مال دیگران بوده؛ گناه کردند، از دستشان در رفته است. میخواست یک کسی استاد میشده، یا کسی باید آنجا فلان میشده، کسی باید چه موقعیت ویژه -حالا معنوی- یا او یک محرومیت و یک، خلاصه، عدم صلاحیتی از خودش نشان داده، رزق از دست او درآمده، آمده رسیده به یکی دیگر که در این مسیر بوده و اهل استقامت بوده است. خیلی در این زمینه روایت، روایت قابل توجهی است و مهم هم هست.
رزقِ عمومی دیگر، حتی در زیارت عاشورا میفرماید که بله یکی از اقسام رزق را "برائت" میداند. میفرماید: "البرائة من اعدائ." کسی که گناه کند از این رزق محروم میشود. کسی که اهل طاعت باشد، از این رزق سهم دارد. خود این رزق باز در درونش دهها یا صدها رزق دیگر است. گاهی همین برائت از اعدا، انسان را متصل میکند به اهل بیت، متصل میکند به معارف. گاهی هم اینکه نیست، انسان میرود توی دل اعدا و متأسفانه -خدای نکرده- ممکن است آلوده به شجره فکری، به فکر دشمن بشود. زیاد خلاصه، دریچهای باز میشود با گناه به سمت جهنم. هر گناهی این پتانسیل را دارد که دری از جهنم به روی انسان باز کند. لذا هر گناهی خطرناک است. هر گناه، ولو گناه صغیره و کوچک و اینها هم باشد.
و گاهی این است که انسان استعداد ویژه خودش را بداند چیست، موقعیت ویژهای که خدای متعال برای او در نظر گرفته را در آن قرار بگیرد. این هم راه رسیدن بهش همان طهارت باطنی و تقواست و پاکی از گناه. گاهی یک گناه آدم را میبرد جایی که اصلاً مال تو نیست. اینجا مال من نیست، من مال اینجا نیستم. فرد روحیه علمی دارد، روحیه درس دارد، ولی میرود اصلاً توی بازار، یا میرود مدرسهای که نه توش علم است، نه توش خلاصه چیزی هست، و چیزی گیرش نمیآید. محرومیتها خلاصه برمیگردد به اینکه مخصوصاً بعضی گناهها را که خدا غیرت دارد. خدای نکرده اگر وهن عالمی بشود، توهین به عالمی بشود، وهن دین بشود، انسان سکوت بکند، کتمان بشود حقیقت، اینها را خدا نسبت بهش غیرت دارد و محرومیتش هم شدیدتر است.
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: "إنَّ الذنبَ يُحرِمُ العبدَ الرّزقَ."
امام صادق علیه السلام فرمودند: «گناه، بنده را از رزق محروم میکند.»
این روایت خیلی وسیعتر مفهوم رزق را بیان میکند. انسان از رزق "بما هو رزق" محروم میشود. یعنی از حیطه رحیمیه خدای متعال در میآید. توی همان حیطه رحمانیه میماند. همان چیزی که خدا دارد به حیوانات و کفار و اینها میدهد، انسان سهمش از رزق همانها میشود. همان قدر از آن ارزاق رحیمی خاصه محروم میشود. حالا ماه رمضان نزدیک است و ماه رمضان هم وقت افاضه ارزاق خاصه است دیگر. برخی کارها را هم در همین صلوات شعبانیه میبینید: "و ارزقنی مواساةَ من قطرتَ علیهم رزقک."
یک چیزی است که حالا یک کسی کار اضافه، اونی که انجام نمیدهد، محروم است. اونی که انجام نمیدهد با اونی که انجام میدهد باید با دیده حقارت بهش نگاه میکند که بیکاریت نیست. مواسات با کسانی که تنگی در رزق دارند. این عبارت درست: "و ارزقنی مواساةَ من قطرتَ علیهم من رزقک" - به معنای "و روزیام کن همدردی با کسانی که روزیشان را کم کردی".
"و رزقنی مواسات من قطرتَ علیهم من رزقک." یعنی «با کسی که روزیاش را کم دادی مواسات کنم.» دو تا رزق اینجا آمده. خیلی لطافت ویژهای در این توصیف ارزاق خاص معنوی وجود دارد: همین فهم قرآن، فهم روایت، انس با قرآن و روایت، رزق برای خیلی آدم لازم است. وقت هم دارد ولی روزش نمیشود یک ساعت مطالعه و یک ساعت خواندن قرآن. این محرومیت است.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: "إنَّ الرجلَ ليُذنبُ الذَّنبَ فيُزْوَى عَنهُ الرزق."
امام باقر علیهالسلام فرمودند: «مرد گناهی میکند که در اثر آن رزق از او دور میشود.»
شبهات در دفع شدن رزق از او دفع میشود. از او فاصله میگیرد. رفع میشود، برداشته میشود. "وَ لَا يَسْتَثْنُونَ." "فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نَائِمُونَ." اینها گفتند که ما صبح میرویم و میوهها را میچینیم. باغ داشتند، در کرمان باغ داشتند. و گفتند که صبح میرویم اینها را میچینیم و استثنا هم نکردند، "انشاءالله" نگفتند. شب که خواب بودند، یک "طائف"ی از "ربِّ" تو آمد، دور این باغ را گرفت و این باغ را جمع کرد، برد. گناه عدم توکل، گناه نگاه استقلالی به عالم، گناه مستقل دانستن خود، گناه امن از مکر الهی، اینها محرومیت است، همین باغ از دستشان در رفت. انفاق نمیکردند، آن هم هست. عمیقتر از این. "و لایستثنون". همه چیز را توکل به خودشان میدانستند. استثنا نکردند که اگر خدا بخواهد. اگر آن معنای ضمنی "یعنی هیچ خدا را در این معادلات و محاسبات تعریف نکرده بودند" اشتباه است. نه نه، منظور این است که قسم خوردند و استثنا نکردند.
عن ابیبصیر قال سمعت ابو ابی بصیر از علیهالسلام یقول:
"سُودَاءُ نقطه سیاه"
امام صادق علیهالسلام فرمود: «شنیدم حضرت فرمودند: وقتی که مرد گناهی میکند، در دلش یک نقطه سیاهی خروج میکند. "فَإِن تَتَابَ مُحِیَتْ"؛ اگر توبه کرد محو میشود. "وَ إِن زَادَ زَادَتْ"؛ و اگر افزایش پیدا کرد، افزایش پیدا میکند. "حَتّىٰ تَغْلِبَ عَلَىٰ قَلْبِهِ"؛ تا اینکه غالب بشود بر قلبش. "فَلَا يُفْلِحَ بَعْدَهَا أَبَداً"؛ این سیاهی که دل را گرفت، دیگر آن عاقبت به خیر را به سوی عاقبت به خیری نخواهد گذاشت.»
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...