بهشت و جهنم از چه پر شده است؟
بهشتی هستیم یا جهنمی؟
انواع و مراتب صبر
دافعههای عالم
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمزه بن حمران عن ابیجعفر علیهالسلام قال: الجنّة محفوفةٌ بالمکارِه و الصبر، فمن صبر علی المکارِه فیالدنیا دخل الجنّة و جهنّم محفوفهٌ باللذات و الشهوات، فمن اعطا نفسه لذّتها و شهوتها دخل جهنّم.
بسیار دقیق و جامع! بهشت را دور تا دورش را «مکارِه» گرفته که جمع مکروه است، ناخوشایندیها، ناپسندیها دور تا دور آن را گرفته. «حُفَّ بِهِمُ المَلائِکهُ»، نه! «حَفَّ بِکَ وَ اَنَتَ تامُ المَلَ» در دعای نطفه (منظور زیارت حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها است). این هفته دور تا دور یک چیزی را گرفته. بهشت را دور تا دورش را مکارِه گرفته و اموری که ظاهرش ناخوشایند است. خدا بهشت را گذاشته پشت ناخوشایندیها، یک هالهای از ناخوشایندیها و امور ناپسند گرفته. ظاهر و وابسته به «صبر»؛ یعنی صبر هم بهش میگویند صبر، چون یک گیاهی است که تلخ است. حالا در کتاب اللمعه دارد که کندن صبر برای مُحرم حرام است. اینجا احتمالاً نداشته (منظور احتمالاً این بوده که کسی این مطلب را بیان نکرده). گیاه زرد تلخی است، خیلی بدمزه و خواص دارویی دارد.
بله صبر همین است؛ یعنی گیاهی که دور بهشت روییده. اگر بخواهد آدم در عالم مثال، بهشت را به ظاهر ببیند و تجسم بکند، دور تا دورش را درخت صبر، گیاه صبر گرفته. ناخوشی، به ظاهر ناخوشی. هرکسی صبر کند بر این مکارِه در دنیا، داخل میشود در بهشت. دخول در جنت از همین جاست دیگر. حقیقت بهشت از همین جاست. به بعد از این عالم نیست. بهشت همین جاست. باطن این عالم. انسان دارد صبر میکند، همان لحظه دارد داخل بهشت میشود. همانجا بهشت است، همانجا بهشتی. اگر صبر با او عجین شد و مَلَکه شد و شد حقیقت صبر، او میشود حقیقت بهشت.
اما مَن کانَ مِنَ المقربین، فرَوْحٌ و ریحانٌ و جنّة نعیم، نه فی جَنَّةِ نَعیمٍ، وَ جَنّةُ نَعیمٍ. کسی که از مقربین باشد، خودش بهشت است. خودش بهشت است. اینکه حرم رضوی از ریاض جنت است، بهخاطر این است که خود حضرت علی بن موسی الرضا بهشتند، حقیقت بهشت. و این تنزل حقیقت امام رضاست در این حرم. لذا روضه از ریاض جنت است. با کجا با چی انسان به اینجا میرسد؟ با صلات، «آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ المُنْکَرِ». ادامهاش در برخی زیارتنامه دارند: «وَ صَبَرْتَ عَلَی الْأَذَا». اینها حقیقت صبرند. حقیقت اقامه صلاتند. حقیقت زکات. ما نه صبرصابریم، نه صبوریم، نه صباریم، نه صبح. «إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» در سوره مبارکه ابراهیم. آنکه اهل صبر شد و صبّار شد، حقایق را جور دیگری میفهمد، از یک کلاس دیگری میفهمد، یک سطح دیگری دارد. مراتب کلاس آدم در عالم هستی، بهره انسان از حقیقت به واسطه صبر و درجات صبر. انواع صبر: صبر بر معصیت، صبر بر مصیبت، صبر بر طاعت. اگر برای مکارِم صبر کرد، داخل بهشت میشود. بهشت درجات دارد.
جنت فعل است و جنت صفت است و جنت ذات. بنا به آن صبرش، وارد یک مقدار از جنت میشود و هرکدام مکارِه خودش را دارد.
و جهنم محفوفهٌ باللذات و الشهوات. جهنم را دور تا دور لذت و شهوت گرفته. ظاهرش خیلی خوشایند است. یکی گفت: «جهنم بریم خوبه!» گفتم: «چطور؟» گفت: «هرچی باکلاس و ژیگوله اونجاست. رفیوپلز (منظور رپرها و سلبریتیهاست) و هایده و مهستی و بزنوبکوب. ظاهرش جذاب است.» آدم می گوید: «بهشتم میخواهیم بریم با یک مشت ریشو پشمو اونجا چهکار کنیم؟» افراط افراطی، دلواپس. اینجا خوبه، همه باکلاس و شاسیبلند.
پس هرکسی به نفسش عطا کند لذت نفس و شهوت نفس را، آن سطحیترین خواستههای انسان که میشود هوای نفس، این جهنم رفتن است. حالا این خواستههای سطحی، انواع و اقسامی دارد. گاهی آدم میبیند از یکی در نگاه اول خوشش میآید. از یکی در نگاه اول بدش میآید. این هم همین است. اینم همان «اعطا نفسَه لذّتها و شهوتها»ست. چقدر مغرور، آن چقدر باحال. قضاوتهای یکطرفه و آنی و بدون دادههای کافی. نگاه اول.
خلاصه خیلی وقتها می گویم: «اولین نگاه دیدم عاشقش شدم، این دختر را خوشم آمد، بدم آمد.» خلاصه بهشت اینجوری است. تجربه بهکرات بنده که بارها نشان داده، هر آدم حسابی را که دیدیم اول بدمان میآمد و هر آدم بیخودی را که دیدیم اول خوشمان میآمد. بیخودی و آن باخودی، یعنی شیطان ول نمیکند. بعضیها را باید بزرگان؛ حرف پشت سرشان زیاد است. بیشتر پی میبرم به حقانیت اینها. خدا، یعنی در باطن عالم هم شیطان، خیلی حرف. عرض کنم که اینجوری است. یک دافعه ایجاد میشود که هرکسی نیاید، شلوغپلوغ نشود. بعد اینایی که میبینید قرهقاط.
یکی از فامیلهای ما بود. کلاً در عمرش پنج دقیقه بندگی نکرده بود. بنده خدا به یک نفر فقط کمک مالی درستحسابی داده بود. بروجردی بود که افتاد زندان تهران، گرفتنش. و اینها، یک دستی پشت باطن عالم که این پول ناحق هم باید بیاید خرج اینجور آدمی بشود؛ یعنی یک بار هم که خرج میکند، بعد اینجا خرج بشود. واقعاً نکتهای است؛ یعنی این دلبرده بود از این. من خود این اقْوا دلیل بود برای اینکه آن آدم، آدم فاسدی که از مثل کی داره تعریف میکند که کجا؟ یکی از این بزرگان...
حالا ماجرا مفصل است. فقط یک اشاره سریع بکنم. ما یکی از دوستانمان از بچههای اصفهان، در منزل او جلساتی داشتیم شنبهها و اساتید بعضاً دعوت میکردیم. یکی از شایگان پهلوان تهرانی که از صاحباجازه بودن، انسان بسیار وارسته و کلاً جلسه هم قبول نمیکردند: «من جلسهای نمیروم دیگر.» رفتیم از معصومه متوسل شدیم سفت و سخت یکی از این جلسات آمدند و خیلی جلسات، الحمدلله، میگرفت، رفقا میآمدند و خیلی. یکی از این جلسات یکی از رفقا که از دوستان اصفهانی، از بچههای خوب و اهل کار و اینهاست، با بچه کوچکش آمد روبهروی ایشان نشست. من صحنه را دقیقاً یادم هست که این بزرگوار تکیه داده بود به مبل، جلو رو زمین نشسته بود، من هم کنارش بودم. این دوستمان با بچهاش آمد نشست. بعد ایشان دست کشید روی سر بچه، پیشانی این را دید، یک لحظه چند ثانیهای متمرکز شد روی پیشانی بچه. خیلی عجیب، صحنه را یادم هست. به این پدرش فرمودند که: «مصیبتهای سختی در پیش داری؛ صبر.» بشر! شش ماه بعدش بود که در مدرسه معصومیه مراسم ـ عرض کنم که ـ حدیث کسا و اینها بود، در حیاط دیگر. و دوباره بعد از این، خدایا! بچهای بهشان داد، دوباره تصادف کردند در مسیر مشهد که یکی از کسانی که در ماشین بود، از دنیا رفت.
غرض اینکه این بزرگوار که خب خیلی انسان ویژهای بودند و هستند، یکی از این جلسات را من بهشان فرداش، زیارتشان کردم، گفتم که: «آقا، خیلی جلسه خوبی بود. همه راضی بودند.» ایشان فرمود که: «خدا چی؟ خدا راضی بود؟ همه راضی بودند، خدا هم راضی بود؟» این مهم است.
اگر جهنمی که محفوف به لذّات و شهوت است، برای من طلبم اینجوری است. کیفهای منبر به به و چهچه میگویند و تعریف میکنند. نه! باید حرف شنید، «لَتَسْمَعُنَّ مِنْهُمْ أَذىً کَثِیرا». به به و چهچه و اینها خیلی دل نبریم. فکر هم نکن خبری است. و این بد و بیراههایی که میگویند، اینها نمک کار است، اینها شیرین است و خدمت شما عرض کنم که به این مکارِه وابسته است. یعنی جایی که سخت است. از امام فرمودند: «من تکلیف را از اینجا تشخیص میدهم. هر وقت دیدم سختی و فشار بیشتر شد، میفهمم این تکلیف است.» این نکته مهم نیست. کاری که انجام میدهم، ببینم سختی و فشار، میفهمم که شیطان با این کار مخالفت دارد. تمرکزش را میگذارد برای اینکه اذیت و مزاحمت ایجاد کند.
و الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...