به حسنات و سیئات کوچک بیاعتنا نباشیم
ارادهی در دنیا را قدر بدانیم
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
عن محمد بن علی علیه السلام انهم قال محمد بن مسلم فی حدیث: «لا تَسخَرَنَّ حَسَنةً أَن تَعمَلَها».
امام باقر (علیه السلام) به محمد بن مسلم فرمودند که هیچ حسنهای را، اگر عمل کردی، کوچک ندانی؛ «فانَّکَ تَراها حَیثُ تُسَرّ». یک جایی میبینی که خوشحالت میکند. چون فرمود: «هر عملی انجام بدهید، تَجِدوهُ عِندَالله». پیش خدا «تَجِدُ کُلَّ نَفسٍ ما عَمِلَت مُّحضَراً». قرآن است دیگر. هرکه عملی که انجام میدهد حاضر میبیند، محضر میبیند، خود عمل را میبیند نه جزایش را، خود عمل را میبیند. میبیند که بعد میگوید: «ما لِهَذَا الکِتَابِ لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إلاَّ أَحصَاهَا». هیچچیز، چه خوب چه بد، احصاء شد. اگر ولو سر سوزنی کار خیلی کوچکی هم باشد، خواب دیده بودم، گفته بودند که هر کار خیری، ولو آب پاشیدن جلوی گربه برای اینکه فقط خنک شود، مثلاً همین هم آنور خاصیت دارد، اثر دارد. همینقدر کار کوچک اثر کار را خواهی دید. ولو خیلی کوچک باشد. جایی هم میبینی که نیاز داری، جایی میبینی که خوشحال میشوی. مثل کسی که کارش گیر است، مثلاً در فرودگاه، در کشور غریبه، زبان هم بلد نیست، با هیچکس هم نمیتواند حرف بزند، یکهو هرچقدر هم که شأنش پایین باشد، مستخدم و گارسون و نظافتچی هم باشد، در آن فرودگاه کار ما را بالاخره میتواند راه بیندازد. یک خاصیتی برای ما دارد.
رضا حسنات این شکلی است. هرچقدر هم کوچک باشد، آنور چون عالمی است که دیگر انسان محتاج به حقیقت کلمه است، یعنی از همه اسباب منقطه است. ما الان اینجا به اسباب متصلیم و واقعاً حیات دنیا نعمتی است که قدرش را نمیدانیم. الان هر کاری که بخواهیم میتوانیم بکنیم. بنده به شما، اراده کنیم نماز، اراده کنیم قرآن بخوانیم، اراده کنیم توجه داشته باشیم، اراده کنیم ذکر صلوات داشته باشیم، اراده کنیم ذکر لا اله الا الله داشته باشیم. همین ذکر، همین که زبان بچرخد. انسان هرچقدر هم کمتوان باشد، قدرت ندارد حرف بزند، قدرت ندارد کاری بکند. تا وقتی در این دنیاست ارادهای دارد که دیگر بعد از این اراده معنا ندارد؛ یعنی اراده هم اگر بکند هیچچیزی بعد از آن اراده برایش محقق نمیشود. همه به یک کاری داشته باشیم، همینقدر برایمان چیزی مینویسند؛ ولی بعد از مرگ هزار برابرِ این هم انسان همتی داشته باشد برای کاری، هیچ اتفاقی برایش پیش نمیآید. الان هم اگر یک طاعتی انسان داشته باشد نورانی میشود، پاک میشود، لطیف میشود. بعد از این هزار مرتبه هم اگر طاعت داشته باشد سر سوزنی برایش اتفاق نمیافتد.
لذا فرمود: «هیچ کار حسنه را اینور کوچک «تعمالها»». از آن طرف هم اگر خدایی نکرده، چون عرض کردیم قبلاً چند بار، برای اینکه یک هواپیما از حرکت بیفتد، یک میخ، یک پیچ بسته، برای اینکه یک ماشین پنچر بشود، یک سوزن بسته است که ماشینی را، یک کاروان به جمعیت. «هیچ سیئهای را کوچک نداند». نگو اینکه چیزی نیست. نگو من خیلی گندهتر از اینها را دارم. اینجا داریم، روایت آخری که بهش میرسیم، دیگر نمیبخشمش برای اینکه با یک طمأنینه این گناه را انجام داد، باید سرکشی. گاهی میبینید یک کسی خطای خیلی بزرگی کرده ولی سرافکنده است. گاهی کسی خطای کوچکی کرده ولی پررو، کده. مثل اینکه مثلاً یکی سر این کلاس غایب بوده، شرمندگی قبلش پیام داده، بعدش زنگ زده، نامه فرستاده، چیکار کرده. یکی هم سر کلاس بوده، از اولم بوده مثلاً سر کلاس پایش را دراز کرده. ولی باید گفت این استاد اونی که نیامده را میبخشد، قطعاً اینی که هست و درسش هم خوانده و سر وقت آمده و پایش را فقط دراز کرده است... این روحیه انانیت و استکبار و لجاجت و عناد، اونی که برای خدای متعال ارزش دارد این حالت سرافکندگی و سرشکستگی، انعطاف، اقرار است. «فَجَعَلتُ الإِقرارَ...». اقرار به ذنب، «إِلَیکَ وَسِیلَة». وسیله من این اقرار به ذنب است. «وَلَمَّا أَن کُنتُ عَلِمَتُ اَنَّکَ تَرَی المَعاصِیَ». وقتی هم که من میدانستم تو معصیت را میدیدی، آن وقتی که معصیت را انجام دادم، از این باب نبود که تو را مستخف بودم. به نظرت تعبیر دعای ابوحمزه. «لَا اَنَّکَ اهوَنُ النَّاظِرین». به خاطر این نبود که تو اهون الناظرین بودی، به هر حال غلبه کرد نفس من بر من و من هم مطمئن بودم به کرم تو.
ببین، لسان این ادعیه را. واقعاً اگر این اهلبیت نبودند ما چه شکلی میتوانستیم با خدا. یک حال عجیبی پیدا کردم این موقعیت و مقام که چقدر آنهایی که واقعاً صحیفه سجادیه و مفاتیح و ادعیه اهلبیت را ندارند، چقدر فقیرند. طواف میکنند، میروند. یک کلمه دعا، یک کلمه تضرع، یک کلمه، هیچی ندارد، خالی. هیچ ارتباطی بین اینها برقرار نیست. یک ذره نور، یک ذره خشوع، یک ذره لطف. و تازه آن نعمت صحیفه سجادیه و مفاتیح، آدم میفهمد چه نعمتی خدا به ما داده. شعبانیه میخواند، دعای کمیل میخواند، ندبه میخواند. این ادعیه حرف در دهان ما گذاشتهاند با خدا چه شکلی. دعای ابوحمزه، دعای سحر، تکتک این ادعیه، مناسبتهای مختلف، شرایط مختلف. واقعاً نعمت بسیار بزرگی است. چقدر چیز یادمان دادند، چقدر در این مقام عبودیت ما را تربیت کردند. کی چی بگوییم، بابت چه کاری چه شکلی حرف بزنیم، اگر معصیت کردیم، در خانه خدا با چه زبانی توبه کنیم، چه مدلی توجیه کنیم. زبان امام سجاد در دعای ابوحمزه: «من یک اشتباهی کردم، از این باب نبود که گستاخ و پررو بودم. نه، دلم قرص بود که تو میبخشی.» چه مدل حرف زدن است؟ چقدر زیباست.
لذا فرمود که: «هیچ سیئهای را کوچک ندونید، فَتَرَاها حَیثُ تُصرَغُ». که هرچقدر هم کوچک باشد، یک جایی میبینی که آنجا دیگر شرمندهات میکند. نوبت همان سر سوزن کار کوچک هم تازه بابت کراهت کار مکروهش، آدم شرمنده میشود. آن تازه بابت وقتهایی که متذکر و متوجه نبوده، شرمنده حسرتی به اینها دست میدهد. بابت لحظاتی که به غیر توجه گذراندند که اگر آن حسرت تقسیم شود بین همه اهل قیامت، همه از حسرت میمیرند. بابت ساعتهایی که به غیر ذکر گذرانده. صحیفه سجادیه استغفار از این حالات کرده، چه رسد به اینکه خدایی نکرده انسان آن ساعت و آن لحظه را با امکانات الهی، با نعمت الهی، تحت توجهات الهی، با رحمت الهی، جلوی چشم خدای متعال مشغول معصیت بخواهد. این صحنه بارز شود برای خیلی درد. خوب است انشاءالله اثر تحصیلات ما بگذرد و برکت ماه شعبان با رحمت عمیق خودش و فضل واسع خودش.
در حال بارگذاری نظرات...