چه گناهی بخشیده نمیشود؟
نکتهای در مورد جهنم افعال، صفات و ذات
فریب امان نامه گناه را نخوریم!
ویژگیهای اصلی فقیه چیست؟
درخواست از خدا با ادب و خشوع باشد نه طلبکاری!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
عن ابی جعفر علیه السلام قال: «مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لاَ یُغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَیْتَنِی لاَ أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا».
امام باقر (علیه السلام) فرمودهاند: «از گناهانی که بخشیده نمیشود، این است که کسی بگوید ای کاش من فقط به خاطر این (گناه) مؤاخذه میشدم.» قبلاً از گناهانی که بخشیده نمیشود صحبت کردیم. این است که یکی بگوید: «آقا، کاش من به غیر این، مؤاخذه نمیشدم؛ کاش فقط همین باشد. چیزی نیست بابا! اینها که چیزی نیست! کشور همین بود. کاش فقط همین…» یعنی دست کم گرفتن گناه باعث میشود که شخص به جهنم برود.
در مورد جهنم، افعال جهنم و صفات جهنم، ذات انسان گاهی فقط در حد فعل است. آنوقت که معصیت کرد، وقتی از این فعل لذت ببرد و خوشش بیاید، - آقای بهلولی این باعث میشود که به جهنم صفات کشیده شود- وقتی هم لذت ببرد و خوشش بیاید و هم لجاجت و غرور و استکبار و عناد داشته باشد، این تبدیل میشود به جهنم ذات. این دیگر مشمول قاعده مغفرت نمیشود. این یک گناه کوچک گاهی آدم را میبرد به حیطه جهنم. آن وقتی که استکبار داشته باشد. «انَا خَلَّدْتُ فِيهِ الْمُعَانِدِين». این انسان به عناد میآید.
درخت انسان کاری بزرگ انجام داده، ولی سرافکنده است. و کاری کوچک انجام داده، اینها چیست؟ مگر من چهکار کردم؟ ۱۰ برابر بدتر، ولی سرافکنده و شرمنده است. بد ذات است. این خوشذات است. این کارش بد است، ولی آدم بدی نیست. ولی آن کارهایی که میکند کارهای بدی نیست، این نکته در تحلیلهای سیاسی ما مهم است که خیلیها دچار خلط میشوند.
وزن این کار با وزن آن، بله ممکن است یک آدمی باشد مؤمن هم باشد. میخواهد خدمتی بکند، ولی ضربهای زده. یک چیزی، وقتی آدمی که لجوج است، عنود است، مغرور است، حسود است، رسماً به ولایت حسادت دارد. بدش میآید، نیش میزند، متلک میاندازد. وزن کارهای بدش را میبینی که این اصلاً با آن قابل قیاس نیست. یعنی آن آدمی که میخواهد یک خدمتی بکند ۱۰ تا آسیب هم زده، ۱۰۰ جا هم خراب کرده. مثل پت و مت، پت و مت واقعاً نیتشان پاک است، قصدشان خیر است، در دلشان چیزی نیست، در مغزشان هم چیزی نیست.
حضرت فرمود: «دشمن دانا بهتر از دوست نادان است.» از باب منافعش برای شخص، بله، یعنی دشمن دانا بالاخره حساب و کتابی در رفتارش دارد که آن دوست نادان ندارد. آسیبی که دوست نادان به آدم میزند بیشتر است. ولی این باز در صورت این (به عنوان) دوست است، او (به عنوان) دشمن. لذا در روایت دارد که خواندیم. به نظرم «یشربون النبیذ فی الطریق.» بعضیها هستند در راه نبیذ، خوب است. در زمان اصحاب پیغمبر هم میخوردند. منظورم آبعسل نیست. منظورم شراب خم، در طریق، این کارها نبود. نمازخوان بود، ولی ناصبی بود. برگشت گفت: «آقا اینها، من بینی تو را به خاک میمالم. شفاعتشان میکنم.» از کجا؟ «چشم، تو هم شده…» من را شفاعت میکنی؟ «تو تو بدبخت چی میگویی که هیچکس را نداری شفاعت بکند؟»
قیاسش را به حساب آورد که در مجموع یکی دارد آسیب میزند. کارش هم کار بدی است، عرقخور است. آن پاک است. اینها وزن نیست برای تحلیل که این آخر عرق میخورد یا نمیخورد. چه بدنه طلبه نادانی هم بیاید منبرش را پر کند از اینها که بیفتد آدمهای مؤمن حزباللهی، بانکداری اسلامی، صهیونیستها. این نفهمیدن مسئله است. بیبصیرتی، کجفهمی، عمق مسائل و نرسیدن است. نمیفهمد عناد و استکبار و لجاجت و اینها وزنش چیست. تشخیص نمیدهد که جهنم فعل چیست، جهنم ذات چیست. همینجا هم یکی ممکن است گول بخورد.
خب، همین روایت چیست؟ این روایت را الان همینهایی که آنقدر تبشیری فضا حرف میزنند چهکار میکنند؟ خود شما بعضی وقتها بعضیها که روحیه امید و بشارت و اینها میدهند دقیقاً همین حالت را دارند. ایجاد قیاس، یک چیز سنگینتر و بزرگتر. «این زری که تو زدی هیچ وقت بخشیده نمیشود.» این حرف مفت است. این حرف مفت، در حاشیه روایت و حدیث «این بخشیده نمیشود.» به طرف اماننامه میدهی برای گناه؟ اماننامه به گناه از همه بدتر است. «لاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ.»
فرمود: «امانه از مکر الهی از همه گناهان بدتر است.» بله، یأس از رحمت الهی از همه گناهان بالاتر است، ولی فرمود: «این دو تا چیزی که معادل شرک است: یکی یأس از رحمت الهی، یکی امان از مکر الهی.» اماننامه ندادن به ما. «تو که اختلاس نکردی، حالت را بکن.»
خلاصه اینکه خدا «اند مغفرت»، «عنده بخشش». اینها اماننامه دادن است. و هیچ چیزی هم از این بدتر نیست، به خاطر اینکه در حوزه حریم معصیت ذاتی دارد، طرف را تشویق و ترغیب و تشجیع میکند که به آن حوزه کسی ورود پیدا کند. و این خیلی، دقیقاً همانی است که امام سجاد در دعای ابوحمزه فرمودند که: «لاَ تَجْعَلْنِی أَحْوَنَ النَّاظِرِينَ إِلَيْكَ.» خدا را «أحون النّاظرین» کردهاند. لذا فرمود: «فقیه کسی است که نه مردم را لبریز از امید میکند، نه لبریز از یأس. بالانس میکند، تنظیم میکند، نگه میدارد توی سطح.» این میفهمد. این فقیه است. این به عمق رسیده، این به کنه رسیده.
چند هزار تا سید را کشته بود، سر بریده بود. بعد از رحمت خدا مأیوس بود. حضرت فرمود که: «همین یأس از آن سربریدن آن همه سادات بیشتر است.» روایتی هست که: «لَیْتَنِی لاَ أؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا.» و هیچ «من چیزی ندارم.» مگر این چیست؟ مگر این چقدر است؟ مگر ما چهکار کردیم؟ هیچجا در روایات شما این لحن را نمیبینید. این مدلی را نمیبینید که با خدا حرف بزند. چهکار کردیم؟ بله خدایا من اولین کسی نیستم که معصیت کردهام. این لحنش فرق میکند. «اولین کسی نیستم که معصیت کرده.» «اولین کسی هم نیستم که میخواهد توبه کند.»
«الفَقِيهُ الْفَقِيهُ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ سِحْرِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ.» این خیلی مهم است. فقیه این است. فقیه را اینجوری باید تشخیص داد. تبلیغی همیشه تعریف کردن، یعنی شاخصهای منبری فقیه را گفتند. تراز علمیش، فتوایش کار ندارم. اینکه به مردم چی چی میگوید کار دارد. حیثیت نزالی ندارد، کار دارد، کار ندارد. در هر صورت این دست کم گرفتن، آن حالت عناد را، حالت استکبار را، خدای نکرده در آدم ایجاد میکند. گاهی خدا خودش بنده را به معصیت میاندازد برای اینکه میداند این معصیت او را میشکند. و این از آن طاعتی که انجام داده برایش بهتر است. «ینومه»، تنظیمش میکند، میخواباند. شب سحر موقع نماز، نماز صبح میخواهد. که دچار عجم نشود. «افضل من عبادتک اربعین سنه.» یک دانه به خودت نهیب میزنی: «آخ خاک بر سرت، این چه وضعی است؟» از ۴۰ سال عبادت بالاتر است. «ملام»، اینها برای خدا مهم است. ۴۰ سال عبادت کرده، یک ملامت میآید بالاتر. انگار ۴۰ سال مشغول این تبدیل حسنات به سیئات و سیئات به حسنات است. همین است دیگر. ۴۰ سال خواب بوده. ۴۰ سال عبادت سحری، یک ملامت فرمولها و این قواعد، خیلی…
اونی که برای خدای متعال ارزش دارد، آن حالت عبودیت است. اگر هم میخواهد رحمت را جلب بکند با طلبکاری نمیآید. جود و کرم وسط، عملی «من به هوس افتادم.» جود تو دیگر جوری که آدم را به هوس میاندازد. اینجوری میآید میگوید آدم که نکشتم. لسان خدایا تو من را جهنم بفرستی، ابلیس خوشحال میشود. بهشت بفرستی، پیغمبر اکرم حاشا به اینکه تو بخواهی پیغمبرت را ناراحت کنی، دشمنت را خوشحال. ادبیات را ببینیم. چقدر استدلال و منطق، ادب، خضوع، عشق جلب رحمت. این چیست؟ کمر برش کار داریم. آن یکی به قلم چهکار؟ طلبکاری؟ باریکلا. همیشه از یک بدی، بدتری هست. دیگر رشدی اتفاق نمیافتد. استدلال موجه، بین به قول آقا، وقتی یکی مثلاً ۸ شده، وقتی من ۸ دادم، یکی ۶ شد. مدرسه نمیروند. معتادند. آن یکی موادفروش، معتاد. بدتر باز موادفروش است. همیشه فقط همینقدر که موادفروش در سطح کلان و بینالملل نباشد، دیگر حل است. آن را بهش نشان دهی، حل بشود. این کار مزخرف رسانهای و تبلیغی یک عده امثال ما و عمامه به سر احمق که دارند نابود میکنند، همیشه به باد میدهند.
شعبه پیغمبر اکرم را نشان بده با آن تراز، این مفاهیم معنا پیدا میکند. بعد شدت بدی کار این هم فهمیده میشود. چرا میخواهی شدت بعدی را نشان دهی و هی «خیلی بدم، خیلی بده» تراز انگار آن روال غلط کرده است. از همه اینها هم بدتر. البته آن هم به این ضریبی که در فضای رسانه مطرح میشود نیست. یعنی یک دانه اختلاس مثلاً گاهی میشود همچین بازتاب داده میشود. انگار مثلاً صبح تا شب پیام آمده بود که «هموطن عزیز، تبریک میگویم. در ۲۴ ساعت گذشته، اختلاس جشن ملی!» اختلاس میکنند و همهاش دارند میخورند. اینجوری هم نیست. انجام میشود. زیاد است و اثر مخرب دارد. اینکه ما میخواهیم چهشکلی با این برخورد بکنیم مهم است. آن یک بخش است. بله، یک بخش دیگر این است که ما شخصیت ترازی داریم. فساد در مسئولین، فساد مالی و اینها زیر ۵ درصد در مملکت ما است. تغییر بزرگوار مرحوم مصنف. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...