شفاعت پیامبر ص مخصوص چه کسی است؟
آیا با توبه، گناههای خود را در قیامت و برزخ میبینیم؟
توبه؛ بهترین شفیع
شفاعت بروز ملکات انسان است، نه پارتیبازی!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: إنما شفافتی لاهل الکبائر من اُمّتی.»
روایت بعدی از پیغمبر اکرم (ص) فرمودند که شفاعتم فقط برای اهل کبائر از امتم است. یک معنایش این است که اهل کبائر امیدوار باشند به اینکه از شفاعت محروم نیستند؛ کبیره تضادی با شفاعت ندارد و اگر فقط شرک نباشد، مادون شرک مشمول مغفرت واقع میشود. این یک نکته است.
یک نکتهی دیگر هم این است که شفاعت پیغمبر مال اهل کبائر است و انگار هرچه که طرف وضعش وخیمتر میشود، اینجا پای آن کسی که شفاعت کُبری دارد به میان میآید. مؤمن معمولی را یک مؤمن معمولی هم شفاعت میکند، شهدا هم شفاعتش میکنند. همانی که محدث قمی در خواب دیده و میرزای قمی (پیام رحلت حضرت معصومه سلام الله علیها است) از ایشان پرسیده بود که حضرت معصومه اهل قم را شفاعت میکند؟ ایشان فرموده بودند که «۱۷۰ سال، ظاهراً ۱۲۰ سال، ۱۷۰ سال فاصله است بین من. من شفاعت میکنم. حضرت معصومه عالم را شفاعت میکند.»
خب پیغمبر که شفاعت میکند، وقتی دیگر طرف خیلی دیگر مشکلش حاد است، انگار اینجوری است؛ یعنی هرچه که آن مظهر رحمت اوسع و اکمل، اینجا کارِ طرف که گیر افتاده، دیگر مثل اینکه آقا طرف یک مشکل معمولی دارد، یک طبیب معمولی هم مداوا میکند. هرچه سختتر شد، جراح فوق تخصص (مطلب را) تو شفاعتم انگار همون شفاعتی نه! «إنما شفاتُنا لاهل الکبائر.» شفاعت من فقط مال اهل کبائر است در ادامهی روایت: «انما شفاعتی ...».
در روایت بعدی، «قال صادق علیه السلام: شفاعتُنا لاهل الکبائر من شیعتنا.» امام صادق (ع) فرمودند که شفاعت ما مال اهل کبائر شیعهی ماست. «اُمّتی» اینجا «مَن شیعتنا»، تفاوتهای امت پیغمبر را اگر وسیع بدانی، شاید کمی با «شیعتنا» فرق کند، ولی شاید هم بشود گفت که نه، «اُمّتی» همان «شیعتنا» است. محل تأمل و بررسی است که واقعاً پس شفاعت ما مال اهل کبائر از شیعیان ماست.
«فأما الطائبون، فإن الله یقول: ما علی المحسنین من سبیل.» اما طائبون را خدا اینطور میفرماید: بر محسنین سبیلی نیست؛ یعنی راه برای اینکه کسی بخواهد سرزنش بکند (تسلط بر محسنین)، در سیاق خود آیه هم همین است دیگر، راه تسلط بر محسنین، راه مجازات محسنین، اینها مسدود است. اگر کسی توبه کرد، میشود جزء محسنین و راه مجازات محسنین هم که مسدود است. صغری، کبری، نتیجه. لذا پس این بحث شفاعت مال آنهایی است که توبه نکردهاند. اهل کبائر اصلاً به کسی اطلاق میشود که توبه نکرده است. (اگر) توبه کرد، که میشود جزء محسنین.
این هم نکتهی لطیفی است. (این مباحث) ربط به بحثهایمان دارد. حالا برخی عزیزان، قاعدتاً پیگیری میکنند این مباحث جهاد با نفس و بحثهای دیگر را هم گوش دادهاند. یک سؤالی که از آن بحث «آنسوی مرگ» و اینها مانده بود، این بود که اینی که میمیرد، همه اعمالش را میبیند. گناهی که توبه کرده، چه؟ این را هم میبیند؟ فعلش را میبیند، ولی عنوانش را نمیبیند. یا اگر عنوانش را هم ببیند، فعل را که ببیند، خب آدم هر کاری را که کرده، آن وجه کار مهم است دیگر. اگر شما به یککسی محبت کردی، محبت کردن شما تقویت آن آدم جانی بوده، شما محبت کردن خودت را اگر بهت نشان بدهند، تو دادگاه کارت خیلی کار قشنگی است، ولی وجه کارت چیست؟ وجه کارت کمکی به جنایتکار.
از دیدن خود کارت خجالت میکشی، شرمنده میشوی از فهمیدن وجه کارت، وقتی بفهمی به یک همچین جنایتکاری داشتی کمک میکردی! غذا دادی که این بتواند برود مثلاً انرژی بگیرد سر یکی ببرد. چاقو دادی، با این چاقو رفته چیکار کرده؟ خربزه پاره کرده یا چاقو و محبت بهش دادی و نوازشش کردی، که رفته پشت در چاقو را فرو کرده؟ پس فعل شما که مهم نیست که. فعل را میبینید، وجه فعل شما مهم است. ما همهی اعمالمان را بعد از مرگ میبینیم، ولی با وجهش میبینیم. آن وجه قابلیت تغییر دارد. خود فعل قابل تغییر دیگر ندارد. حالا شما عمرت را میبینی. میبینی این عمل اگر توبه نکرده بودی، پدرت را در میآورد و خوشحال میشوی که این کار را کردم و بعدش توبه هم آوردم. اینجا دیگر از دیدن فعل شرمنده نمیشوی، بلکه خوشحال میشوی. یک نکتهی دقیقی است که باید لحاظ بشود این مسئله. پس میبیند فعلش را، ولی شرمنده هم نمیشود.
چه شکلی میبیند فعلش را؟ آنهم که گناه بود، مشمول مغفرت و عنایت حق تعالی قرار گرفت، حسنات خود صحیح تبدیل به حسنه هم میشود از این باب که حصار برایش آورده، این فعل موجب حصار هم هست. زمینه فراهم کرد برای شکستگی و اینکه طرف در معرض رحمت واسعهی حق تعالی و رحمت بالاتری قرار گرفت. دیدن همهی اعمال که همهی اعمال را یکجا ببیند. همهی اعمال یکجا حاضر است. به هر کدام که توجه میکند، آن فعل بارز میشود. مثل اینکه شما همهی معلوماتت الان یکجا برایت حاضر است، هرچه از بچهگی یاد گرفتی، همین الان باهات حاضر است. توجه شما الان نمیدانی اسم برادرت چیست؟ اسم پدرت چیست؟ اسم مادرت چیست؟ همین الان بالفعل میدانی. با شما همین الان هست واقعاً. توجه بهش میکنی، پدرم، مادرم، ولی دائماً که آدم به همه اینها توجه ندارد که. علم حضوری هم توش عدم التفات علم حضوری حجابش فقط التفاته دیگر. عدم التفات علم حضوری بحثش همین غفلت از علم حضوری است. همان که تو مُنظَر مُظَفّر و جاهای دیگر هم به هر حال (بررسی شده است). التفاته دیگر، آنجا حالا تو بعضی مسائل ملتفتش میکنند. وسایل را بخواهد ملتفت میشود. به هر حال خودش هست و اعمالش و آثارش. توجه میکند، این عمل، این اثر. توجه میکنی این اثر محصول کدام عمل است. همهاش حاضر است. وضعیت برزخی و مثالی.
روایت بعدی از امیرالمؤمنین علیه السلام که حضرت فرمودند: «لا شفیع أنجح من التوبة.» بهترین شفیع، ناجحترین شفیع، نجح به معنای پیروزی، به معنای به مقصود رساندن و کار را بنداز و این حرفها. کار راهاندازترین شفیع، توبه نیست. دنبال شفیع دیگر نباش، چون همه بیرون از خود تواند و هیچکس مثل خودت نمیتواند خودت را اصلاح کند. هیچچیز مثل داراییهای تو و توجهات تو و تعلقات تو نمیتواند تغییر و تحول در تو ایجاد بکند.
البته آن شفاعت معصوم هم از بیرون کمک کار و ناصر است، به شرط اینکه زمینهاش را انسان (فراهم کرده باشد). عرض کردم حالا اینجا فقط یک نکته بگویم: چون بحث شفاعت دو سه بار مطرح شد. پارتیبازی نیست، امکان ویژه نیست، گرینکارت نیست، گلدکارت هم نیست، کارت طلایی و اینها هم نیست. شفاعت باز بروز ملکات انسان است. «لیس للانسان الا ما سعی.» مطلقاً (همین است)، هیچهم این آبی از تقیید و تخصیص هم هست. هیچ قید و تخصیصی هم همین است و جز این هم نیست. فقط انسان چیزی را دارد که سعی شده است. ما اونی که شده، اونی که سعی کرده، آن مسعایش (را دارد). انسان فقط همینو دارد.
خب، شفاعت پس چیست؟ پس اگر ما جز سعی خودمان چیزی نداریم، پس شفاعت چیست؟ شفاعت هم داریم یا نداریم؟ بله داریم. داریم یا نداریم؟ بله داریم. سعیمان است. سعی و اتصال به آن وجود بالاتر، آن موجود بالاتر، به آن حقیقت بالاتر، در تلاش بود خود را به او متصل کند. در تلاش بود از او جدا نشود. این تلاش آنجا بروز پیدا میکند، میشود شفاعت. دقیق و فنی و حرفهای هم هست. خود بروز سعی اوست، بروز تعلق اوست. نه اینکه بعضیها خوششان (میآید) بهش میگویند تو بیا شفاعت! بعضی خوششان (میآید) شفاعت؛ نه، این پارتی دارد، آن پارتی ندارد و این حرفها. هر آنچه که هست، سعی خود انسان. شفاعت هم تو همین فضا تعریف (میشود). این هم از این سه تا روایت را خواندیم. حالا انشاءالله بقیهاش باشد برای جلسات بعد.
و صلی الله علی سیدنا محمد.
در حال بارگذاری نظرات...