اصل بد، قویتر از خوب است
انذار دادن چرا از بشارت دادن اهمیت است؟
مقتضی و موانع عذاب
نفس مانند تل شن است
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيهَا». آیه قرآن فرمود که هرکس مؤمنی را متعمداً بکشد، جزایش جهنم است در حالی که خالد (جاودان) است. عرض شد که آیا این "متعمداً" حالِ قتل باشد یا حالِ ایمان طرفین؟ یعنی متعمداً به ایمانِ او بکشد یا متعمداً به خودِ قتل باشد؟ یا بنابر مسلک (مبنای استعمال مشترک)، هر دو معنی را شامل شود؟
خب، این ترجمه آیه بود که قبلاً داشتیم. از حضرت میپرسند که این آیه چه منظوری دارد؟ حضرت میفرمایند: «جزاؤه جهنم». در همین دو کلمه "جزاؤه جهنم" یک دنیا حرف نهفته است. اگر بخواهد مجازاتش کند، جزایش جهنم است. من میترسم از اینکه این حرفها را بزنم. در مورد خودکشی یک چیزهایی گفتم که به نظرم مهم هستند. بروید و آن صحبتها را ببینید. مطالب زیاد است، یادم نمیتواند بماند که چه چیزهایی را نگفتم؛ ولی عرض کردم که این احتمال هست که کسی خودکشی هم بکند و باز مشمول رحمت واقع شود. همین الان ما پیام برای خودکشی داریم. همین امروز من پیامی مبنی بر اینکه «دیشب میخواستم خودکشی کنم ولی منصرف شدم، نظرتان چیست؟» داشتم.
ظاهراً این است که اقدام کن! نه، خب، اینکه قطعاً حرام است. تجری است. اگر کسی بخواهد به پشتوانه این حرف دست به اقدام بزند که معنا ندارد. واضح است شنونده باید عاقل باشد و منظور حرف ما روشن است. چه میگویی؟ بحث سر این است که خب، حالا هرکی خودکشی کرد و از دنیا رفت، اینها دیگر با نگاهِ (قرآن کریم) "هرکس مؤمنی را به عمد کشته است و جزایش هم جهنم است" نگاه کنید. «جهنم جزاؤه»؛ جهنم مقتضی عذاب است. خیلی از آیات این را میخواهد که مقتضی فلان کار، مقتضی فلان عذاب است. خدای متعال میخواهد انذار بکند؛ چون اگر انذار نکند، بشر رهاست. هم رهاست، ولی جنبه انذاری پیغمبر اکرم غلبه دارد به جنبه تبشیری او. هیچ جا در قرآن «إِنْ أَنتَ إِلاَّ بَشِيرٌ» ندارد ولی «إِنْ أَنتَ إِلاَّ نَذِيرٌ» دارد. تو هیچی نیستی غیر از نذیر. بشارتدهنده، مسیح است که همینجوری معرفی شده است. نظیر این، همان چیزی است که در روانشناسی به آن میگویند اصل «قویتر از خوب است». این اصل «بد قویتر از خوب است». بنده اگر هزار تا حرف خوب به شما زدم، حالا به چه چیزی برمیگردد؟ به شاکله انسان برمیگردد، به نفس انسان برمیگردد، به شیطنتی که (آه) شیطان دارد برمیگردد، به ساختار عالم برمیگردد. خیلی مسائل میتواند داشته باشد. بر این حساب، انسان باید از بد ترسانده شود. بد قویتر از خوب است. انسان با این بیشتر هوشیار میشود و راه میافتد.
خیلی وقتها قرآن چرا اینجور عذاب را به این نحو معرفی میکند؟ از باب اینکه مقتضی عذاب است. یک نگاه به نامحرم، مقتضی این را دارد که انسان میلیاردها سال نوری معذب باشد. یک دروغ، یک غیبت، همینطور. حالا بحث حقالناس باز بحثش جداست. هرآنچه که حقالله به حساب میآید؛ یک دو رکعت نمازی که انسان عمداً نخوانده، همین هم در روایات هست. یک روزهای که عمداً خورده، در روایت داریم کسی یک روز عمداً روزه بخورد، از بهشت خارج میشود، جهنمش جهنمی است.
مثل اینکه مدیر، ناظم، یک معلمی میگوید: «آقا اگر یک درست را بیفتی، دیگر بدبخت شدی و شهریور باید بیایی.» خب حالا تکماده دارد، تبصره دارد، چی دارد، چی دارد. آنها را نمیگوید که. همان اول که نمیآید بگوید که تجری ایجاد بکند. نفسی که همینجوری دنبال بازی هست و دنبال فرار از درس هست، تکماده دارم، از حواشی بهش میگوید تا جایی که میتواند او را هوشیار میکند که یکوقت بازی درنیاورد. نشد، از دست در رفت، باز برای اینکه او کل مدرسه را ول نکند، باز سال بعد بیا، شهریور بیا، صد تا پوئن دیگر که این حواشی هست را برایش رو میکند. این کار را میشود کرد، اگه نمیدانم معدل پارسال این بوده، اونجور میشود، این کار میتواند جور کند، این درس را میتواند سال بعد برداری. هزار تا راهحل بهش نشان میدهد. اصل عقلایی و عقلی و ثابت و روشنی است.
صحبت کرده است، مقتضیات را گفته است، موانع را مقتضی عذاب را گفته است. مانع عذاب: محبت امیرالمومنین، محبت اهل بیت، توسل به اهل بیت، اشک بر اباعبدالله، زیارت حرم. «حرم الله جسده علی النار». خدا جسد او را بر آتش حرام میکند. دیگر حرام تکوینی، نه تشریعی. جهنم که عالم تشریع است. جهنم عالم تکوین است. تکویناً این آتش بر این بدن حرام است. هیچ سنخیتی بین… میشود ما اینها را بگیریم و با همانها پیش برویم؟ ابداً! چون گاهی اگر ما بیفتیم در وادی آن مقتضی عذاب، خدای ناکرده ممکن است آنقدر در این مقتضی عذاب پیش برویم که موانع عذاب را از دست بدهیم. این هم نکته بسیار مهمی است. یعنی گاهی انسان میافتد در گناه، آخرش گناه لایه میکند. اول در مرحله فعل، کمکم به صفت میآید، کمکم به ذات کشیده میشود، به جهت کشیده میشود، به انکار کشیده میشود، به تکذیب کشیده میشود. آنوقت دیگر امیرالمومنین را هم قبول ندارد. ولایتی اصلاً برایش نمیماند. این مسیری است که گناه در آدم ایجاد میکند. لذا نسبت به یک گناه هم ما را حساس کرد. نه گناه، نسبت به مکروه حساس کرد، نسبت به ترک مستحب هم حساس کرد. چه مرگش است کسی که مستحب را رها میکند؟ برای چی باید اینجوری باشد؟ چرا نسبت به مستحبات بیاعتنایی میکنی؟
حضرت وقتی یاد دادند به آن صحابی که «تو هر وقت نماز شب خواب ماندی، پاشو بعد نماز صبح یا مثلاً بعد نماز عصر قضایش را بخوان»، و اینها، بعد فرمودند: «نذارید خانوادهات بفهمد.» قضای نماز خیلی لطیف است. نکات تربیتی خیلی ریز و جزئیات حسابوکتابداری است. چرا؟ برای اینکه او باید باشد. نماز شبش را بخواند. تو هم باید باشی. نماز شبت را بخوانی. برای اینکه ناامید نشوی، یک شب اگر خواب ماندی، بگوید آقا دیگر کلاً از دست رفتی، مقامات و فلان… این پوئن این کناریاش را هم بهت میدهم. نه خودت این را جدی بگیر و نه بگذار بقیه بفهمند. چرا؟ چون اگر این را جدی گرفتند، وقتی کمکم اصل نماز چقدر (مهم است)! بعد خب نماز صبح هم که قضا دارد. کمکم نماز صبح هم از رسمی قضااش را میخوانم. بعد حالا امروز عصر قضااش را میخوانم. پسفردا میخوانم. سه روز دیگر میخوانم. میروم حرم، همه قضای نماز صبح را میخوانم. بدی قضاها، کمکم خوانده نمیشود. من که ده تا نماز قضای نماز صبح دارم. حالا نماز ظهرم رفت و نماز عصرم رفت و میبینی سالبهسال دیگر اصلاً یک رکعت نماز هم نمیخواند. نقش بازی کردن او که گفته میدانسته که اگر بخواهد تبشیر از آنور آن پوئنها را رو بکند، همین ماجرا که همین حسن آقامیری با این شرورها که تحویل ملت (میداد) از این جوانهای مردمی بینماز کرد.
الی ماشاءالله تجری ایجاد میکند. نفس جرأت پیدا میکند. مزخرف، خدا اگه بخواهد اینجوری باشد، داعشی و فلان و این… برای نهادهای امنیتی ماجرای این چیست؟ آن اجری تغذیه میشود، اجری تأمین میشود. کار ندارد. نیازی هم نداریم برای اینکه کسی را محک بزنیم، وصلش بکنیم به سیستمهای جاسوسی ایران. نه، ایشان به شیاطین آمریکا و انگلیس و اینها شاید وصل نباشد، ولی به شیاطین نفس و اینها که… و این تفسیر نفس. «أُبَرِّئُ نَفْسِي لَكُمْ أَنْفُسَكُمْ أَمَّارَةٌ». تفسیر نفس. چه دشمنی هم بدتر از نفس. «أعدى عدوّك نفسك». بین خودم و خودمان هم مبرا نمیدانیم. ما برای (من) نفسم را، نفس خودم را تبرئه نمیکنم. ما هم در معرضیم و شاید مبتلا باشیم، هزار برابر هم بیشتر، (پنهان) در لایههای عمیق باشد. بعداً تو اطلاعات خدا را بیاید… پناه بر خدا که بشود ماجرای ابلیس و «کان من الکافرین». از اول مؤمن (نبود). از اول کافر بود. اینجا بروز پیدا کرد. باید برای استغاثه و تضرع کرد که از این حال آدم نجات پیدا بکند.
به هر حال حضرت فرمود جزایش خلود در جهنم است. خدا خیلی محکم دارد میگوید. خلود در جهنم. نه جهنم خالی. خلود در جهنم. ولی مقتضی است. اگر مجازاتش کند، این عذاب است. مجازات دلبخواهی. جلسه قبل ملاکاتش را توضیح دادم. بحثهای عقیدتی و اعتقادی بسیار مهم. اینها ریشه مباحثی است که باید طرح شود. یعنی از دین هر آنچه یک نفر باید بداند، اول این حرف است، بعد سایر مسائل. اینها که شکل گرفت، بقیه ازش درمیآید. مستحبات نماز و نوافل و فلان، دیگر تتمه بحث است. آنها فروع و حواشی است. اصل ماجرا اینجاست. روایت بعدی را هم دیگر نرسیدیم، ده دقیقهمان تمام شد و صحبت کردیم. باشد انشاءالله یکم سرعتمان کند شده، ولی اشکال ندارد. این یک صفحه را بخوانیم که زودتر مباحث پیش برود. ولی خب حالا همینقدرش هم «مالا یدرک کله لا یترک کله». اگر به کلش هم نرسیدیم، لااقل کلش را رها نکنیم. خدا کمک میکند که بتوانیم به همین قدری که میخوانیم عمل بکنیم، بفهمیم. در باطن رسوخ بکند. یادمان نرود.
مشکل اصلی غفلت و نسیان است. اینکه آدم یادش میرود، حواسش پرت میشود. درد اصلی و معضل اصلی. دائماً نیاز داریم به آن ابزارهایی که توجه ایجاد کند و فاصله بگیریم از ابزارهای غفلت و مانع غفلت برای خود ایجاد بکنیم. چهار تا چیز: اسباب توجه، مانع توجه، اسباب غفلت، مانع غفلت. نسبت به هر چهار تا انسان باید برنامهریزی داشته باشد. اسباب غفلت را دور کند. موانع غفلت ایجاد کند. اسباب توجه ایجاد کند. موانع توجه را از بین ببرد. این چهار تا میشود سلوک انسان. خدا روزی بکند بتوانیم اینجور بشویم. و سخت هم هست. یک روز میرود، دو سال میماند. نفس مثل کلوشن (زمین سست) است. پاتو میگذاری خیال راحت میشود. یک قرص شد، یکهو میریزد. میپری آن بالا. پنج قدم پریدی. همین که میآید پایین، ده قدم عقب میافتد. این نفس است و باید یک عمر آدم درگیرش باشد.
عزیز پیام داده: «من ۱۵ سالمه، میخواهم تا قبل ۱۸ سالگی سلوک را تمام کنم.» چهل پنجاه تا پیام خیلی بالاتر. اصل ماجرا میخواهد ۱۸ سالم نشود به همهچیز برسم. همینجور لیست سؤال و مطالب را بنده خدا آورده بود. بنده (گفتم) اولین چیزی که شما برای تقرب لازم داری، همین است که از این کمالگرایی افراطی و شوری که الان داری باید یکم تعدیلش کنی. همین اول کار. یک عمر هفتاد ساله، هفتاد سال زحمت مداوم صبح و شب تا نتایج کمکم بر انسان معلوم شود که انسان دارد یک کاری میکند. یک سحر دارد، یک هفته خواب دارد. دو شب سحر، یک حال خوبی هم دارد. بعد یک ماه نماز صبح قضا دارد. اینجوری است. نفس یک قدم میآید، ده قدم میریخت (عقب میرود)، میریزد، ده قدم عقب میافتد. اینها هم برای این است که انسان تضرعش را از دست ندهد. استغاثه، استغاثه، استغاثه. «ارحم الراحمین و سلاح المومنین»، «مال الرجا و صلاح سلاحش بک». استغاثه، تضرع، ناله.
گفتند: «در جهاد اصغر مجاهد آهن میخواهد، و در جهاد اکبر، آه.» جهاد اصغر آهن میخواهد، شمشیر. جهاد اکبر آه. کاری را ابراهیم گفتند از آه حوا. یک عمر آه کشید تا رسید به خلعت امامت. شدت در اباهیت (پدر بودن) پیدا میکند. آهش که خیلی دیگر سوزناک میشود، امامش میکند. رشد این انسان میخواهد محک بزند چقدر رشد کرده است؟ آهش را. اگه آه داشته، (یعنی) ندارد، دارد عقب میرود. آه داشته، همانجور مانده، مساوی دو روزش مساوی است. آه داشته، قویتر شده است. خدا روزی کند بفهمیم، عمل کنیم، راه بیفتیم. جانم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله.
در حال بارگذاری نظرات...