ویژگیهای مؤمن
آیا کسی که با امیرالمؤمنین علی ع محربه کرده است، بخشیده میشود؟
قاعدهی طلایی از امام رضا ع
کسانی که سکوت کردند و از سکوت خود توبه نکردند، گناه بیشتری مرتکب شده است
خذلان حق از نصرت باطل بدتر است
ارتباط کرامت و تقوا
توابین اهل کبائر نیستند
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم. عن ابیبصیر، عن ابیجعفر علیهالسلام، فی حدیث الاسلام و الایمان. امام باقر علیهالسلام درباره اسلام و ایمان چنین فرمودند: «قال: ولیالایمان من شهد ان لا اله الا الله و لا یلقیالله بذنبی قد وعدالله علیه النار.» ایمانِ هرکه شهادت دهد لا اله الا الله و خدا را با گناهی ملاقات نکند که خدا بابت آن وعده آتش داده (کبایری که خدا وعده آتش داده است). منظور کبائر است. خدا را ملاقات نکند نه یعنی اینها را انجام نداده باشد، ممکن است انجام داده باشد، ولی توبه... . مگر داریم اصلاً کسی که خدا را بدون هیچ گناهی ملاقات کند؟ هیچ کبیرهای انجام... آنجوری که میگویی نیست. منظورم آن نیست. «وَ لَقِیَاللهُ عَلَیهِ بِالنَّارِ و لَمْ یَتُبْ مِنْ ذَنْبِهِ.» گناهش را انجام داده و توبه نکرده است. ملاک توبه است، وگرنه ممکن است از هرکسی گناهی صادر شود.
روایت بعدی از امام رضا علیهالسلام است که در محضر شریفشان هستیم. روایت بسیار زیبا و عجیبی است، یعنی خیلی مبنای مهمی در تحلیلهای سیاسی، وزندادن به گناهان و وزندادن به خطاها، خصوصاً خطاهای سیاسی و اینها دارد. سهلبنیسع میگوید که از امام رضا علیهالسلام شنید که (امام رضا علیهالسلام از بعضی از اصحابشان شنیدند) یکی داشت میگفت: «لعنالله من حارب علی علیهالسلام». خدا لعنت کند هرکه با علی جنگید. «فقال له: قل الا من تاب و اصلح.» بگو مگر هرکه که توبه کرده و اصلاح کرده. خدا لعنت کند هرکه با علی جنگید و توبه هم نکرد (و با علی جنگید)، و اصلاح هم نکرد (و با علی جنگید). کسی محارب امیرالمؤمنین باشد و بعداً توبه بکند و توبهاش هم بخشیده شود... . تا اینجاها که محارب، مشرک و محارب است که اصلاً حکمش چیست؟ مشخص است دیگر. محاربه است و مفسد فیالارض. جزایش هم که در فقه مشخص است که باید زجرکش شود. کلیپش هم درآمده. عرض کنم که حکم محارب مشخص است. با این حال فرمودند که مگر اینکه کسی توبه کند و اصلاح کند.
«ذنب من تخلف عنه و لم یتب اعظم من ذنب من قاتله ثم تاب.» خیلی جالب و عجیب! گناه کسیکه علی را حمایت نکرد و توبه هم نکرد (حمایت نکرد، سکوت کرد، ول کرد، نیامد میدان، اصلاً نیامد برای حمایت)، گناه اونیکه تخلف کرد، حمایت نکرد، کمک نکرد و بعد هم توبه نکرد، بیش از کسی است که محاربه کرد و بعداً توبه کرد. «الهم العن من تخلف عن جیش علی و لم یقاتل.» جنگیدن خیلی کار داریم. فردی با سپاه علی میجنگد بعداً توبه میکند، گناهش کمتر است تا اینکه علی دارد میجنگد، کمک میخواهد، نمیآید. گفته بود که ساکتین فتنه کدوم گوری نازل شده بابایی که الان دیگر رفت، الحمدلله بعد دوازده سال. وقتیکه باید کمک بکند، کمک ساکت سکوت میکند، منافعش در خطر است. این خیلی گناهش بیشتر از محاربه با امیرالمؤمنین است. تخلف از سپاه علی، گناهش از محاربه با علی بدتر و بالاتر است. خیلی قاعده عجیبی است، خیلی عجیب است. خذلان حق از نصرت باطل بدتر است. یکی از قواعد و فرمولهای بسیار عجیب در کلام امام رضا علیهالسلام، این است که خذلان حق از نصرت باطل بدتر است. گناهش از این روایت، نوبت بعدی را هم بخوانیم.
محمدبنابیعمیر: «سمعته موسیبنجعفر علیهما السلام.» از امام کاظم علیهالسلام شنیدم. اجتناب از کبائر کند از مؤمنین. مؤمن باشد، کبائر هم انجام ندهد. سؤال میشود: «قالالله تعالی: ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه، نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاً کریماً.» همینقدر که اجتناب از کبائر کنید، سیئاتتان را تکمیل میکنیم و شما را وارد یک مدخل کریم میکنیم. مدخل کریم خیلی معانی و مصادیق دارد. یکیاش تقواست. اجتناب از کبائر که کنید، چون «ان اکرمکم عندالله اتقاکم.» کرامت و تقوا با هم همپوشانی و اتصال ماهوی دارند. به هر میزان که باتقواتری، کریمتری یا مکرمتری. بیشتر مورد اکرامی. مدخل کریم هم کجاست؟ عالم تقواست، عالم متقین است. اجتناب کبائر عالم متقین، سیئات ازت تکفیر میشود.
میگوید پرسیدم شفاعت برای که واجب است؟ حضرت فرمود: «حدثنی ابی عن آبائه عن علی علیهالسلام قال رسولالله: شفاعتی لاهل الکبائر من امتی. لا سبیل للمحسنین.» شفاعت من برای اهل کبائر از امتم است، سبیلی بر مُحسنین نیست. الله تعالی میگوید: «وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی.» شفاعت نمیکنند مگر در مورد کسیکه مورد رضایت مرضی باشد. ارتضا باید داشته باشد، رضایتی از جانب خدا دریافت کرده باشد. این کسب رضایت و جلب رضایت که کرده، موجب میشود که قابلیت شفاعت داشته باشید. مرتضی نیست، اهل کبائر است. مگر نگفته قرآن که شفاعت برای اینهاست؟ چه شکلی؟ پیغمبر فرمود من شفاعتم را برای اهل کبائر از امتم جدا کردم. «ارتضی لساعه ذلک و ندم علیه.» مؤمن وقتی گناهی انجام میدهد، هیچ مؤمنی گناه انجام نمیدهد مگر اینکه بعدش دچار ناراحتی میشود. مؤمن جوهرش ایمان است و گناه برایش عرض است. عکس کافر که جوهرش چرک و کفر و نفاق و عَرَضش طا... . ورود به قلبش پیدا نمیکند. این گناه که میکند، ورود به قلبش پیدا نمیکند. گناه میکند، ولی خوشش میآید، شهوتی، غضبی، سبقت میگیرد، آلودهاش میکند. سریع متنبه میشود، متغیر میشود، از گناه بدش میآید، فرار میکند، التجا دارد برای رهایی از گناه. این حالت مؤمنه است. ممکن است، ولی عین هزار بارش هم پشیمان است. ناراحتی میکند: "چرا من این کار را کردم؟" لذا این پشیمان است و پیغمبر فرمود: «کفا با لندم توبه.» همین پشیمانی توبه است دیگر.
پیغمبر فرمود: «من سرته حسنته و ساحت سیئته فهو مؤمن.» هرکه کار خوب انجام میدهد خوشحال میشود، نه خوشحال از باب عجب یا از باب اینکه خدا به او توفیق کار خوب داده (دوست دارد). از اینکه خود را دوست دارد، خودش وزن داده به خودش، اعتماد دارد نه، چون کار خوب را دوست دارد، دوست دارد کار خوب انجام دهد، از این باب است که کار خوب را دوست دارد و خوشحالش میکند. کار بد را بدش میآید. هرکه اینجوری باشد، کار خوبش خوشحالش بکند، کار بدش هم ناراحتش بکند، این مؤمن است. «فمن لم یندم و ان لم یرتکب ذنباً فلست بمؤمن و لن تجب له شفاعت.» هرکه هم ندامت بر گناه ندارد، گناهی که مرتکب میشود، «فلیس بمؤمن.» مؤمن نیست. «و لم تجب له شفاعت.» شفاعت هم برایش واجب نیست. پس کیا از شفاعت محروماند؟ کسانیکه ندامت از گناه را گناهشان شفاعت میشویم. خوشگل جدا: «لا کبیر معالاستغفار و لا صغیر معالاصرار.» شما گفتی کسیکه گناه انجام میدهد مرتضی نیست. من میگویم کسیکه توبه میکند اهل کبیره نیست. تو موضوع مرتضی را خواستی منتفی کنی، من موضوع کبیره را منتفی کردم. تو گفتی با کبیره موضوع مرتضی منتفی است. «لا کبیر مع الاستغفار.» با استغفار کبیری نیست. با اصرار هم صغیری نیست. یعنی وقتی اصرار بر صغیره شد، خودش میشود باز کبیره. این هم بخشی از این حدیث زیبا.
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...