باب چهل و هشتم؛ تحریم اصرار بر گناه
توبه و استغفار واجب است
آثار ذرهای اصرار بر گناه
قبول نشدن اعمال به چه معناست؟
از علامت شقاوت
معنای قساوت قلب
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم
باب تحریم الاسرار علی الذنب و وجوب المبادره بالتوبه و الاستغفار».
(باب چهل و هشتم از وسایل)
اصرار بر گناه، خود گناه حرام است. اصرار بر گناه هم حرام است. از طرف دیگر واجب است که انسان مبادرت به توبه کند. توبه واجب است. شتاب به سمت توبه و اقدام سریع برای توبه هم واجب است؛ توبه و استغفار.
عن ابی بصیر قال: سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول: "لا والله لایقبل الله شیاً من طاعته علی الاسرار علی شیء من معاص."
روایت از امام صادق علیه السلام که شنیدم حضرت فرمودند: «نه به خدا قسم –قسم جلاله به خدا قسم– خدا قبول نمیکند چیزی از طاعتش را.» یک ذره از طاعت خدا هم قبول نمیشود وقتی که انسان اصرار بر یک ذره از معاصی خدا داشته باشد. اگر اصرار بر یک ذره، «علی شیء»، یک دانه از معاصی —حالا چه کم یا چه مقدار اندکی از— معاصی خدا اگر نسبت به آن انسان اصرار داشته باشد. کلمه معاصی را اینجا دیگر بحث کثیر و صغیرش هم مطرح نیست. این قبول نمیکند، قبول نمیشود، مستجاب نمیشود.
آقای بهجت خطاب به کسانی که حاجاتی داشتند و اینها، اولاً که ایشان زیاد کلاً این بحث را میفرمودند که آقایان دوششان را ریششان را نتراشند. بعد ایشان فرمودند که: «مردی که موهای صورتش تراشیده شده، دعایش بالا نمیآید. دعا مستجاب نمیشود. تراشیدن صورت مانع استجابت دعاست.» در مورد این هم خودش اصرار بود. ظاهراً روایت است. خود این، حالا اگر بحث یعنی بحث صغروی دارد که حرمت تراشیدن ریش، کفالکفیل-الجمله است؛ آقایان قائل به حرمت هستند و نوعاً به نحو احتیاط واجب، عرض کنم که آن بحث صغرویاش کار ندارد. ولی اینی که اصرار بر ذنب گناه باز بحث دیگری است. تحت کُبرا باز اینها واقع میشود که انسان دارد این کار را انجام میدهد. اصرار بر شیءای از معاصی خدا، طاقت طاعت قبول نمیشود. نماز جعفر میخوانیم، نماز چیکار میکنیم، قربانی دادیم، فلان کار را کردیم، فلان کار را کردیم، آن عمل اثرش را انجام نمیدهد. قبول نمیشود. یعنی این طور نیست که خدا مثلاً میگیرد، بغل میکند عمل را. مثلاً دو نه، بلکه اثری که باید بر آن مترتب بشود، مترتب نمیشود.
میگویند: «تو منزل جن میبینیم. برو فلان کار را انجام بده.» میگوید: «انجام دادیم، اثری نداشت.» به من بدبین میشود، به آن دستور بدبین میشود، به آن کسی که دستور گفته بدبین میشود. به خودش بدبین بشود: «من شاید کاری کردم دارد اثر این اعمال دیگر را از بین میبرد.» این روایت، این قاعده عجیب و عالی را دارد به ما میدهد که اگر انسان اصرار بر یکی از معاصی داشت، آن اعمال دیگری که انجام میدهد اثرگذار نیست. اثری برایش مترتب نمیشود. دستور انجام میدهد برای دفع سحر، برای دفع اجانین، دفع شیاطین، توسعه در رزق، برکت، گرم شدن روابط خانوادگی، برطرف شدن موانع، ازدیاد حافظه، الی ماشاءالله اعمالی که در روایت به ما گفتهاند، اینها ردخور ندارد. مسئله این است که اینور ماجرا نگاه نمیکنیم که اگر اصرار بر یک چیزی از معاصی بود، آن وقت دیگر این طاعت اثرگذار نیست و قبول نمیشود. گوش کن. «وانگهی در جمع گندم کوش.»
روایت بعدی از سکونی، که حالا امروز کار داریم و جلسه قبلم کار داشتیم توی بحث فقهمان. از امام صادق علیه السلام قال: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: مَن علامات شقاء...» از علامت شقاوت که ضد سعادت است: بدبختی، عاقبت به شری. خیلی تعابیر این شکلی همه توی یک گرید دسته هستند. عاقبت به شری یکیش است، بدباطنی یکیش است، محرومیت از نظر و عنایت خدا یکیش است. اینها همه ذیل واژه شقاوت تعریف میشود. از علامتهای شقاوت یکیش این است: «جمود العین»؛ چشم خشک. این آدم حال خودش را این جوری محک میزند و حال دیگران را هم میتواند این جوری محک بزند. علامت شقاوت آدمی که اشک ندارد، این از چشمه رحمت خدا منقطع و بریده است؛ که این شعر را هم غالباً به غلط میخوانند: «خنده بر هر درد بیدرمان دواست.» که از مولوی نیست و اصل شعر این است: «گریه بر هر درد بیدرمان دواست / چشمه گریان چشمه فیض خداست.» اصل شعر: «خنده برد بر درمان چشمه گریان / چشمه فیض خداست.» خب این از این چشمه فیض خودش را جدا کرد، محروم است و بسیاری از این رحمتها و اینها نمیآید. مثل طفلی که اشک دارد، این به همه خواستههایش درباره پدر و مادر میرسد. عبدی هم که اشک دارد همین طور. رجاء و صلاح اوکا دعایش مستجاب میشود.
اصطلاحاً پس اولی شد «جمود عین». دومی «قساوت القلب»؛ سنگدلی. این دل تحت تاثیر قرار نمیگیرد. قساوت قلب معنای دقیقش همین است؛ متاثر نمیشود، منعطف نمیشود، نمیشود توی این آدم نفوذ کرد. نفوذ حقاً، نه نفوذ باطل. حرف حالیش نمیشود، عاطفه سرش نمیشود؛ مگر اینکه باز جایی باشد که آن عاطفه یک دخل و خرجی برای خودش دارد و باز ازش یک سودی میبرد و آنجاست عاطفه که عاطفه نیست، غریزه و شهوت است. وگرنه این دلسوزی از این آدم دیده نمیشود. و «شدة الحرص فی طلب الدنیا». انسان طلب دنیا میکند. طلب دنیایی که برای عُقبی آخرت، طلب دنیایی که از حیث عالیت عالینیت نگاه ابزاری دارد، نگاه استقلالی ندارد. همه اینها سر جای خودش. ولی توی همان نگاه ابزاریاش هم باز آن شدت حرص یعنی بر فرض که کسی نگاه ابزاری هم داشت، باز شدت حرصش مقبول نیست و معقول نیست. خب انسان لباس میخواهد، خوراک میخواهد برای اینکه گرسنه نماند. این دیگر شدت حرصش برای چیست؟
و «الاسرار علی الذنب»؛ همان نکته بعدی که باب آن به همین باب اصرار بر گناه مربوط است. علامت این است که انسان از چشمه رحمت و چشمه فیض خدای متعال دور و جداست. خداوند کمک بکند و از این رذائل نجات عنایت بفرماید به آبروی حضرت صدیقه سلام الله علیها و صلی الله علی سیدنا محمد.
در حال بارگذاری نظرات...