میزان کبیر و صغیر بودن گناه
اثر گناه بر شاکله انسان
چرا اصرار بر گناه، صغیره محسوب نمیشود؟
دو حیثیت بر گناه
تفاوت تکرار و اصرار بر گناه
ذائقه ما تغییر نکند
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
«عن عبدالله بن سنان، عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: "لا صغیرت مع الاصرار، و لا کبیرت مع الاستغفار."»
امام صادق علیه السلام فرمودند: «صغیرهای با اصرار، صغیره نیست و کبیرهای با استغفار کبیره نیست.» وقتی اصرار باشد، دیگر صغیره، صغیره نیست؛ کبیره است. چون صغیره بودن (ظاهراً، حالا بحثهای کبیره و صغیره را قبلاً در این بحث **جهاد با نفس** داشتیم)، شاید به حسب تفاوت، صغیره و کبیره و میزان اینکه کبیره، کبیرهتر بشود و اکبر بشود، یکی به آن میزان مصلحت و مفسدهای است که در بیرون وجود دارد. هرچه مفسده شدیدتر میشود، این هم کبیرهتر میشود.
**«الفِتنَهُ اَکبرُ مِنَ القَتل.»**
به حسب اینکه فتنه مفسده بزرگتری نسبت به قتل دارد. از قتل اکبر است. میشود کبیره بودن شدیدتر است. یک قیاس این است برای صغیره و کبیره.
یک مقیاس دیگر هم اثرش در شاکله انسان و باطن انسان است که هر چقدر حوزه نفوذش عمیقتر باشد، این گناه کبیرهتر است. اگر لایههای بیرونی شخصیت انسان است، این میشود صغیره. اگر رسوخ میکند در شخصیت انسان میشود کبیره. اگر به حوزه ذات انسان میرسد، آنجا دیگر مثل شرک و اینها، این دیگر میشود اکبر. «هر گناهی را ببخشم، من شرک را نمیبخشم.» او دیگر چون در حوزه ذات انسان است. انسان منشأ تمام افعال و صفات است. این جا هم همین است: اگر گناهی صغیره بود، خب چرا دیگر صغیرهای صغیره نیست با اصرار؟ این دیگر جهت مفسدش نیست. اصرار بر صغیره دیگر این حیثیت نیست که خب چون به خاطر مفسدهای که دارد. خب مفسده را شما ۵ بار لحاظ کنید. حیثیتی که اینجا لحاظ شده، اثری است که در حوزه ذات انسان دارد. یعنی صغیره وقتی اصرار بر آن بود، دیگر آن کار کوچک، گناه کوچک دیگر مهم نیست. این تجری، این جرأت داشتن، این جربزه در برابر خدا، این دارد بد ذاتی برای آدم درست میکند. صغیره را دارد کبیره میکند. اصرار دارد راه میدهد به حوزه ذات انسان گناه را. لذا اگر اصرار بود، دیگر هیچ صغیرهای صغیره نیست. اینها مبانی بسیار مهمی در مباحث معرفت نفس، در مباحث روانشناسی اسلامی، مبادی اخلاق، مبانی عرفان و حتی بحثهای انسانشناسی، بحثهای فلسفی است که انشاءالله دوستان عنایت...
و حالا، آن طرف: «کبیره با استغفار نیست.» یعنی خود کار، مفسده سنگینی دارد، ولی طرف اهل استغفار است. پس دو حیثیت لحاظ شد: یکی مصلحت و مفسده خود فعل، یکی اثری که در حوزه ذات ما دارد. این هر دو تا در بحث صغیره و کبیره ملاک است.
یک وقت مفسده کار کم است، ولی به حوزه ذات من راه پیدا میکند، این هم کبیره است. یک وقت مفسده کار بالاست، ولی به حوزه ذات راه پیدا نکرده استغفار دارم. هی تو لایههای بیرونیام، این، روی دادی است که تو لایههای بیرونی من رخ میدهد، به درون شخصیت من راه پیدا نمیکند. انسان وقتی گناه را دوست داشت، این دیگر وارد حوزه ذات میشود. اصرار را کی انجام میدهد؟ وقتی که دوست داشت، وقتی ملکه شد، برایش عادت شد. این دیگر صغیره، صغیره است. استغفار را کی انجام میدهد؟ وقتی که دوست نداشت و شرمنده بود، صد بار هم انجام دهد. گفته: «آن جوان برای مشاوره من هر روز فلان گناه را انجام میدهم، یک ساعت گناهم است، یک ساعتم گریه بعد از گناه.» گفت: «روزی نیست که این کار را انجام ندهم، روزی نیست که گریه بعدش را انجام ندهم.» بله، بله، لزوماً هر تکراری اصرار نیست. این تکراری که با محبت، با پذیرش، با توجیه است، اینها میشود اصرار. همان استغفار است دیگر.
تکرار بر اساس «غَلبت عَلَینا شَهوَتُنا»، بالاخره نفس است دیگر، غلبه میکند. انسان میلغزد، شیطان است. زمینههای نفوذ شیطان را انسان دور نکرده است. و حالا با این بحثهای مشکلات الان، مشکلات معیشتی و ازدواج و چه و اینها که بالاخره انسان در معرض گناههای مختلفی است. بحث این است که این را توجیه نمیکند. میپذیرد. اقرار ندارد. چون اولین مرحله اصرار، اقرار است. اگر من اقرار نداشتم به اینکه این کار بد است، کم کم وارد بحث اصرار میشود.
نه، نکات را سریع بخوانیم. باقر علیه السلام: «علی ما فعلوا.» اینها اصرار بر فعلشان ندارند. «و هم یعلمون.» در حالی که میدانند. «الاصرار ان یذنب العبد فلا یستغفرالله و لا یحدث نفسه بتوه.» اصرار این است که گناه انجام بدهی، استغفار نکنی و با خودش حرفی از توبه نمیزند، یک تلنگری نسبت به توبه نمیزند. «فذالک الاصرار.» این میشود اصرار. این تلنگر را ندارد. لذا آن جوان با وحشت خیلی از شاگرد گفته: «آقا من گناه میکنم.» شما گناه اصرار، اصرار، اصرار... اگر گناه نکنیم، اگر نوجوانی و جوانی نمیتواند از گناه فرار بکند، گناه نکنیم، خدا توفیق بدهد، اگر نمیشود، لااقل نگذاریم شیرینی در ذائقه بیاید، نگذاریم نفس عادت بکند، خواهانش بشود1. این اگر خواهان شد، دیگر میبرد تا شرک و نفاق. آقا فرمودند که: سرچشمه همه آنهایی که لغزیدند و به نفاق و اینها منجر شدند، از گناه شروع میشود، کمکم مزه میکند و میرود آدم. این درس و بحثهایمان در مسیر رهایی از این آفات و آلودگیها باشد.
در حال بارگذاری نظرات...