سه گروه هرگز وارد بهشت نمیشوند!
توصیفاتی راجع به صله رحم
رحمت و شدت خدا به چه معناست؟
انواع قطع رحم
عاقبت فرد دائم الخمر
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
عن رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم قال: «ثلاث لا یدخلون الجنة؛ مُدمَنُ خَمرٍ، و مُدمِنُ سِحرٍ، و قاطعُ رَحِم.»
پیامبر اکرم (ص) فرمودند که سه گروه وارد بهشت نمیشوند: یکی آن کسی است که دائمالخمر است و سروکارش با خمر و مستی و اینهاست. گروه دوم، کسی است که مُدمِنُ سحر است؛ یعنی همیشه سروکارش با سحر است و همش به کارهای سحر و ساحری و اینها میپردازد. البته کسی اگر یک بار هم این کارها را انجام بدهد، خب قطعاً آن هم کارش حرام است. یک بار هم خمر بخورد، شراب بخورد، یک بار هم سحر انجام بدهد؛ ولی اینجوری نیست که بگوییم وارد بهشت نمیشود. میفرماید آنی که وارد بهشت نمیشود، کسی است که دائماً با خمر سروکار دارد و دائماً با سحر سروکار دارد. و یکی هم کسی که قطع رحم کرده است.
در واقع، جزو آنهایی که وارد بهشت نمیشوند، یک جورهایی از آن فضای نرم و فضای واقعی فاصله گرفتهاند و هر کدامشان به نحوی نقطه مشترک این سه تا: در یک فضای تخیلی وهمی خودساخته زندگی کردن است. نقطه مشترک این سه تا ظاهراً این است: کسی که دائماً با شراب سروکار دارد، خب مست و همش در هپروت و خیالات و مستی خودش است و عقل را از کار انداخته است. کسی هم که دائماً سروکارش با سحر است، همینطور. سحر هم تصرف در عالَم است به نحوی که یک امر خیالی خودش را به صورت واقعی نشان بدهد و امور واقعی پنهان بشود و دیده نشود. همانجور که اینهایی که سحر کردند با حضرت موسی، اینها چیزی که آورده بودند، عصا بود. «یُخَیَّلُ إِلَیهِ» که فرمود: «یُخَیَّلُ إِلَیهِ مِن سِحرِهِم أَنَّها تَسعى»؛ خیال کردند که اینها مار است. اینها عصاها را خیال کردند که -مردم، عموم مردم عصا و عصا نمیدیدند دیگر- خیال میکردند که مار است. تصرف در قوه خیال مردم کردند، این شد سحر. اینجا هم امور واقعی را به پنهان بردند و امور خیالی را به عرصه آوردند. این هم یکی است.
و سومیش هم قطع رحم. در قطع رحم هم همینطور است. در قطع رحم انسان با آن خویشان و اقوام و مرتبطین واقعی خودش ارتباط برقرار نمیکند، میخواهد برای خودش یک فضای ارتباطی توهمی و تخیلی درست بکند. پدر او، برادر او، خواهر او، دایی او، عمه او؛ اینها افرادی هستند که باید با اینها -یعنی با اینها نسبت واقعی دارد- ارتباط داشته باشد و تکلیف دارد نسبت به اینها و حقوقی هست. به جای اینکه با اینها ارتباط برقرار کند، میرود با افراد دیگری که خودش دوست دارد و خوشش میآید. رفقایی که... همکارایی که... نه اینکه حالا با اینها نباید ارتباط داشته باشد؛ ولی فضای ارتباطی رحم، آن کمربند ارتباطی، آن نگهدارنده، آنی که همه اینها را در یک بستر ارتباطی نگه داشته، میشود رحم.
جنین را در خودش نگه میدارد. رحمت هم همین است، در یک بستری نگه میدارد و رشدش میدهد و آفات و نواقص را از او دور میکند. این میشود رحمت الهی، یک رحمتی هم که در مورد ما با همدیگر باید باشد. «رُحَماءُ بَينَهُمْ» همین «أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ» و «رُحَماءُ بَينَهُمْ». ضد رحمت شدت است. شدت، آن حالت پس زدن، به عهده نگرفتن، به ارتباط نیاوردن، به حساب نیاوردن؛ اینها همش میشود شدت. «أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ». با کفار باید اینجوری بود، نباید راهشان داد به جمع خودمان، به حریم خودمان، به اموال خودمان، به داراییهای خودمان، به استعدادها و ظرفیتها و امکانات، علاقهها و ارتباطات و به همه اینها. نباید اینها را راه داد، ولی اینها را پس زد. میشود شدید. «رُحَماءُ بَينَهُمْ». آنها را باید راه داد، آنها را پذیرفت، به آنها باید میدان داد. رحمت، رحم هم همین است. رحم همین حالت بستری است که این را میپذیرد و پس نمیزند، در خود میگیرد. قاطع رحم، این بستری که خدای متعال به عنوان رحم قرار داده را، قطع کرده است.
خوب، بهشت هم که هم دار واقعیت است، هم دار رحمت است. این سه فرد هم از رحمت فاصله داشتند، هم از واقعیت. در تخیلات و توهمات بودند و نسبت به حقایق در شدت بودند، روبروی حقایق بودند. برای فرار از واقعیتهای زندگی میرفت شراب میخورد. برای فرار از واقعیتهای زندگی سحر و ساحری میکرد. برای اینکه فریب بدهد یک عده را و توی توهمات اینها را پرواز دهد و بازی دهد و آنچه که میخواهد را دیکته بکند. و برای فرار از ارتباطات واقعی و اقوام و خویشانی که خدای متعال بر او قرار داده که بار اینها را دوشش نیفتد، اذیت اینها را متحمل نشود و هزینههاش را. اصل صله رحم اینهاست دیگر، نه اینکه اگر من یک فامیلی دارم که باعث آسیب دین و دنیا و آخرت من است، با او ارتباط داشته باشم! ارتباط را محدود کرد. بعضی جاها لازم است که ارتباط بلکه قطع کرد در حدی، حالا نه به نحو کامل. بحثش توی بحثهای صله رحم آنها اشاره شده، گفته میشود.
آن فضا توی ذهنم میآید که مثلاً فلان آخوند با فلان فامیلت – عیاش، بیدین، ضد انقلاب، هرزه، فلانش – مثلاً رابطهاش را قطع کرده. ببینید زیاد دیدیم، به خود ما زیاد متلک میگویند. و رفتیم از اساتید بزرگمان پرسیدیم، گفتند که: «نه، این صله رحم نیست، این قطع رحم مجلس رحمی ندارد». وقتی کسی که حداقل دین و دینداری و ضوابط شرعی را رعایت نمیکند و ارتباط با او تو را به حرام میاندازد – از حجابی که رعایت نمیکند، از شرابی که سر سفره میآورد، از صدای موسیقی و رقص و آواز و وضعیت ارتباطات حرام – دوستدخترش را آورده توی خانه، دارند با همدیگر همخانه هستند. یا عکس عریان همسرش را، ما داریم در خویشان خودمان موارد اینجوری، که عکس عروسی را با تن نیمهبرهنه از همسرش زده به دیوار، دیوار حال، نه دیوار اتاق خواب. عکس آنور، عکس این. دیگر رفتن ندارد این خانه.
وقتی نمیروی، میشود قطع رحم؟ قطع رحم را تو کردی که مراعات نکردی ضوابط دینداری من را! رحم نکردی به من، رحم نکردی به خویشتن واقعی من، رحم نکردی به ابدیت من! من چرا باید به تو رحم کنم وقتی تو رحمی به ابدیت من نداری؟ و صله رحم من به این است که من به تو رحم بکنم در همین فضای دنیایی. بله خب، همینجور حالت را میپرسم، از دور بهت رسیدگی میکنم، زنگ میزنم، برایت هدیهای میفرستم، عروسی گرفتی کادویی میفرستم. توی مراسم شرکت نمیکنم. صله رحم، اصل صله رحم اینجور ارتباط است، نه اینکه برویم بنشینیم با همدیگر یک پیک عرق بخوریم و شمال برویم و بعد خانه همدیگر صبح تا شب با هم یک دست چهار برگ بازی کنیم، حکم بازیکن اینجوری. یا مثلاً تخته نرد و فلان و اینها. صله نشد به این رحم، اینها که نیستش که.
قطع رحم همان ارتباطی است که عرض شد توی آن بستر رحمانیت خدای متعال و رحیمیت، در بستر رحمت تعریف میشود. اگر کسی از این بستر رحمت، به اصلش هم همین بود، فاصله میگیرد که تکالیف روی دوشش نیفتد، بار روی دوشش نیفتد. داداشه را میخواهد جمع کند. حالا گاهی پدر و مادر است که آن دیگر خیلی فاجعه میشود. به داد آن برسد، بار پدر را روی دوش نگیرد، بار مادر را روی دوش نگیرد. زندگی این داداش، زندگی آن خواهر. این بچه خواهرش که یتیم شده، پدر و مادرش توی تصادف مردند، به گردنش نیفتد. توی خانهاش بزرگ نشود و سخت هم هست، این اطلاعات سختی از یادم هست. پدر و مادر تصادف کردند، از دنیا رفتند، بچه کوچک مانده. بعد برادر، خواهر را بگیرند این را بزرگش کنند و سخت است رسیدگی به این و به عهده نمیگیرد. میشود قطع رحم. قطع رحم آن برادر، قطع رحم خود این بچه است. بالاخره برادرزاده و خواهرزادهام رحم ما معمولاً فقط بالاتر نگاه میکنیم. من که فقط به دایی و عمه و اینها باید سر بزنیم، نسبت به برادرزادهمانم، ما رحممان هستند و تکلیف داریم که من همیشه بالاترم، از آن پایینتری توقع داشته باشم امشب زنگ میزند، توقع دارم که به من سر بزند.
نه، منم تکلیف برادرزادهم رحم من است. نکته بسیار مهمی که معمولاً بهش توجه نمیشود. فقط بالاتر نگاه میکنیم. و بهشت بر اینها در واقع چیست؟ ممنوع است. بهشت دار رحمت است و اگر کسی ارتباط خودش را با رحمت قطع کرده باشد در دنیا، بهشت دار واقعیت است و دار حقیقت است. اگر کسی حقیقت دارد، عقل از حقیقت و عقل، اگر کسی فاصله گرفته باشد، آن طرف ملکوتی که راهش میدهد، ملکوت حقیقی و رحیمی نیست.
این نکته بسیار مهمی است. بعد حضرت یک اشارهای فقط میکنند و: «مَن مَاتَ مُدمِنَ خَمرٍ». اگر کسی در حالی مرد که این اوضاعش چطور بود؟ آقا دائمالخمر بود. «سَقَاهُ اللهُ مِن نَهَرِ العَرفَة». خدا از چشمه عرفه مینوشاند، سقایت میکند. ملکوت و باطنش این است. نهر عرفه. حالا پرسیدند: آقا، «وَمَا نَهَرُ العَرفَة؟» این نهر عرفه چیست؟ «عَرَفَه» با عین و «ط» دستهدار. «قَالَ: نَهرٌ یَجرِی مِن فُرُوجِ المومِسَاتِ یُعَذَّبُ أَهلُ النَّارِ». تعبیر عجیبی است. یک چشمه. این چشمه کجا؟ آن چشمهها کجا؟ هر چیزی که جاری است که چشمه واقعی نیست. یک چشمهای از کثافت زبالهها ازش شیرابه راه میافتد، مخصوصاً اینجاهایی که اطراف شهر معمولاً میآیند زبالهها را مثلاً توی تهران، شهرری، آن طرفها یک منطقهای دارد که زبالهها را میآیند آنجا میریزند. بوی تعفن آنکه از دور میزند، محال است، آدم را بههم میزند. و این شیرابهها میآید. گاهی شیرابهها میریزد توی این چشمههای آب حقیقی هم که آنجا رفت و آمد دارد با آب منطقه را مسموم میکند. یک چشمه جاری است از زیر این زبالهها، از این کثافتها و عفونتها. چشمه زباله را هم که میزنید دیدید این سطل زبالههای بلند که بزرگ است، زیرش یک چیزی جاری است، دارد میآید، چرک و کثافت و عفونت و تعفن است. فرمود یک چشمه این شکلی است. پس توی جهنم. توی جهنم ما چشمه داریم! پناه بر خدا. «یَجرِی مِن فُرُوجِ المومِسَاتِ». از کجا جاری است؟ هر کسی در حد عقل خودش میفهمد. مثل اینکه اگر صد سال پیش میگفتند که نسل بعدی میآیند دست میکنند توی جیبشان، یک تکه شیشه درمیآورند با انگشت روی شیشه میزنند، با هم صحبت میکنند. بهش میگفتند: خل، دیوانه، روانی، مشکل دارد. میگوید صد سال دیگر مردم میآیند انگشت روی شیشه میزنند با هم حرف میزنند. واضح. خوب کسی بگوید که اینکه دنیاست. نسبت به دنیایش اینها واقعیت دارد. در ملکوت که آنجا ماده و حجابها و اینها نیست، خوب از بدنه مثالی این زن، زن زناکار، زن آلوده از بدن مثالی، از دامن او چرکی جاری است. این هم ظاهراً همان تبعات عملش است که توی همین دنیا هم همینطور بود. این عفونت مگر نیست؟ الان این زنهایی که فاحشهها و زنهای خراب که حالا غربیها احمقانه به اینها میگویند پورن استار، زنهای خراب، مگر کثافاتشان جاری نیست توی همه خانهها و همه شهرها، همه چقدر زندگی یارو را فاسد کردند؟ چقدر مردها، چقدر جوانها را، چقدر پسران را! میگوید من روزی سه بار لایو توی فلان میکنم. چقدر تعفن است! این تعفن آمده پخش کرده به یک عصمت یک نوجوان را پاره کرده و خراب کرده و چرک را ریخته توی وجود این. همین چرکی که ریخته، سطح شهر و سطح جامعه و مردم و خانوادهها و چقدر زن و شوهرها را سرد کرده، چقدر روابط بین زن و شوهر سرد شده، طلاق گرفتند. موارد دیده شده با همین فیلمهای پورن و فلان و اینها به طلاق کشیده شده بعد الی ماشاءالله، یکی دو تا نیست. بعد آن بچه فاسد میشود در اثر طلاق ننه و بابا. آن زندگی چی میشود؟ آن نسل چی میشود؟ همینجور ادامه دارد. این نهر است، این چرک نهر است. ادامه دارد، میرود، میرود، میرود، میرود.
اینی که اهل عرقخوری است و دائماً در وادی عرقخوری و اینجور کارهاست، از آن چشمه میخورد. در ملکوت از چشمه. یعنی اینها از یک چشمه آب میخورند، یک سرچشمه دارد، جفتش یک کثافت است و آن چنان کسی دنبال اینچنین چیزی راه میافتد. آن آدمی که عقل را تعطیل کرده. آنی که توی توهمات سیر میکند. از واقعیت فراری. واقعاً توهمات است دیگر یعنی توی همین فضا و فیلمهایی که میسازند و اینها که واقعیت که ندارد که، همش بزرگنمایی و اغراق و دروغهایی که سمبل میکنند. طرف میرود توی واقعیت این ماجرا. اصلاً این نیست. جنس دیگر است که اصلاً تصور اینها مشمئزکننده است. یعنی همین الانم که آدم میگوید حالش بههم میخورد از این، از این همه چرک و کثافتی که حتی تصورش اینقدر آلوده است. خدا همه ما را خلاص کند و نجات بدهد از همین آلودگی آب حق امام زمان (عج). انشاءالله خصوصاً جوانهایمان. همه ما، جوانها را، نوجوانهایمان، همه درگیریم به نحوی با این فضای مجازی و با این اینستاگرام و با این فضای جامعه که توی خیابان و توی این طرف و آن طرف و با این شمالمان و با این جنوب میبینی همه جا را این کثافات گرفته. این کثافت و این چرکهای تعفنات جنسی و دامن همه جا را گرفته. اینها البته مردها مقصرند. آن مردی که عقل را تعطیل کرد. دنبال توهمات و دنبال آن شهوتی است که زده به عقل، به چشم و گوشش را بسته. حالت مستی که گاهی با عامل بیرونی با شراب که مستی درش رخ میدهد. کار به عامل درونی، با آن کشش درونیاش است. این با چی سیراب میشود؟ با چی سیراب میشود؟ با چه ارضا میشود؟ با آن کثافت و تعفنی که از این زن، از این زن خراب ایجاد میشود، با آن سیراب میشود. همینجا هم با همان سیراب میشد. توی ملکوت و باطن عالم هم حقیقتش را نشان میدهند که با همین داشته سیراب. توی همین دنیا هم که بود هی با چی آروم میشد؟ این هی باید فیلم پورن میدید و هی باید با این زنهای خراب سر و کله میزد و هی دبی برو، پاتایا برو، آنتالیا برو، هی-وای اینها را هم بخور و ور برو، وای اینها را چه میدانم سر و کله بزن. سیراب. یکم کار میکند، پول درمیآورد که برود یک کمی خوشگذرانی. گاهی شمال است، گاهی کیش و قشم است، اینور و آنور است. سطح شهرمان هم ما شاءالله کم نداریم، ما شاءالله که نداریم ما شا- شیطان. کم نداریم اینها را. همه خوشی و تفریح و اینها یا با دیدن فیلم اینها، عکس اینها، با رفتن توی پیج اینستاگرام، لایو اینها آسیا. سر و کله زدن به قول معروف چی میگویند این حرف زدن و لاس زدن با اینهاست یا تصور اینهاست. با اینها سیراب میشود وجودش، عطش درونش. ملکوتش هم همین است و این چشمه کثافتی است که اهل نار از بوی این در اذیتاند. اهل نار نه بهشت یا بهشت که کار ندارم. خود جهنمیها که توی اذیت و توی فشارند باز از بوی این چشمه یک عذاب مضاعف و گرفتاری بیشتر برایشان است که این کثافت، آن چرکی که جاری است، نمیدانم این غدد لنفاوی و فلان و اینها چرکها و اینها را دیدید یا نه؟ دملها را. لنفاوی خیلی اینجوری نیست. دمل وقتی باز میکند بوی عفونت آن را دیدید؟ بسیار مشمئزکننده. یک کمی روی لباس آدم مانده باشد، روی تن آدمی که کنار آدم رد میشود، واقعاً شاید استفراغ کند. حالا این دائماً جاری است از یک نفر. بستر بودند و خود اینها از این بو در اذیتاند. بعد این دارد از آن چشمه میخورد. جهنم واقعیت دارد. خدا کند که ما اهل اینها، این ماجراها نباشیم. یعنی واقعاً اینها تن آدم را میلرزاند که تصور اینکه توی جهنم همچنین عذابهایی هستند، اینچنین گرفتاریهایی. خدا همه ما را کمک بکند و اهل نجات قرار بدهد.
و صلیالله علی سیدنا محمد.
در حال بارگذاری نظرات...