روایتهایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
کارهای مکروه بر امت اسلام
دلیل کراهت ایستاده کفش پا کردن
کراهت داخل شدن به منزل تاریک بر انسان
مکروه بودن نفح در نماز
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «و کُرهَ البَوْلُ عَلَی شَطِّ نَهرٍ جارٍ نَو کُرْهَ اَنْ یُحْدِثَ الرَّجُلُ تَحتَ شَجَرَهٍ مُثْمَرَهٍ قَدْ اَیْنَعَتْ اَوْ نَخْلَهٍ قَدْ اَیْنَعَتْ»؛ یعنی: «اثمرت». در ادامه روایت، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد بیستوچهار خصلتی که بر امت مکروه است، میفرمایند که ادرار کردن بر لبه نهر جاری کراهت دارد. منظور از «شط نهر» همان حاشیه نهر است که به آن وصل میشود. وقتی نهر جاری است، ادرار در آن کراهت دارد. خب، این به این معنی نیست که اگر نهر جاری نباشد، کراهت ندارد؛ ظاهراً در آنجا به طریق اولی کراهت دارد و بلکه شاید بر انسان حرام باشد؛ زیرا آب را مسموم میکند و اسراف میشود و ضرر و آثار بدی دارد.
در استخر مثلاً گاهی اینگونه است. الان اطباء میگویند که سرخی چشم شناگران به خاطر کلر و اینها نیست، بلکه به خاطر ادراری است که دیگران در آب میکنند و آب را مسموم و آلوده میسازند. اثر این کار این است که چشم کسانی که در آب هستند قرمز میشود. خب، آنجا احتمال شبهه حرمت بالاست؛ چون بالاخره این کار ضرر و آفت و آسیبی به دیگران میرساند. اما اگر نهر جاری باشد، میگوییم خب این میرود و در آب حل میشود و آبی که در جریان است، این نجاست و ادرار را میبرد. کراهت دارد؛ که البته در برخی روایات دیگر هم به آن اشاره شده است؛ به دلیل اینکه آب اهلی دارد و اهل آن از این حرکت اذیت میشوند.
نکته بعدی این است که زیر درخت میوهدار، اگر کسی بخواهد حدثی انجام دهد -که منظور بول و غائط، هر دو است؛ چه ادرار و چه مدفوع- زیر درختی که میوهدار است… . حالا علما بحث کردهاند که آیا مثلاً در زمستان که میوه ندارد هم شامل میشود، یا فقط مربوط به بهار و تابستان است؟ مثلاً فصلی که بعضی وقتها زمستان میوه دارند، پاییز میوه دارند، بعضی درختها مثلاً بهار و تابستان. در مورد کدامش است؟ وقتی که میوه دارد یا وقتی که میوه ندارد هم شامل میشود؟ ظاهراً وقتی که میوه ندارد هم شامل میشود و اصل آن میوهدار بودن درخت و قابلیت میوه داشتن مهم است. آثار بدی که در ریشه این درخت و در آن منابع غذاییای که این درخت از خاک دریافت میکند، ایجاد میشود؛ آسیب میبیند و غذای مسموم و فاسد در واقع به آن داده میشود. اینجا حضرت تعبیر «کراهت» را به کار بردهاند؛ یعنی بالاخره ممکن است میوهاش خشک نشود؛ ولی به هر حال آن غذای طیب و میوه طیبی که از این درخت توقع میرفت، شاید کمی در کیفیت آن اختلال ایجاد شود. پس درخت میوهداری که میوه داده است -تعبیر «اثمرت» به کار میبرند؛ یعنی وقتی که وقت میوه رسیده و وقت چیدن میوهاش رسیده است- اینجا این قید را میزنند؛ یعنی کراهت مال اینجاست. ولی در هر صورت اگر انسان مراقبت بیشتری بکند، بهتر است. «نعْت» یا درخت نخلی که میوه داده است، این هم قضای حاجت زیرش کراهت دارد.
«و کُرْهَ اَنْ یَنْتَعِلَ الرَّجُلُ وَ هُوَ قائِمٌ». کراهت دارد که مرد در حالی که ایستاده، کفش بپوشد. حالا یک وقت هستش که نعلین مثلاً انسان پایش میکند. برآمده ؟ دمپایی یا چیزی کفش. حالا خصوصاً ظاهراً کفش آنی که بند دارد؛ چون در قدیم کفشها بنددار بوده و این بندش… . اینها را ننشسته ببندد یا مثلاً پایش کند. ظاهراً این است. پس در حال ایستاده بخواهد کفشش را بپوشد، کراهت دارد.
«فَکَرَهَ أَن یَدخُلَ الرَّجُلُ الْبَیْتَ الْمُظْلِمَ». حالا این چه اسراری در اینها هست، ما نمیدانیم. چرا مثلاً بول و غائط زیر درخت میوهدار مثلاً این شکلیه یا مثلاً ایستاده کفش به پا کردن این شکلیه؟ آیا آثاری روی بدن او مثلاً دارد؟ یا مثلاً از جهت خلقی و روانی است؟ یعنی یا اثر خلقی داشته باشد که روی بدن و جنبههای مادی باشد، یا آثار خلقی داشته باشد که روی روان و باطن او باشد؟ مثلاً یک جورایی متکبرانه است، مثلاً کفش را ایستاده پا کردن و مثلاً قشنگترش به این است که انسان بنشیند و کفشش را پایش بکند. این بیشتر با تواضع و روح بندگی مثلاً تناسب دارد. خب، میتواند آن باشد، میتواند این باشد، میتواند اصلاً امر سومی باشد، هیچ کدام از اینها نباشد. به هر حال، احکام، به قول علما، تابع مصالح و مفاسد است؛ یعنی وقتی چیزی را گفتند کراهت دارد، حتماً مفسدهای در آن هست. حالا نه در آن حد مفسده شدید، همین از دست رفتن مصلحت هم که باشد، این خودش یک جور مفسده است. و شاید در نشستن آثاری باشد در این، حالا کفشی که انسان دارد پایش میکند، در پای او اثری دارد، در آن ستون فقرات و نخاع و گردش خون، در خود آن روحیه و حالات، منش و شخصیت و اینها. به هر حال اینها مراقبت بر آنها آثار خوبی برای انسان خواهد داشت.
«بَیْتَ الْمُظْلِمَ إِلا أَن یَکُونَ بَیْنَ یَدَیْهِ سِرَاجٌ أَوْ نَارٌ». و بعدی هم که میفرماید: کراهت دارد که مرد داخل خانه تاریک شود، مگر اینکه جلوی روی او یا چراغی باشد یا آتشی باشد.
خانه تاریکی که روشن نشده، کراهت دارد. پس انسان وارد خانه میشود، تاریک است؛ اول چراغ روشن کند یا مثلاً نور گوشیاش را روشن کند، وارد شود. حالا این هم از جهت اینکه بالاخره در معرض خطر قرار نگیرد، پایش روی چیزی نرود، زمین نخورد، چیزی را نشکند، یا بالاخره آثار فرا مادی دارد؛ واهمهای برایش ایجاد نشود، ترسی ایجاد نشود. یا در موجودات دیگری که در باطن عالم هستند و ظاهراً بر ما معلوم نیستند، آثاری هست. به هر حال این مراقبتها خوب است و لازم. پس میفرماید که کراهت دارد که وارد خانه تاریک شود، مگر اینکه یا چراغ دستش باشد یا آتش دستش باشد و این را جلوتر از خودش بیاورد. و با این حالا آن در واقع مشعلهایی که قدیم داشتند و دستشان میگرفتند که آتشی بود، چراغ باشد. الانش میشود همین حالت مثلاً با گوشی موبایل و اینها آدم چراغی بیندازد و وارد شود. توی راه پله میخواهد وارد شود، توی پارکینگ میخواهد وارد شود، توی اتاق میخواهد وارد شود و هر جایی که اینجور تاریک است.
«و نَفْخٌ فِی الصَّلاةِ». فوت کردن و دمیدن در نماز کراهت دارد. که حالا یا به خاطر گرمای مثلاً آدم گرمش است فوت میکند. حالا این مدلهای مختلفی میشود؛ حالا «ها ها» ؟ که میشه باشد که «نفخ» معمولاً گفته میشود با «ث» سه نقطه است، «نفس» و اینها اشتقاق دارد با هم و معنایش نزدیک به هم است. مثلاً سردش است میخواهد «ها» بکند، یا گرمش است فوت میکند. عرض کنم که یا دلیل دیگری دارد. چطور میخواهد از لباس خودش با فوت کردن مثلاً بلند کند، از جلویش مثلاً بردارد. این فوت کردن، «نفخ» در نماز، کراهت دارد. این هم حالا دیگر چه وجهی در آن هست، خدا میداند که چرا نفخ در نماز کراهت دارد. کد نفخ مگر چیست که حالا «نفخت فیهم روحی»؟ خدای متعال ما را نفخ کرد. حضرت عیسی هم با نفخ زنده میکرد این موجوداتی که میخواست حیات به آنها ببخشد، با اذن خدا. نفخ در روایت ما هم خب در مورد مباحث زیادی هست، در آیات قرآن، در روایات. نفخ روح مثلاً خودش یک بحثی است و حالا نفخ جنبههای مختلفی دارد؛ در خود معده مثلاً نفخ معده، یک وضعیتی که برای معده ایجاد میشود. این چه آثار بدی مثلاً در آن هست؟ خود نفخ در زوایای مختلفش محل کار و بحث؛ ولی اینکه حالا تو نماز نفخ میکند چه وجهی دارد؟ یک وجهش این است که توجه او دارد اینجا با تمرکز و توجه منافات دارد. این بالاخره آن حدی است که میشود از آن فهمید. لااقل فوت کردن این انسان، توجه به یک چیز دیگری دارد، دارد فوت میکند. خب این با تمرکزش رودنه ؟. و از جهات دیگری هم میشود انگار نماز جایی است که خدا دارد نفخ روح به ما میکند و در واقع حیات دارد به ما میبخشد. حیات بخشیدن نفخ روح است دیگر. اینجایی که خدا دارد نفخ میکند، دیگر انگار جای نفخ ما نیست. شاید این وجه در آن باشد. به هر حال، این شد بیستوچهار تا ویژگی که پیامبر اکرم فرمودند بر امت من کراهت دارد و سعی کنید که اینها را بهش مواظبت داشته باشید که مبتلا نشوید. این هم بیستوچهار تا خصلت و به حمدالله بیست و چهار سال توانستیم تمام کنیم. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...