روایتهایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
بتول به چه معناست؟
انسان هم وزن قرآن است!
زمانی که ملائکه با انسان انس ندارند
وجه مشترک فرد مجنون و فرد جنب
ارتباط درست انسان با فرد جزامی
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «حَتَّی یَغْتَسِلَ مِنْ اِحْتِلاَمِهِ الَّذِی رَعَاهُ فَإِنْ فَعَلَ و خَرَجَ الرَّجُلُ مَجْنُونٌ فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ»
در ادامه روایت شریف از پیامبر اکرم (ص) نکته دیگری گفته میشود که هم از آداب مسلمانی و سبک زندگی اسلامی است، هم آثار ملکوتی و معنوی و مادی بر آن حمل میشود. حضرت به این نکات تذکر میدهند و میفرمایند که کراهت دارد که مردی سراغ زنش برود و مباشرت بکند و آمیزش بکند، مگر اینکه غسل جنابت کرده باشد. اگر احتلام دارد و جنب شده، به هر نحوِ جُنُبی در اثر مباشرت با همسر (مثلاً خواب بوده یا در خواب چیزی دیده و جنب شده)، به هر نحوی که بوده، غسل بکند و مابین عملیات غسلی صورت بگیرد از آن احتلامی که برایش رخ داده. پس مجامعت با احتلام نکند.
بعد میفرمایند که اگر از این احتلام -که حالا هنوز غسل نکرده- و بعدش دوباره مباشرت میکند، بچهای شکل بگیرد و دیوانه باشد، این بچه دیوانه به دنیا بیاید، کسی را جز خودش ملامت نکند؛ این مرد که اینجور سراغ همسرش رفت.
اینجا چند وجه هست در این بحث: یکیاش این است که خودِ آن غسل موضوعیت دارد و طهارت این مرد در این ارتباط خیلی مهم است. نطفه در حالی شکل بگیرد که زن و شوهر پاک باشند؛ چه پاکی از حیض که در بخش قبلی بود و خواندیم، چه پاکی از جنابت. این حالات، حالاتی است که نسبت به ملکوت انسان موقعیت متناسب و وضعیت مطلوبی ندارد. برای همین، بسیاری از عبادات هم نفی شده در این اوضاع و این احوال؛ چه از خانمی که حائض یا جنب است و چه از آقایی که جنب است. از هر دو اینها نماز ندارند در این اوضاع. روزه مثلاً با این نحو درست نیست. حجّشان مثلاً نمیشود. قرائت قرآن شرایطی دارد. سورههای سجدهدار را مثلاً حالا یا کل سوره یا فقط آیههای سجدهدار نمیتوانند اینها قرائت بکنند. تعداد آیاتی که از قرآن قرائت بکنند، محدودیتهایی دارد. قرآن را نمیتوانند لمس بکنند و مسح بکنند، صفحه و آیاتش. اینها چیزهایی است که بر حائض و جنب بار میشود. به خاطر این است که اینها یک نحو فاصله بینشان میافتد با ملکوت از جهاتی و آثار عملی آن عبادات برای اینها در واقع مترتب نمیشود. حالا البته خب خانمی که حائض میشود، تقصیری ندارد در این جهت و آن دلشکستگی که او در آن ایام دارد، هم میتواند باعث نورانیتش بشود و هم باعث تقربش بشود؛ هرچند به هر حال دختران انبیا و زنهای شایسته عالم خون نمیدیدند، مثل حضرت زهرا سلام الله علیها که شهادتشان داریم. ایشان بتول بودند و خون نمیدیدند. معلوم میشود که به هر حال یک وضعیت مطلوبی همین است که انسان در شرایطی باشد که ایام اینجوریش به هر حال خیلی زیاد نباشد.
برخی بزرگان هم سفارششان به این بود که خانمها سعی کنند غالباً در شرایطی قرار بگیرند که مثلاً شرایط بارداری و شیردهی و اینها باشد. حالا نه اینکه در تمام سال این شکلی باشد یا دائماً این شکلی باشد؛ هر چقدر که بیشتر در این ایام بتوانند قرار بگیرند (بالاخره ۹ ماه بارداری که خون نمیبینند و خیلی خانمها در دو سال شیردهی هم خون نمیبینند) و این بالاخره دفع میکنه این مسائل اینشکلی را و یک زمینه رشد و معنویتی است. این از این جهت هم مطلوبیت دارد؛ خود دوران بارداری و شیردهی که این ایام حیض از این خانم برداشته میشود و آن فاصلهای که بین او و ملکوت میافتد هم در واقع برطرف میشود. خب، این پس یک نکته که چون در آن وضعیت نطفه انسان میخواهد شکل بگیرد و انسان مقدسترین پدیده خلقت برای خدای متعال است و هموزن قرآن: «الرحمن علم القرآن خلق الانسان». و انسان دارد زمینه خلقتش شکل میگیرد. ملائکه میخواهند بیایند این نطفه را منتقل بکنند؛ از ملکوت بین رحم زن و شوهر در حالتی باشند که این ملائکه کراهت نسبت به اینها نداشته باشند، دافعه برای ملائکه نداشته باشد. ملائکه این کار را میکنند، ولی با دافعه و ارتباط معنوی و سنخیت معنوی ندارند؛ چون سنخیت معنوی با ملائکه وابسته به طهارت است. وقتی طهارت نباشد، نه اینکه ملائکه نیستند، سنخیت ندارند و از انس با ما حالت خوشایندی ندارند. این ملائکه کراهت دارند از حضور ما.
خب حالا شما ممکن است بگویید که خب ما نطفه که نمیخواهیم شکل بگیرد در آن حالت لزوماً که بخواهیم همیشه مراعات این مسئله را بکنیم. اولاً که نطفه حالا لزوماً همه آنهایی که نطفه شکل میگیرد در آن وضعیت نمیخواهند که نطفه شکل بگیرد؛ وابسته به خواست ما لزوماً نیست و خیلی وقتها شکل میگیرد و ما خبر نداریم یا نمیخواهیم و اینها. عرض کنم که یک نکته است و نکته بعدی هم این است که خود این عمل و این مباشرت یک طهارتی لازم دارد تا نظر رحمت خدای متعال را جلب بکند که خب وقتی این طهارت نباشد، این آن آثار خاصش بر آن مترتب نمیشود. این یک نکته.
نکته بعدی این است که حالا لزوماً غسل باید بکنیم؟ خب نه. اینجاها معمولاً تیمم هم گفته شده. در روایات هم تیمم به جای غسل؛ یا با خاک یا با همان بستر. برخی بودند، همان جایی که میخواستند بخوابند، چون بالاخره خوابیدن با این وضعیت هم کراهت دارد دیگر، و در روایات ما توصیه شده که با این اوضاع با جنابت نخوابد کسی. در همان بستر خودش دستش را میزند به همان پتو، تیمم. مواردی نقل شده از برخی اساتید میگفتند که به لوله آب میزدند. ما نفهمیدیم وجه به لوله آب دارد تا لوله وضو بگیرد. وضو باز بهتر است وضو بگیرد یا اینکه فقط دست و صورتش را بشوید یا اینکه تیمم به خاک بکند یا تیمم روی موکت بکند. حالا به هر حال در آن مدخلیت جنون هم همین است. جنون از "جنّ" میآید. "جَنَّ" حالت پوشیدگی. "جنّ" بهش میگویند جنّ چون پوشیده است. جنین هم چون پوشیده است. مجنون هم چون عقلش در پوشش است. حالت جنابت هم این جنبه اشتقاق دارد با "جَنَّ"، در آن پوشیدگی مشترک است با هم. "جیم" و "نون"ش با هم اشتقاق دارد و دو تا حرفش یکی است، "جیم". و این هم انگار پوشیده است از ملکوت، در حجاب رفته. آن مجنون هم عقلش در حجاب رفته. در این اوضاع اگر مباشرت بکند، احتمال اینکه بچهای شکل بگیرد که عقلش در حجاب باشد. این مجنون هم لزوماً اینهایی که در امیرآباد و چه میدانم شرایط اینشکلی و این آسایشگاه و اینها هستند لزوماً آنها ممکن است نباشد. ما مجنونهای بدتر از آنها داریم. آنها بیماری جسمی فقط دارند. اینقدر افراد داریم که عقل باطنیشان در حجاب است. بیعقل به معنای واقعی کلمه، بیخردند. حالیشان نمیشود حق را و حالیشان نمیشود معنویات را. نمیفهمند، درک نمیکنند. هیچ زمینهای در اینها نیست. خب اینها شرایطش از اینجا شکل میگیرد. یک بخشی از زمینه تربیت اینها همینجاست.
و باز نکته دیگری که هست، شاید در خود این رفتن و آمدن هم که غسل میکند طرف، این هم بالاخره فرایند شیمیایی باشد. بالاخره نطفه قوی بشود. بلافاصله اگر بخواهد باشد و اینها، نطفه ضعیف میشود و ممکن است در آن بچه اثر اینشکلی داشته باشد؛ این برود یک غسلی بکند برگردد که حالا یک کمی نطفه قوت پیدا کرده باشد که اگر بچه شکل گرفت، اینجور نباشد. به هر حال این هم در بخش بعدی روایت بود.
و یک بخش دیگر مربوط به "جذام" است. بحث جذام را چون جلسه قبل اشارهای شد به اینکه اینها لزوماً چیز بدی نیست و اینها را بچهها اینجا سریع میخوانند، شبههاش را پاسخ دادیم، میفهمند که: «وَ کُرِهَ أنْ یُکَلِّمَ الرَّجُلُ مَجْزُومًا إِلَّا أَنْ یَکُونَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ قَدْرُ ذِرَاعٍ». کراهت دارد کسی با آدم جذامی گفتگو بکند، مگر اینکه بین شما و بین او به اندازه نیم متر فاصله باشد. با جذامی صورت به صورت و نزدیک و اینها آنقدری نشود. انسان بالاخره بیماری واگیردار هم هست دیگر. بیماری جذام سرایت پیدا میکند از کسی به دیگری. خب این هم یک وجهش است. حالا نحوه معاشرت با اینها البته نباید جوری باشد که باعث دلشکستگی اینها بشود. این هم در روایات و در روایت هست که امام سجاد علیه السلام را جذامیها نشسته بودند کنار خیابان و غذایی داشتند میخوردند. حضرت دعوت به این سفره کردند و حضرت آمدند نشستند کنار اینها و این آیه را خواندند که: «إِنَّ اللَهَ لَا یُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِینَ». خدا از مستکبرین خوشش نمیآید. علامت تکبر میدانستند که اگر کنار اینها نشینیم. آمدند حضرت کنار اینها نشستند و با اینها همسفره شدند و بعد البته رفتند منزل و از اینها پذیرایی کردند. اینها را دعوت کردند خانه و پذیرایی شایانی هم از اینها. به هر حال نکتهای که هست این است که جوری نباشد که دلشان بشکند و جوری هم باشد که مراعات به قول امروزیها پروتکلهای بهداشتی هم بشود و این با جذامی کسی صورت به صورت و نفس به نفس نشود. بالاخره آن بیماری واگیردار است. پس همان که «فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَكَ مِنَ الْأَسَدِ». از جذامی جوری فرار کن که از شیر فرار میکنی. جوری که سمت شیر نمیروی و در میروی، از این هم فرار کن که اینجور ارتباطی برقرار نشود. بالاخره آن آثار بهداشتی و طبیعی مترتب بشود و بیماری منتقل نشود. در معرض خطر، خلاصه آقا جان، اینی که مهم است، انسان خودش را قرار ندهد. در فرهنگ الهی این هیچ عقلانیتی نیست که ما خودمان را در معرض خطر قرار بدهیم، در معرض بیماری قرار بدهیم و مراعات نکنیم مسائل عقلانی مربوط به بهداشت و سلامت و اینها را. این هم نکته بسیار مهمی است. خب، این هم بخش دیگری از روایت. حالا انشاءالله باز ادامه روایت را جلسات بعد با همدیگر گفتگو کنیم. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...