کارهای عبث در نماز
رضایت و کراهت خداوند
دلیل کراهت خواب بین الطلوعین
توصیفاتی در مورد نماز شب
نماز برای چه کسانی سنگین است؟
دلیل دلگرفتی آخر هفتهها
فاصله گرفتن از لغو و لهو سبب چه چیزی میشود؟
راهکارهای خداوند برای به دست آوردن خشوع
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم.
«مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَیهِمُ السَّلَامُ فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ لِعَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ یَا عَلِیُّ کَرِهَ اللَّهُ لِأُمَّتِی الْعَبَثَ فِی الصَّلَاةِ».
روایت بعدی از امام صادق (علیه السلام) است، از پدرانشان؛ در وصیت پیامبر (صلیالله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمودند: «یا علی! علی جان! خدا برای امت من "عبث در صلات" را کراهت دارد». خدا خوشش نمیآید از اموری که برای خدای متعال ناخوشایند است. اینکه در نماز کسی عبث داشته باشد.
«عبث» آن کار الکی، اضافی، بیخاصیت و بهدردنخور است؛ هر حرکتی که در نماز خاصیت نداشته باشد، بهدردنخور باشد، به کاری نیاید؛ از بازی کردن با انگشتر باشد، وررفتن با ریش باشد، با سبیل باشد، خاراندن بدن باشد، وررفتن با دکمه باشد، نگاه کردن به جای دیگری باشد که البته خب اینها در تمرکز هم اثر دارد و تمرکز انسان را به هم میزند. هر کدام از اینها میشود عبث در نماز.
خدای متعال خوشنود نیست نسبت به این کار، خوشش نمیآید. کراهت درموردش مطالبی عرض شد در بخش قبلی. هر کاری که در نماز که وقت توجه است، هم توجه ما به خداست و هم توجه خدا به ماست؛ وقت ریزش رحمت، جاریشدن فیض است. خب طبعاً اگر انسان بیدقت باشد، حواسپرت باشد، بیتوجه باشد، محروم میشود.
مرحوم آیتالله حقشناس (رحمتالله علیه) نشان داده بودند، گفت: دیدم بارانی دارد میآید؛ تا آنور میکنم، این باران قطع میشود. در عالم معنا بهش نشان داده بودند؛ بهشان فرموده بودند: مراقب این شکلی تا حواست هست و توجه داری، فیض جاری است؛ تا حواست پرت میشود، فیض قطع میشود. در نماز که دیگر محل اصلی جاریشدن فیض و عنایت خدای متعال است، آنجا تا وقتی که انسان توجه دارد، فیض جاری است؛ توجه که قطع بشود یا کم بشود، فیض یا قطع میشود یا کم میشود. و هر چیزی که حواس ما را پرت بکند، توجه ما را برگرداند، باعث اعراض بشود، این در واقع در نماز کراهت دارد.
خدا خوشش نمیآید، خوشش نمیآید نه از بابت خودش. خدا فقیر نیست، خدا غنی مطلق است. کسی خوشش میآید و بدش میآید که نیاز داشته باشد. خدای متعال خوشآمدن و بدآمدنش از باب نیاز نیست، از باب عنایت و فیض است. خدا چون رحیم است، چون رحمان علیالاطلاق است، چون رحمت بیکرانه، رحمت محض، عنایت محض، فیض محض، محبت محض است، دوست ندارد چیزی بیاید جلوی این رحمت و فیض بشود، مانع بشود. همه کراهت و رضایت او این است. راضی میشود؛ یعنی خوشش میآید که بنده خود را در شرایطی قرار داده که از محبت من بهرهمند میشود، از فیض من بهرهمند میشود. و کراهت پیدا میکند از آن چیزی که بنده با او محروم میشود. کراهتش بهخاطر بندهاش است، میگوید: تو حجاب میکنی و محروم میشوی. همه مکروهات این است و همه مستحبات این است. همه مستحبات در معرض رحمت و فیض و عنایت و محبت خدای متعال قرارگرفتن است. بر همین خدا خوشش میآید و دوست دارد. همه کراهتها و مکروهات همین است که انسان در موقعیتی قرار میگیرد، در وضعیتی قرار میگیرد که محروم میشود از عنایت خاص و توجه ویژهای.
محرومیت دارد. "بین الطلوعین" چرا خوابش کراهت دارد؟ انسان محروم میشود. یک عنایات خاص و ویژهای خدای متعال از جهت حالا رزق و حمل، از جهت مادی و هم از جهت معنوی فیض عنایات و اینها تو آن ساعت دارد که بین دو فجر است و فجر در واقع صادق با فجر خورشید است که یک شکافی اول آسمان در حد یک نخی برمیدارد، این میشود فجر صادق و وقت اذان صبح میشود. "خب ابی" از اصطلاحاً قرآن بهش میفرماید. بعد کمکم آن باز میشود، باز میشود، باز میشود، باز میشود تا نور همه جا را میگیرد؛ انگار این گشایش است، این فجر است و این فرج است. این فجری که به یک فرج کامل منتهی میشود. از یک نهایت تاریکی، تاریکی دیگر به اوج خودش رسیده که آن وقت سحر است که تاریکی دیگر همه جا را مطلق گرفته، ظلمت محض و سرمای محض است. سردترین ساعت هم همان ساعت است و تاریکترین ساعت هم همان ساعت است. این تاریکترین ساعت و سردترین ساعت، وقت اضطرار است. اولیای خدا در آن سحر، دیگر آن ساعات اضطرار دارد و با همه وجود تو آن ظلمت مطلق به حق تعالی به رحمت خدای متعال چنگ میزنند، دراز میکنند تا خدای متعال فیضش را جاری بکند در آن ساعت. بعدش میشود اذان صبح. از آن موقع فجر آغاز میشود که خدای متعال به فجر قسم خورده: «وَالْفَجْرِ ٭ وَلَیَالٍ عَشْرٍ ٭ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ». فجری که بعد از ۱۰ شب تاریکی باشد، بعد از شفع و وتر باشد، گشایش این شکلی ده شب تاریکی به آدم سر کرده باشد؛ البته خدا به او هم قسم میخورد، به آن لیال عشر هم قسم میخورد. چون آنها است که آن ده شب تاریکی است که فجر میآورد و گشایش میآورد و انسان را آن اضطرارها و اضطرابها قرار میدهد. آن شف و وتر که آدم هم پیوند میخورد، هم تنها میشود، هم ادراک از تنهایی خودش دارد که میشود وتر و دنبال اتصال و پیوند میگردد که میشود شف؛ شفیع میخواهد در آن تاریکی شب که میشود نماز شب و وتر. و دلبستگی، یکی از جلوههایش این شف و وتر، و آن لیال عشر و این فجر. این فجر منتهی میشود به فرج، به فرج میرسد. آن فرج دیگر آفتاب فراگیری است که صبح میشود و همه جا را میگیرد.
خب اینها کارکردی است که در ملکوت و باطن عالم خدای سبحان دارد و دارد انجام میدهد. به ما فرموده که بین الطلوعین نخوابید. لحظه بسیار باشکوهی است، فجر دارد متحقق میشود؛ از فجر تا فرج دارد پیموده میشود و «وَاللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ» شب دارد سپری میشود و «وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّیٰ» دارد اتفاق میافتد و صبح هزاران نفس دارد میشود. اکثر قسمهای قرآنی تو همین فضای همین ساعات و همین اتفاقات فوقالعاده است. قسمهای قرآن هم خب همه عالم مظاهر حق تعالی است، مظاهر خدای سبحان است و خدا از مظاهر خودش جدا نیست. ما فکر میکنیم خدا به یک چیزی دارد قسم میخورد. این تصور غلطی است ها! ما چیزی مگر جدای از خدا داریم؟ خدا با همه چیز است، خدا در همه چیز است، خدا موجودیت هر چیزی است و هر چیزی جلوهای از جلوههای حق تعالی است. «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ». همه چیز وجه الهی است. پس این قسمهای قرآن قسم به یک چیز دیگری نیست. گاهی تو تفاسیر آدم میبیند نکات دقیقی نیست، نکات پختهای نیست که مثلاً خدا به این بزرگی چرا مثلاً دارد به خورشید قسم میخورد؟ بعد میگویند: خب مثلاً خدا میخواهد بگوید خورشید مهم است. خب نه، ما مگر خورشیدی جدا از خدا داریم؟ مگر ماهی جدا از خدا داریم؟ مگر ساعتی جدا از خدا داریم؟ و «وَکُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ». خدا در تمام این ساعات در حال جلوه کردن است. به نحوی صبح یک جور جلوه خداست، شب یک جور جلوه خداست، سحر یک جور جلوه خداست، بین الطلوعین یک جور جلوه خداست.
در این ساعات مقرراتی خدای متعال برای ما داشته، تقریر کرده، تقدیر کرده. اذان ظهر که میشود این کار را بکنید، اذان مغرب که میشود این کار را بکنید، غروب که میشود این کار را بکنید، آن ساعت مثلاً نیمه غروب در روز جمعه. حالا روزها خودش حسابی دارد؛ بعد روز جمعه آن ساعت پایانیاش که دارد تمام میشود، آنجا دیگر وقت عنایات خاص خدای متعال است. هفته را دارد پروندهاش را جمع میکند؛ در واقع اصل رزق و چکیده رزق و اصل عنایت و اینها، آن زبده مطلب تو آن نتیجهگیری کار که خلاصهگیری میشود. آن خلاصه هفته و آن نتیجهگیری اصلی کار میشود غروب جمعه. خب آن حالت بد معمولاً ما هم بهخاطر همین که آن تو آن خلاصهگیری و نتیجهگیری دچار ضعف و مشکل جدی هستیم وگرنه اولیای خدا تو آن خلاصهگیری و نتیجهگیری بهرهمندند. لذا ساعت بستنشان است، ساعت غروب جمعه، البته خب بابت ظهور امام زمان و اینها ناراحتی هست. آن حالا ربطی به این بحث ندارد، دل بحث دیگری.
و اینهایی که تنظیم کرده، همهاش روی حساب این ساعات و حساب و کتاب و اوقات و اینهاست. فرمودند نخوابید، بهرهمند بشوید از این فجر و از این فرج. گشایشی در درون شما ازش تعبیر میشود به رزقی که انسان بهش میرسد یا محروم میشود. از این فجر خودتو محروم نکن، از این فرج خودتو محروم نکن. این میشود امور مکروه برای خدای متعال. خدا کراهت دارد و نمیخواهد بندگان صالح او در این موقعیت و در این شرایط و در این جو قرار بگیرند که محروم میشوند. بهخاطر محرومیت بندهها کراهت دارد و خوشش نمیآید.
خب این کراهت عبث در نماز هم از همین باب است. خدای متعال کراهت دارد چون با این بیتوجهیها، با این حواسپرتیها، با این خیره سریها و این مشغولیتها و سرگرمشدنها و بازیها و علافیها و تلافیها و این جور مسائل، آدم خود را از یک فیضی محروم میکند. همه این آداب و دستوراتی هم که در مورد نماز داده، همهاش یک تطبیقی دارد با یک حقیقت ملکوتی و با اسمی از اسماءالله. قیام او به نحوی، رکوعش به نحوی است، سجودش به نحوی است. مرحوم حضرت امام (رحمتالله علیه) در «آداب الصلاة» اینها را خوب تطبیق دادهاند. در قنوت چه اتفاقی برایمان رقم میخورد و داریم خودمان را در مواجهه با چه چیزی قرار میدهیم؟ از خدای متعال چه جلوهای؟ در معرض چه جلوهای قرار میدهیم؟ عمدتاً هم بحث عظمت کبریایی خدای متعال در نماز است. برای همین فقط خاشعین، نماز برایشان سنگین نیست و غیرخاشعین، نماز برایشان سنگین است چون نمیتوانند زیر بار عظمت خدای متعال روند و خودشان برای خودشان بزرگند؛ غیر از خودشان چیزی را نمیبینند و هر چیزی غیر از خودشان برایشان کوچک است. خاشعین خدا برایشان بزرگ است. «فَخَالِقِ الْفِی أَعْیُونِهِمْ، فَصَغُرَ مَا دُونَهُمَا». غیر خدا برایشان کوچک است، لذا اینها خشوع دارند و میتوانند عظمت حق تعالی را تسلیمش بشوند و از عظمت حق تعالی لذت ببرند.
لذت نماز این است، لذت نماز لذتبردن از کبریایی خدای متعال است، لذتبردن از عظمت خدای سبحان است. تا انسان خاشع نشود، از نماز لذت نمیبرد. البته خب بهرهمند شدن از خشوع هم راهکارهایی دارد. «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ». در سوره مبارکه مؤمنون فرمود که المیزان که آنی که انسان را بهرهمند از خشوع میکند، اعراض از لغو است. از کارهای بیخود و بیسرانجام و بیفایده و بیربط و اینها انسان فاصله بگیرد. این هی انسان را در آن موقعیت و آن جایگاه اصلی قرار میدهد. تو متن قرار میدهد آدم را.
میگوییم تمرکز نداریم. تمرکز نداریم یعنی چه؟ یعنی تو متن نیستیم. حالت تمرکز نداشتن چیست؟ ما وقتی تو متن نیستیم، همهاش تو حواشییم. این سیر در حواشی میشود همان لغو، میشود همان عبث. سر جای خودمان نیستیم. الان دارم کتاب میخوانم تو این کتابه نیستم، تو این مطالعه نیستم، سر کلاس نیستم، حواسم سر کلاس نیست، سر نماز نیست. چرا این جوری میشود؟ سر جای خودم نیستم. چی باعث میشود سر جای خودمان نباشیم؟ لغو و لهو و عبث و اینها، کارهای بیفایده. لذا باید از این کارها فاصله گرفت. کارهای بیخود، حرفهای بیخود، مشغولیتهای الکی و بیفایده، دیدن سریالهایی که فایده ندارد برای ما، بازیهایی که فایده. چک کردن پیامها و سیو کردن تو جاهایی که ربطی به ما ندارد، خاصیتی برای ما ندارد یا حتی ضرر برای ما دارد، این میشود فاصلهگرفتن از لغو و لهو. فاصلهگرفتن از لغو و لهو خشوع میآورد در ما، ما را سر جای خودمان قرار میدهد. جای ما کجاست؟ عبودیت، فقر، تسلیم خدای متعال بودن، بیچارگی، ذلت، مسکنت، نداری در برابر خدای متعال. «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ». جایگاه اصلی ما سر جای خودمان که قرار گرفتیم، تمرکز داریم و لذت میبریم از نماز. «إِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ». که البته برای خشوع راهکار دیگری هم خدای متعال داده: «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُوا رَبِّهِمْ». هی این ذهنیت و این تصور را انسان در خودش قوی کند و رویش فکر بکند و کار بکند که من به ملاقات خدای متعال میروم. من ارتباط و نسبتی دارم با خدای متعال، ربطی دارم و آخرش سرانجام کار من ملاقات خدای متعال است.
این توجه هر چقدر انسان قویتر بشود و رویش کار بشود و هی ایجاد بشود در انسان، به همان میزان خشوع در انسان شکل میگیرد. اینها راهکارهایی است که قرآن کریم به ما آموزش داده و چیزهایی که مانع از این خشوع میشود را باید ترک کرد. هر چیزی که لغو است و مشغولیت است، چه داخل نماز چه بیرون نماز. حالا خصوصاً داخل نماز ما شروع بکنیم و مشغولش باشیم تا بهرهمند بشویم از عنایات و فیضی که در نماز جاری میشود. از مراعات آداب در داخل نماز شروع کنیم، این دستهایمان در چه موقعیتی قرار بگیرد، گردنمان، چشممان، چشم نچرخد، دست حرکت اضافی نداشته باشد، با گردنمان مثلاً حرکت اضافی نداشته باشیم، تنمان مثلاً هی لرزش، تکان و اینها. مثلاً لذا نماز هم تو این موقعیتها این شکلی کراهت دارد و تو همچین جایگاههایی. جایی باشد که سقفش مثلاً کوتاه باشد، جایش تنگ باشد، هرچی که انسان را میبرد توی یک حواسپرتی و یک درگیری. در حال حرکت مثلاً بعضی کراهت دارد، بعدش هم نماز باطل میکند، اصلاً نماز نیست. اینها را انسان تو محل سجدهاش مهرش را هی ور نرود، هی بالا پایین نکند. جوری نباشد که حواسش پرت بشود. مهر او، سجاده او، فرش زیر مثلاً مهر او، تصاویر. یا کراهت دارد که شما روبهروی تصویر نماز بخوانید، عکسی روبهروتان باشد، جای شلوغ پلوغی باشد، سر و صدا زیاد باشد، رفت و آمد زیاد باشد، همهمه زیاد باشد، در باز است روبروی انسان. اینها همهاش میشود آن عواملی که حواسپرتی میآورد یا موانع توجه و تمرکز است.
از اینجا شروع بکنیم، خودمان را در موقعیت قرار بدهیم مثلاً تاریک باشد جایی که نماز بخوانیم، چشممان جایی نچرخد، دید و مثلاً فضای این شکلی و اینها نداشته باشیم. از این جاها شروع بکنیم. انشاءالله خدا به من توفیق بدهد بتوانم انجام بدهم این را. خودش عنایت کند. بعد کمکم مشغولیتهای بیرون نمازمان را، حرفهایی که میزنیم که علامه طباطبایی فرمودهاند: مراقبت به کلام باعث حضور قلب و توجه نماز میشود. هر چقدر انسان توجه داشته باشد حرفهایی که میزند بیرون نماز، اینها حواسپرتی میآورد، مشغله میآورد برایمان، درگیری میآورد، اختلال حواس میآورد. انسان حساب شده حرف بزند، فکر بکند حرف بزند، چرا من این را دارم میگویم، چه اثری در من دارد، چه خاصیتی دارد، که چی بشود؟ اینکه چی بشود، اصلیترین سؤال زندگی مثبت است. رویش مانور داد. این انسان هی بهش توجه داشته باشد تا انشاءالله خدا ما را کمک بکند.
و صلیالله علی سیدنا محمد و آله.
در حال بارگذاری نظرات...