ادامه روایت آخرین خطبه پیامبر اکرم صلیالله علیهوآله در حج خود
نشانههای قیامت
دلیل وجود شهوات و تمایلات در انسان
کار اصلی انسان در این دنیا چیست؟!
نفس اماره
تمایلات نفسانی اولیا الهی
بزرگداشت مال
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسمالله الرحمن الرحیم
«واتباع الشهوات والمیل مع الاهواء و تعظیم المال و بیعت دنیا به فاندها یذاب قلب المومن فیه».
پیامبر اکرم، در حجةالوداع، از نشانههای قیامت و اَشراط قیامت، فرمودند که یکیاش ضایعکردن نماز بود که دیروز عرض شد. نکته دوم، تبعیت از شهوات؛ دنبال شهوات راه افتادن، دنبال غرایز حرکتکردن. خدای متعال این شهوات را در انسان قرارداد برای اینکه در این عالمِ پست و غیرقابل تحملِ دنیا و مادّه، بند بشود. اگر این تمایلات و این جذابیتهای ظاهری نبود، انسان آنی در این دنیا بند نمیشد. تعلقش به آن عوالم بالا بود. از آن عوالم بالا آمده بود. اینجا هیچ دلخوشی برایش نداشت و انسان به فطرت خودش میفهمید که اینجا هیچ جذابیتی و هیچچیز دلگرمکنندهای ندارد. خدای متعال یک جذابیتهای ظاهری ایجاد کرد که حالا این بحث را مرحوم علامه طباطبایی، ذیل آن آیه «زُیّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ» و اینها، مطرح میفرماید. آری، جذابیتهای ظاهری خدای متعال داد که این بند بشود در این دنیا و بماند. خوب، این جذابیتهای ظاهری را داد برای اینکه در دنیا بماند، که کارش را بکند در این دنیا. کار اصلی او، ساختن خودش است؛ متخلقشدن به اخلاق الهی است و عبودیت؛ کسب کمالات و فضائل حقیقی. این قرار بود که کمالات حقیقی آرامآرام در خودش ایجاد بکند، در دنیا بماند که این کمالات را در خودش ایجاد بکند، قلب را به خدای سبحان متصل بکند و شعلهور بکند از عشق خدای متعال. برای ماندن در این دنیا، خوب، البته باید رغبتی هم میداشت و انگیزهای برای خودِ «ماندن در دنیا» میداشت، نه برای «جذب دنیا شدن». ماندن در دنیا. این شهوات را خدای متعال در او قرار داد که بماند.
خوب، اینجا شیطان و نفس امّاره مهندسی معکوس کردند و کار برعکس شد. دیگر حالا این انسان فقط میخواهد در این دنیا بماند و اصلاً به کمالات کار ندارد. آنچه واسش اصل شد، شد شهوات. قرار بود اصل، کمالات باشد؛ این شهوات فَرع باشد، تابع باشد برای حضور در دنیا. کار برعکس شد. شهوات شده است اصل، آن کمالات شد فَرع و انگیزهای برای رسیدن به شهوات؛ یعنی حالا به خاطر رسیدن به شهوات، آن کمالات را هم کسب میکند. علم تحصیل میکند که چهار نفر را دنبال خودش راه بیندازد، مرید خودش کند، تابع خودش کند، اسمش دهانها را پر کند، عکسش خیابانها را پر کند. نام شهوات: شهوت شهرت، شهوت مرید. حالا ما معمولاً شهوات که میگوییم، خوب، چیزهای دیگری در ذهنمان میآید، از غرایز حیوانی و حالا مثلاً جنسی و اینها. آن یک بخشی از این شهوات است. همه این شهوات همینهایی است که میفهمید: «اتباع شهوات». به هرچه که مردم در این دنیا بیشتر غور میکنند و دنیاگرایی و این ظلمت فراگیرتر میشود، این اتفاق بیشتر میافتد که تبعیت از شهوات بیشتر میشود.
از نشانههای قیامت؛ خوب، این نشانههای قیامت همان است که گاهی تعبیر میکنیم، میگوییم هرچه که انسان... هرچه این قله تیزتر میشود، در کوهنوردی هرچه قله تیزتر میشود، معلوم میشود که انسان دارد به آن نوک قله نزدیکتر میشود. دیگر اگر خیلیخیلی تیز شد، معلوم میشود که دیگر آخرش است و دیگر از این به بعد سرازیری. دنیا هم همینطور است. قله دنیاگرایی و حجاب مادی وقتی که دیگر خیلی تیز شد، معلوم میشود که دیگر خدای متعال این حجاب را کنار میزند و کار را تمام میکند و بساطش را جمع میکند. اینکه گفته میشود از اَشراط قیامت است، همین است؛ هی بیشتر میشود، فراگیرتر میشود تا آن قله حاصل بشود و تمامش.
سومین چیزی که فهمیدند: «میل مع الاهواء». میل همراه هواها؛ یعنی تمایلاتش میرود به سمت تمایلات هوا، هواهای نفسانی. نفس کششهایی دارد. بر همان نکته انسانشناسانه و هستیشناسانهای که عرض شد، این مطلب هم فهمیده میشود. خدای متعال کششهایی را در او قرار داده و بخشی از این کششها باید به سمت عالم ماده باشد که او بتواند بهرهاش را از عالم ماده ببرد. بهره او که از عالم ماده میبرد، همین ساختهشدن اوست. همه اولیاء خدا در دنیا ساخته شدند، به واسطه دنیا ساخته شدند و اگر دنیا نبود... حالا اینجا الان جلوی بنده چند تا عکس است: هم عکس مرحمتاللهالعظمی بهجت، هم عکس مرحوم علامه حسنزاده آملی، هم عکس مرحوم علی آقای قاضی. عکسها من دارم صحبت میکنم، سه تا عکس دارم جلو چشمم است. این بزرگواران در ذهنم میآید که خوب، تکتک اینها در این دنیا به این کمالات رسیدند. اگر این دنیا نبود، هیچکدام از اینها این نمیشدند. با نفس مبارزه کردند، با هواها مبارزه کردند، با حجابها مبارزه کردند و متمرکز شدند بر خواست خدا و بندگی خدا و تکلیفشان در برابر خدا. این شد که اینها به این کمالات رسیدند. دنیا محل ساختهشدن اولیاء خداست. در عین حال باید در دنیا میماندند تا این کمالات را کسب بکنند.
خداوند متعال انگیزههایی را هم در اینها قرار داد برای ماندن در دنیا. این انگیزهها همان است که ازش تعبیر میشود به هواهای نفس، امیال سطح پایین نفس. خوب، اینها به صورت اولیه انسان دارد. این اولیاء خدا همینها را هم الهی کردند؛ یعنی همین انگیزهای که خدای متعال قرارداد. بشر دنبال در واقع جنس مقابل و مخالف خودش میگردد، به او تمایل دارد، اُنس دارد، تمایل به ازدواج دارد، تمایل به فرزند دارد، تمایل به غذا دارد، تمایل به مسکن دارد، تمایل به امنیت دارد. اینها همه تمایلات سطح پایین انسان و اینها همه اینها را هم الهی کرده بودند. یعنی در رابطه با همسر و میل به همسر، آنچه خدا میخواست، محقق کردند و همین را زمینه کردند برای توجه به خدا. در ارتباط با فرزند همینطور. در ارتباط با دیگران همینطور. لذا اینها هوای نفسانی به یک معنا داشتند و به یک معنا همان هوای نفسانی را هم از بین بردند. یعنی این انگیزهها و کششهای ابتدایی که خدای متعال قرار داده، همین را هم نورانی کردند. در عین حال این انگیزهها بوده در اینها، نه اینکه نبوده. اگر نبود که در دنیا بند نمیشدند. اصلاً نمیتوانستند زندگی کنند. هیچ تمایلی ابداً به همسر نداشتند، هیچ تمایلی ابداً به فرزند نداشتند. اینها اتفاقاً خیلی همسردوست بودند. آشی حسنزاده همسرشان را در منزل خودشان دفن کردند و خودشان هم قبرشان کنار همسرشان قرار دادند و عاشق همسرشان بودند. خیلی بارز است. در مورد ارتباط با فرزند، مرحوم بهجت چقدر به فرزندانشان علاقه داشتند، به نوهشان علاقه داشتند. اینها بوده، نه اینکه بگوییم اصلاً هیچ فرقی نمیکرده، «لم یکن بوده»، اصلاً بچه باشد، نباشد. نخیر! آن علاقهها را داشتند، ولی نه از سر آن علاقههای حیوانی، نفسانی، سطح پایینی که همه دارند. همینها را همه را الهی کرده بودند و خدایی کرده بودند. پس دنیاگرایی که در قبل قیامت همه بر اساس همین هواها کار میکنند. خوب، وقتی معیار شد هوا، این هم میشود. الان ازدواجهایی که امروز میبینیم، همه میخواهند ازدواج بکنند؛ هیچ تعهدی در اینها دیده نمیشود، هیچ عشقی حتی واقعاً دیده نمیشود. الان واقعاً همین عشق حیوانی، همین عشق سطح پایین. یک کلیپ کسی تازگی فرستاده بود، زن و شوهری که در تلویزیون آمده بودند با مثلاً حولوحوش ۷۰ سال سن، شاید بیشتر، خاطراتشان را تعریف میکردند در مورد نحوه آشنایی و بعد ماه عواینان... نمیدانم حالا دیدید آن کلیپ را یا نه؟ که میگوید: «من جوان بودم و سرباز بودم ۸ هر شب میآمدیم به ماه نگاه میکردیم. من خودم تهران بودم و دوران عقد تبریز بود.» و این چندین سال همش عاشق هم بودیم. آنجا هم دیگر عشق میبارد از اینها. خوب، این واقعاً یک عشق حیوانی است اینجا. یعنی اینجا جنبه الهی ندارد. ولی همین هم شده گمشده بشر! همین هم آرزو شده برای انسان. آنقدر که غرق کردند در این شهوات و هواها که همین عشق انسان به انسان به این نحو. حالا اینجا رنگوبوی الهی و معنویت و قداست و اینها هم در این ماجرای این دو نفر نبود، ولی همین هم شده گمشده. همین هم آرزو شده. یعنی همین هم دیگر پیدا نمیشود که واقعاً یک نفری واقعاً همسرش را دوست داشته باشد، دوست داشته باشد، حالا به خاطر خدا نه، دوست داشته باشد و واقعاً این عشق ببارد. خوب، اینها دیگر نشان میدهد وضعیت ما در این دنیا به چه نحوی است.
چهارمین چیزی که میفرمایند: «تعظیم المال». چهارمین چیز، بزرگداشت مال. آنچه در دل اینها بزرگ است، عظمت برایش قائلاند، مال. برای خدای متعال، برای حقیقت، برای عوالم بالا، عظمتی قائل نیستند. نشانهاش هم همین است. دیگر در خودمان هم میبینیم. اگر نماز صبح خواب ماندیم، احساس نمیکنیم یک چیز بزرگی از دست دادیم. ولی اگر آمدیم در بورس، دیدیم که امروز همه قرمز است، کلافهایم تا شب. اعصابمان خُرد است. احساس میکنیم خیلی از دست دادیم. اگر گوشیمان گم بشود، اگر نمیدانم کارت سوختم گم بشود. چون تازگی من همه اینها را از دست دادم: گوشی و هم کارت سوخت و اینها همه را گم کردیم. تا مدتها حواسم درگیر این است. ولی اگر مثلاً قرآنخواندنش از دستش برود... حالا دیگر حالات خود را دارم عرض میکنم. اگر زیارت عاشورایی فوت بشود، اگر زیارتی فوت بشود، اگر دعایی فوت بشود، اگر حتی بالاتر از اینها فوت بشود، نمازی از دست برود، عین خیالمان نیست. اینها همین نشان میدهد که انسان غرق در این غفلتها، توهمات و کثرات و آلودگیهای مادی است و این وقتی که به صورت فراگیر باشد، میشود یکی از نشانههای قیامت. خدا انشاءالله ما را از شر نفسمان و هواها و آلودگیهایمان نجات بدهد.
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...