رسیدگی ظاهری مساجد
شباهت مساجد به کلیسا
جایگاه قرآن در آخرالزمان
دوره آخرالزمان؛ دوره ظاهری
دنیا پرستی
یکی شدن دلها در صف نماز جماعت!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«ثم قال: إِنَّ عِنْدَها تُزَخْرَفُ الْمَساجِدُ کَما تُزَخْرَفُ الْبِیَعُ وَ الْکَنائِسُ، وَ تُحَلَّی الْمَصاحِفُ، وَ تُطَوَّلُ الْمَنَارَاتُ، وَ تَکْثُرُ الصُّفُوفُ، وَ الْقُلُوبُ مُتَبَاغِضَةٌ، وَ الْأَلْسُنُ مُخْتَلِفَةٌ.»
پیامبر اکرم، در ادامه این روایت شریفی که در حجة الوداع فرمودند، میفرمایند که در این دوران، در این زمانه، مسجدها شبیه کلیساها و کنیسهها میشوند و سر و وضع ظاهری اینها بهگونهای میرسند. «زخرف» به معنای طلاکوبی و رسیدگی ظاهری یک چیزی است که ظاهر خوبی دارد، ولی باطن ازش خبری نیست. حرف «مزخرف» هم که گفته میشود از همین بابا است؛ یعنی حرفی که ظاهرش قشنگ است، ولی باطن ندارد.
این مساجد «زخرف» پیدا میکنند در آخرالزمان. سر و وضع ظاهریشان خیلی رسیدگی میشود، اما در باطنش خبری نیست. منبر دهپلهای گذاشتهاند با یک طراحی آنچنانی، هزینههای گزاف برای طراحی این منبر؛ چوبش را از فلان جا انتقال دادهاند، چه شکلی درآوردند، پشت منبر را چه شکلی درآوردند، سیستم صوتیاش آنچنان، فرش مسجد آنچنان، سنگی که در مسجد به کار رفته آنچنان، لوستری که به کار رفته آنچنان، گنبدش، محرابش، شیرآلاتی که در مسجد استفاده شده... البته برخیشان واقعاً لازم است و جنبه خدماتی دارد، برای مردم لازم است. برخیاش هم نه؛ حالا سنگ آنچنانی، لوستر آنچنانی و منبر آنچنانی و دستگاه صوتی آنچنانی. سال به سال یک سخنرانی در این مسجد برگزار نمیشود، کلاس تفسیر، آموزش قرآن، یک آموزش احکام... میبینید دیگر؛ اِلَی ماشاءالله از این مساجد دور و برتان میبینید.
چه هزینههای کلان! پریشب تهران مسجدی رفتیم. یکی از دوستان گفتند که این مسجد حالا نمیخواهم توضیح دهم که معلوم شود کجا بوده، چه بود اینها. یکی از رفقا که کتاب معروفی در مورد یکی از شهدای خیلی معروف دارند گفتند که مسجد این پشت محصول زحمات آن شهید است. دیگر رفتیم و بعد از بیرون که میآمدیم، ایشان همین جوری مساحت زیادی را نشان داد، فرمود که نمیدانم ۱۹ میلیارد چقدر هزینه کردند که این بغل را گرفتند، یک ساختمان پنج طبقه دارند درمیآورند برای مسجدی که بعد از آن ما رفتیم داخل مسجد دیدیم که فقط دو سه تایی جوان پیدا میشد، نهایتاً در مسجد یک دو دقیقه صحبت صورت نگرفت. گروه در رفتن، یک مسئلهای گفته شود، مناجاتی خوانده شود، دعایی باشد، یک توسلی، یک توجهی. سر و وضع ظاهری مسجد فوقالعاده است. محسّن، ساختمان پنج طبقه. طبقه ها چطور بود؟ روایتی تداعی میشود برای انسان. در یک موقعیت جغرافیایی بسیار عالی با یک عقبه در واقع تاریخی خیلی خوب که در این ۳۰، ۴۰ سال گذشته سابقه مسجد، سابقه خوبی بوده. جریانی سیاسی آمده بودند، یک جورایی مصادره کرده بودند مسجد را. این باعث تفرقه مؤمنین و حزباللهیها شده بود و از آن مسجد رفته بودند نوع اً. ولی سر و وضع ها خیلی خوب است. و همین طور مساجد این شکلی خصوصاً در تهران که خیلی زیاد دیده میشود؛ در مشهد هم این طور زیاد است، حالا در قم هم تقریباً هست ولی شاید کمتر باشد. یک کمی فضای مساجد اینجا بهترین جمعیت و فعالیت فرهنگی و اینها، به هر حال اینها شبیه کلیسا میشود. کلیسا چطور از ذکر و توجه و اینها خالی است؟ فقط شکل دارد و به سر و وضعش رسیدند. کنیسهها چه شکلی، این شکلی است برای یهودیها؟ اینجا هم در واقع این مدل.
بعد میفرماید که: «تُحَلَّی الْمَصاحِفُ»؛ قرآنها را در واقع محلیّ میکند. قرآن طلاکوب دیدید؟ چند وقت قبل که منتشر شد، سر و وضع قرآنها میرسند. قرآنهای خوشگل، قرآنهای عقد. بروید ببینید با قیمتهای گزاف، رنگبندی دیدنی، طراحی جلد، طراحی صفحات، خلاصه همهچیز قشنگ. سال به سال قرآن امثال بنده که اهل قرآن نیستیم، سال به سال این قرآن خوانده نمیشود، لایش باز نمیشود. در خانه خود ما چند تا قرآن خوشگل پیدا میشود که سال به سال خوانده نمیشود. قرآنهای قدیم را یادتان هست؟ برگ کاهی و صفحات خلاصه خیلی معمولی و کمکیفیت به حسب ظاهر، با یک نوشتار که خواندنش هم سخت بود. بچگی بودیم به زور میخواندیم. الان یکی از این قرآنها کنار من هست در محضر قرآنهای قدیمی. اولین قرآن قدیمی انقدر خوانده شده که پارهپوره شده، مال قدیمیها بوده، به ما هم رسیده، میخواندیم این قرآنها را. این قرآنهای خوشگل الان را بروید نگاه کنید در منزلهایمان، مال عقد، طرف ۱۰ سال پیش عقد کرده، باز صفحاتش هنوز بعضی صفحات از هم جدا نشده، لایش باز نشده. دوره آخرالزمان دوره ظاهر است دیگر؛ دوره ظاهرپرستی و رسیدن به ظاهر. منبر هم هر چقدر لفاظی و عبارتپردازی و رسیدن به سر و وضع و سر و شکل و صدا، تنظیم صدا و بالا پایین کردن صدا و استفاده از الفاظ و اَلحان و اینها قشنگتر و بهتر باشد، مشتری بیشتر میشود. یک عارف باللهی بیاید که جانش متصل به حقیقت است، ولی لفاظی ندارد، سر و وضع آنچنانی ندارد، قیافهاش آن جور دلربا نیست به همین قبیل مسائل. مشتری مرحوم آیتالله خوشبخت خیلی دائماً هم در معرض استفاده بود و جلسات از لفاظیها نداشت. مشتریاش آن چنان نبود به حسب آنچه که بعد از آن استفاده میشد، ولی خب خیلیهای دیگر میبینیم که به هر حال با این سر و وضع آخرالزمان، دوره ظاهر است، ظاهرپرستی است و حکومت ظاهر است، از باطن خبری نیست. این قرآنها به سر و وضعش رسیده میشود.
«مَنَارَاتُ» تُطَوَّلُ الْمَنَارَاتُ؛ منارهها بلند میشود. «وَ تَکْثُرُ الصُّفُوفُ»؛ این صَفها زیاد میشود، صفای مسجد، صفای نماز، صفا زیاد میشود، «وَ الْقُلُوبُ مُتَبَاغِضَةٌ»؛ ولی دلها با هم بغض دارد و از هم دور است. باز هم ظاهرش هم اگر یک جایی هم باز بشود، گفت ظاهر خوبی است، باز هم آن هم باطن پشت سر خودش ندارد و دلها به هم وصل نیست. «وَ الْأَلْسُنُ مُخْتَلِفَةٌ»؛ زبانها مختلف است، یعنی پراکنده است، حرفهایشان یکی نیست، دلهایشان یکی نیست. صفها شلوغ است، هر کس یک چیزی میگوید برای خودش، یک فکری دارد برای خودش. با هم لجند اینها صد فرقه در مسجدی که ایستادهاند نماز میخوانند. در این حرم صفهای طولانی هم که آدم میبیند برای نماز، اینها اتحاد دل با همدیگر ندارد. دلها به هم وصل نیست، چندتکه شده است و هر کس ساز خود را میزند و هر کس خر خود را میراند و هر کس کار خود را میکند.
دلها وصل به آن امام که حالا خصوصاً در فضای نماز جماعت هم این طور است دیگر. امام کسی است که امام دلهاست و در واقع اینها باید جانشان را به این امام بسپارند، عادل و مقبول. امام حسن، امام جماعت همچین کسی است دیگر؛ مقبول این جماعت و محبوب این جماعت و تابع او باشند، تسلیم او باشند. او خود را به خدا سپرده، اینان خودشان را به او میسپارند. از این طرف واسطه میشود، نماز اینها را بالا میبرد. از آن طرف واسطه میشود، کلام خدا را برای اینها پایین میآورد، حرف خدا را به اینها میزند. این نیست، نه؟ چرا این همه بحث مطرح در مورد امام جماعت؟ شناخت امام جماعت. مُتقِن به دین کسی است که وثوق به دینش داری، پشت او نماز بخوان. مطمئنی از دیانت و شخصیت و تقوا و اینها برای اینکه وصل ات بکند به خدا، دلداده او بشوی و همه را متحد بکند در این نماز. همان جور که اگر یک نفر از رکوع بلند شد و دید همه در رکوعاند، در نماز جماعت بانک رکن اگر سهواً اضافه بشود نماز باطل میشود، واجب است اینجا به او برگردد، تابع جماعت باشد، رکوع اش را اضافه کند. برای چی برای اینکه اینجا تمرین بکنند یکدل بشوند، یکی بشوند. خب این مسجد که فقط برای نماز نیست که! این همه فعالیت دیگه پیرامون مسجد باید باشه و تو خود مسجد پیرامون نماز باید باشه. این مقدمه میشه. حالا همه دلها یکی بشود. آن امام در محور آن امام و محبت آن امام، عالم ربانی باتقوا، دلها یکسان بشود، امر او را گوش بدهند. خب یک مسیر اگر این طور باشد آن محل آباد میشود، آن شهر آباد میشود، کشور آباد میشود. این قلوب با هم متصل میشود، این قلوب یکی میشود، اتحاد پیدا میکند و جریان ایجاد میکند. الان نه، الان نمازی خوانده بشود تازه پشت یک عالم ربانی بزرگوار، این هر کس برای خودش، تو همان همان آقا چنددسته و چندفرقه. برخی سایه همدیگر را با تیر میزنند. خب اینها همهاش نشانههای آخرالزمان است. این کلمات هم قشنگ در زندگی ما مصداق دارد، در دوران ما و به وضوح اینها را میبینیم.
این منارههای بلند و طولانی. منار برای این بود که بروند بالایش اذان بگویند، صدای اذان در شهر منتشر بشود. الان این منار انقدر طولانی است که کسی بخواهد این پلهها را بالا برود دنبال منار برسد آرتروز پیدا میکند، نفسش بند میآید. نیم ساعت، ۴۰ دقیقه باید راه برود تا آن بالا برسد، نفسی نمیماند اذان مگر بعد اذان بگوید. انقدر آن بالاست که اصلاً صدایش به کسی نمیرسد، صدا منتشر نمیشود. همهچیزش برعکس است، همهچیزش به هم وره. دوره آخرالزمان و هیچچیز روی اصول و حساب و کتاب نیست، همهجایش میلنگد و همهاش بحث ظواهر است. فقط ظاهر امر یک ظاهر قشنگ. مساجد مکه و مدینه و اینها را هم که آدم میبیند و کشورهای عربی، حالا مثال خودمان را هم زدیم، آنجا هم همین طور است. ظواهر خیلی شیک و قشنگ. البته ظواهر را باید بهش رسید. حضرت امام هم رحمتالله علیه به این بخش اشاره کردند که خصوصاً چون فضای امروز و فضای غرب فضایی است که ظاهر بین است، ما باید آن مجامعمان که مجامع دعوتمان است، ظاهر قشنگی داشته باشد. حضرت امام اشاره فرمودند آیتالله بروجردی آن زمینی که برای هامبورگ ایشان سفارش کردند خریداری بشود، آقایی که از طرف ایشان رفت در آلمان در هامبورگ زمین خریداری کرد، به ایشان گزارش دادند که آقا، زمین بزرگی است در یک منطقه پایین شهر آلمان در یک منطقه ارزانقیمت در هامبورگ. و ایشان ناراحت شدند، فرمودند که دعوت به شیعه کنید و شیعیان رفت و آمد بکنند در یک محله در واقع سطح پایین؟ بروید بهترین جای هامبورگ را پیدا کنید. گفتند آقا کنار دریایش جای خوبی است ولی خیلی گران است. ایشان فرمودند من پولش را میدهم. از وجوهات و به نظرم ۳۰۰۰ متر یا ۴۰۰۰ متر زمین گرفتند در گرانقیمتترین منطقه هامبورگ که هنوز که هنوز است جزو مناطق برجسته هامبورگ است و مرکز اسلامی هامبورگ یک نقطه بسیار ویژهای است در آلمان و کل اروپا و کل غرب حتی. من شهید بهشتی مدتی آنجا بودم. وقتی اساتید ما سالها آنجا نماینده بودند یک موقعیت بسیار خوبی آنجا شکل گرفت.
پس به ظواهر باید رسید. قطعاً ظاهر امر خیلی مهم است، ولی اینکه به همین ظواهر اکتفا بشود و مهم نباشد که پس این ظاهر چه باطنی است و چه خبری است، این میشود نقطه بد ماجرا که خدای متعال انشاءالله عنایت بفرماید و ما همه اهل باطن بشویم. از این ظواهر عبور بکنیم. نه اینکه ظاهر نداشته باشیم، ظاهر باشد ولی از ظواهر عبور میکنیم، بریم انشاءالله سراغ متن و لپ ماجرا.
الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...