ادامه روایت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم
وضعیت امت در آخرالزمان
همجنس گرایی
جابهجایی جایگاه و ویژگی مرد و زن
لعنت خدا را بر چه کسانی میفرستند؟!
حس استقلال زن در چه صورت خطرناک است؟!
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. «ثم قال: فندا یکتف الرجال بالرجال والنساء بالنساء، یغار علی القلمان کما یغار علی الجاریه فی بیت اهلها، یشبه الرجال بالنساء والنساء بالرجال، و یرکب ذوات الفروج السروج، علیهم من امتی لعنة الله.»
در ادامه حدیث نبی اکرم (ص) درباره وضعیت امت در آخرالزمان و مقدمات قیامت آمده است که در چنین شرایطی مردان به مردان اکتفا میکنند و زنها به زنها. طبیعتاً منظور اِرضای تمایلات جنسی و این قبیل ماجراهاست. آمارهای عجیبوغریبی که خصوصاً از غرب داده میشود و وضعیتی که آنجا در این ارتباطات هست، همانطور که پیغمبر اکرم (ص) اینها را به وضوح فرمودند، در مملکت خودمان هم متأسفانه این وضعیت در حال شکل گرفتن، در حال قویتر شدن و رایج شدن است: مردان به مردان و زنان به زنان.
مثلاً در اجلاس همسران بخش اروپا، نُه نفر ایستادهاند؛ هشت نفرشان زنند و یک نفر مرد، که او همسر رئیسجمهور است. در این حال، آدم اگر صد سال پیش میشنید، سکته میکرد که زمانهای خواهد آمد که از اینگونه اتفاقات خواهد افتاد؛ یعنی یک نفر دست همسرش را میگیرد و با خودش میبرد در یک مجمع عمومی بینالمللی؛ همسرش از جنس خودش است؛ دوتایی با هم مردند و در واقع یک مرد دیگر ازدواج کرد و همباشی دارد، یا زنها با زنها.
همانطور که از کنیز در خانهها استفاده میشود، تعبیر «یغاروا» (غیرت ورزیده میشود)، «یغار علی القلمان»؛ قلمان همین بچهها و اینها، پسر بچهها؛ بر پسر بچهها همانطور که غیرت ورزیده میشود نسبت به کنیز در خانه اهلش. کنایه از اینکه چطور کنیز یک صاحبی دارد که از او تمتع میبرد و نسبت به او حساس و غیرت دارد؛ کسی که به این دست نزند، سمتش نیاید، مال اوست و بهرهوری فقط مال اوست. این اتفاق برای بچهها و پسر بچهها میافتد و نسبت به پسر بچهها غیرت ورزیده میشود، از باب اینکه ابزاری است برای تمتع ما، و کسی حق ندارد به این نزدیک بشود. تعابیر زیبایی است برای یک ماجرای کثیف و شنیع، متأسفانه بسیار رایج که دنیا را پر کرده؛ ای کثافتها، ای آلودگیها، ای شهوات افسارگسیخته.
بعد میفرماید که مردان به زنان شبیه میشوند و زنها به مردان، که عرض میشود زمانهای واژگون و به هم ریخته است. مردم خودشان را شبیه زنها میکنند؛ مشاغلی که نوعاً با یک رحمت و ذوق زنانه همراه است، مردها میروند اینها را یاد میگیرند؛ و مشاغلی که یا حالا با یک در واقع حیایی اقتضا میکند که توسط مردان انجام نشود. مثلاً شغل مامایی، خب الان میبینید، اِلَی ماشاءالله مردانی داریم که تخصص در این کار دارند و پلیس هنگام زایمان بچه را به دنیا میآورد. این یک بخش.
یک بخش دیگر، نه واقعاً تشابه واقعی است: زنان آرایش کردن و وضع پوشش و وضع گفتار و از این قبیل مسائل. و این طرف هم زنها خودشان را شبیه مردان میکنند و کارهایی که کارهای مردانه است، به حسب طبع اولیه و آن جرئت و جسارت و مشغولیت و درگیری که نوعاً مردها دارند نسبت به این کار؛ این را میسپارند به یک خانم. اِلَی ماشاءالله الان در دانشگاه ما دخترانی داریم که در رشته معدن، مثلاً، دارند تحصیل میکنند. معدن یک شغل بسیار سخت و دشواری است و مشخص است که حتی خود آقایان هم همه از پس این کار برنمیآیند؛ و مشاغل دیگر و رشتههای دیگر. رانندگی کامیون، رانندگی تریلی در بیابان، و مشاغل فراوانی که حالا اینها موارد نادری بود. مشاغل دیگری که به صورت خیلی رایج مطرح است و خانمها هم در این عرصهها ورود پیدا کردند.
و در واقع پیوست رسانهای و فکریش را هم که دارید میبینید: یک هشتگی چند سال پیش تولید شد به اسم «کلیشه برعکس». همه مسائل را به عنوان یک کلیشه دست میانداختند که مثلاً آنهایی که رایج شده که این کار مردانه است یا این کار زنانه است، اینها را به عنوان کلیشه مسخره میکردند و معکوسش میکردند. هی این را بهش میدهند و میدهند، و خب اثرگذار هم هست و این امواج میآید در جامعه و قُبح یک سری مسائل را میشکند. یک سری کارها دیگر اساساً از آن حالت چلی مردانه خودش در میآید، خانمها هم سریع وارد میشوند. یک سری کارها از آن لطافت زنانه خودش در میآید، مردان هم میآیند این کارها را دست میگیرند. و همینطور مسائلی که دیگر بعد از این پیش میآید.
و در آخر میفهمند که «ذوات الفروج السروج». نوع عبارتپردازیش هم جالب است. کسانی که به هر حال وضعیت جنسیتیشان مشخص است؛ کنایه این تعبیر از زنانگی که تعبیر خاصی هم هست، اینها سوار بر سروج میشوند. سروج همان زین؛ زین یک حالا نمیدانم اسب را دیدید یا نه، مدل خاصی دارد زین و نوع نشستن در آن. عبارت، عبارت خاصی است و خیلی شرحش را نمیتوانم بدهم. هرکی که مطلب را، کنایههایی در این کلام را گرفت، که توضیح بیشتری نمیشود در موردش داد؛ که در خود این عبارت چقدر لطافت نهفته است. ولی حالا نتیجه بحثش این است که خانمها سوار بر این زینها میشوند. حالا اینها منجر میشود در برخی روایات که باعث تهییج شهوات اینها میشود، به خاطر نوع در واقع ساخت این هیئت، این زین در واقع ساختار فیزیولوژیک این خانم را تهییج میکند و شهوت این خانم را برمیافروزد. این را در برخی روایات بهش اشاره شده. این یک جنبه کار.
یک جنبه دیگر کار که حالا به زمانه ما مربوط است؛ حالا میشود بحث رانندگی و اینها را مثلاً در نظر گرفت. خب، این میخواهد بفرماید: «علیهم من امتی لعنت الله» که به اینهایی که اینجوری ویژگیها را دارند، از جانب امت من، لعنت خدا به اینها. یعنی اینها را از امت دارند طرد میکنند و لعنت را حواله میدهند. خب، حالا بخش قبلیش روشن است: مردان با مردان، زنان با زنان؛ مردان شبیه زنان بشوند، زنان شبیه مردان بشوند. این بخش آخر را چه کار کنیم؟ الان این همه ما خانمی داریم که اینها رانندهاند و خلاصه سوار بر مرکب میشوند و اینها. اینها را هم مشمول این لعن بگیریم؟
عرض میشود که نه، اینجا در واقع از تناسب سیاق شاید بشود اینطور برداشت کرد. حالا بحث فقهیش خب بحث جداگانهای است و در واقع سازوکار خودش را دارد. ولی چیزی که اینجا شاید مهم است و ملاک است، همان زمامداری بانوان است. اگر جدای از بحث آن تحریک شهوات که در آن عرض شد خدمتتان در زین و فلان و اینها هست که در برخی بهش اشاره شده؛ یعنی خصوص آن زین و اسب نشستن بر آن زین و پشت آن زین، زمام خلاصه زمامدار نشستن، آن یک بحث. یک بحث دیگر، خود زمامداری این در واقع شتر یا اسب یا هرچیز است و استقلال در واقع که سوار این شتر بشود و برود هرجا دلش میخواهد. این استقلال است. نه استقلال مطلق نفی بشود که یعنی خانمها مطلقاً استقلالی ندارند. خب، واضح است خانم استقلال دارد، در فقه ما هم به وضوح دارد دیده میشود تا جایی که اولاً این استقلالی که در اسلام برای زن در نظر گرفته شده، تا قبل از این اصلاً در عالم سابقه نداشته. و این توصیههایی هم که میشود، ما دیدیم بعضاً میان نظر میدهند در مورد خود مباحث و مطالبی که عرض میکنیم. تعبیر قشنگ به کار بردند و نوشتند که این کارهای شما باعث شده که این وضعیت جامعه این شکلی بشود؛ شما داری زنها را پررو میکنی، اینکه ازشان حمایت این شکلی میکنی، فلان میکنی، وضع طلاق و فلان و اینها و مقصرید. خب، این حرف که خب، به وضوح یک حرف واضحی است.
ولی یک نکتهای هست آن این است که استقلال زن اگر بهش زیاد پرداخته بشود و توهماتی را ایجاد بکند، بله، این واقعاً خطرناک است. و وقتی که یک خانم این احساس بهش منتقل بشود که میتواند به تنهایی چرخ یک زندگی را بچرخاند و تأمین بکند؛ میرود کار میکند، میرود فلان، میرود فلان، میرود فلان، خودش به تنهایی چرخ زندگیش را میچرخاند؛ یا در عالم مجردی، بدون ازدواج؛ یا بعد اینکه در ازدواج قرار گرفته، جدا میشود و بدون اینکه نیاز به همسر داشته باشد، چرخ زندگی را میچرخاند. این حس استقلال که حالا البته این بحث نیاز به یک بحث مفصلی دارد، هم بحثهای رواییش باید رویش کار بشود حسابی، هم مباحث روانشناختی و جامعهشناختیش. این حس استقلال، بله، این نکته، نکته مهمی است و درستی است. بعضاً، نه بعضاً، نوعاً خانمها وقتی این حس استقلال بهشان دست بدهد، قطعاً به زندگیشان آسیب وارد میشود و این حس زمامداری به این شکل، بله، میشود در یک خانه مدیریت کامل به زن سپرد. همانطور که امام باقر (ع) فرمودند: «من دخالت نکردم توی این دکوراسیون منزل، هرجور که خانمم میخواهد این خانه را اداره میکند و اتاق خودم را فقط که خواستم متناسب با آنچه میخواستم درست کردم و برای عبادتمه.» همه منزل، رنگ پرده و مدل مبل و فلان و اینها، همش به نظر همسرم است. هم در مورد امام باقر (ع)، هم در مورد امام حسین (ع) این است.
استقلال زن در آن حوزه مربوط به خودش باید کاملاً مستقل زیردست باشد، خلاصه برده که آدم نگرفته. ولی این استقلال حد دارد، محدودیت دارد، جایگاه دارد. این اگر توسعه پیدا کرد و این حس دیگر کامل به او منتقل شده که تو اصلاً مستقلاً میتوانی زندگی بکنی، این از آن، این دقیقاً نقطه مقابل «الرجال قوامون علی النساء» میشود. ساختار «الرجال قوامون علی النساء» را از درون مضمحل میکند. و جامعهای که زنهایش حس استقلال این شکلی دارند، میشود اول جامعه غرب. ما هم که خب، غرب پنجاه سال پیش این وضعیت را داشته و در مسیر غربی شدن، پنجاه سال عقبیم، میشود جامعه فعلی ما که تا پنجاه سال بعد میشود تشخیص داد وضعیتش چطور.
لذا این خیلی شاید بحث رانندگی زنان و اینها به این شکلی که حالا ما الان داریم، و یک خانمی بخواهد پشت فرمان بنشیند، بچهها را مدرسه ببرد، به این شکل بعید است که منظور باشد و قبیح بخواهد باشد. مگر اینکه یک استقلال، یعنی همین هم باز کنایه از استقلال باشد، یعنی این خانم دیگر خودش با چرخ زندگی را به این شکل دارد میچرخاند و زندگی خودش را اداره میکند. در این سریالها و اینها میبینید که چقدر به این بحثها دامن زده میشود و به عنوان افتخار این را مطرح میکنند که مثلاً این خانم راننده است و مثلاً راننده تاکسی و بعد شبها فوتبال میبیند. یک سریال تازگی این شکلی ساخته بودند ماه رمضان که پخش میکرد، به موضوع جن و اینها بود، مهدی کامرانی میآمد و اینها، بخش حاشیهاش هم همین بود. خانمی که راننده بود و شبها میرفت فوتبال نگاه میکرد و بازی بارسلونا چه میشد؛ یک روح مردانهای پیدا کرده بود و کسی به این مطلب با یک نگاه خوبی میپرداز د. نمیدانم حالا شاید واقعاً غرضشان این نبود و قبحی نداشت این مسئله.
بله، شما ممکن است بگویید: به هر حال این خانم مخارجش را باید تأمین بکند و در زندگیش گیر است، شوهر هم ندارد. به هر حال شرایط استثنائیش جداست. همان جایش هم به هر حال خدای متعال اینطور تقدیر کرده که این حس به نحوی بماند که آخر بعد از طلاق، بعد از از دست دادن همسر، باز اینها به سمت هم گرایش پیدا بکنند و دوره ازدواج صورت بگیرد. در حالی که این فرهنگ وقتی این مدلی بخواهد به جامعه تزریق بشود، عملاً همه میروند به سمت اینکه خودشان تأمین کنند و در بستر غیر ازدواج مشکلات حل بشود و به این شکل، استقلال.
امروز یک کمی بحث حدیثمان طولانیتر شد، از باب اینکه این مطلب مهمی بود و نمیشد وسط بحث ولش بکنم با شبهه رها شدن عزیزان. خدا انشاءالله همهمان را کمک بکند، به فهم و عمل به این معارف را نصیب ما بفرماید. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...