دورترین مردم در روز قیامت نسبت به خدای متعال چه کسانی هستند؟
معنای امروزی جبار
قرب به خداوند با چه چیزهایی حاصل میشود؟
نقطهی مقابل جبار چیست؟
آیا جبر سبب تربیت خواهد شد؟
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
"عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: الجبّارون أبعد الناس من الله عزّ وجلّ یوم القیامه."
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: "جباران روز قیامت، دورترین مردم از خدای متعال هستند."
"جبار" در معنای اصطلاحیِ امروزی، شاید بهترین معنایی که برایش بتوان در نظر گرفت، معنای دیکتاتور است؛ کسی که دیکته میکند. "جبر" و "دیکته" تقریباً هممعنا هستند. خواست خودش را دیکته میکند به دیگران. این حوزه ممکن است حوزهی وسیعی نباشد، ممکن است حوزهی محدودی باشد.
دیروز با یکی از اساتید جایی میرفتیم. یکی از این کوچههای تنگ یکطرفه. ماشین پرایدی از مقابل آمده بود. وسطهای کوچه آمده بودیم. ایستاد و گفت: "بیا بغل! ملک کوچهام یکطرفه است، از شمال برگرد." ما معمّم بودیم، استاد بزرگوار روحانی بود. این دیگر دید که به قول معروف با دو تا آخوند طرف است. سفت ایستاد که: "من عقب نمیروم، تو باید بروی عقب." با یک دیکتهای، با یک زوری. استاد بزرگوارم البته عصبانی شد. فرمودند: "اگر عقب نمیرود، برو بزن به ماشینش که بفهمد اینجور نمیتواند زور بگوید."
به هر حال عقب آمدیم، با یک مصیبتی پارک کردیم. این هم آمد مماس، قشنگ چسبیده ماشین، عبور کرد و رفت با طلبکاری محض؛ یعنی نه تشکری، نه عذرخواهی، بلکه اصلاً انگار با یک غیظی! اگر میتوانست یک فحش هم میداد. این را بهش میگویند "جبار". آدم همینقدر حوزهی دیکتاتوریاش، ولی با صدام محشور میشود. این اینقدر توانسته دیکته بکند (صدام)؛ حضرت محمد جبار بودند. با این تفاوتی ندارد، از جهت حوزهی جباریتش وسیعتر است. او در محیط وسیعتری توانسته دیکته بکند، زور بگوید. این آنقدر امکانات نداشته بنده خدا، وگرنه این هم همین است.
این را بهش میگویند "جبار"؛ زور میگوید، دیکته میکند، آنی که خودش میخواهد. به حق کاری ندارد. اینکه "من این را میخواهم، من این را دوست دارم، باید این اتفاق بیفتد، باید اینطور بشود"، ولو بقیه به رنج بیفتند، بقیه به زحمت بیفتند. اصلاً مراعاتی نسبت به بقیه ندارد. و حالا اینقدر توانسته! اگر هر چقدر هم توسعه پیدا کند محیط پیرامونش، همانقدر زور میگوید. الان به زن و بچهاش میتواند زور بگوید. اگر رئیس بشود بیشتر زور میگوید. رئیس جمهور بشود بیشترتر زور میگوید. بستگی دارد چقدر تیغش ببرد، تا کجا.
این میشود جبار. این حالتی که یک چیزی را به یک چیزی سوار میکنند تا آن چیز دیگر را تابع خودش کند.
"جبران" هم از همین ریشه است. "جبار" دو تا معنا دارد: یکیاش همین معنای دیکتاتور، یکیاش معنای "جبرانکننده" است. در مورد خدای متعال به معنای جبرانکننده، یا جابر العظم الکسیر؛ "ای کسی که استخوان شکسته را جبر میکنی." اینجا همین است. استخوان شکسته را تو یک وضعیتی قرار میدهند که چیزی که حالا به قول معروف آتل، آن گچ، دیکته میکند به آن استخوان شکسته و آن استخوان را وقتی دارد جوش میخورد، توی این کانال قرار میدهد؛ توی کانال خاصی او را قرار میدهد و انگار بهش دستور میدهد که: "بیا توی اینجا تا جوش بخوری." جبران هم همین است، یعنی آن هم به نحوی دیکته کردن توش است. دیکته کردنی که توش اصلاح است. ولی این "جبار بودن" و "دیکتاتور بودن"؛ دیکته کردنی است که توش برای اینکه خواست خودش را دارد دیکته میکند. جبرانی نیست، ضعفی را جبران نمیکند، بلکه ضعفی را ایجاد میکند. دارد دچار مشکل میکند به خاطر اینکه یک چیزی را میخواهد.
"جبّاراً شقیًّا" که در قرآن هم نقل شده از قول برخی انبیا، میفرماید که: "من نسبت به پدر و مادرم نیکی میکنم و جبّار شقیّ نیستم." نشان میدهد که اگر آدم اهل "بر" به والدین نباشد، جبّار شقیّ میشود. جبّار میشود، دیکتاتور میشود. این زور میگوید، این دیکته میکند. حالت گوش نسپردن به حرف والدین، تسلیم نبودن و مطیع نبودن همچین حالتی است دیگر که این به جای اینکه حرف بشنود، برود این خواستههایش را دیکته کند. میشود جبار. جبار بودن از همینجاها هم شکل میگیرد. لازم نیست آدم حتماً هیتلر بشود تا بشود جبار. همین که تو خانه به پدر و مادری زور میگوید، دستور آنها را گوش نمیدهد، خودش دستور میدهد و توبیخ میکند، اگر اینها گوش ندهند. دستور جبار، تو کانال قرار میدهد آنها را، در کانالی که خودش میخواهد قرار میدهد. خودش در کانالی که او را میخواهند قرار نمیدهد.
معنای "جبار" فرمود: "دورترین مردم روز قیامت از خدا، جبارانند." خیلی نهیب خاصی است و تذکر خاصی است. روز قیامت، آنی که جبار باشد، از رحمت خدا، از توجه خدا، از فیض و عنایت خدا دور است. برای اینکه اساساً قُرب به خدا با اطاعت حاصل میشود، با تسلیم حاصل میشود، با تبعیت حاصل میشود، با خضوع و انکسار و خشوع حاصل میشود. آن آیهی سجده داری که اگر بخوانیم همه باید سجده برویم، سجدهی واجب دارد این آیه. در آیهی پایانی سورهی مبارکهی علق میفرماید که: "سجده کن و مقرب شو." عبارت عربیاش را نخواندم که سجده واجب نشود. "سجده کن و مقرب شو."
معلوم میشود آن چیزی که انسان را مقرب میکند، سجود است. سجود این حالت کرنش و خضوع و اوج انکسار و خشوع است دیگر؛ که انسان کریمترین بخش تن خودش که صورتش باشد، آن هم عالیترین نقطهی صورتش که پیشانیاش باشد، پایینترین چیز که خاک باشد میگذارد. خودش را جمع میکند. هیچ تشخصی از انسان در سجده نمیماند. یعنی آدمی که در سجده است هیچ بروز و ظهوری ندارد. معلوم نیست اصلاً کیست؟ چیست؟ چهکاره است؟ هیچ بروزی ندارد کسی که در سجده است. این میشود مایهی قرب به خدای متعال. ولی جبار کسی است که دقیقاً نقطهی مقابل سجود. جبار در برابر سجده است. جبار دقیقاً وایساده آنجا، کاملاً ظهور و بروز دارد. به جای اینکه خم بشود صاف وایساده، گردن را تسلیم نمیکند، خضوع نمیکند، سر پایین نمیآورد، سر بالا گرفته. بعد میخواهد بقیه را هم مطیع کند. و آنها باید مطیع شوند.
همان میزان که سجده باعث تقرب انسان میشود، جباریت باعث دوری انسان میشود. خدا انشاءالله ما را از این صفات رذیله در امان بدارد. به هر حال شرایط زندگی خانوادگی و این ارتباطاتی که ماها داریم، زمینههایی است برای تربیت. بهترین بستر برای اینکه ماها تربیت بشویم، همین شرایط خانهمان است. همین پدر و مادرمان، همین همسر، همین فرزند که معمولاً هم ارتباطات ما تو این فضا جبری است؛ یعنی ما انتخاب نکردیم پدر مادرمان را، انتخاب نکردیم همسایهمان را، انتخاب نکردیم بچهمان را. اگر به پدر و مادر زور نگفتم، اگر به بچه زور نگفتم، اگر به همسایه زور نگفتم و نسبت به حقوق اینها من تسلیم بودم، حق اینها را بهشان دادم، همین میشود خضوع دیگر. انسان حق بقیه را اقرار بکند، تسلیم بشود و مقید باشد که حق آنها را بهشان بدهد. حقوقی که پدرم دارد، مادرم دارد، فرزندانم دارند. خصوصاً نسبت به فرزند. معمولاً آدم اینجا خیلی جبار میشود. یا فرزند نسبت به والدین، یا والدین نسبت به فرزند. بستر، بستر جباریت خیلی شدید و نسبت به همسایه زور نگفتم، دیکته نکردم. همینها، همین تابع حق بودن، خشوع میآورد، خضوع میآورد، تقرب میآورد به خدای متعال.
همین مسائل کوچک اگر مراعات نشود، آدم آنجا زور میگوید. توی خانهای همیشه الا و لابد باید یک غذاهای خاصی درست کنند چون "آقا اینجور دوست دارد." دیگر میل بقیه اصلاً اهمیت ندارد. گفتند مؤمن کسی است که "یکُلُ بشهوت اهله"؛ برعکس. مؤمن کسی است که غذاهایی میخورد که خانوادهاش دوست دارند. هر میوهای که میخرد. میگوید: "یک آقای ما سال به سال مثلاً موز نمیخرد چون دوست ندارد." این فقط میوههایی که دوست دارد را میخرد. خانمه میگوید: "ما سال به سال رنگ فلان میوه را نمیبینیم. خانهی فامیلها میخورد." جباریت است دیگر، زور گفتن است دیگر. بنده یک چیزی را دوست ندارم دلیل نمیشود که این خانواده این را درست نکند. یک میوه را دوست ندارم دلیل نمیشود که این را نخورم. جاهایی را، خانههایی را دوست ندارم. "از باجناقم خوشم نمیآید." دلیل نمیشود که خانم من خانهی خواهرش نره! جلوههای جباریت همینجا، همینجاهاست که آدم میتواند روی خودش پا بگذارد. ساده هم هست، پیش پا افتاده هم هست، ولی رشد میآورد برای ما. همینجا. مگر انسان حق بده به دیگری. این هم آدم است، این هم حق دارد، کلفت من نیست. گاهی خانمه جبار است. خانمه زور میگوید. "خوشش نمیآید خانهی مثلاً مادرشوهر. خوشش نمیآید از آن جاری." اینها زور گفتن است دیگر، اینها دیکته است. دیکته میکند یا خانم غذای خاصی را خوشش میآید، سال به سال فلان غذا را درست نمیکند چون خوشش نمیآید. بابا اینها هم آدماند، آن بچه دوست دارد، این شوهره دوست دارد. نمیشود جباریت. بقیه باید همه آنجوری زندگی کنند که من میخواهم. "من میگم، من دوست دارم." این "من من" گفتن انسان را از خدا دور میکند. این حق بقیه را قائل نبودن و ندیدن انسان را دور میکند.
خدا ان شاءالله همهی ما را به طاعت خودش و شناخت وظایفمان و اول به وظایف ما پرسیدن که اگر دیکته کردن به جهت تربیت باشد چی؟ آنجا شاخصهای خودش را دارد. حالا بحث دیگری میطلبد که خیلی آنجا شاید معنای "دیکته کردن" معنای درستی نباشد. یعنی با دیکته کسی را تربیت نکرد. با اغناء و نظارت و محبت و با اینجور چیزهاست که تربیت حاصل میشود. با زور گفتن... زور گفتن بله، در تربیت امر لازم نیست، نهی لازم است، دستور لازم است. گاهی غلظت و شدت لازم است. اینها به معنای جباریت نیست. در مورد پیغمبر اکرم است که: "فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ". پیامبر مربی است ولی غلیظ القلب نیست. زور نمیگوید، دیکته نمیکند. با زینت، با محبت، با دلسوزی، با فداکاری و از خودگذشتگی. این نحوه. البته یهجاهایی یک برخوردهای سفت و سختی لازم است ولی اینها اسمش "دیکته کردن" نیست.
خدا انشاءالله همهی ما را کمک بکند. «الحمدلله رب العالمین»
در حال بارگذاری نظرات...