سقوط معنوی با تکبر
صعود معنوی توسط دو ملک
اجتناب از غرور در عین داشتن حال معنوی
شروع سختی بعد از عنایات اولیه
نمره قبولی به خودمان ندهیم
راز پیشرفت و تعالی
گدایی که در زمان امام صادق متکبر بود
راه رفتن طراز
نحوه راه رفتن حضرت امام
تشخیص تفکر و شخصیت انسان از راه رفتن
تفاوت افراد خاشع و متکبر در راه رفتن
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «اِنَّ فِی السَّماءِ مَلَکَیْنِ مُوَکَّلَیْنَ بِالْعِبَادِ، سَمَنْدَ تَجَبُّرِهِ وَضَعَ.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «در آسمان دو مَلَک هستند. اینها نسبت به بندگان خدای متعال موکلاند. کارشان این است که اگر کسی تکبّر داشته باشد، تجبّر داشته باشد، جبروتی در خودش اِحساس بکند، او را پایین میآورند.» ۱
**نکته بسیار عجیبی است.**
نکته بسیار دقیقی است که اِنسان به محض اینکه با چشم شیفتگی و با چشم شکوه به خودش نگاه میکند، از مراتب معنوی سُقوط میکند، تنزّل میکند، پایین میآید؛ و از آن طرف هم، البته در روایت دیگری دارد که دو مَلَک هم هستند که به محض اینکه اِنسان به خودش با چشم تحقیر نگاه میکند، خودش را ملامت میکند، مذمّت میکند، اینجا هم این دو مَلَک او را بالا میآورند.
حقایقی است از این عالم، از باطن این عالم. اِنسان سُقوط میکند. راز اصلی اینکه اِنسان میبیند گذشتهاش به نسبت حالش وضع بهتری داشته، آن شاهکلید اصلی که سُقوط اِنسان به واسطه این رقم میخورد، همین است. همین تجبّر، اساس جبروت و احساس حسّ مثبتی که اِنسان نسبت به خودش دارد و خودش را خوب میداند، خودش را در قیاس با دیگران، حالا خصوصاً در رابطه با دیگران، ولی خب اینجا خیلی ربطی به قیاس با دیگران هم ندارد. در تجبّر خودش، به خودش هم که اینجور نگاه کند، با نگاه شیفتگی و عظمت و بزرگداشت و اینها عامل سُقوط اِنسان است. اِنسان تنزّل میکند. دو مَلَک اِنسان را پایین میآورند. نمیشود که میبینیم در روزگاری احوال معنویمان بهتر بوده تا حالا. آمادگیهای روحی، ظرفیتهای روحی را در خودمان بهتر میدیدیم، پذیرش بیشتری داشتیم، حال و هوای بهتری داشتیم. احساس میکند نه، خیلی انگار نه پذیرشی دارد، نه حالی دارد، نه حوصلهای دارد. بخش عمدهاش به همین برمیگردد. بخش عمدهاش به همین مسئله برمیگردد و بزرگان هم فراوان به این نکته تذکر دادهاند. این مسائل نباید اِنسان را در چشم خودش بزرگ و مثبت جلوه دهد. اگر حال خوبی در یک برههای دارد، اگر توفیقاتی در یک برههای دارد، عنایاتی در یک برههای بهش میشود، اینها سبب این نشود که فکر کند کسی شده است، فکر کند چیزی شده است، فکر کند از خودش قابلیتی دارد، اهلیتی برای این عنایات دارد. به هر حال سخت است دیگر. سختی این مبارزه با خود، بخش عمدهاش همینجاهاست.
وقتی هم که کمی اِنسان روبهراه میشود، اوضاعش دارد درست میشود، توفیقاتی پیدا میکند، در بعضی جهات اصلاحاتی اَنجام میدهد، حالا کار سختتر شروع میشود که با خودش بجنگد و به اینها دل خوش نکند، به اینها توجه نکند و به خودش نمره قبولی ندهد. نمره قبولی دادن اِنسان به خودش سبب میشود که این دو مَلَک اِنسان را پایین بیاورند. وقتی هم که اِنسان به خودش نمره رد میدهد، آنجا دو مَلَک او را بالا میآورند، مقربش میکنند به خدای متعال. این خضوع و خشوع و اِنکِسار، راز این پیشرفت و تعالی است، راه این صعود است. خدا کند این گوینده هم بفهمد این حرفها را، اهل این مسائل بشود.
روایت بعدی از بشیر نقال. قال: «کُنا مع ابی جعفر علیه السلام فی المسجد. علینا اسود و هو یَنزِعُ فی مَشیِه.»
ما با امام باقر (علیه السلام) در مسجد بودیم. سیاهی، سیاهپوستی رد شد از جلوی ما؛ در حالی که خودش را میکشید توی راه رفتن. یعنی با تبختر، با یک ناز و کرشمهای راه میرفت. از راه رفتن شکار معلوم بود که انگار خودش را کس خاصی میداند. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «اِنَّهُ الجَبّار.»
نشان میدهد که اینها عیوب ظاهری است و غیبت در این اُمور اشکالی ندارد. حضرت فرمودند: «او جبّار است، متکبّر است، قلدر است.» میگوید عرض کردم: «انه سائل.» آقا این گدایی است. گدا که قلدر نمیشود. گدا که متکبر نمیشود. گدا، جایگاه اجتماعیش پست است. جنس کارش اصلاً جوری است که با حقارت و گردن... چطور شما میفرمایید این قلدر است، این دیکتاتور است، این مغرور است؟ میگوید حضرت دوباره فرمودند: «اِنَّهُ جَبّار.» دوباره فرمودند: «نه، این متکبّر است.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کان علی بن الحسین علیه السلام یمشی مِشیَتَه، کأنه...» خواستند راه رفتن تراز و معیار را بیان بکنند که راه رفتن امام سجاد (علیه السلام) بود، به عنوان اسوه بندگی و خشوع و تواضع و اِنکسار. فرمودند: «علی بن حسین، امام سجاد (علیه السلام) جوری راه میرفت کأنه عَلی رأسه الطیر.» انگار روی سرش پرنده نشسته است. پرنده وقتی روی سر اِنسان مینشیند، این سر میآید پایین، گردن اِنسان روبهپایین میشود، روبهبالا نمیشود. طوری است که پرنده بتواند بنشیند و این گردن را هم هم بالا نمیدهد، هم تکان نمیدهد. ۲ این راه رفتن که این گردن همینجور هی تکان میخورد، یکجور مستی توی این راه رفتن است. حالت استقامت و گردن که خم به سمت پایین و تکان هم نمیخورد، حالی که انگار روی سر کسی پرنده نشسته است. «لاَ یَسْبِقُ یمِینُهُ شِمَالَه.» سمت راستش بر سمت چپش سبقت نمیگرفت. یعنی این گردن چپ و راست نمیشد توی راه رفتن. این طرف راست و چپ کج نمیشد به اینور و آنور. با ناز و عشوه راه نمیرفت. راه رفتنهایی که شبیه این راه رفتنهایی که توی این جشنوارههای مد لباس و اینها هست که میآیند این اَفراد لباسی که پوشیدهاند را نشان میدهند. مثلاً آن راه رفتن، آن شکلی راه رفتن، با ناز و عشوه، با یک کرشمهای، با یک غروری، جلب توجهی، یک مستی از این راه رفتن، از این لباسی که تنم است، از این توجهی که به من میشود. میشود جلوههای غرور. آن کسی که عبد منکسر، خاضع و خاشع خدای متعال است، راه رفتنش این شکلی است.
حضرت امام (رضوان الله علیه) را ببینید. مدل راه رفتنشان توی این قدم زدنهایشان توی جماران، گردن به سمت پایین، ولی این بدن، یک بدن با استقامت و استوار و با صلابت. در عین حال افتادگی هم توی این راه رفتن دیده میشود و کرشمه و عشوه هم دیده نمیشود. جلب توجه و غرور هم توی این راه رفتن دیده نمیشود.
برای راه رفتن اِنسان خیلی دخالت دارد با وضعیت روحی اِنسان و میشود نوع فکر اِنسان، شخصیت اِنسان را توی راه رفتنش دید. آدمهای عجول، هورههوری مسلک، اینها توی راه رفتنشان تا حد زیادی فهمیده میشود. آدمهای محتاط تا حدی توی راه رفتنشان دیده میشود. لذا قرآن هم به این مدل راه رفتن عنایت دارد. میفرماید: «یَمْشُونَ عَلَی الأَرْضِ هَوْنًا.» ۳ عباد رحمان کسانیاند که روی زمین با این حالت بیتکلّفی راه میروند. حالت معمولی، شیلهپیلهها، حالت بیشیلهپیله راه رفتن خاص و جلوهگرانه نیست.
بعضی از راه رفتنشان آدم احساس میکند کس خاصی است. همانجوری که وقتی دور یک نفر شلوغ است، یک کس خاصی است که اینجور جماعتی دورش را گرفتهاند. بعضیها هم از نوع راه رفتنشان آدم احساس میکند این شخصیت خاصی است که اینجوری راه میرود. بعضیها هم نه، آنقدر توی راه رفتن افتادهحال اینها هستند که اصلاً کسی اینها را تمایزی برایشان قائل نمیشود. تشخیص کسی باشد، چیزی باشد، آنقدر معمولیاند.
خدا اِنشاءاَلله ما را هم از این بندگان خوب خودش قرار بدهد و هفته ماه رجب در سراشیبی اتمام قرار گرفته و در دهه سوم ماه رجب واقع شدیم. اِنشاءاَلله که در حالی ماه رجب بر ما تمام بشود که ما هم گناهانمان تمام شده باشد، ما هم از این معاصی و آلودگیها...
---
۱ این بخش با اضافه کردن ویرگول و نقطه و علامت نقلقول از حالت خطابه به روایت تغییر داده شد و کمی خواناتر گردید.
۲ جملات با اضافه کردن فعل و فاعل (مطابق با بقیه متن) و تغییر در چینش کلمات، کمی واضحتر شدند.
۳ آیه از سوره فرقان، آیه ۶۳.
در حال بارگذاری نظرات...