بالاترین تکبر؛ نادانی نسبت به حق و حقیر دانستن مردم [00:34]
نادانی نسبت به حق => طعنهزدن به اهل حق [01:06]
بدترین تکبر؛ طعنه زدن به کسی به خاطر کار خوب او [01:26]
متکبر همیشه منتقد دیگران است [03:00]
متکبر هم پیاله شیطان است [03:17]
متکبر اصلا خودش را نادان نمیداند [04:26]
همه ما تکبر داریم، فقط به آن توجه نداریم [05:22]
سلبریتی را احترام و عالم را مسخره میکنند؛ در وارونگی دنیا همین بس است! [07:18]
ریشه تکبر اعتماد به نفس است [09:06]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
العبد الاعلی عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قلت له: ملکبر؟ قال: اعظم الکبر تسفه الحق و تقمص الناس.
از امام صادق (علیه السلام) پرسیده میشود که کبر چیست؟ حضرت فرمودند که: «بالاترین کبر آن است که حق را نادان بینی و مردم را پست شماری.» همانطور که عرض شد، این جمله نشان میدهد که کبر مراتبی دارد و اقسامی دارد؛ و این نوع کبر از همهشان بدتر، شدیدتر و بالاتر است. بالاترین کبر، بدترین کبر و بزرگترین کبر این است که نسبت به حق نادان باشی، حق حالت نشود و مردم را هم حقیر بدانی.
قلت: «و ما صفه الحق؟» پرسیدم که: «حالا این نادان بودن نسبت به حق چیست؟» خب، واقعاً نمیدانی، پس متکبریم دیگر! فرمود که: «یجهل الحق علی اهله.» یعنی اینکه حق را ندانی و اهل حق را طعنه بزنی. یک نفر که دارد کار خوبی میکند، به خاطر کار خوبش به او طعنه میزنی. دیروز کسی میگفت که در دعوای خانوادگی، پسر از دختر – زن و شوهر – در دادگاه گله میکرد. میگفت: «خیلی بد است، خیلی از او بدم میآید.» قاضی گفت: «چرا؟» گفت: «چون وقتی من به او فحش میدهم، سکوت میکند. بعد وقتی من یک دانه میگویم، این هم ده تا بگوید.» یعنی چقدر آدم احمق میشود واقعاً. آن چیزی که امام صادق (علیه السلام) در حدیث عنوان بصری فرمودند که حلم این است که، اگر ده دشنام شنیدی، به یکی جواب بدهی. حالا آدمیزاد کبر است دیگر! این متکبر که جاهل به حق است، هم طعنه میزند به کسی که دارد کار درستش را انجام میدهد؛ و دیگر طبیعتاً از چنین روحیهای تحقیر کردن، خرد کردن دیگران، همیشه حق به جانب بودن، همیشه از دیگران انتقاد داشتن برمیآید. و در مورد هر کسی شروع میکند صحبت کردن، شروع میکند یه نقد، همه بدن و همه عیب دارند و از خودش همش خوبی، از بقیه همه ایراد. تکبر است اینها. کبر است اینها. شیطان صفتی است و همپیالگی با شیطان است.
خدا به داد برسد که از خودمان عیب و ایرادی سراغ نداریم، از بقیه هم حسنی سراغ نداریم! هر کسی اشکال نداشته باشد، ده تا اشکال از اینها میبیند؛ از دیگران چیزی جز اشکال نمیبیند، جز اشکال چیزی ندارند. حق را جاهل، طعنه به اهلش هم میزند. نمیفهمد چه چیزی درست است. خب، نمیفهمد. قاعدهاش این است که برود یاد بگیرد، برود بپرسد. اشکالی ندارد که آدم نداند چه چیزی درست است. اشکال این است که نرود بپرسد. مشکل این است که نادانی را این جهل، جهل مرکب باشد، فکر کند میداند. آدمی که مغرور نباشد، لااقل اقرار به جهلش میکند. لااقل خودش را در مرتبه جهل میبیند. متکبر خودش را در مرتبه جهل اصلاً نمیبیند. «بلدیم آقا، همهچیز حالیمان است، میفهمم. من میفهمم، تو میخواهی به من بگویی؟»
روحیهاش و حالش این است. شاگردی میبرم بکند؟ شاگردی برای اشکال کردن است، نه برای یاد گرفتن. خودش را میخاراند. او همهاش نمیدانم یا اشکالهای اینجوری میگیرد به طرف، خردش کند. اشکالهای محتوایی میگیرد که آن هم باز اثر نفهم بودن میشود، نفهمیده مطلب. خیلی کِبر درد بزرگی است. کبر اینجور هم نیست که فکر کنیم که مثلاً ماها که نداریم، الحمدلله که! بله، هستند کسانی که کبر دارند. در مورد خود بنده است. قشنگ در خودم عیان میبینم. شماها هم نگاه کنید. آره، چون میدانم که ممکن است بعضیها منتقل نشوند به مطلب، باید گفت: نه، همه ما داریم. خیالت راحت باشد. غیر از امام زمان، همه ما داریم. افراد خاصی که به درجات عالی قرب الی الله رسیدهاند، در مورد من نیست. رها شدن از کبر و اینها مال بنده و امثال بنده نیست. ما حالا شدیدتر، خفیفتر. خدا کند که این کبرمان فقط روبهروی خدا و اهل بیت سرباز نکند. مصیبت عظمی آنجاست. البته در برابر مردم هم بد است. آدم مرتکب ظلمهای فراوانی میشود؛ قضاوت میکند، تحقیر میکند، تمسخر میکند. اصلاً تمسخر علتش چیست؟ تکبر. چرا به خودم اجازه میدهم یک نفر را دستمایه تفریح من قرار دهم؟ هیچ وقت کسی که از خودتون بهتر میدانید را دستمایه طنزتان قرار ندهید. دستمایه تفریحتان قرار ندهید.
به کمالاتی کرنش میکنی فطرتاً و وجداناً. او را کوچک میدانی. جماعتی که دنبال رونالدو میدویدند که در هتل فلان ببیننش، اگر بهش میرسیدند شروع میکرد مسخره کردنش؟ ازش امضا میگرفتند، هی دست به سینه میگذاشتند، گردن کج میکردند. چرا؟ به فلان ولی خدا که میرسد، مسخره میکند. آیت الله جنتی که میرسد، مسخره میکند. و از فرومایگی این دنیا همینقدر بس که رونالدو را اکرام کنند، آیت الله جنتی را تحقیر. همین برای پستی این دنیا بس است، برای لجنزار بودن این دنیا بس. کسی که اهل حق، بر مدار حق یک عمر حرکت کرده، سختی کشیده، هزینه داده، از نزدیکانش گذشته – جنتی – در مسیر خداوند، حق. او را طعنه میزنی، مسخره میکنی، تحقیر میکنی، خردش میکنی! کسی که همه عمرش در لجن شهرت و ثروت و بازی، سرگرمی و سرخوشی و مطرفین و اعتراف و اسراف غوطهور بوده، او در چشمت بزرگ است! از او دفاع میکنی! مگر کسی جرئت دارد در مورد این حرف بد بزند؟ به این انتقاد کند؟ صورت مسخره کن این را؟ جزو مقدسات است! همین برای پستی این دنیا بس که اینها ریشه همهاش در تکبر است: «تُسفَهُ الحقَ و تَقْمِصَ الناسَ». حق حالت نمیشود. بد خرد میکنی آنهایی که اهل حقاند. خب، حق حالت نمیشود. با دلم حالت نمیشود. برق تجلیل میکند آنهایی که اهل باطلاند.
تکبر ریشهاش همین اعتماد به نفس، ریشهاش همین است که از خودمان مطمئنیم. خودمان سفیدیم. درستیم، روبهراهیم، اوکی هستیم. ما که خوبیم، مشکلی نداریم، بدی نداریم. اینهاست که ما را دچار این اختلالات میکند. انشاءالله ما را از این رذایل خلاص و نجات عنایت بفرمایید.
الحمدلله رب العالمین
در حال بارگذاری نظرات...