محبت دنیا؛ ریشه همه خطاها و اشتباهات [00:43]
بازگشت هر گناهی به محبت دنیاست [01:15]
اولین و مهمترین خطا کدام است؟ [01:58]
منظور از محبت دنیا چیست؟ [02:33]
بغض به دنیا؛ بهترین عمل بعد از شناخت خدا و پیامبر اکرم (صلاللهعلیهوآله) [03:10]
بغض نسبت به دنیای هدف است نه دنیای وسیله! [04:53]
سه معصیت اولی که در برابر خداوند انجام شد [05:35]
محبتهای ممنوع هفتگانه: محبت زن، محبت دنیا، علاقه به ریاست، علاقه به راحتی، علاقه به حرف زدن، علاقه به برتری، علاقه به ثروت [06:17]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «راس و کل خطیه حب الدنیا.» باب شصتویکم را آغاز میکنیم: باب تحریم دوستی دنیا و وجوب دشمن داشتن دنیا. محبت دنیا حرام و دشمن داشتن دنیا واجب است.
نوبت اول، میفرماید که در رأس هر اشتباه و خطایی «حب دنیا»ست. ریشه هر خطایی و سرمنشأ هر خطایی از اینجاست. از اینجا نشأت میگیرد، در رأس همهشان این است، از همهشان بالاتر و بدتر این است و زمینه همه اشتباه و خطاها اینجاست. هر گناهی بازگشتش به حب دنیاست و به خاطر حب دنیاست؛ علاقه به این جهان ماده و دنیای فانی، علاقه به این امور فانی. بحث معصیت هم نیست، بحث خطاست؛ یعنی فقط این نیست که بگوییم ریشه گناهان، نه، ریشه خطاها، ریشه اشتباهات انسان است. انسان به اشتباه میافتد، خطا میکند، وقتی دنبال دنیا میرود به خطا میافتد. اولین خطا، خطا نسبت به همین دنیاست. به عالم فانی، مسائلی که مرتبط با عالم فانی است. به اینها بها میدهد، اینها را اصل میکند، اینها را متن میکند، روی اینها محاسباتش را شکل میدهد. باعث خطای او میشود، اشتباه برود این. این را میشود «حب دنیا».
حالا حب دنیا البته بحث بسیار وسیع و دامنهداری است و خیلی مفصل است. فعلاً منظور از حب دنیا همان تعلق به عالم ماده است، تعلق به عالم فانی. محمد بن مسلم روایت میکند: «سوئل علی بن الحسین علیه السلام، ای الاعمال افضل؟» از امام سجاد علیه السلام سؤال شد که کدام کارها بهتر است؟ «قال: ما من عمل بعد معرفت الله و معرفت رسول الله افضل من بغض.» فرمودند که بعد از شناخت خدا و بعد از شناخت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، هیچ عملی بهتر از بغض دنیا نیست. خدا نسبت به دنیا بغض داشته باشد، با چشم نفرت به این عالم فانی نگاه کند. چشم نفرتی که بخواهد در مقام هدفگذاری نفرت داشته باشی، در مقام توجه و دل دادن نفرت داشته باشی. نه در مقام استفاده، نسبت به دنیا باید استفاده کنیم: «لا تنس نصيبك من الدنيا». بهرهمان را ببریم از این دنیا و بدون دنیا ابدیت انسان ساخته نمیشود و باید استفاده کنیم از دنیا برای ساختن آخرتمان. نسبت به دنیا وظایفی داریم. فرمود: کسی که ازدواج نکند، «ترک سنت من»، رغبت از سنت من داشته باشد، از من نیست. بعد ازدواج کرد، بچهدار شد، باید کار کرد، باید درآمد داشت. اینها همهاش ظاهر دنیایی دارد. نسبت به این کارها نباید انسان بغض داشته باشد. مثلاً نسبت به ازدواج، نسبت به اینکه این ازدواج برایش بشود متن، بشود اصل، مشغولش کند از آن هدف، غافلش کند از آن چیزی که قرار است توقع داشته باشی از این ازدواج، آن فواید و ثمرات ابدی. غافل بشود، نسبت به این بغض داشته باشد. نسبت به دنیایی که قرار است هدف باشد، نه دنیایی که وسیله باشد. نه وسیله بودن دنیا، نسبت به اینها بغض نداشته باشد. پس بعد از معرفت خدا و معرفت رسول الله، بغض دنیا بهترین عمل است. «فانا لذالک شعب کثیره و للمعاصی شعبا.» فرمودند که این خودش شعبههای بسیاری دارد و معاصی هم شعبههایی دارد. هم دنیا شعبههایی دارد هم معصیت. «فاول ما عصی الله به الکبر.» اولین چیزی که خدا با آن معصیت شد، تکبر بود. کبر و استکبار بود که خدا، معصیت خدای متعال رخ داد که معصیت ابلیس بود، تا رسیدیم به اینجا. «ثم الحرص ثم الحسد.» بعدش حرص بود. حرص ورزیده شد که حالا داستان آدم بود. بعدش حسد بود که داستان قابیل بود. «بهيه معصيت ابن آدم حيث حسد اخاه فقتله.» این گناه فرزند آدم بود که به برادرش حسادت کرد و او را کشت. «و تشعب من ذالک حب النساء و حب الدنیا.» از اینها، از اینجا شعبه شعبه میشود. یکی «حب النسا» که این هم از فروع حب دنیا به حساب میآید. این حب نسا و آن حب نسایی که پیغمبر فرمود: «من از دنیای شما سه تا چیز را دوست دارم که یکی زنهاست.» متفاوت است، این یک چیز است، آن یک چیز دیگر است که حالا باید در ضمن بحث، انشاءالله کمکم مطالب را برسیم که حالا مفصل اینجا روایتی را داریم چند باری توی بحث «آب به دنیا» و اینها که حالا انشاءالله بهش خواهیم پرداخت. «حب نسا، حب دنیا و حب الرئاسه.» یکی زن دوستی، یکی دنیا دوستی و یکی ریاست دوستی. اینها همه جزو رذایل اخلاقی است و محبتهای ممنوع که انسان نباید داشته باشد. «حب الراحه» علاقه به راحتی و «حب الکلام» و «حب العلو» علاقه به حرف زدن، علاقه به برتری و «ثروه» علاقه به ثروت. «فصرنا سبع خصال.» هفت تا شد. «فاجتمعن کلهن فی حب الدنیا.» همه این هفت تا در محبت دنیا جمع میشود. با اینکه آن حب دنیا را یک حب دنیایی هم توی این هفت تا بود، آن حب دنیای جزئیه است، این حب دنیای کلیه است. آن حب دنیا منظور میتواند محبت به زندگی و حیات دنیایی و اینها باشد. این حب دنیای کلی، منظور چیزهایی است که علاقه به امور فانی است و امور ظاهری.
بعد فرمود: «فقال الانبیا والعلما بعد معرفت ذالک حب الدنیا راس کل خطیه.» فرمود که انبیا و علما هم میگفتند و فرمودند که بعد از معرفت اینها، بعد از این شناخت، بعد از این توضیحات و شناخت خدا و رسول و اینها، حب دنیا در رأس همه اشتباهات است. «والدنیا دنیا، و آن...» خیلی این عبارت، عبارت مهمی است. فرمود: دنیا دو جور است. دو تاست. «دنیا بلاغ و دنیا ملعونه.» یک دنیا، دنیای رسیدن و رساندن و یک دنیا، دنیای لعن شده است. حالا این روایت نیاز به یک توضیح مفصلی دارد. شاید به خاطر روایت چند جلسهای توی توضیح این روایت بمانیم، چون خیلی نکته دارد و خیلی مطلب دارد و باید روش بحث بشود. انشاءالله جلسات بعد در مورد این روایت باز بحث خواهیم کرد و توضیحاتی را از علما و بزرگان انشاءالله مرور خواهیم کرد در توضیح این روایت بسیار مهم و کلید توفیق عمل.
عنی بفرمایید: الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...