یاد مرگ باعث بیرغبتی به دنیاست. [00:48]
قدرت بازدارندگی تفکر در قبر که ورودی هولناک وادی آخرت است. [1:30]
پیشتازان امت چگونه به مقامات دست یافتند؟ [3:18]
بُخل و آرزو؛ دو عامل هلاک مردم [5:58]
مشخصه زاهد واقعی در دنیا [7:00]
پاسخ به شبهه «آری به زندگی، نه به آرمان زهد» [8:08]
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«انفحس بن قیاس قال سمعتم موسی بن جعفر علیه السلام عند قبر و هو یقول ان شیء هذا آخره لحقیق ان یذهد فی اول و ان شیء هذا اول هو الحقیق ان یخاف من آخر».
حبس بن قیاس میگوید که از موسی بن جعفر علیهالسلام شنیدم. حضرت کنار قبری این طور میفرمودند که: چیزی که آخرش این است – یعنی دنیا، دنیا آخرش قبر است – آن چیزی که آخرش این است، جا دارد که آدم در اولش بیرغبت باشد. یعنی همه این دنیا، آخرش میشود این قبر. پس آن اول که این کیف و حالهاست، عیش و نوش دنیایی است، جا دارد آدم نسبت به اینها بیرغبت باشد. و به چیزی که اولش این است، یعنی آخرت که با قبر شروع میشود، با رفتن از قلب شروع میشود، چیزی که اولش این است، جا دارد که از آخرش ترسیده شود. قیامتی که اینجا تازه شروع میشود، آخرتی که اینجا تازه اولش است، جا دارد آدم بترسد از آن آخرش. این تعابیر زیبایش! قبر از یک جهت آخر دنیاست، عجب! اول عقباست. آخر دنیاست؛ پس جا دارد آدم نسبت به اونی که آخرش این است، اولش هم از چشم آدم بیفتد.
آن هم که اولش این است، یعنی معاد، آخرش چه میخواهد بشود؟ آدم از همه جا جدا میشود، از همه محبوبها و از همه لذتهایش دور میافتد؛ این تازه اولش است. حساب و کتابش چیست؟ عذابش چیست؟ از آن باید ترسید.
روایت بعدی: «عن فاطمه بنت الحسین عن ابیها سلام الله علیه». فاطمه بنت الحسین از پدرش، امام حسین علیهالسلام، روایت میکنند. «قال رسول الله صلی الله علیه و آله که پیغمبر فرمود انا صلاح اول هادهلامه به زهد و الیقین و هلاک آخرها به شح والعمل». «صلاح اول این امت زهد و یقین و هلاک آخر این امت به بخل و آرزو». این هم شبیه همان تعبیر قبلی است که اول و آخر دارد. شاید از این باب بوده که مرحوم شیخ آن روایت را کنار این روایت آوردند. مرتبط به بحث زهد شاید، البته هست کلمه زهد را دارد ولی یک کمی به هر حال تفاوت دارد مباحث این باب.
«صلاح اول این امت» یعنی اولیهای این امت، اولیای این امت. آنهایی که در این امت اول شدند، درجه یکِ این امت. این اول رتبی. اول زمانی هم البته میتواند به یک معنا باشد؛ قدیمیها، اولیها، آنهایی که اولاً بودند. ولی خب رتبی بهتر است. شاگرد اول و شاگردهای ممتاز این امت با چه به صلاحیت رسیدند؟ با چه صالح شدند؟ با چه به این جایگاه خوب رسیدند؟ «به زهد و یقین». با زهد و یقین، که خود یقین هم البته خیلی مرتبط با زهد است. یک معنا، در واقع میشود آدمی زاهد میشود که اهل یقین باشد، باورش آمده باشد که اینجا جای ماندن نیست، اینجا اصل نیست، اینجا چیزی نیست. زندگی ما جای دیگری است، ما برای جای دیگری خلق شدیم. هرچند این باور در آدم محکمتر باشد و یقین قویتر باشد، در انسان زهد شکل میگیرد. پس اولیای این امت، شاگردهای ممتاز و شاگرد اولهای این امت با زهد و یقین به صلاحیت رسیدند و صالح شدند.
و آخر این امت، آنها که عقبمانده ته کلاس ما، ردیهای این امّتند، با چه هلاک شدند؟ با «آرزو و بخل». سفت چسبیدن به موقعیتهای دنیایی و این امکانات دنیایی، دو دستی چسبیدن. فکر کردن که همش همین است. از یک طرف بخل به خرج دادن، از یک طرف هم آرزو. آن چیزی که هدفشان بود، آرزویشان بود، رسیدن به همینها بود.
به روایت پایانی این باب: «عن الحسن بن علی العسکری علیه السلام عن آبائه». از امام عسکری علیهالسلام از اجداد طاهرینش «صادق علیهالسلام» از امام صادق علیهالسلام: «انه سه الی عن الظاهد فی الدنیا». پرسیده شد که آقا، زاهد در دنیا کیست؟ کیست که نسبت به دنیا... «قال الذی یترک حلالها مخفت حساب و یترک حرامها مخافت عقابه». زاهد اونی است که حلال دنیا را ول میکند، از ترس حسابش. حرام دنیا را ول میکند، از ترس عقابش. خب، ما قبلاً داشتیم روایت را که فرمودند که زهد به تحریم حلال نیست. این نیست که حلالی را حرام بگیری، حرام بدانی. به این بود که آن چیزی که در دست خداست، بیشتر بهش اعتماد داشته باشی تا آن چیزی که در دست خودت است. پس چرا اینجا میفرمایند که حلال را ول میکند از ترس حسابش؟ معنایش این نیست که حلال دنیا را حرام میداند، نه! حلال، حلال است. ولی سر و دست نمیشکند برای این حلال. «شح و عمل»، همان بخل و آرزو که توی روایت قبلی هم بود، چشمش را پر نکرده. بله، حلال است، ولی حلال هم ضابطه دارد. به همان حلالش هم دل نبسته، برای همان حلالش هم سر و دست نمیشکند. در همان حلالش هم حساب است و این از آن حساب میترسد. با عطش و ولع نمیرسد به حلال. حرامش هم که عقوبت دارد و از ترس آن عقوبت، حرام را رها میکند.
خیلی روایت شریفی است، مثل همه روایات که شریفند و عمیقند و کاربردی. خدای متعال هم فهم این معارف را به ما عنایت بفرماید و هم توفیق عمل. الحمدلله رب العالمین.
در حال بارگذاری نظرات...