شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

جلسه هفت

00:29:39
808

کتاب آن سوی مرگ کوششی کم‌سابقه برای به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است. ✔ نویسنده ی این کتاب کوشیده است تا با بهره‌گیری از گفته‌های افرادی که پیش از این تجربه‌ای نزدیک به مرگ را داشته‌اند، تصویری واقعی از عالم پس از مرگ به تصویر بکشد. ✔ مطالب این کتاب بر اساس آیات قرآن کریم، روایات اهل بیت (ع) و نکات عقلی و فلسفی ، طی ۳۹ جلسه در دانشگاه فردوسی مشهد، شرح و تبیین شده است. ✔ این مطالب در ادامه بخش سوم از مباحث تأثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت / نظام تقدیم، بیان گردیده است. ✔ پس از اتمام شرح کتاب طی دو جلسه در تهران به پرسش و پاسخ پیرامون مباحث مطرح شده پرداخته شده است.

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

ادامه برخی حالات مهندس بعد از تجربه
شرح مهندس از صحنه تصادف
رویت دو موجود کوچک توسط مهندس
خروج اصوات دلنشین از دو موجود کوچک
هر ثانیه در این دنیا معادل میلیاردها سال در عالم معنا
مکاشفه یکی از بزرگان در حرم اباعبدالله
حرکت مربوط به ماده است
عالم برزخ مانند بین الطلوعین است
سبک شدن انسان با خارج شدن روح
خواب آیت الله یعقوبی از پرواز روح
توصیف مهندس از بدن اثیری
در هر عالم روح ثابت اما بدن تولید می‌شود
خوراکی های بهشت تابع فرد بهشتی است
بحث های بهشتی مربوط به انسان است نه بهشت
انسان آیه تام خداوند
دیدن روح همان دیدن جسم اثیری است
در آینه صورت هست، ماده نیست
لباس تن به مراتب انسان بستگی دارد
خصوصیات رنگ در ملکوت
نکات جالب فیلم چه رویاهایی که می آیند
صورت ملکوتی خودداری از انفاق
استغفار بوی گناه را می‌برد

متن جلسه

هوش مصنوعی : سلسله مباحث مصطفی امینی‌خواه با موضوع شرح و بررسی کتاب آنسوی جلسه هفتم سلام علیکم و رحمت الله بسم الله الرحمن الرحیم در داستان دوم کتاب بودیم و جناب مهندس تجربه اولشون از مرگ مطرح کردند تجربه دومشون که تجربه جالبی است یه کمی هم مفصله مقدارش رو امروز می‌خونی چون وسط تجربه کشف میشه که ایشون مقداری از مسائلی که براش اتفاق افتاده در اثر همین الانم باهاش هست و یه اتفاقی میفته که کشف میشه که بعد از این حالت اتفاقات و ویژگی‌هایی براش پیش اومده که احتمالاً اونو فردا بگیم اینکه چی شد که تجربه دوم براش پیش اومد رو امروز کمی از ظهر گذشته بود دفتر کارم را ترک کردم می‌خواستم سری به یکی از خونه‌های نیمه‌ساز بزنم یک ساختمان دو طبقه بود با اتومبیلم چند خیابان شلوغ را پشت سر گذاشتم موارد خلوت‌ترین بلوار اینجا یه اتفاقی براش میفته بعداً خیلی جلوتر توضیح میده اینجا چی شد داشته باشید ماجرا رو الان می‌گیم احتمالاً دو سه جلسه شاید مثلاً یکی دو جلسه جلوتر اینجا چیه چه اتفاقی افتاد این فقط ظاهر ماجرا رو می‌بینه بعداً می‌فهمه که چه اتفاقی افتاده میگه سرعتم در حد مجاز بود نه آهسته نه ت اواسط بلوار سمت راست یه پارک کودک بود وقتی مقابل پارک رسیدم ناخودآگاه نگاهم به سمت کشیده دیدم تعدادی بچه با هیجان مشغول بازین بعد میگه من خیلی از چهره بچه‌ها خوشم میاد و اینا خیلی جذابن و اون روز مسابقه معمول بچه‌ها نگاه منو به خودشون جذب کردن متاسفانه به همین دلیل برای چند لحظه از خیابون غافل وقتی نگاهم را از پارک گرفتم و به خیابون دوختم سکوت کرد سرشو با ناراحتی تکون داد و گفت هر وقت اون صحنه رو به یاد میارم پشتم می‌لرزه وقتی نگاهم رو به خیابون انداختم متوجه یک دختر بچه یک غنچه صورتی رنگ شدم درست جلو ماشینم بود در حال دویدن به سمت پارک بود فاصله سپر اتومبیلم تا او خیلی کم بود امکان نداشت بتونه به سلامت عبور کنه پامو روی پدال ترمز گذاشتم اما تا سیستم ترمز عمل کنه تا ماشین بایسته مسافتی طی شد اون موقع اصلاً نفهمیدم چی شد یهو انگار پرده سفید روی چشمم افتاد من برخورد ماشین باهاشو ندیدم حتی صدای برخورد رو هم نشنید فقط مطمئن بودم که کار از کار گذشته دیگه از دنیا متوقف شدم به قدری حالم خراب بود که نا نداشتم پیاده بشم دست و پام شل شده من تا اون ساعت یه گنجشک رو زخمی نکرده بودم چه برسه به اینکه بچه‌ای رو پرپر کنم خلاصه قدری به خودم اومدم در حالی که بر سر می‌کوبیدم از ماشین بیرون رفتم اول به سمت جلو ماشین دویدم حدس می‌زدم که دخترک به جلو پرت شده هیچ اثری از بچه تو دلم گفتم وای حتما زیر ماشین افتاده زانو زدم زیر ماشین نگاه کردم از دخترک نشانه‌ای نبود با ترس و لرز به سمت عقب ماشین دویدم نبود بعد سمت راست رو نگاه نیفتاده بود نشسته بود درست مقابل در عقب روی آسفالت نشسته بود زنده و سالم مغز کوچیک من نمی‌تونست بفهمه که او چطور زنده مونده اصلاً با عقل جور در نمیومد هر طور حساب می‌کردم جور در نمیومد قاعدتاً باید به جلو یا کنار خیابون پرت شده باشه یا زیر ماشین رفته باشه به هر حال دلیل سالم بودنش برام به صورت یک معما در اومده بود فقط میدونستم که چیزی غیر عادی در این قضیه وجود داره داستان کوتاه کنم از اینکه دیدم زنده است بی‌نهایت خوشحال شدم محکم در آغوش کشیدم بارها بوسیدمش دستش رو گرفتم تا ورودی پارک بردمش چند اسکناس بهش دادم تا در دکه کنار پار از خودش پذیرایی کنه اون وقت ازش جدا شدم به طرف ماشینم رفتم پشت فرمون نشستم و حرکت کردم که فقط یه اشاره بکنم اسپویل کنم از آینده بعداً می‌بینه ملکی این بچه رو برداشته بود گذاشته بود کنار فرشتشو می‌بینه و صحنه رو کامل اول تصمیم گرفتم به خانه برم چون به خاطر اون پیش آمد روحیه خوبی نداشتم هنوز بدنم می‌ل اما فکر کردم اگه به ساختمون سر بزنم اعصابم آرومتر وقتی رسیدم بناها و کارگرا در طبقه همکف بودند موقتاً دست از کار کشیده بودند داشتن ناهار می‌خوردند احوال پرسیدم به طبقه دوم لازم بدون اینکه جلوی ساختمان داربست زده بودند داربست فلزی طبقه دوم مدتی ایستادم به اطراف نگاه کردم ناگهان تصمیم گرفتم رو داربست برم رفتم می‌خواستم نتیجه کارو از نزدیک بررسی کنم بین دو میله فلزی داربست دو تا تخته دراز گذاشته بودند حواستون که پرت نمیشه یکی از تخته‌ها نو بود یکی دیگه کهنه من روی تخته کهنه ایستادم آروم آروم جلو رفتم خبر نداشتم که اون تخته شکسته نه اینکه کاملا شکسته باشه در واقع اونطور که بعد معلوم شد زیرش ترک خورده بود به گونه‌ای که نمی‌تونست وزن یک آدم بزرگ رو تحمل کنه چرا اونجا بود هنوز این تخته میگه برای اینکه بنا ابزار کارشو رو تخته گذاشته بود فقط به همین دلیل اجازه نبود نداده بود که تخته رو دور بندازن در حالی که نما را ارزیابی می‌کردم جلو و جلوتر رفتم نمیدونم چرا یهو ایستادم و نگاهم رو به آسمون انداختم شاید به من الهام شد وقتی به آسمون چشم دوختم متوجه شدم که دو موجود کوچیک دارند به سمتم دو موجود کوچک درخشان با سرعت زیاد هرچی نزدیکتر می‌شدند اندازه‌شون تغییری نمی‌ می‌دونید که ما عکسام رو وقتی در فاصله دور هستند کوچکتر می‌بینیم هرچی جلوتر واقعیشون بیشتر معلوم میشه اندازه‌شون تغییر عالم بعد نیست هیچ تغییری در اندازه اونا به چشم نمی‌خورد چه وقتی که تو فاصله دور بودن چه وقتی که به یه متری من رسیدن چه شکلی بودن شکل دو مرد ۳۰ ساله اما خیلی کوچیک کوچکتر از آدمک‌های فوتبال دستی بعداً توضیح میده که حالا بعد میگه که به نظر می‌رسید که اون دو از بلوری بسیار شفاف ساخته بلوری نبودن بدنشون خیلی براق و شفاف بود شبیه بلور اونا روبرو در هوا ایستادن به من نگاه کردن و با مهربانی لبخند قیافه‌شون برام خیلی آشنا بود گفتی سال‌های سال با هم زندگی کرده بودیم چند لحظه‌ای با من حرف زدن هر چند نتونستم بفهمم چی گفتن اون عزیزانی که جلسه قبل نبودن احتمالاً میگن که آقا این بحثا دیگه توهم و خیالات و در اون چیزی که داری می‌کشی در محتویات شک کن و ولی گفتی ما به دوستان که این بحثو از اولش باید پیگیری می‌کردن ما خیلیا رو توضیح دادیم هرچی جلوتر بره عجیب‌تر بنا بر اینه که هر کدوم از عزیزان بحث‌های قبلی و بعدی رو همه رو مشترکاً یا گوش بدن یا حضور داشته باشند لذا من باز تاکید می‌کنم اگر عجیب غریبه توضیحات قبلیمون خیلی میتونه کمک بکنه بعد میگه که نتونستم بفهمم چی گفتن چون طرز صداشون به صورت تکلم معمولی نبود به جای اصوات دلنشینی از دهان‌هاشون خارج می‌شد نوعی موسیقی نوعی موسیقی آسمانی بود موسیقی آسمانی چگونه است غیر قابل تقلید مسحور کننده توضیح ناپذیر من بغض زده به اون دوتا چشم دوخته بودم کمی که گذشت به همون سرعت که اومده بودن از من دور شدن هیچ فرصتی برای فکر کردن پیدا نکردم چون بلافاصله بعد از ناپدید شدن اونها صدای شکستن تخته رو از زیر پا شنید اینم بگم که این لحظاتی که ما ثانیه‌هایی که اینجا داریم هر یه ثانیه‌اش میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد سال است در عالم بالا و بعداً می‌بینیم که چه ظرفیتی در این ثانیه‌ها و خدا چه نعمتی به ما داده این لحظات و عمر که واقعاً نعمتی با این قابل قیاس نیست من در حرم اباعبدالله برام مکاشفه اتفاق افتاد به همه وقایع رو دیدم وقایع قبل بعد هنگام کربلا عاشورا تا اینکه اصلاً بد به تربت اباعبدالله و گودی قتلگاه تربت اصلی مال کجاست و همه اینا رو خلاصه برام کشف شد پهلوانی تهرانی ازشون پرسیده بودند که آقا چقدر زمان برد ایشون فرموده بود که اشهد ان لا اله الا الله که میگید فاصله حمزه و نون در اشهد ان لا اله الا الله فاصله حمزه و نون چقدره فاصله حمزه و نون دیدم یه فاصله حمزه و نون باز بشه میشه میلیارد سال نوری میلیارد سال نوریا زمان نداره یک دقیقه دیدم این همه چیز دیدم یه آقایی می‌گفت من بالا منبر نشسته بودم یه لحظه روزی ۱۱ تا منبر می‌رفتم تو اون یک لحظه خوابی دیدم که ۳۰ جلسه در طول یک ماه داشتم شرحش می‌کردم روزی ۱۱ تا میره لازم داره بزرگوار همون یه لحظه در یک لحظه عالم بالا این شکلیه زمان درش معنا البته اتفاقات با تقدم و تاخر میفته ها اینم توجه داشته باشید یعنی یه اتفاقی میفته بعد رد میشه این هست ولی زمان دیگه چون زمان مال به حرکت اونجا نیست چون حرکتم فرع بر تظاهمه حرکت مال ماده است دیگه بسته فلسفه شد مختصر ماده تزاحم حرکت زمان این چهار تا به هم متصله ما بالاتر هیچ کدوم از اینا رو نداریم عالم بالا ماده زحمت و تزاحمی نیست امتحانی نیست حرکت به این معنا نیست زمان همه معنا نیست روز و شب نداریم گفتم مثل بین الطلوعینه فضای عالم برزخ روشنه نه تاره چه شکلیه روشن هست ولی خورشید نداره روشنی چه جوری نیست که خورشید داشته مثل وقت بهشتیاست اینجوریه هم بهشت هم بر فضای بهشت و جهنمش یه صدای شکستن تخته را از زیر پام شنیدم به دنبالش زیر پام خالی شد حدود یه متر به سمت زمین پایین رفتم ناگهان همانجا بین هوا و زمین ثابت و آویزون موندن جسمم از من جدا شد به سمت پایین سقوط کرد انگار تا پیش از اون لحظه پالتویی از جنس فولاد به دوش یهو آدم هرچی وزن داره ازش گرفته میشه به شدت سبک میشه به شدت سبک واقعا مثل همین بود مثل اینکه یه پالتو فولادی سنگین رو دوشم بود یکباره پایین بیفته با افتادنش بسیار سبک نه کاملا بی وزن تمام وزنی که سالها با خودم حمل کرده بودم از دست دادم خیلی خیلی لذت بخش بود خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله یعقوبی یادم از ایشون شنیدم شب قدری فرمود دیشب خواب دیدم منو بردن بهشت مشهد پیروزی انصاری همدانی من پا درد دارم اینجا به زور راه میرم منو پروازم می‌دادن می‌دویدم یهو وزن گرفته میشه همه خواص عالم ماده پیری فرسودگی خستگی وزن همه اینو در چابک و چالا بعد میگه که خیلی خیلی لذت بخش بود تا کسی تجربه نکرده باشه نمیتونه لذتی رو که کشیدم درک کنه جسممو دیدم که محکم روی تله ماسه‌ها بعد غلطید و با کف زمین برخورد مطلقا نه دردی فهمیدم نه دچار وحشت شدم میگه وجود دومتون که در هوا معلق بود می‌دید میگه بله هم جسمم رو می‌دیدم هم وجود اسیریم را اون هم به طور کامل منظورم اینه که تمام قسمت‌هاشو می‌دید توضیح خیلی خوبی میده میگه وجود اسیرتون چه شکلی بود همون بدن مثالی ضمن تشریح اولین تجربه به این مسئله پرداختم بدن اسیریم درست مثل خودم بود اما خوش ترکیب تر شفاف و بسیار شبیه جسمی که تو دنیا داشته ولی خیلی زیباتر زیباترین حالتی که در دنیا داشته اونجا بدن میشه براش ما هیچ وقت روح بدون بدن یکی از عزیزان پرسیدم گفتن آقا اینا که پیوند میشه قلبشون اعضای بدنشون اینا معادشون چه شکلی میشه جسمشون بخواد برگرد آخر قلبه مال کدوم میشه دعواشون میشه مثلاً قلب منو بده می‌خوابون تو گوشش قلب منو دزدیدی نه اینا بدن تولید میشه در هر عالمی که ما وارد میشیم یه بدنی داده میشه به ما روح ثابته بدن تغییر میکنه این بدنی هم که آخر تو مع در قیامت به ما برمی‌گرده چیزی شبیه همینه که در دنیا داشتیم چند هزار برابر دقیق‌تر و حساس‌تر گفتن انقدری قدرت و قوتش بیشتر میشه که دندانش یه دندانش میشه کوه ابوق یکی از کوه‌های معروف مکه یه دندونش میشه مثل قوت و استحکام یعنی در این تراز این مقی قدرت و عظمت پیدا می‌کنه جسم مادی ادراکش از درد و لذتم به همین مقیاس بالاتر درد رو همین قدر سخت‌تر می‌فهمه لذت رو هم همین با همین مقیاس درک می‌کنه بدن همیشه است تو عالم برزخم بدن مثالی داره ولی دیگه خواص ماده رو نداره غذا می‌خوره دفن نمی‌خواد داستان‌های بعدی که غذایی که می‌خوره به صورت عرق دفع میشه چه شکلی اضافه می‌کنه مثل بچه‌ای که در رحم مادر غذا بهش میرسه طریق از طریق بند ناف داره می‌گیره ولی دفعی نداره ماده اونجا خوراک هست شبیه به خوراک اینجام هست کرم زده باشه مثلاً آب نداده باشن خراب شده باشه سرما زده باشه این حرفا دیگه اونجا نیست یکی هم که کنده میشه دستمال کاغذی می‌مون یکی که می‌کنی سری بعدی بسته به اراده شما داره حالا در مورد بهشت خیلی نمی‌خوام دهنتون آب بندازم آیا آقای ممبر می‌رفت یه جایی حالا شوخیه جسارت نباشه یک ماه رمضان کلاً در مورد بهشت صحبت خیلی امیدمون زیاد شد حالا یکی از بهشگاه گفته میشه باخبر بشیم چه خبره انشالله با خودتون می‌بریم خلاصه بهشت بستگی به اراده این داره که اونی که می‌خواد بر این درخت از امام رضا پرسید درختی که از آدم ازش خوردن چی بود گندم بود سیب بود چند تا چیز انگور بود حضرت فرمود همش بود درخت بهشتی تابع بهشتی یوفجرونها او اراده می‌کنه این صورت پیدا می‌کنه به اراده بهشتی اتفاق می‌افته مثل اینجا نیست که باید آبش می‌گفت اگه بهشت ما ایرانیا باشه که نداریم و تحریمیم و نمیدونم اون یکی گرون شده و دان مرغ رفته بالا و تقسیم توضیح نکردن و ماشین نیومده و سوخت نداشت اینجوری میشه اراده میکنه محقق مثل اینجا نیست که مزاحمت و مانع باشه سر اذیتتون نکنم هیچ دردی نداشتم بدنم رو احساس می‌کردم خوش ترکیب‌تر شفاف و بسیار رقیق شما حتماً توجه دارید این بدن اسیری که دارم ازش حرف میزنم روح هم نبود توضیح بدید برای مخاطبین کتاب میگه بدن اسیری بدن خاصیه نه مادی محض من مجرد درست شد یعنی اینکه هیچ خاصیتی از عالم ماده نداشته باشم نیست صورت رو داره صورت داره ماده نداره الان شما آتش رو در ذهنتون تصور کنید این آتشی که تصور کردین صورت داره ماده نداره ماده اگه داشت چه اتفاقی می‌افتاد آب رو تصور کنید صورت داره ماده نداره این عالم برزخ شما اگه کسی از عالم ماده جدا شده باشه تجرد پیدا بکنه که اولین تجرد تجرد اینا رو به صورت محسوس و ملموس می‌بینه یعنی هر صورتی که اراده کنه می‌بینه ما وقتی وارد عالم برزخ میشیم اتفاق میفته برام بالاتر اینایی هم که ما میگیم برای اینکه دوباره دارم تاکید می‌کنم ما اصلاً بحثمون بهشت و جذابیت‌های بهشت و اینا نیست بحث اینه که انسان واقعی در عالم کیه از اینجا هم بحثمون شروع شد که این علومی که ما می‌خونیم هیچ کدوم ربطی به انسان واقعی نداره نه در حوزه نه در دانشگاه نصف آدم زمینه علمی علم است که همه انسان را پوشش بده همه انسان انقدری هست که از بهشت بهشت نیست خوشگل بریم ببینیم کلا دیگه بهشت اینه دیگه اصلاً کلاً جمع کنیم بریم دیگه عبادت می‌کنیم بهشت کمه برای ما بهشتم نیومدیم ابعاد وجودی انسان خیلی وسیعه خیلی واقعا حیرت انگیزه برای همین اگه کسی معرفت نفس پیدا بکنه معرفت به خدا پیدا تنها موجودی که آیه تام خدای تبارک و تعالیست انسان که اگر خودش رو بشناسه خدا رو به همه تجلیات وجود وسیعی خدا به ما داده حبسش کردیم تو عالم دنیا یکمی از این رد میشیم اینا رو می‌بینیم چقدر عجیب غریبه چقدر جذابه تازه اینا خیلی سطحش پایینه این مراحل مراحل کودکانه است برای روح ما که آقا بهشت رو اینجا اراده کنم برم اونور و اینا نیومدی خیلی حدش کم هر انسانی یه جسم مادی داره یه جسم نیمه مادی روح جسم مادی را همه به خوبی می‌شناسند نیاز به تشریحش نیست جسم نیمه مادی یا اسیدی نوعی پوشش روح به بیانی روح داخل جسم اسیری قرار داره موقع مرگ جسم ماده از روح جدا میشه اما جسم اسیری همراه روح باقی میمونه همین جسم اسیریه که به انسان زنده شباهت داره میگه آقا روحش رو دیدم کسی روحو نمی‌بینه خواب دیدم روح فلانی رو در واقع روحی است که در قالب عالم مثال و در بدن مثالی دیده میشه کسی روح کسی رو نمیتونه ببینه در ماها روح کسی دیده نمیشه مگر اینکه در مقام اهل بیت باشه که مسلط به عالم ارواح باشن اون یه بحث دیگه است ولی خیلی دست نیافتنی ما جسم مثالی بعد میگه که من به خوبی نمیتونم براتون توضیح بدم چون مثال تو عالم دنیا نداره که بخوام براتون توضیح بدم جسم مثالی چه شکلیه فقط با آ آینه رو خلق کرد که تجلی باهاش فهمیده بشه اگه آینه نبود هیچکی نمی‌تونست تجلی رو توضیح بده آینه خیلی چیز عجیب غریبی که در آینه شما هستی و در عین حال نیست همه خواصی که این بدنت داره اونجا هست صورت هست ماده نیست وزن نداره اگه وزن که آینه میشکست شما در آینه هستی میگه چشم من گوش من لب من در عین حال خودت نیستی خودت خودت را میبینی در عین حال که می‌دونی اینم خودت نیست روشنه این میشه دیدن بدن و هر ماده شفاف و صیقلی که بتونه تصمیم منعکس کنه ولی در عالم روحانی قابلیت‌ها فرق می‌کنه اینا رو دقت کنید وجود اسیری می‌تونه هم اطرافش رو حتی پشت سرش رو ببینه هم تمام اجزای خودش رو شما الان یه نگاه کلی دارید برای ادراک جزئی باید رو هر کدوم زوم کنی فوکوس کنی بیاید جزئیش کنی اونجا می‌تونی کللو ببینی در عین حال جز رو هم در عین حالی که به یه جز توجه داری به سایر عزیزان توجه داشته فقط اشراف می‌خواد اشراف نسبت به ماده من صورت جسم اسیدیمو می‌دیدم طریقه دیدنشو قادر نیستم به خوبی توضیح بدم پاهامو می‌بینم لباس به تن داشتید یا نه لباس نقره‌ای دیدم لخت نیستم ولی لباسم لطیف و شفاف که به سختی معلوم میشد چه رنگی بود سراسر نقره‌ای نقره‌ای خیلی روشن به مراتب آدما بستگی داره لباسشون لذا بهشتیا لباس سبز دارند در مورد اهل بیت در سوره مبارکه انسان لباس اهل بیت امیرالمومنین حضرت زهرا در بهشت سبزه چرا چون معدن حیات حضرت خضرم که بهش میگن خضر از رنگ خضر اخضر گرفته چون از آب حیات خورده وجودش سبز شده رنگ لباس مثالی حضرت خضر مثال لباس مثالی سبز لباس جهنمیان چه رنگیه مشکیه برای همینم لباس مشکی پوشیدن کراهت داره مگر در مقام مصیبت برای اهل بیت احتیاط می‌کرد لباس مشکی کراهت داره حالا هوا البته فرق می‌کنه اما من لباس برای پوشش متصل این از جنس جهنمی لباس و رنگ خودش ملکوت داره دانلود ملکوت رنگ یه بحث مفصلی داریم فرصت نمیشه مطرح بکنی رنگ آبی رنگ سفید که بهترین ملکوت مال رنگ سفید خود رنگ‌ها ملائکه رو میاره خود رنگ‌ها ملائکه رو میبره خود رنگ برکت نازل میکنه خود رنگ آثار معنوی داره فرمود اگه میخوای غمت برطرف بشه رنگ سبز نگاه کن رنگ سبز رنگ سبز تو این رنگ امیرالمومنین سر سفره نشستم گفتن آقا حالا سبزی نیست حضرت فرمودند من از سفره که سبزی نباشه نمی‌خوره امیرالمومنین که اصلاً اهل خورد و خوراک سبزی حساسی حضرت فرمود لعنه قلوب المومنین خضر و هی تهن الی امثاله دل مومن سبزه برای همین به رنگ سبز علاقه رنگ سبزیش علاقه دارم البته خودشم خاصیت داره ولی اون سبزیه سر سفره نیست یه چیزی کم داره این رنگ‌ها رو حسابه اینکه پرچم گنبدها سبزه خود گنبدها طلاییه اینا همش در قیامت لباس‌هایی که تن اولیای خداست رنگش طلاییه لباس زیر سبز توضیحات داره دستبنداشون نقره است جامی که ازش آب می‌خورن غذا می‌خورند حساب کتاب داره بحث سوره مبارکه انسان رو داشتیم یه مقداری از این بحث‌ها رو توضیح رنگ نقره‌ای دیده رنگ نقره‌ای رنگ‌های دیگری سیاهی دیدم خاکستری وضعیتی که داشتم خوب مشخص میشه که مرتبش پایین آقا عالم بعدی هرچی داره از خودمونه مثل اینجا نیست که بیایم یه اتاقو سبز کردن یه اتاق آبی باشه آدم همه کاری که اونجا داره خودش فل انفسهم یدهدون تا رنگ اتاق خواب و رنگ پرده و رنگ تخت و همه رو خودت درست کردی خودت بهش رنگ یه فیلم میکام که وقتی من معرفی کردم البته اگه خواستی ببینی سانسور شده ببینید این فیلم فیلم خیلی کم فروشی بوده در هالیوود شرورم البته زیاد داره ولی نکات خوبم داره یکی از نکات خوبش همینه کی هر کاری اینجا کردی ببین اونور یه رنگی یه شکلی ایجاد شده یه صورتی یه لبخندی بد آموزی هم داره تو هواپیما به یه خانمه لبخند زده تایلندی کجایی بوده دختر خیلی مثلاً زیبایی شاید زیبا هم نبود حالا یادم دختری به صورت یه دختری در اومده بود اون یکی به صورت یه پسر در اومده بود باغ شده بود اونا همه همینه اون جامی که قرآن می‌فرماید قدروها تقدیرا این جامی که درش شراب می‌ریزن می‌خورن از جنس نقره است کدوم نقره همون نقره‌هایی که ان تقدیر نقره‌هایی که انفاق می‌کرد صدقه می‌داد درهم و دین همینا براش میشه اونور از اونور می‌فرماید که سکه‌ها رو داغ می‌کنند به طرف میزنن میگن هذا ما کنفسک هذا ما کنستم یکی از آیات فوق العاده قرآن در تجسم اعمال خیلی قشنگی از این آیه دارم آیه را سه بخش کرده الو عرض کنم که یکی اینه که بر پیشونیشون یکی جنوبهم و علی ظهورهم یکی پهلو یکی پشت وقتی که این فقیر مید محتاج میدید اول ابرو تو هم می‌کشید بعد پهلوشو می‌کرد بعد پشت می‌کرد بعد این سکه رو پولو نمیداد صورت ملکوتی چی شد این سکه رو آتیش می‌کنن می‌زنن پیشانی و پهلو و پشت تو گوشت تو گوش زدنی نیست خود کارتو می‌بین این کارا رنگ داره این کارا بو داره قبرستان‌های حالا ماجراهایی هست اینجا ایشون فرمود که آدم اگه لطیف باشه از هوا هم می‌تونه تشخیص بده نگاه بکنه چه خبره بوی طرف رنگ طرف قرآن می‌فرماید سبقت الله آدما رنگ دارن رنگ آدما بو دارن لا یفضحکم روایح الذنوب فرمود استغفار کنید بوی گناهتون برای آدمایی که آزرده خاطری نیاره اگه یه جمعی جمع باشن همه پیاز خورده باشن اونی که پیاز نخورده می‌فهمه گناهکار باشن اونی که گناه نکرده میفهمه اون که گناه نکرده گناهکارا رو تشخیص میده حتی جنس گناهشون از نوع بو میشه جنس گناه رو فهمید میبینیم امام هادی که روز شهادتشونه ما رو ببخش و بیام قلب فرزند برومندشون حضرت حجت بن الحسن از ما راضی بفرما و صلی الله علی سیدنا محمد و آل

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات شرح و بررسی کتاب آن سوی مرگ

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00