تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه : خانواده کوچک‌ترین واحد نظام تسخیر

00:12:26
106

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

مرابطه در قرآن؛ پیوند جامعه انسانی

انسان، سراپا نیاز و وابسته به دیگران

نخستین اجتماع بشری؛ پیوند آدم و حوا

تعهد ازدواج؛ پذیرش استخدام متقابل

از استخدام تا ریاست؛ شکل‌گیری قدرت اجتماعی

خطر استبداد در نظام تسخیری بدون ضابطه

ضرورت وجود رئیس در خانواده، قبیله و کشور

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
تسلیت ضایعه زلزله شب اخیر غرب ایران و شرق عراق را عرض می‌کنیم. ان‌شاءالله خداوند جمیل به خانواده‌های مصیبت‌دیده عنایت کند و این بلاها را از امت اسلام دور بفرماید. برای شادی روح کشته‌شدگان این واقعه، صلوات. اللهم صل علی محمد و آل محمد.
جلسه قبل متنی را از کتاب شریف المیزان با هم مطالعه کردیم. عرض کردم در کتاب «روابط اجتماعی در اسلام» از جناب آقای حجتی کرمانی، این مبحث (یعنی مطالب علامه طباطبایی) خیلی مرتب و جمع‌وجور است؛ چون ایشان مطالب را فصل‌بندی کرده و از جاهای مختلف المیزان جمع‌آوری کرده‌اند. بحثی که ما الان در آن هستیم، عرض کردم فعلاً به صورت شماتیک می‌خواهیم آن را داشته باشیم؛ یعنی یک طرح کلی از بحث دستمان باشد، بعد وارد جزئیات می‌شویم. ان‌شاءالله بحث دقیق و مباحثی خواهیم داشت.
مرحوم علامه طباطبایی این بحث را که فعلاً با هم مطالعه می‌کنیم، در جلد چهارم المیزان، ذیل آیه آخر سوره مبارکه آل عمران، «وَ صابِروا» مطرح کرده‌اند. در مورد واژه «مرابطه»، ایشان آن را این‌گونه توضیح می‌دهند که مرابطه اصلاً ربط جامعه انسانی و افراد آن با همدیگر است.
خدمتتان عرض کردم دیروز که اساساً تعریف ایشان از انسان، یک موجود محتاج است و خدای متعال این موجود محتاج را در هندسه این عالم، این‌گونه آفریده که احتیاجات او به واسطه نوع بشر تأمین شود. یک سری از احتیاجاتش در روابط کیهانی است؛ احتیاج به خورشید دارد، احتیاج به ماه دارد، گردش این افلاک برخی از نیازهای او را برطرف می‌کند. ولی بخش عمده‌ای از نیازهای او – یعنی تأمین نیازهایش – در ارتباط با انسان است و مدیریت آن با خداست. خدا نیازهای او را به واسطه افراد دیگر تأمین می‌کند. مثال‌هایی دیروز عرض کردم.
طباطبایی در ادامه می‌فرمایند که جامعه انسانی، مثل خود انسان، به مرور رشد داشته؛ از یک حالت بدوی درآمده و به مرور رشد کرده است. این‌جور نبوده که این تمدن از روز اول همین شکلی بوده باشد؛ نه، بشر هرچه جلوتر رفته، تجربه تمدن عظیم‌تری پیدا کرده و روابطش گسترده‌تر شده است. آنچه الان شما امروز می‌بینید، قطعاً در طول تاریخ نبوده است؛ همان لحظه که آن طرف عالم دارد زلزله می‌آید، تصویرش را برای شما مخابره می‌کنند و شما زلزله را (به صورت) حضوری می‌بینید! این روابط انسانی بسیار پیشرفت کرده است. هر چقدر که انسان جلوتر آمده، هم روابط او و هم کمالات فردی او پیشرفت کرده، و هم کمالات اجتماعی او پیشرفت کرده است.
این کلام مرحوم علامه طباطبایی است: اولین جامعه‌ای که در عالم شکل گرفته، (این نکته را) داشته باشید، نکات قشنگی دارد. اولین جامعه‌ای که شکل گرفته، جامعه دونفره بوده است: یک زن و شوهر. کی بودند؟ آدم و حوا. پدر ما حضرت آدم و مادرمان حضرت حوا، بر اساس تمایلات و نیازهای اولیه‌شان به همدیگر رو آوردند.
مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمایند که انسان نیازهای مختلفی دارد. بسیاری از نیازهای انسان توسط دیگران تأمین می‌شود؛ ولی این‌جوری نیست که آن‌ها خودشان مباشرتاً تأمین‌کننده نیاز باشند. [لذا] عبارت را بخوانم. این [بحث] یک‌خورده [پیچیده] است؛ باید خود عبارت خوانده شود. خیلی توضیح از بیرون نمی‌شود داد. دقت کنید:
«و آنچه بعد از دقت و تأمل در حال این نوع از موجودات – یعنی انسان – روشن می‌شود، این [است] که اولین اجتماع و گردهمایی که در بشر پیدا شده، گردهمایی منزلی از راه ازدواج بوده است؛ چون اینجا عامل آن یک عامل طبیعی بوده است؛ [یعنی] عامل ازدواج یک عامل طبیعی بوده است که همان جهاز تناسلی است که زن و مرد هر کدام جهاز تناسلی مخصوص به خود را دارند و این خود قوی‌ترین عامل است برای اینکه بشر را به اجتماع خانوادگی وادار نماید؛ زیرا معلوم است که این دو دستگاه هر یک بدون دیگری به کار نمی‌افتد.»
(به خلاف مثلاً جهاز هاضمه! خیلی قشنگ است.) جهاز هاضمه‌تان (دستگاه گوارشی‌تان) به تنهایی کار می‌کند. درست است که برای تأمین نیاز [غذایی] شما به دیگران نیاز دارید؛ یک کسی باید نان بپزد، یک کسی باید آب را برساند. افراد برای تأمین نیاز شما مقدمه‌اند، ولی شما خودتان به تنهایی نیاز را برطرف می‌کنید. ولی در مسئله ازدواج این شکلی نیست. خود این نیاز، وابستگی به یک فرد دیگر برای تأمینش است. و اساساً اجتماع از همین‌جا شکل می‌گیرد؛ اول ازدواج شروع می‌شود: نیاز یک مرد به یک زن، نیاز یک زن به یک مرد. این اصل و اساس جامعه، کوچک‌ترین جامعه که خانواده است، این‌گونه رخ می‌دهد و پیدا می‌شود.
مهندسی خلقت خدا، بشر را با یک همچین ذلتی آفریده؛ [او را] یک موجود بدبخت و ضعیف، سرتاپا نیاز، [اما] سرتاپا غرور! «اَکثر شیءٍ جدالاً». همچین آروغ می‌زند و ژست می‌گیرد [که] کسی نداند، فکر می‌کند امامزاده‌ای است! حالا امامزاده [که] فیگوری می‌گیرد، استکباری از خودش نشان می‌دهد! این موجود ضعیف سرتاپا نیاز، که اگر فرض کنیم در محل یا زمانی یک فرد انسان تک و تنها باشد، می‌تواند با جویدن برگ و میوه درختان تغذیه کند، ولی نمی‌تواند به تنهایی فرزندی از خود منشعب کند. و همچنین دستگاه‌های دیگری که در بدن انسان تعبیه شده، برای به کار افتادنش نیازی به انسان‌های دیگر ندارد. تنها جهاز تناسلی است که باید در بین دو نفر مشترکاً به کار بیفتد: دو نفر از جنس مخالف، یعنی یک مرد و یک زن.
بعد از تشکیل اجتماع کوچک، یعنی خانواده، حالا مرحله بعد [این است که] وقتی خانواده شکل گرفت، چه اتفاقی می‌افتد؟ یک مشخصه دیگر بشری خودنمایی کرد که ما در مباحث گذشته این کتاب، مشخصاً اسمش را گذاشتیم: استخدام. استخدام همان چیست؟ تسخیر. حالا که بشر قرار است با یک بشر دیگر زندگی کند، این‌ها باید همدیگر را تسخیر کنند در جهت نیازهایشان. این زن احتیاجی به امنیت دارد، احتیاج به قدرت این مرد دارد. مرد قوی‌تر از جهت فیزیولوژیکی، باید تأمین امنیت کند برای زن. زن توانایی‌هایی دارد که باید او با توانمندی‌های خودش، مرد را تأمین کند. و هر کدام در جهت رفع نیازشان باید خودشان را مسخر دیگری کنند؛ دیگری [او را] تسخیر می‌کند، [و او را] استخدام می‌کند.
بشر وقتی قرار است با یک بشر دیگر زندگی کند – دقت کنید – وقتی یک بشر قبول می‌کند با یک بشر دیگر زندگی کند، باید این اصل اولیه را بپذیرد که باید به استخدام دربیاید. معنا ندارد دو نفر با هم بتوانند زندگی کنند بدون قبول استخدام، بدون قبول تسخیر. چهارچوب تسخیر را باید بپذیرد. تعهد اصلاً همین است دیگر؛ عقد، تعهد. (حالا به ولایت که بعداً می‌رسیم ان‌شاءالله). تعهد اصلاً چیست؟ زن و شوهری که می‌خواهند عقد کنند، چه‌کار می‌کنند؟ تعهداتی دارند. کدام زن و شوهری را دیده‌اید بدون تعهد ازدواج کند؟ [آیا آن‌ها که] دقت نمی‌کنند، ازدواج می‌کنند؟ [اگر کسی] پیدا بشود [که] دقت می‌کند، این‌ها خوب با تعهد [هستند]؛ یعنی دقت می‌کنند، یعنی تعهد می‌دهند. ازدواج یک سری تعهدات دارد. این [یعنی] شما باید پایبند باشی به این مسئله، این مسئله، [و] آن مسئله. او هم بگوید: «خیلی خوب!» اصل ارتباط در این است که دو طرف حدودی، شروطی و ضوابطی را تعیین می‌کنند برای دیگری. این می‌شود استخدام. مرد به استخدام زن درمی‌آید، زن به استخدام مرد درمی‌آید. عالم، عالم تسخیر است. نظام، نظام تسخیر [است].
از اینجا یک مفهومی پیدا می‌شود. این را یک اشاره بکنم؛ بقیه‌اش فردا ان‌شاءالله. از اینجا یعنی اینکه هر انسانی بخواهد به وسیله انسانی و یا انسان‌های دیگر حوائج خود را برآورد و سلطه خود را گسترش [دهد]، آنگاه برایش ممکن است که اراده خود را بر آن انسان‌ها تحمیل کند؛ [به طوری که] هرچه او می‌خواهد، آن‌ها بکنند. و رفته‌رفته این خصیصه به صورت ریاست جلوه کرد. از اینجا جامعه می‌رسد به مرحله ریاست. جامعه اولیه زن و شوهر بودند، یک خانواده دونفره بودند. البته در خود این خانواده هم ریاست معنا دارد، ولی وقتی که پیچیده‌تر می‌شود، پیشرفته‌تر می‌شود، ریاست معنای دیگری پیدا می‌کند. [می‌توانیم] تعبیر به حکومت بکنیم، تعبیر به ریاست بکنیم، تعبیر به قدرت بکنیم. یک کسی باید باشد مدیریت بکند؛ یک نظامی، یک مجموعه‌ای، یک حاکمیتی. این تسخیر و استخدام را باید مدیریت کند [و] ضابطه‌مند باشد. وگرنه هر کسی بخواهد دیگری را تسخیر بکند بدون ضابطه، اینجا ظلم پیش می‌آید، استبداد پیش می‌آید، قتل‌عام پیش می‌آید، دیکتاتوری پیش می‌آید. نظام تسخیر، ریاست حالا درش شکل می‌گیرد. رئیس می‌خواهد؛ حالا یک مجموعه، یک قبیله‌ای رئیس قبیله می‌خواهد، یک کشوری رئیس می‌خواهد، یک خانواده‌ای رئیس می‌خواهد. و پیشرفت این اجتماع در گرو این است که همه ریاست این رئیس را بپذیرند [و] ضابطه حکم بکند. این می‌شود نظام تسخیری منسجم در عالم.
حالا بحث ادامه دارد ان‌شاءالله در جلسات بعد. در این بخش از المیزان، در جلد چهارم هستیم تا بریم سراغ جلد دوم [و] جلد هجدهم. ان‌شاءالله ۱۵۰ صفحه در خدمت المیزان هستیم؛ بحث‌های بسیار دقیق و زیبایی داریم ان‌شاءالله.
خدایا، بلاهای طبیعی مثل زلزله، سیل، [و] حوادث غیرمترقبه را از حریم اسلام، حریم شیعه، و حریم مردم عزیز کشورمان دور بفرما. در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و.

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00