تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج : چرا دین با حضرت نوح آغاز شد نه آدم؟

00:17:57
102

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

نخستین قتل بشر؛ ماجرای هابیل و قابیل

دین با حضرت نوح آغاز شد

نزول کتاب برای حل درگیری‌ها

کتاب یعنی قانون در نگاه قرآن

تورات؛ وسیع‌ترین شریعت پیش از اسلام

انبیا اولوالعزم؛ تاریخ‌سازان وحی

قرآن؛ آخرین و کامل‌ترین کتاب آسمانی

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. در جلسات قبل عرض شد که برای تمدن رخ‌داده — وحید، تمدن بشری، مرحله طباطبایی، تفسیر شریف، المیزان — حضرت آدم علیه السلام که نسل بشری شکل گرفت، [آن تمدن آغاز شد]. الان هرچه که هست در کره زمین، از نسل حضرت آدم است. ممکن است قبل از [این] بشری بوده باشد؛ این احتمال را مطرح می‌کنند. ممکن است نسل‌هایی بودند و از بین رفتند؛ ولی اینی که الان روی کره زمین است، همه نسل حضرت آدم است. «نفس واحده»؛ الان همه [از] آدم و حوا [هستند]. این دو نفر به اقتضایی که توضیح داده شد، ارتباط داشتند و نسل بشر در واقع شکل گرفت. به مرور، بشر ازدیاد پیدا کرد.
یکم که رشد کرد، نسل بشری احتیاج به ریاست پیدا کرد. قریه‌هایی شکل گرفت؛ روستاها، دهکده‌ها. هنوز دوره انزال کتاب رخ نداده بود. حضرت آدم علیه السلام صاحب کتاب نبود؛ پیغمبر بود، حجت خدا بود، ولی کتابی نداشت. بشر به صورت ساده زندگی می‌کرد؛ در واقع، مستقیماً از وحی، به یک معنا، بود. وحی در ساختار اجتماعی خودش هنوز معنا نداشت و اتفاقاً اصل معنای وحی هم در ساختار فردی و عبادی [آن‌ها] وجود داشت. فرزندان آدم، هابیل و قابیل، این‌ها قربانی کردند. دستور قربانی را از خدای متعال داشتند. بلد بودند، می‌دانستند، می‌دانستند علامت قبولی قربانی چیست. تعبیر «اِثمی و اِثمَک» (اشاره به آیه قرآن) دارد؛ وقتی که [هابیل] می‌خواست [قربانی] بکشد، از جملات لطیف قرآن در سوره مبارکه مائده [آمده است]. هابیل، [با] علامت قبولی قربانی که قربانی آتش می‌گرفت، قربانی کرد. قابیل هم قربانی کرد. قربانی هابیل آتش گرفت. قابیل حسادت کرد. [این] لطیفه معروفی که می‌گویند قابیل با بیل [یا بدون بیل]، هابیل را حسودی کرد، حالا یا با بیل یا بدون بیل، افتاد به جان هابیل. [آیه می‌گوید:] «لَئِن بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ». و تو اگر من را بکشی، هم گناه کشتن من را داری، هم هرآنچه که من گناه دارم، می‌آید به گردن تو.» این آیه را مفسرین گفتند که دلالت بر این دارد که مقتول هرچه گناه دارد، می‌رود به حساب قاتل. هر قاتلی تمام گناهان مقتول خودش را در قیامت حمل خواهد کرد. آدم می‌دانست؛ آن تعلیم اسمایی که برای آدم رخ داده بود، ولی هنوز کتابی نازل نشده بود؛ چون بشر هنوز پیشرفت نکرده بود در سیر اجتماعی خودش.
علامه طباطبایی در این بحثی که دارند، در جلد ۴ المیزان [می‌فرمایند]: اول ریاست‌ها به شکل ساده بود. هر کس که قدرت بیشتر، شجاعت بیشتر، مال و اموال بیشتر و اولاد بیشتر داشت [رئیس می‌شد]. به مرور که گذشت، این‌ها هی پیشرفت کردند. فهمیدند چه شکلی باید از خودشان دفاع کنند، چه شکلی استخدام کنند، تسخیر کنند. ولی کم‌کم جوامع که پیشرفت کرد، اختلافات سنگین شد. آنجا خدای متعال کتاب را نازل کرد.
اولین پیغمبر صاحب کتاب کدام پیغمبر است؟ حضرت نوح علیه السلام. آیه قرآنش را مرحوم علامه می‌آورد که آیه ۱۳ سوره مبارکه شوراست. اصلاً دین با نوح شروع شده، دین با آدم شروع نشده است. دین وقتی می‌آید که جامعه پیشرفت کند. هرچه جامعه بیشتر پیشرفت می‌کند، نیازش بیشتر به دین حس می‌شود. خدا دین را گذاشته برای وقتی که جوامع پیشرفت کنند. هر چقدر جامعه پیشرفت کند، [خدا] آن‌قدر دین را بیشتر در اختیار [بشر] قرار می‌دهد. لذا کلیت دین را علی‌الکل گذاشته در دوران امام زمان که دیگر جامعه بشری به اعلی درجه پیشرفت خودش برسد. خیلی عجیب است که دین مال جوامع ساده است؛ [گویی] هر چقدر پیشرفت می‌کنی، از دین فاصله می‌گیری. درسته، اولی که همه چیز ابتدایی است، دین لازم داریم. خب، دیگر پیشرفت کردیم، [پس چرا] از نوح شروع کرد دین را؟ [جواب این است که] جواب پیشرفت کرد. دوران حضرت نوح دورانی شد که کره زمین بستری شد برای زندگی و لذا عذابی هم که آمد، کل کره زمین را گرفت.
اصل کارکرد دین در اختلافات است. لذا در آیه قرآن می‌فرماید که ما [در] آیه ۱۹ سوره مبارکه یونس [و] آیه ۲۱۳ سوره مبارکه بقره [می‌فرماید]. دوستان من، عزیزان من، دیگر ما وارد بحث شدیم. با توجه و دقت بیشتری [لطفاً پیگیری کنید]. البته می‌بینم و می‌دانم مشخص است، الحمدلله با دقت و جدیت بحث را پیگیری می‌کنیم. یک توجه مضاعفی داشته باشید. بحث، بسیار بحث مهمی است. شما با یک آتئیست اگر می‌خواهید بحث بکنید، از همین زاویه باید ورود بکنید. گفتمان ماست با کل دنیا در مورد اینکه چرا به دین نیاز است. اولاً جدی‌تر ساختارهای اجتماعی-سیاسی را می‌خواهیم تعریف بکنیم.
[در ابتدا بشر] ساده زندگی می‌کرد. «مَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً». اصلاً اول امت واحد، زندگی‌ها ساده بود. درگیری نبود، اختلافی نبود. بالاخره یک رئیس قبیله‌ای بود، زورشان می‌رسید. وقتی قرار شد ۱۰ تا رئیس قبیله باشند، وقتی قرار شد روابط بین‌الملل و دیپلماتیک در واقع پیدا بشود، اختلافات پیش آمد، درگیری‌ها پیش آمد. حالا یک دریاچه خزر است، ۲۰ تا کشور هم دورش [هستند]. یک میدان گازی [است]، چند تا کشورند دورش. هرکس بیشتر بتواند، بیشتر برمی‌دارد. منابع محدود، افراد بشر بیشتر می‌شوند، قدرت‌ها با هم درگیر می‌شوند؛ اینجا نیاز به دین احساس می‌شود. وقتی روابط بشری با هم پیشرفت می‌کند، حالا باید دین بیاید کنترل و مدیریت کند. لذا [قرآن] می‌گوید: امت واحده بودند، اختلاف کردند. انبیا را فرستادیم، دین را فرستادیم، کتاب را فرستادیم. بعد از اینکه اختلاف کردند، فرستاد. «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَابْتَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ». اینجا [آیه] اختلافش را نیاورده [ولی در واقع بوده]. امت واحده بودند، در تقدیر گرفته [که] اختلاف کردند. بعد که اختلاف کردند، چه اتفاقی افتاد؟ «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ». حالا کتاب را فرستاد؛ بعد از اینکه درگیری‌ها شروع شد، کتاب را فرستاد. از روز اول که آدم با کتاب نیامد. روشن است عرض من؟ یا نه؟ برایتان سؤال‌برانگیز هست یا نیست؟ [این] سؤال‌برانگیز [است]. «لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ». کارکرد دین چیست؟ حکم می‌کند بین مردم. کارکرد کتاب این است: حکم می‌کند بین مردم در آن چیزی که اختلاف دارند. برای کنترل و مدیریت استخدام و تسخیر، کتاب فرستاد. بشر حالا نباید زور بگوید، نباید ظلم بکند. حدود باید مشخص بشود. هر کسی حد خودش را بداند، هر کسی حق خودش را بداند. زن حق خودش را بداند، حد خودش را بداند. مرد حد خودش را بداند، حق خودش را بداند. در جوامع تعریف شده باشد هر کسی چه حدی دارد، چه حقی دارد، چه تکلیفی دارد. کتاب مشخص می‌کند: فرزند نسبت به والدین چه حدود و حقوقی [دارد]، والدین نسبت به فرزند، جوامع نسبت به هم، هم‌کیشان نسبت به هم، غیرهم‌کیشان نسبت به هم، همسایه‌ها نسبت به هم. اصلاً کارکرد دین این است؛ دقیقاً، دقیقاً. اونی که ازش خبری نیست [این است که] دین یک چیزی است مال یک وقت‌هایی [مثل] دعای کمیل [که] می‌روی خلوت، حس و حالی داری که آره، قبر شهدا، یک مناسبت [خاص]. حضرت نوح هم نبود [که این حرف‌ها باشد]. اصلاً کتاب نمی‌خواست [برای] این چیزها. فرزندان آدم ارتباطات با خدا داشتند، از این خلوت‌ها داشتند.
شما وقتی المیزان را می‌خوانید، خط به خط المیزانی که می‌خوانید، این جمله امام خمینی در ذهنتان آلارم می‌زند که اسلام، همه سیاست و انقلابی‌گری‌اش را دارد. این حرف را می‌زند. بعد [المیزان را] که می‌خوانی، [می‌گویند] علامه انقلابی نبوده. تازگی‌ها کتاب‌هایی نوشته‌اند؛ بعضی از آقایان می‌خواهند اثبات بکنند تحولات سیاسی در اندیشه علامه طباطبایی [را] که ایشان اصلاً انقلابی نبوده [و] کاری به سیاست ندارد. بنازم به کسی که سیاسی نیست و این حرف‌ها را زده! سیاسی بود، چه‌کار می‌کرد؟ آیه ۲۰۰ سوره آل عمران بحث «مرابطه» را تفسیر می‌کند. دین را فرستاده خدا به خاطر ولایت؛ با ولایتشان رفع اختلاف کند. یک سیری را مطرح می‌فرمایند. می‌فرمایند که قوانین [را] انبیا آوردند. اصلاً کتاب، کتاب که گفته می‌شود، معنای قانون است. کتاب، واژه کتاب، به معنای قانون [است]. «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ»، «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ»؛ قانون است. قانون آمد. بشر از یک وقتی نیاز به قانون پیدا کرد. هرچه هم جلو رفت، ارتباط پیشرفته‌تر شد، قوانین پیشرفته‌تری لازم داشت. هرچه جلوتر آمده، کتاب بعد از حضرت نوح، پیشرفته‌تر از کتاب حضرت نوح [است]. کتاب موسی پیشرفته‌تر است، کتاب عیسی پیشرفته‌تر است. قرآن دیگر [کتاب] مهم برای همه [کتاب‌هاست]. بشر خردخرد دارد پیشرفت می‌کند؛ چون روابط اجتماعیش دارد پیشرفت می‌کند. خودش هم دارد کمال پیدا می‌کند. پیشرفت بشر در گرو پیشرفت روابط فردی، یعنی اقتضائات فردی او، و روابط اجتماعی اوست. وقتی روابط پیشرفت می‌کند، [بشر] خودش هم دارد پیشرفت می‌کند، دارد کمالات پیدا می‌کند. برای همین، یک کتابی در ورژن بالاتر لازم دارد و دیگر ما کتابی بالاتر از قرآن نداریم. شهید مطهری هم در کتاب «خاتمیت» و «ختم نبوت» و جاهای دیگر این‌ها را بحث کرده است که بشر در طول تاریخ یک سیر جهشی و حرکت تصاعدی دارد و عقل بشر در طول تاریخ دارد رشد می‌کند و باید به جایی برسد که آن پیشرفته‌ترین کتاب که قرآن است، نازل بشود و به یک جایی می‌رسد [که] دیگر از حضور فیزیکی پیغمبر هم بی‌نیاز می‌شود. دوره خاتمیت، بشر ان‌قدر عقلش رشد کرده [که] خود پیغمبر را [که] می‌بیند، کتاب را از پیغمبر می‌گیرد. از حضور فیزیکی پیغمبر دیگر بی‌نیاز است. معارف او، کلیات او، دیگر هست. لذا پیغمبر اکرم که ایام رحلتشان است، فرمود: «خدای متعال به من جوامع الکلم داده، «أُوتِيتُ جَوَامِعَ الْكَلِمِ».» این هم در سیری نبوی [توسط] شهید مطهری بحث شده است. المیزان؛ [خودم] نشستم، فکر کردم، فهمیدم، [و] کتاب کردم [این بحث را]. این «جوامع الکلم»ی که داده شده، کلیات [است]. لذا اهل بیت هم مفسرین این کلیات‌اند، متفرعین این کلیات‌اند. این‌ها را فقط تبیین می‌کنند.
هرآنچه که هست در قرآن، [و] بحث‌هایی که در مباحث مقدماتی اینجا داریم که امتیازاتی را مطرح می‌کنند که قدیمی‌ترین کتاب، کتاب حضرت نوح است. بعد از آن، ابراهیم، موسی، عیسی. این‌ها اصل کتب [بودند] که دیگر [در] دوره تاریخی [آمدند]. وگرنه مابینشان مثلاً کتاب زبور داوود هم مثلاً هست؛ خود قرآن به آن اشاره [کرده است]. اصل کتب؛ آیه [از] سوره مبارکه شورا هم: «و [شَرَعَ لَكُمْ مِّنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ] نوحاً» [و دیگر انبیا]. بعد فقط اسم ابراهیم و موسی و عیسی را آورده [است]. انبیاء اولوالعزم در واقع انبیای تاریخ‌ساز بودند. نقاط حساس تاریخ و پیچ‌های تاریخی با این‌ها بوده که بشر وارد دوره جدیدی [شد]. بعد می‌فرمایند که [دیگر] عرض من تمام [است]. دیگر معطلتان نکنم. در شریعت نوح و ابراهیم، عدد انگشت‌شماری از احکام تشکیل شده بود؛ احکام خیلی کم، تک و توک، محدود. و از این چهار پیامبر که نام برده شد [یعنی نوح، ابراهیم، موسی، عیسی]، موسی شریعتی وسیع‌تر آورده [است]. ابراهیم و موسی و عیسی؛ شریعت حضرت موسی از همه وسیع‌تر است و قرآن هم همین‌طور خبر می‌دهد نسبت به تورات. و [از] ظاهر انجیل‌های مسیحیان هم برمی‌آید [که] عیسی هم تابع شریعت آن جناب بوده [است]. حضرت عیسی شریعت ویژه‌ای نسبت به شریعت موسی نیاورد؛ [بلکه] اصلاح کرد، اصلاحیه آورد، تکمیل آورد. رأس تاریخ، غیر از پیغمبر اکرم که قرآن را آورد، حضرت موسی است که تورات را آورد. وسعت احکام در تورات [یا] شریعت موسی، به طوری که گفته شده، بیش از حدود ۶۰۰ حکم نداشته. تازه تورات که گل سرسبد همه کتب است، ۶۰۰ تا حکم داشته! تورات هم که گفته می‌شود، واژه عبری «قانون» است؛ تورات، کتاب قانون است. پس روشن شد که دعوت به اجتماع [چه اهمیتی دارد]. بعد تازه ایشان می‌فرماید که بشر تازه با آمدن انبیا پی [به] نیازهای حقیقی خودش در روابط اجتماعی [برد]. این یک بحث است؛ بحثی خیلی جالب. اجتماع یعنی چه؟ با هم زیستن یعنی چه؟ زندگی یعنی چه؟ مردم یعنی چه؟ عالم یعنی چه؟ انبیا به این‌ها تفهیم کردند. بشر در بربریت داشت زندگی می‌کرد؛ یک زندگی ساده‌ای که در حد اینکه یک نانی گیرش بیاید کفایت می‌کرد. این روابط پیشرفته و پیچیده هیچ وقت برای بشر قابل فهم [نبود]، مگر به واسطه [وحی] بسیار. البته ما عرض کردیم اول یک سیری داریم در همین آیاتی که ایشان مطرح کرده. بعد می‌رویم جای دیگر. بحث اینکه حالا این بشر سیرش به چه نحو بوده، برخی گفتند با اصل تنازع بقا بوده؛ هرکس قدرتمندتر بوده، حفظ شده. مرحوم علامه مطرح می‌کنند بحث جامعه‌شناسی و زیست‌شناسی بسیار عالی [در] نظام تسخیر؛ نظام تسخیر، بحث‌های بسیار دقیقی دارد. ان‌شاءالله عزیزان تحمل بفرمایند و نکاتی هم که گفته [شد]، همین [است که] ده دقیقه، ده دقیقه، دو تا نکته، دو تا نکته بگوییم، پیش برویم. بحث، بسیار بحث قابل استفاده [ای است]. مرحوم علامه طباطبایی، سالگرد ایشان است. این شخصیت بی‌نظیر، دردانۀ تاریخ؛ کسی که به تعبیر مرحوم آیت‌الله پهلوانی تهرانی، ایشان اگر نبود، راه فهم معارف مسدود بود بر ما. ایشان بود که بر روی آخرالزمانی‌ها راه فهم معارف را باز کرد. علامه طباطبایی، رحمت [خداوند] باشد و همنشین پیغمبر اکرم باشند، به برکت صلوات بر محمد و آل.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00