برخی نکات مطرح شده در این جلسه
فارابی؛ معلم دوم و نظریهپرداز مدینه فاضله
جامعه سالم یعنی اعضا در ارتباط با مغز جامعه
عقل اول چیست و چرا رسولالله واسطه فیض است؟
قاعده الواحد و تجلی نخست الهی
حقیقت محمدیه؛ امانت الهی در سوره احزاب
هیچ علمی جز از طریق اهل بیت صحیح نیست
روایت خلاف عقل بدیهی اعتباری ندارد
پیغمبر عقل کل است، عقل ما عقل جزء
ولایت فقیه؛ نتیجه طبیعی نظریه مدینه فاضله فارابی
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
نظریهٔ مدینهٔ فاضلهٔ جناب فارابی. معلم! چندین معلم داشتید شما تا حالا؟ فارابی معلم چندم بوده؟ معلم دوم. معلم اول کیه؟ ارسطو. ارسطو معلم اول چه مکتبیه؟ مشاء. احسن! و فارابی معلم دوم چه مکتبیه؟ فلسفهٔ مشاء، فلسفهٔ ارسطویی. شخصیتهایی مثل جناب بوعلی، جناب خواجه نصیر، اینها از سردمداران مکتب مشاء هستند. ارسطو درس که میداده، راه میرفته؛ فلسفهٔ مشاء یعنی قدم میزده، به این معنا. خلاصه، معلم دوم فلسفهٔ مشاء جناب فارابی است. در قرن سوم، اولِ غیبت صغرا.
اینهایی که میگویم مهم است؛ چون الان، بحث نظریهٔ ایشان را که مطرح بکنید، امام خمینی گفته قرن سوم است؛ خیالتان راحت. فارابی گفت: «اینقدر انقلابی حرفهای فیلسوف، اینقدر انقلابی نظریهٔ شریف مدینهٔ فاضله...» که زیاد شنیدید واژهٔ مدینهٔ فاضله را، ولی خب غریبه نگذاشتند. این هم دستهایی در کار است. حالا ما توهم توطئه نداریم، ولی این قطعاً دستهایی در کار بوده که نگذاشتند؛ احتمالاً این هم کار انگلیسیها بوده است. نگذاشت این نظر شریف جناب فارابی در دنیا پخش بشود و همه بفهمند که نظریهٔ مدینهٔ فاضلهٔ فارابی چه اثری داشته روی تکنولوژی روز و مدرنیته. عوضش کردند، حرف را عوض کردند، به اسم خودشان جا زدند. حرف، حرف بسیار شریفی است؛ حرف بسیار مهمی است. نظریهٔ مدینهٔ فاضلهٔ جناب فارابی...
چیز فوقالعادهتری نسبت به نظام تسخیری که ما گفتیم، ندارد. یعنی این بحث نظریهٔ نظام تسخیر که اصلاً نگاه قرآنی است... البته جناب فارابی هم کاملاً دیدگاهش دیدگاه قرآنی است؛ یک فیلسوف مسلمان، بالاخره فیلسوف مسلمان و شیعه است. چیز ویژهای نسبت به نظام تسخیر ندارد، بلکه نظام تسخیر خیلی حرف پیشرفتهتری دارد. ولی خب برخی نکاتی که جناب فارابی مطرح کرده، خیلی به تقسیمبندیهای نظامهای مختلف اجتماعی که کرده – چهار قسم کرده نظامهای اجتماعی را – کمک میکند. هر قسمت را چند مدل کرده؛ خیلی کمک میکند برای اینکه بفهمیم چه چیزهایی در نظر فارابی مدینهٔ فاضله نیست و برسیم به همین نظام تسخیر خودمان و برسیم به همین سورهٔ حجرات خودمان که داریم بحث میکنیم.
تشبیه که ما چندین جلسه روی آن بحث کردیم: بدن و جامعه را به همدیگر تشبیه میکند. این تشبیه از جناب فارابی است: «اعضا، همه سلامتشان در گرو سالم بودن اعضای رئیسه است.» عضو و رئیسه وقتی که سالم باشد... چقدر اسامی سیاسی! عضو رئیسه وقتی سالم باشد، همه اعضا کار خودشان را انجام میدهند. ایشان میفرمایند: «عضو رئیسه قلب است و ارتباط.» البته ما این را بحث کردیم با هم که از یک حیث، قلب است؛ از یک حیث، عضوی که فلج میشود، گاهی به خاطر اینکه ارتباطش با قلب قطع میشود، در جریان نیست، رفتوآمد ندارد. برخی اعضای شکلی دیگر: خون پمپاژ نمیشود در این عضو، سیستم اعصاب به هم میریزد. درست است؟ این رشتهٔ اعصاب، این دست، تحت فرمان مغز نیست. «تحت چیست؟» «شریف است، تحت فرمان، تحت اطاعت.» اگر تحت فرمان مغز باشد، عضو کار میکند؛ اصلاً رشتهٔ اعصاب همین است دیگر. نرونها کارشان چیست؟ کار سیستم اعصاب چیست؟ مخابره و اطلاعاتگیری دائم با علوم جدید اینها را تعریف میکند. حالا خیلی علوم طبیعیات ما و اینها خیلی اینجوری ادبیات جناب بوعلی و اینها که این شکلی نیست در قانون. با همین علوم جدید، این تحت فرمان مغز دیگر نیست؛ ارتباطش ضعیف است. اینهایی که عرض کنم که پارکینسون دارند، چرا پارکینسون پیدا میشود؟ دست میلرزد، مثلاً پا مثلاً نمیتواند خوب قدم بردارد. این ارتباطش با مغز برقرار هست، ولی ضعیف شده است. درست است؟
جناب فارابی میفرماید که اگر اعضای جامعه، همهٔ اعضای جامعه، رابطهشان با مغز جامعه و قلب جامعه برقرار باشد و ارتباط سالمی باشد، این جامعه سالم است و مدینهٔ فاضله. و قلب و مغز جامعه را کی میداند؟ پیغمبر اکرم. میگوید: «رسولالله که عقل اول است، عقل فعال است.» عقل فعال از واژههای بسیار شریف فلسفهٔ ارسطویی است. حالا توضیحات دارد؛ من خیلی نمیخواهم بحثها را فلسفی کنم. بحث فلسفی دو جور مواجههٔ قشنگ دارد: یک عده کاملاً عاشقش هستند، تا بحث فلسفی مطرح میشود، همه لذت میبرند. یک تعدادی، یک تعدادی هم متنفرند، «فلسفه فراریام، اصلاً خوشم نمیآید.» با بحثهای قلبی ارتباط بیشتری برقرار میکنند تا بحثهای عقلی. ما البته سعی کردیم جلسات ترکیبی از هر دو باشد؛ چارهای نیست، بالاخره جمع، جمع فرهیختهای است و دوستان ما بسیار مهم است. حرفهای اینجا هم نیست، حرفهای بینالمللی ماست. ما همه ارتباطمان با مغز است که این عقل اول است.
عقل اول را یک اشارهای فقط برایتان بکنم. عقل اول یعنی چه؟ توضیحاتش مفصل است در فلسفهٔ ما. ما قاعده داریم: قاعدهٔ الواحد. توضیحاتش مفصل است. میگوید: «الواحد لا یصدر عنه الا واحد.» خدای متعال که یکی است، صدوری هم که از او رخ داده، یکی است. از واحد کثرت صادر میشود؟ عالم که عالم کثرات است، چطور از خدای متعال صادر شده؟ میگویند: «نه، خدای متعال یک تجلی دارد، یک خلق کرده است.» آن یک تجلی، تجلی کرده است در همهٔ عالم و این کثرات از آن تجلی اول. آن تجلی اول را به آن واسطهٔ فیض میگویند؛ به آن خلق اول میگویند؛ به آن عقل اول میگویند؛ به آن عقل فعال میگویند. آن واسطهٔ فیض کیست؟ با خود فلسفه اثبات میشود ها! ولی خب در روایت ما که کاملاً مشخص است: وجود نازنین نبی اکرم و اهل بیت. خدا یک دانه اهل بیت آفریده؟ تازه یک پیغمبر آفریده؟ حقیقت، علامه طباطبایی در سورهٔ مبارکهٔ احزاب... اینها دیگر از آن نقاط تاریک – تاریک نگوییم، نقاط مبهمی است – که مرحوم علامه در المیزان گذاشتهاند و اهلش بحث را فقط میتوانند بگیرند. سورهٔ مبارکهٔ احزاب تا آخر سورهٔ مبارکهٔ احزاب را علامه طباطبایی با اشاره این را گفته، رفته که بحث بسیار سنگین امانتی که خدای متعال عرضه کرده بر عالم و هیچکس نتوانسته تحمل بکند امانت را. میفرماید: «حقیقت محمدیه است.» این حقیقت نازنین اشرف خلایق است؛ به واسطهٔ او همهٔ عالم آفریده شده است. او عقل اول، عقل فعال است.
شما تعقل میکنی؟ در ارتباط با آن عقلی که داری تعقل میکنی؟ شما اگر میفهمی، چطور حیات شما به واسطهٔ حیات اوست؟ «الله و رسول» قرآن است. بافتنی نیست که یک عده بگویند: «آقا! فلاسفه نشستهاند بافتند.» اتفاقاً فلاسفه اینها را برای ما توضیح دادند تا بفهمیم چه گفتند. «اقناهم الله و رسوله»، سورهٔ مبارکهٔ توبه است. خدا و رسول اینها را بینیاز کردند. خدا و رسول بینیاز میکنند، یعنی واسطهٔ فیض رسولالله در اصلِ معالم – به قول طلبهها معالَم – در اصل در رأس، خداست؛ سر بینیاز میکند. ولی به واسطهٔ کیست؟ اگر اسم «مغنی» در تجلی است، شما الان لقمه را که میخوری، سیر میشوی. چه تجلی کرد؟ اسم «مغنی» به واسطهٔ کی تجلی کرد؟ اسم «مغنی» به واسطهٔ فیض اکبر، تجلی اکبر، برزخ کبرا... اصطلاحات فلسفی و عرفانی فراوانی گفتهاند: «به واسطهٔ پیغمبر است.» شما تعقّل هم که میکنی، به واسطهٔ پیغمبر است. لذا روایت فرمود: «هیچ جای عالم علم صحیحی پیدا نمیشود، مگر اینکه از طریق ما اهل بیت رسیده باشد.» خب، یک عده ذهنشان ذهن فعالی نیست، با جمود میفهمند روایات را. یعنی هر جا از روایت اگر علمی را گرفتی، آن علم درست است؛ از روایت نگرفتی، درست نیست.
همهٔ علوم جدید در دانشگاه را تخته کن؟! شنیدهام! متأسفانه منتشر هم میشوند در مشهد که خب یک قدمت تاریخی دارد. متأسفانه دارند منتشر میشوند: «علوم جدید فارغ از اهل بیت.» و این هم امام صادق فرمود که: «طلب العلم من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا.» از غیر ما اهل بیت علم بگیری، ما را انکار کردهای. اگر از عقل بگیری، یعنی از اهل بیت نگرفتی. خیلی مسائل عقلی است؛ منتظر روایت میمانید؟ شما اهل بیت مسائل را عقلی مطرح کردند، به خود عقل مردم اینها را ارجاع دادند؛ خیلی وقتها مردم فهمیدند، اهل بیت امضا کردند، تأیید کردند. این چه میشود؟ این از غیر طریق اهل بیت اکتساب شده است. هر جا هر علمی هست، اگر علم صحیح است، علم منطقی است، علم یقینی است، از ما اهل بیت رسیده است. بینیازی هست، هر جا رزقی هست، اگر واقعاً رزق است، از کی رسیده است؟ از پیغمبر. این میشود عقل اول، عقل فعال. عالم فرض ندارد در غیر ارتباط با پیغمبر اکرم.
یکی از حکیم سنایی غزنوی یک شعر بلندی داریم. خیلی شعر فوقالعادهای است. یک شعر بلند جناب [سنایی غزنوی]. من فکر میکردم پنج شش بیت است، بعد نگاه کردم دیدم که بیت معروفش این است. میگوید: «مصطفی اندر جهان، آن وقت کسی گوید که عقل؟» اینجا مصطفی، پیغمبر است. «آفتاب اندر سما، آنگه کسی گوید سها؟» مثال و تشبیه را ببینید: «آفتاب اندر جهان، آنگه کسی گوید سها؟» یک ستارهای بوده که اینقدر شدت نورش کم بود. وقتی میخواستند تست کنند، قدیم که دکتر و معاینه و اینها که نبود که. میخواستند تست کنند کسی چشمش بینایی دارد یا ندارد، شب میآوردنش در خیابان. ستارهٔ سها را بهش نشان میدادند. شدت نورش خیلی کوچک بود و اینها. نداشتند امکانات نبود. ستارهٔ سها را بهش نشان میدادند. اگر میتوانسته ببیند، معلوم میشده که بینایی دارد؛ اگر نمیتوانسته ببیند، میگفتند نابینایی. ستارهٔ سها. جناب حکیم سنایی غزنوی میگوید که: «آفتاب اندر سما، آنگه کسی گوید سها؟» پیغمبر مثل آفتاب میماند، عقل بشر مثل سها میماند. بعد با این میخواهد او را نقد کند. این دیگر اوج خندهداری و مضحکه بودن است. این روایت با عقل جور در نمیآید. اگر یک روایتی با عقل بدیهی جور در نیامد، کنار بگذار! اصلاً تعارف ندارد: «اجتماع نقیضین ممکن است.» روایت اعتباری ندارد؛ روایتی که خلاف حکم بینِ عقلی است. ولی خیلی مسائل این شکلی نیست.
دیوار دوم زدن فرق میکند با آن دیوار اول. دیوار اول، پرتش میکنی در دیوار؛ یعنی بیاعتباری روایت. دوم، میزنی به دیوار. دیدهاید چیزی برایتان مهم است، روی در یخچال میزنند و روی دیوار میزنند؟ این جمله را میخواهد حفظ کند، یاد بگیرد، هی روی آن فکر کند. دیوار که هی نگاهش کند، بفهمد نسبت پیغمبر، نسبت عقل کل است با عقل جزء. همهٔ عقلانیت یک نظام در ارتباط با پیغمبر اکرم است. این را تا اینجا داشته باشید.
فردا من نظر فارابی، نظریهٔ بسیار مفصلی است. اگر میخواستیم خُرد خُرد بحث بکنیم، ۲۰ جلسه حداقل باید بحث میکردیم. فردا میآیم جهت دیگری از نظر فارابی. میگوید: «حالا اگر پیغمبر نبود، چهکار کنیم؟» میگوید: «اشبه به پیغمبر را پیدا کن.» نظریهٔ مدینهٔ فاضلهٔ فارابی از تویش دارد ولایت فقیه درمیآید. دقیقاً حرفی که امام دارد در ولایت فقیه میزند، فارابی دارد. فلسفه اعتنا نمیکند به این حرفها. جالبش این است: نظامهای مختلفی که فارابی تعیین کرده، تا بیاییم برگردیم سورهٔ حجرات خودمان. ببینیم که توفیق بدهد بتوانیم در محضر معارف قرآن و عترت باشیم. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
جلسات مرتبط

جلسه بیست و چهار : ولایتمداری؛ مرز اطاعت و عقل اجتماعی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و پنج : دو جریان اصلی مخالفت با ولایت در قرآن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و شش : ولایت؛ عقلانیت یا تعبد کور؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و هفت : جدال ساختگی میان علم و دین پس از رنسانس
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و هشت : عقل؛ پیامبر درونی هر انسان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی : چهار نوع مدینه در اندیشه فارابی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و یک : تجربه نبوی یا وحی الهی؟ چالش یک گفتگو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و دو : پنج رکن اصلی مدینه فاضله فارابی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و سه : چهار مرتبه ریاست در مدینه فاضله فارابی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و چهار : تقوا؛ کلیدواژه جامعهسازی در سوره حجرات
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت