برخی نکات مطرح شده در این جلسه
فارابی: جامعهها خارج از چهار نوع مدینه نیستند
جامعه پولمحور؛ نمونهای از مدینه جاهله
تعاون؛ شرط اصلی شکلگیری جامعه سالم
مدینه فاضله؛ جامعه بر مدار عقل و کمالیافتگی
امام زمان و تکامل عقول مردم در آخرالزمان
پیامبر در اندیشه فارابی؛ رئیس جامعه نه شخصیت تزئینی
«اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛ فلسفه بعثت انبیا ریاست است
ولایت فقیه؛ ضرورت عقلی در غیبت پیامبر
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
**بسم الله الرحمن الرحیم**
قرار بر این است که اندیشه و نظر «مدینۀ فاضله» جناب فارابی را با همدیگر مروری داشته باشیم. سعی میکنیم در دو سه جلسه، انشاءالله، خیلی سریع این بحث مفصل را با هم مرور بکنیم و کلیّت مبحث، انشاءالله، برایمان حاصل شود.
جناب فارابی، یک شخصیت عظیمالقدر و «معلم ثانی»، چهار نوع مدینه را قائلاند که از چهار نوع ساختار اجتماعی ما خارج وجود ندارد. حالا این حرف چقدر حرف درستی است، بعداً بررسی خواهد شد. جلوتر، در همین مباحثی که [در مورد] تفسیر المیزان و علامه طباطبایی (ره) داریم، تا حدی خود رأیۀ فارابی هم نقد خواهد شد. ولی خب، کلیّت این مبحث [و] این سازۀ فکری ایشان، خیلی چیز خوبی است؛ خیلی حرفهای خوبی دارد و حرفهایی نیست که نشود با قرآن اثباتش کرد؛ حرفهایی که اتفاقاً اثباتپذیر هم هست.
چهار نوع مدینه را ایشان میفرماید ما داریم:
۱. مدینه فاضله
۲. مدینه جاهله
۳. مدینه فاسقه
۴. مدینه ضاله
من اول میخواهم آن سه تای دیگر را بگویم تا بعد، وارد مدینۀ فاضله شویم؛ روشن میشود که ایشان میخواهد بگوید مدینۀ فاضله مهم است. مدینه [چی بود؟] جاهله. مدینۀ جاهله خودش چند قسم [دارد]: مدینۀ ضروریه، نواله (با ذال. کلاس دارد؛ آدم میرود یک جایی)، مدینۀ خصیصه، مدینۀ کرامیه، مدینۀ تقلبیه و مدینۀ حربیه. چند تا شد؟
در [مورد] مدینۀ [جاهله]، من فقط اقسام مدینۀ جاهلۀ ایشان را که گفتم، یک توضیح میدهم:
مدینۀ اول از مدینۀ جاهله (این نمودار را در ذهنتان داشته باشید؛ دیگر جاهله شد)، اوّلیش مدینۀ نواله [است]. جامعهای که همه دنبال جمع کردن پولاند، به دست آوردن رفاه، زیاد کردن ثروت، و نگهداری ضروریات و نقدینه هستند. تعاون مردم... ایشان واژۀ «تعاون» را رکن جامعه میداند؛ همین [آیۀ] «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ» که مرحوم علامه (ره) اتفاقاً تعاون را شرط اصلی جامعه [میداند]. جامعه با چی میشود جامعه؟ مردم سر چی دارند به هم کمک میکنند؟ سر چی با هم رابطه دارند؟ رابطۀ مردم با همدیگه سر چیست؟ جامعهای که روابط مردم با همدیگه بر محور پول شکل بگیرد، مدینۀ نواله، یکی از اقسام مدینۀ جاهله است. اینها حرفهای فارابی [است]؛ اصلاً حرفهای آخوندی نیست، کاملاً فلسفی [است].
مدینۀ دوم، مدینۀ خصیصه [است]. جامعهای که مردم کمکشان به همدیگه بر محور لذتهای حسی و خیالی است. [آیا] میشود یک جامعه [باشد؟] مشکل ندارد [که] جامعهای که ارتباط مردم با همدیگه بر محور لذت حسی و خیالی [باشد؟].
مدینۀ کرامیه؛ کرامیه [یعنی] کرامت. مدینۀ کرامیه: مردم به همدیگه کمک میکنند و تعاون دارند بر محور احترام به شأن اجتماعی [و] کرامت اجتماعی. این هم مدینۀ جاهله است. فارابی میگوید اینها همه در کتاب «سیاست مدینه» فارابی است، ترجمۀ جناب آقای سجادی، از صفحۀ ۱۸۴ تا ۲۱۳. [این] جامعۀ کرامیه، [جامعۀ] مدرک [است]؛ [همان] جامعۀ کرام [است].
مدینۀ تقلبیه: مدینهای است که مردم بر محور قدرت و غلبه دور همدیگه جمع [میشوند]. آن [مدینۀ] ضروری هم که گفتیم، همان نیازهای ضروری مردم [است]. مدینۀ ضروریه: نیازهای ضروری. این میشود مدینۀ جاهله.
مدینۀ فاضله. ایشان میفرمایند که [در آن]، مردم بر محور عقلانیّت [جمع میشوند]. عجیب بوده! یک عده گفتند که فارابی برای خودش (از فلاسفۀ خودمان گفتند)؛ فارابی برای خودش، بدون تعارف، هیچ وقت در عالم پیاده نخواهد شد. چرا؟ اتفاقاً دقیقاً اینها در عالم پیاده خواهند شد! جامعۀ امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) اگر بخواهیم ترسیم بکنیم، مدینۀ فاضله فارابی [است]. مردم بر محور عقلانیت دور هم جمع میشوند و عقل است که حکم نهایی [را صادر میکند]؛ نه پول، نه شهوت، نه لذتهای حسی و خیالی، نه شأن اجتماعی.
عقلِ مردم، در محور عقل دور هم جمع میشوند؛ رابطهشان بر محور عقل است. البته عقلشان هم رشد میکند. «أَکْمَلَ اللهُ بِهِ أَحْلامَهُمْ». امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) وقتی تشریف میآورند، عقل مردم را بالا میآورند؛ عقل مردم را کامل میکنند که توضیح مفصل دارد. یعنی چه؟ عقل مردم چطور [و چرا] کامل میشود؟ توضیحات دارد. [این] نظام، نظامی است که بر محور عقلانیت دور هم شکل گرفته. میلاد امام عسکری (علیهالسلام).
یک مثالی از اینور بزنم تا بحث آن هم خشک نشود. عبارات جناب فارابی... ببینید، ما خیلی وقتها یک چیزی را با ذهن تجربی و عقل تجربی خودمان اثبات بکنیم، [ولی] اثبات نمیکنی. محور پذیرش [هم]، پذیرشمان [هم] میشود این. محور پذیرشت باید باشد پیغمبر، نه عقل تجربی خودت. عقل تجربی میتواند گاهی آنی که پیغمبر گفته را بفهمد. مسائل باران و زلزله و اینها، [آیا] خرافهگری است؟ یک مقدارش هم راست است. بابا، اعمال مردم بالاخره ربط دارد به عالم. گناه نباشد، خیلی خب، سلّمنا. هر خشکسالی ممکن است گناه نباشد، سلّمنا. هوا الان هوای زمستانه، واقعاً خداوکیلی هوای پاییز هم نیست. چه هوایی توی دی ماه؟! محصول چیست؟ چرا هوا اینجوری میشود؟ فکر کنیم، بحث کنیم. باران محصول چیاست؟ ابر بارانزا و چی چی و فلان... و جنگ آبی داریم دیگر. جنگ ابری داریم. اینها را خبر دارید دیگر؟ یادم رفته که کی بود میگفتش که جنگ بعدی، جنگ جهانی بعدی روی زمین نیست، توی هواست؛ مردم بر سر ابرها با هم میجنگند. راست! ابر بارانزا را میدزدد. جالب است! حرف بزنیم، مردم را توجیه کنیم. بابا، این خودش یک جنگی است؛ خودش [یک جنگ است]. ولی باران عوامل مختلفی دارد.
در دوران امام حسن عسکری (علیهالسلام)، به امام عسکری گفتند: آقا، یک کسی آمده، یک ادعاهایی دارد. این روایت پارسال [غوغایی] به پا کرد توی فضای مجازی و اینها. یکی از مراجع قم این روایت را خواندند، لندن موضع گرفت، داد و بیدادهایی درست شد. روایت چی بود؟ مال کتاب «الخراج و الجراعه». [یک] بابایی آمده، یک ادعاهایی دارد. دست به سمت آسمان دراز میکند، باران میآید. بعد، ادعاهایش هم توی فضای مسیحیت و اینهاست. خیلی فضایی بود که با مسیحیها و اینها درگیر بودند. حضرت فرمودند که: «این یک بار که مردم را جمع کرد، دستش را آورد بالا، بین این دو تا انگشتش یک چیزی قایم کرده. [بعد] خوشحالی آمدیم [و] آمدند و سیاه شد آسمان، شروع کرد [به] باریدن. سریع دست این را گرفتم. [دیدم] استخوانه.» این بابا که دست میگیرد سمت آسمان، باران میآید، این یک استخوانی از یکی از انبیای سابق گشته پیدا کرده، قبر یک پیغمبری را نبش کرده. از قواعد عالم این است: اگر استخوان یک پیغمبری را سمت آسمان بگیرند، آسمان میبارد.
فرهاد گوله؟ در آزمایشگاه مگر اثبات میشود؟ به واسطۀ شما اهل بیت باران میبارد. ربطی ندارد. باران و ابر و باد و اینهاست دیگر. اهل بیت دیگر این وسط چهکارند؟ این قواعد را کدام عقل میفهمد؟ آن عقلی که در دوران امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) حکومت میکند، همین عقل است. خیلی مشکلات با همین عقل حل میشود؛ دیگر بنبستها، خیلیها با همین عقل حل میشود. [ولی ما] تجربی خودمان باید زندگی کنیم. چارهای هم نیست. با همین هم داریم پیش میرویم. ولی کجاست؟ جالب [و] بامزه این است که میگوید: ببین، شما همه مشکلاتتان به خاطر این است که «ساینس» را گذاشتید کنار، اعتبار برایش قائل [نیستید]. خرافات و تعبّد و پیغمبر و این حرفها! حالا شما که قبول دارید، مگر چقدر پیشرفت کردید؟ این مقدار پیشرفت مگر پیشرفت است؟ با اسب بروی بهتر است! نه، مسیری که مثلاً ۱۰۰۰ کیلومتر است، توی نیم ساعت میروی [ولی] آسیب میزنی، هزار تا مسئله دورش [ایجاد میشود]. یک عقل دیگری هست که او میفهمد. قواعدش هم فرق میکند. علمی هم که مبتنی بر این درست بشود، فرق میکند.
ساختار نبوّت... این را هم بدانید: فارابی اولین تعریفی که از پیغمبر دارد، تعریف «رئیس» است. این را بگویم، باشد برای ادامهاش، برای جلسۀ بعد. شأن پیغمبر، شأن ریاست است. پیغمبر [را] خدا برای اینکه رئیس باشد [فرستاد]. [ولی] غلط تعریف میکنیم! توی کتابهای دینیمان هیچ وقت پیغمبرها به عنوان رئیس معرفی نمیشوند. شخصیتهای گوگولی، نازنین، خوردنی! مردم مگر دیوانه بودند [که] قلمبۀ نور را باور نمیکردند؟ فیلمهای انبیا و اینها... هرچه خوشگل است، اینها خاندان نبوّتاند! اینها درگیرند با جریان نبوّت. والا اینجور نبوده، بابا! ما پیغمبر داشتیم کرم از تنش بالا میرفته. ایوب معمولی بوده که [به خاطرش] یوسف به چشمی [نیامده]! پیغمبر نمیشود که یک چیز خوردنی، جذاب، دوستداشتنی [باشد]. پیغمبر شأن ریاست [دارد]. یک تقّدسی ما برای پیغمبر میکشیم که این آنقدر مقّدس است، اصلاً حیف است بیاید توی جامعه بخواهد حرف بزند! «ما لِ هذا الرّسولِ یَأکُلُ الطَّعامَ وَ یَمشی فِی الْاَسْواقِ». پیغمبر که غذا نباید بخورد! حرف مردم [این است]. قرآن میگوید: پیغمبر خیلی مقّدس است. پیغمبر نباید بهداشتی [باشد، او] میرود... خیلی مقدّس است. این خیلی مقدّس است [یعنی] یک قلمبۀ نور است. تعریف قرآن [از] پیامبر چیست؟ یک قلمبۀ نور مقدّس یا یک قوۀ عاقله [و] رئیس؟ فارابی میگوید تعریف پیغمبر این است: خدا پیغمبر فرستاد برای چی؟ «اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللَّهِ». هر پیغمبری فرستادند، برای این بود که رئیس بشود. من رئیس میفرستم، من قلمبۀ نور نمیفرستم! من رئیس [میفرستم]. قبول داری ما به پیغمبر نیاز داریم چون به رئیس نیاز داریم؟
تعریف غلط رئیس [است که میگوییم] پیغمبر رئیس [نیست]. بعد میگوید که رؤسای افاضل و سنّت... این را بگویم دیگر بماند. میگوید: اگر پیغمبر (جامعه بر مبنای علم است) او نبود، دیگری که تالیتِلو او باشد. او نبود، میآید میرسد به افاضل. تعبیر فقهیاش میشود ولایت فقیه، ولایت افاضل، ریاست افضل. هر کسی که قوّۀ عاقلهاش را متصل کرده به قوّۀ عاقلۀ نبوت. قرن ۳ هجری! فارابی، حرف فقها هم نیست. ولایت فقیه یک امر بدیهی عقلی است. برای همین است که کسی دین را تصور کند، جامعه را تصور کند، میرسد به اینکه این جامعه اینجوری باید اداره بشود.
فردا یک مناظره، جلسۀ بعد شنبه، یک مناظرۀ تاریخی من دارم. یک «شبهای پیشاور» دارم. این را شنبه انشاءالله برایتان ماجرایش را تعریف میکنم که ربطش به این ماجرا چیست و ادامۀ نظریۀ مدینۀ فاضلۀ فارابی، انشاءالله در شنبه [خواهد بود].
خدایا، بالاترین صلواتها و سلامها و درودهای خودت را در طبقهایی از نور، از مجلس [ما] به محضر منوّر امام عسکری (علیهالسلام) هدیه بفرما. نظر خواستۀ حضرت شامل [حال] جمع ما بفرما.
جلسات مرتبط

جلسه بیست و پنج : دو جریان اصلی مخالفت با ولایت در قرآن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و شش : ولایت؛ عقلانیت یا تعبد کور؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و هفت : جدال ساختگی میان علم و دین پس از رنسانس
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و هشت : عقل؛ پیامبر درونی هر انسان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه بیست و نه : مدینه فاضله فارابی؛ عقل اول در رأس جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و یک : تجربه نبوی یا وحی الهی؟ چالش یک گفتگو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و دو : پنج رکن اصلی مدینه فاضله فارابی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و سه : چهار مرتبه ریاست در مدینه فاضله فارابی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و چهار : تقوا؛ کلیدواژه جامعهسازی در سوره حجرات
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و پنج : ادب در برابر ولایت؛ کلید کارایی جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت