تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و یک : تجربه نبوی یا وحی الهی؟ چالش یک گفتگو

00:19:39
83

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

روایت یک مناظره واقعی پس از فتنه ۸۸

وحی؛ تجربه شخصی یا حقیقتی اختصاصی برای پیامبر؟

چرا ولایت پیامبر کلید ایمان است؟

ولایت فقیه از نگاه امام خمینی؛ ادامه ولایت رسول

فتنه‌ها از کجا آغاز می‌شوند؟ از نام امام زمان تا انکار ولایت فقیه

نقد رهبری؛ شجاعت یا تخریب؟

اعتراف رهبری به خطای سیاست تحدید نسل

اجرای ناکام اقتصاد مقاومتی؛ مشکل دولت یا نظام؟

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
وعده کرده بودیم امروز ماجرای یک مناظره واقعی را خدمتتان عرض کنیم. البته حالا خیلی جنبه مناظره‌اش مهم نیست؛ نکاتی که در این گفتگو مطرح بوده، شاید راهگشا باشد. خب، بعد از ماجرای سال ۸۸، تقریباً یک سال و خرده‌ای از این ماجرا گذشته بود. ما کرج بودیم؛ بعد، فروردین سال ۹۰، یکی از دوستان کلید منزلش را به ما داد، گفت که: "من چند وقتی نیستم. شما کار مطالعاتی پژوهشی می‌خواهی انجام دهی؟ اینجا منزل ماست، مطالعه کن و این‌ها."
[بعد] دیدیم که این لپ‌تاپ ما مشکل پیدا کرد. یکی از دوستان قدیم -بالاخره در جلسات شرکت می‌کرد، پای منبر ما بود و این‌ها- چند سالی از او خبری نداشتیم. من به او پیام دادم: "فلانی، تو دانشجوی کامپیوتری و این‌ها [هستی]. لپ‌تاپ ما مشکل پیدا کرده. اگر زحمتی نیست، من هم کرج هستم و شما اگر هستید، این لپ‌تاپ ما را بیاورید. با شما کار دارم. ما یک گروهی هستیم، می‌آییم." آدرس دادیم و آمد.
این لپ‌تاپ را که باز کرد، عکس بک‌گراند لپ‌تاپ ما، عکس مقام معظم رهبری بود. بالای سر ایشان، عکس امام بود. بالای سر گنبد امام رضا، حرم بود. [او] باز کرد، یک نگاهی کرد، گفت. گفتم: "چطور؟ از شما بعید بود این‌جوری باشد!" گفتم: "خب، با پایینی مشکل داری یا با بالایی مشکل داری؟" گفت: "نه، پایینی‌ها ربطی به بالایی ندارد. کلاً خوب است، پایینی‌ها مشکل دارد."
درست کرد و گفتم که: "خب، مشکل چیست؟" شروع کرد یکی‌یکی شمردن. از کهریزک و این‌ها شروع کرد و رفت؛ دیگر مشکلات مملکت و نظام را یکی‌یکی شمرد. [گفتم:] "شما... من خودم منتقدم. اینجا بخواهیم بحث کنیم، به نتیجه نمی‌رسیم. بحث‌های جدی‌تری با هم داشته باشیم."
دو سه نفر بودند؛ همه ماشاءالله داغ و خب، دانشگاه، دانشجو، طلبه. ایشان هم طلبه بود، آماده برای بحث. گفتم که: "نظرتان چیست؟ در مورد خدا با هم صحبت کنیم." حالا جالب است که ما سه روز این بحثمان طول کشید. "شب‌های پیشاور، روزهای پیشاور" در شب و روز شد! بعد که ما خیلی حسرت خوردیم، چون این بحث‌ها ضبط نشد؛ یعنی واقعاً قابلیت یک کتاب داشت.
و با هم هر اذانی که می‌شد، نماز جماعت می‌خواندیم. [آن‌ها] کف خیابان و زندان هم رفته بودند و این‌ها. با دل پر گفتم: "به من بگو خدا ولایت دارد، یعنی چه؟ ولایت..." این چندین ساعت بحث را که نمی‌شود در ۱۰ دقیقه گفت. یک چکیده‌ای دارم، یک آنالیزی را دارم تحویل شما می‌دهم که فقط کلیت ماجرا دستتان بیاید که این چه بود. این گفته بود:
آقا، ما شروع کردیم در مورد خدا با این‌ها صحبت کردن. یک‌خرده بحث جدی شد، رسیدیم به وحی. بحث خیلی جدی شد. بحث از پیغمبر شد و وحی و عصمت و این‌ها. همین بچه‌های پاک و مؤمن و این‌ها برگشت، گفت: "این تقریر از نبوت و عصمت را من نمی‌توانم قبول کنم."
[می‌گفت:] "وحی چیزی نیست که مخصوص پیغمبر باشد. هر کدام از ما یک تلقی داریم و حقیقت یک شیشه‌ای افتاده و شکسته و هر کسی یک مقداری برداشته و هر کس یک دریافتی دارد و یک تجربه‌ای دارد و پیغمبر هم تجربه دارد. آن تجربه نبوی، این تجربه ماست." و این حرف‌ها خیلی جدی ایستاد.
حالا همان بعد نماز جماعتمان هم نماز جماعت خوانده بودیم، مشغول تعقیبات بودیم، داشت این حرف‌ها را می‌زد: "قبول کنم این پیغمبر، پیغمبر هست بالاخره، ولی این نیست. پیغمبر این نیست!" خیلی برای من جالب است.
حالا این را بگویم بخندید. امروز مطرح شده بود؛ مفصل در مورد خدا و هدایت و این‌ها مفصل صحبت کرده بودیم. [پرسیدم:] "خدا ولایتش را می‌خواهد اعمال کند، چه شکلی اعمال می‌کند؟ این سیکل ولایت خدا و چارچوب ولایت خدا چه شکلی است؟" خود خدا را پذیرفته بود که خدا ولایت دارد.
به ولایت پیغمبر رسیدیم. یک کلمه من نگذاشتم بحث سیاسی بشود؛ به من ربطی ندارد. رسیدیم به ولایت پیغمبر، این وسط دبه کرد، گفت: "نه، من نمی‌توانم این را قبول کنم. این ولایت پیغمبر را نمی‌توانم قبول کنم." گفتم: "ببین! قرآن می‌گوید پیغمبر ولایت دارد." رفیقش، بغل‌دستیش، کمتر از این [عقیده] نداشت. (بشنوند دوستان از طریق فضای مجازی!) این زد به شانه آن یکی، گفت که آرام در گوشش گفت: "ببین! با پیغمبر که دیگر ما مشکل [نداریم]. پیغمبر که مشکل ندارد!"
این هم آرام برگشت، در گوشش گفت: "ببین! این پیغمبری که این می‌گوید، اگر قبول کنی، [آقای] خامنه‌ای اثبات می‌شود." خیلی برای من جالب [بود]. "ولایت فقیه بحث کنیم؟" در دلم گفتم: "روحت شاد، خمینی! که گفتی ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است." من الان در بحث با این‌ها فهمیدم منظورتان چه بوده. رسول‌الله است یعنی چه؟ معلوم شد ما ولایت رسول‌الله را نتوانستیم خوب جا بیندازیم.
تبیین از ولایت رسول‌الله غلط بوده. همین که جلسه قبلم عرض کردم، ما نتوانستیم جا بیندازیم [که] پیغمبر ریاست دارد، رئیس حکم می‌کند. خطرناک‌ترین آیه قرآن کدام آیه است؟ که خیلی سنگین [است]: "فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا." (نساء/۶۵)
به خدا قسم، به رب تو قسم، این‌ها ایمان ندارند مگر اینکه تو بین این‌ها حَکَم شوی، قضاوت بکنی، تسلیم شوند، تسلیم محض. ذره‌ای حرج در دلشان پیدا نشود و تسلیم محض [باشند]. آن‌وقت است که این‌ها مؤمنند. معلوم می‌شود ولایت تو را پذیرفته‌اند. همه ماجرای ایمان اینجاست.
ولایت را که اینجا می‌شود فهمید. ما سال ۸۸ در ماجرای ۸۸، خیلی دعوایمان هم سر ولایت فقیه نبود ها! این را به شما بگویم: قانون بود. شما در جنگل آمازون هم زندگی کنی و قانون را رعایت کنی، ولایت فقیه دیگر نمی‌خواهد. [در] جنگل آمازون هم اگر انتخابات بشود، این‌ها، این قبیله این‌وری تبلیغات کند، بعد مردم می‌آیند رأی می‌دهند، این قبیله ببازد، [باید] قبول کند. درد جنگل آمازون است دیگر! جامعه بدوی این‌ها حالیش می‌شود، می‌فهمد، ولایت فقیه نمی‌خواهد.
ولایت فقیه تازه از وقتی شروع می‌شود که یک عده با اسم امام زمان بخواهند [مقابل] ولایت فقیه بایستند. درگیری از اینجا شروع می‌شود و شروع شده. فتنه‌های بعدی، ۹ دی، این‌هاست. اصل ماجرا این‌هاست. امام زمان را قبول دارد، اسم امام زمان از دهانش نمی‌افتد. به ظاهر هم خیلی خدمت کرده در این سیکل ولایت فقیه و این چارچوب. ولی نفهمیده، از اول هم نفهمیده.
پشت پرده و محرمانه و بولتن‌ها و این‌ها هم ندارم که مثلاً فلان کس در فلان جلسه گفته که: "مگر نایب دوم امام زمان، مثلاً فقیه بود؟ روغن‌فروش بود. نایب امام زمان که نباید لزوماً فقیه باشد. یک کسی هم روغن‌فروش، یک کسی هم فلانی، او هم می‌تواند نایب امام زمان [باشد]." نفهمیده ماجرا را. نفهمیده نیابت خاصه با نیابت عامه تفاوتش چیست. [شاید می‌گوید:] "نمی‌دانم اصلاً شأن رسول برای ولایت [است یا اینکه] شأن فقاهت و عقلانیت هر عالمی این را دارد، به شرط اینکه متصل باشد به آن جریان، متصل به وحی باشد."
تمدن‌سازی ما دو تا مبنا بیشتر ندارد. حالا این‌ها بحث‌هایش مفصل است: یا تمدن بر مبنای وحی ساخته می‌شود، یا بر مبنای وهم. بحث بسیار مهم و مفصلی است. شاید جلسات بعدی اگر عمری باشد و توفیقی باشد، به نقد مدرنیته و این‌ها برسیم. این‌ها با هم بحث بکنیم. مدرنیته بر مبنای توهم و وهم ساخته شده؛ عقلانیت پشتش نیست. عقلانیت می‌شود رسول‌الله خودمان؛ متصل است به حقایق و کشف می‌کند و می‌گوید.
یک وقت یک کسی به معارف او اشراف دارد و تسلط دارد، سلامت نفسانی دارد، اهل هوا و هوس نیست، عادل، فقیه. او می‌آید نظام‌سازی می‌کند. این بحثش جداست.
این را هم بگویم؛ این چرا حرف روز است؟ حالا امروز هم روز ۹ دی است، جای دوری نمی‌رود. حالا ما بحثمان که ادامه خواهد داشت، این نکته را این وسط، حالا مابین‌السطور عرض بکنم. این را هم خیلی آدم می‌شنود که: "آقا، باب نقد رهبری را چرا شماها، بسیج، چرا شما نقد رهبری نمی‌کنید؟" مثلاً فکر می‌کنند که می‌ترسی. رهبری را که نقد کنی، ترسی ندارد که! آنهایی که نقدش کردند، آسیب دیدند. "پدرت را درمی‌آورد." آن‌ها شجاعت می‌خواهد. نقدش از "حیث انتفاع ساقطتان می‌کنم".
اینکه مسئله اول که بحث ترس نیست. بحث بعدی این است: خیلی خب، نقد رهبری کنیم. اصلاً بالاتر از رهبری، امیرالمؤمنین فرمود: "من را نقد کنید، حکومت من را نقد [کنید]." بزرگ‌تر از این [نمی‌توانم بگویم] که "من را نقد نکنید!" منظور امیرالمؤمنین چیست؟
چه نقدی؟ "نقد مبنایی کنید؟" یعنی من اگر متصل به وحی دارم چیزی می‌گویم، شما با عقل و تجربه نقد کنی؟ "نقد ساختاری کن!" این را لازم دارم. امیرالمؤمنین همان که مشورت می‌گیرد، پیغمبر در جنگ خندق مشورت گرفت. همین بود دیگر؛ نقد کردن دیگر.
تئوری جواب نمی‌دهد. آن تئوری جواب می‌دهد، این تاکتیک نظامی جواب می‌دهد، این ساختار اجرا نمی‌شود. بگو: "این مسئول این ساختار را بلد نیست اجرا کند." اصل نقد این‌هاست. نسبت به امیرالمؤمنین، خب، نسبت به ولایت فقیه چیست؟
اولاً که ولایت فقیه و ولی فقیه معصوم که نیست. ما نقد مبنایی هم می‌توانیم بکنیم. این یک نکته، تفاوتش با پیغمبر و امیرالمؤمنین است. [آیا] مبنا غلط [است؟] خود رهبر معظم انقلاب فرمودند که: "من به حضرت امام اول انقلاب گفتم که آقا، این سخنرانی که شما کردید..." (یک سخنرانی کرده بودند، امام از معاویه اسم آورده بودند و لعنش کرده بودند.) رهبر معظم انقلاب [ادامه دادند]: "من رفتم خدمت امام، گفتم: 'آقا، این حرفی که شما زدید، قلب ۳۰۰ میلیون مسلمان همسایه را جریحه‌دار کرد. شما می‌دانید کشور همسایه به معاویه علاقه دارند، او را خلیفه می‌دانند، محترم می‌دانند. چرا شما لعن علنی [کردید]؟'" [امام] تکان دادند؛ دیگر تا آخر عمر هیچ وقت اسم از معاویه نیاوردند. [این] ولایت‌پذیری دارد یا ندارد؟ [بله] دارد. نقد هم می‌کند. نقد رو خود مبانی است؛ رو خود مبانی. همان مبانی که شما بر اساسش فقیه شدی و ولایت پیدا کردی. من بر همان [مبانی] هم نقد می‌کنم و آسیبی به این سیکل نمی‌زنم.
اگر ساختار آسیب ببیند، اول در خفا می‌گویم. همان که مرحوم آیت‌الله گلپایگانی فرموده بودند (ایشان بیش از ۲۰ سال از رهبر [ی/امام] بزرگ‌تر بودند؛ [و] بیش از ۳۰ سال [از من هم] بزرگ‌تر بودند). هنگامی که رهبری انتخاب شدند، دیدار مراجع قم که رفتند، مرحوم آیت‌الله گلپایگانی که از اول هم با انقلاب ایشان همراهی چندانی نداشت (بیانیه بدهد و فلان)، ولی همدلی داشت؛ یعنی امام که دیگر گل سرسبد بود، ایشان حمایت علنی نمی‌کرد اولش. بعد به رهبر معظم انقلاب ایشان فرمود: "من اگر مشکلی ببینم، اول حمله بر صحت می‌کنم. اگر دیدم راه ندارد، انتقاد می‌کنم؛ ولی به خودتان فقط می‌گویم. اگر به خودتان گفتم، دیدم ترتیب اثر ندادید، سکوت می‌کنم." این فقیه است، فهمیده. [اما] ما اول می‌رویم در خیابان، پشت بلندگو می‌گوییم، بعد تازه توجیهش می‌کنند: "آقا، این ماجرا این است." بعد توجیه [اشتباه] می‌آورد. چطور باید نقد کنیم؟
بسم الله. شما اولاً آن طرحی که او داشته، پیاده کن. اگر آسیبی وارد شد، بعد نقدش کن. ۱۰ درصد از آن مبانی فکری و تئوری که ایشان برای نظام داشته و نظام‌سازی که کرده، شاید ۱۰ درصدش پیاده شده است. جلودار نقد خودش هم بوده. ایشان فرمودند در ماجرای تحدید نسل که اول دهه ۷۰ بود (شاید بعضی از شما خبر داشته باشید؛ این‌هایی که پشت شامپوها و خمیردندان‌ها نوشتند که: "دو بچه کافیست")، کار دولت بود. مرحوم علامه تهرانی در این کتاب شریف رساله نکاحیه‌شان که خود ایشان اوایل دهه ۷۰ از دنیا رفت، ایشان آنجا در آن کتاب می‌گوید که رئیس جمهور وقت به رهبری فشار آورد برای ماجرا. رهبری مخالف بود. ایشان در کتاب می‌گوید به عنوان یک شاهد عادل.
رهبری چندین سال قبل فرمودند: "من در محضر خدا (در همین استان خراسان شمالی بود به نظرم) عذرخواهی می‌کنم. این سیاست اشتباه بود. تا یک حدی لازم بود، ما دیگر افراط کردیم در این ماجرا." چرا؟ چون جهت‌دهی است دیگر. جهت کلان دارد. [در] حیطه خودش باید نقدش کرد. کسی اجرا نمی‌کند، من چرا او را باید نقد کنم؟ آنی که اجرا نمی‌کند را باید نقدش کرد.
اقتصاد مقاومتی بیش از ۸ سال است که ایشان حرفش را مطرح کرده‌اند. سال ۸۸ که شعار اقتصادی مطرح شد، تا الان چقدر این پیاده شده است؟ پیاده کن، بعد آسیب ببین دارد یا ندارد، بعد تازه شروع کن نقد رهبری را. حرف این است: دولت و مجموعه‌های نظام را باید از اصل نظام جدا کرد. اگر مردم کف خیابان نقدی دارند، نقد به دولت است، نقد به اجراست. مردم که نمی‌گویند: "شما چرا [فلان کار را نکردید]؟ اقتصاد مقاومتی، ثمرش کو؟" ثمره را از که باید بخواهیم؟ از دولت و مجلس.
نمی‌شود که مسئول فاسد برود پشت رهبری قائم بشود، تا هر کس به او می‌گوید: "بالا چشمت ابروست"، بگوید: "آقا! با روحانیت لجبازی نکن! با روحانیت دشمنی نکن!" تو را اتفاقاً از سر علاقه و تعلقی که به روحانیت دارم، دارم تو را نقد می‌کنم. بازی در بیاورند، حقوق مردم را بدهید، نظام را نقد نکن. آنتن تلویزیون [می‌گوید]: "فلان مسئول موقع زلزله کجا بوده؟" [آن‌ها در جواب] می‌گویند: "نظام را تخریب نکن!" جواب این است: "نظام را تخریب نکن!" بابا! می‌گوید: "فلان مسئول کجا بوده؟" مثل آن پیرزنه که نمی‌گوید "بریزیم تو خیابون"، سؤال می‌کند. تخریب نظامتان چیست؟
ان‌شاءالله عاقبت ما را به خیر بکند. ما را ولایت‌مدار به معنای اصلی بکند که اگر ولایت‌مدار شدیم، واقعاً امور اصلاح می‌شود. "یُصْلِحْ لَكُمْ بَالَكُمْ" (آیه ۶۵ سوره نساء). این وعده خداست. اگر شما اطاعت رسول را در شأن ولایتش [اجرا کنید]، امور شما اصلاح خواهد شد، درست خواهد شد، امور پیش خواهد رفت. به برکت انفاس قدسیه حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه، این انقلاب از این فتنه‌ها و این بحران‌ها و آسیب‌ها ان‌شاءالله به سلامت گذر کند و برسد ان‌شاءالله به دست [ایشان].

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00