برخی نکات مطرح شده در این جلسه
آیات نخست حجرات؛ دعوت به ولایتمداری و ترک استکبار
اصل ابتلای انسان از نگاه قرآن: مستکبر نشدن
امام جواد (ع)؛ امتحان بزرگ در هفتسالگی
ظاهر متفاوت امیرالمؤمنین (ع) و سختی پذیرش او برای مردم
موسی (ع) با لکنت و پوستین پاره در کاخ فرعون
خدا چرا حج را در گرمترین نقطه زمین قرار داد؟
فلسفه حج: تمرین زدودن استکبار
خطبه قاصعه؛ طولانیترین خطبه نهجالبلاغه علیه تکبر
جامعه ایمانی، جامعهای بیاستکبار
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. آیات ابتدایی دعوت کرده بود که در مسیر پیغمبر اکرم و پشت سر پیغمبر اکرم حرکت بکنی، و کسی خودش را بر خدا و رسول مقدم نکند؛ که عرض کردیم این آیات دعوت به ولایتمداری است، طبق بیان مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر شریف «المیزان».
بعد فرمود که صدایتان را برای پیغمبر و بالاتر از صدای پیغمبر هم بلند نکنید. این – خوب – جدای از اینکه از آداب محسوب میشود و آداب مدیریتی در واقع است؛ استکبارستیزی هم در این عبارت نهفته است.
هندسه عالم را خدای متعال جوری آفریده که انسان دائماً در ابتلا باشد. ابتلا، انسان را هم جوری آفریده که دائماً در معرض استکبار باشد. جمله، جمله طلاست؛ چکیده همه عرایض ما: انسان، اصل ابتلایش این است که مستکبر نباشد، استکبار و تکبر نداشته باشد.
خدا، عالم را که آفرید، حضرت آدم را که آفرید، ابلیس را وقتی مأمور کرد، ملائکه را وقتی مأمور کرد، نشان داد گُلِ ماجرا کجاست. آدونیسِ خلقت را خدا نشان داد. پیشپرده را نشان داد. ماجرای من با شما این است: یک آدمی را میخواهم خلق بکنم، خلیفةالله باشد. باید هم از جنس خودتان باشد؛ اگر او از جنس شما نباشد که نمیتوانید از او تلقی بکنید حرفی را و معرفتی را.
این از جنس شما بودن، مبدأ تمام اطلاعات است. بعد ممکن است به حسب ظاهر که نگاه کنی، خیلی امتیازات نسبت به او داشته باشی، ولی باید زیر بار بروی و استکبار نداشته باشی. اگر استکبار داشتی، از این حریم بیرونی؛ «فاسقی، خارجی، مدهوری»؛ تعابیر قرآن در مورد ابلیس تعابیر مختلفی است. «من از این حریم تو را بیرون میکنم. تو نسبتی با من نداری.»
جهنم را خلق کرد. حزب شیطان آفریده شد. شیاطین آفریده شدند. ماجرای دو قطبی عالم از اینجاست. اصلاً عالم بر یک مبنای دو قطبی شکل گرفته است: مبنای کسانی که در برابر خدا و ولیّ خدا استکبار دارند و کسانی که استکبار ندارند و پذیرش دارند. اصل ماجرا این است. خدا امتحان میگیرد، امتحانهای سخت میگیرد ها!
من و شما امیرالمؤمنین (صلوات الله و سلام علیه) را الان تصور که میکنیم، عاشقش هستیم، احساسمان هم این است: اگر امیرالمؤمنین الان اینجا بودند، ما همه نوکر و فرمانبر و خلاصه دلداده آقا بودیم. غیر از این است؟
من بعضی جاها شده، ویژگیهای ظاهری امیرالمؤمنین را که مطرح کردم، یک جلسه همین مشهد چند وقت قبل به مناسبت شهادت امام جواد (علیه السلام)، بحث ما سر این بود که خدای متعال چون میخواهد با اولیای خودش امتحان کند، بعضاً ظواهر بسیار گولزنندهای به اولیای خودش میدهد. مثلاً امام جواد را در هفت سالگی امام میکند. یک بچه! این حامل همه حقایق و معارف همه انبیا است. این از ابراهیم بالاتر است. این از آدم و موسی و عیسی بالاتر است. این بچه هفت ساله، این حقیقتی که در سینه امیرالمؤمنین بود، در سینه این آقاست!
از باب «فان» شاید بنشینیم، جذاب است. بالاخره یک بچهای مثلاً چقدر مثل محمدحسین طباطبایی بود، جذاب بود. شاگردی و ولایتپذیری و اینها که نمیشود! جذاب است! ببین بچه چقدر حرف بلد است!
آنجا به مناسبت ویژگیهای ظاهری امیرالمؤمنین را گفتم، یک جوانی پا شد. بعد از جلسه میخواست من را بزند! واقعاً که تو داری با عقاید شیعه، عقاید را منحرف میکنی! امیرالمؤمنین را در ذهن مردم خراب میکنی! بالاخره مسائلی که نقل شده است. خیلی تند برخورد کرد و «قبول ندارم امیرالمؤمنین چیست!»
یکی از ویژگیهای امیرالمؤمنین این است: حضرت قدشان نسبت به متوسط مردم کوتاهتر. مقاله نوشتم. الان در اینترنت، مقالات ما [در مورد] ویژگیهای ظاهری امیرالمؤمنین [هست]. [وضعیت] بحرانی [است که] مردم [اگر] ببینند، قبولش نمیکنند. ذهنیتها را آماده کنیم. تکتک آوردم. فکتهای تاریخی و رواییاش را آوردم. امیرالمؤمنین، ویژگیهای ظاهریشان چطور بود؟ چهره حضرت آنچنان جذابیت و زیبایی که بقیه چهرهها چه بسا داشته باشند، [نداشت.] جلوی سر حضرت، موی پیشانیشان، موی سرشان ریخته بود. امیرالمؤمنین «تاس» است! گفتم: «تاس نیست!» [طرف] گفت: «نه...»
چون عربزبان [هستی]، فروشگاه [که] انتخاب کنی، امام را [یک] بیزینسمن [فرض میکنی]. اگر بخواهد بیاید، یک چیزی بفروشد، اگر خوشگل نباشد، کسی که این را فرستاده، تو ایراد نمیگیری: «یک بیزینسمن درست و حسابی بفرست!» «خدایا آدم درست و حسابی نمیتوانست بفرستد؟» اصل ماجرا همین است.
در علم مدیریت اثبات شده است [که] میگویند: مدیر وقتی [که] متوسط قدش [باشد]، یا کارپرداز وقتی که کوتاهتر است، درصد فرمانپذیری کارپرداز به شدت پایین میآید. مدیریت: شما یک رئیسی داشته باشید، نصف قد شما؛ احساس برتری و تفوق و استعلا دارد. [میگویی:] «حالا انجامش میدهم!» رشید، دو برابر خودت باشد، این اصلاً دستور نداده، دوست داری که دستور بدهد [تا] اجرا کنی. یک جنتلمنی باشد. قیافه امیرالمؤمنین: «متوسط قدشان» را مرحوم صدوق در «خصال» نقل کرده؛ خیلی جاهای دیگر هم آمده. [میفرمایند:] «کوتاه نیست، قدم متوسط است.»
«اصل قد من است. قد من یک جوری است [که] من با دشمن که درگیر بشوم، [او را] بالا [برده و] دو نیم میکنم.» (این [مطلب] را در «خصال» قشنگ هم [به تفصیل] از آن [کتاب] جواب دادم.) «خیلی مشکل ندارد. قد من متوسط است.»
سینههایشان یک چیزی میآمد، شکم بزرگی بود، درشت بودن دارد که حضرت وارد بازار که میشد، یک تعابیر زشتی مردم بعضاً به کار میبردند. من آوردم [در] مقالهها. نمیخواهم بگویم زشت است.
«قد کوتاه، شکم بزرگ، موی سرم ریخته!» شما این را تصور کنید: این شخصیت حامل همه حقایق و معارف. خداوکیلی سخت نیست باور کردنش؟ بعد او دستور میدهد، باید عمل کنیم. [ولی مردم] مخالفت میکنند!
ولی آن امیرالمؤمنین که تو واقع خدا یک جوری آفریده، اصل ابتلا این است: «لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبیّ». [صدای خود را] بالاتر از [صدای] پیغمبر بالا ببرد. بله، زندگی که بکند، یک مدت که زندگی میکنی، رفیق میشوی، عادی میشود، مثل خودت میشود. نیازهای مادی دارد، هوا [و غذا] دارد، خیلی محتاج است، محتاج من است! بنده خدا از گرسنگی... بعد به شما دستور بدهد، بگوید فلان کار [را بکنید]. «این حکم خداست.» آدم خندهاش میگیرد. سخت است اینها! اصل ابتلا به هندسه خلقت اینجاهاست که کار را به هم میریزد.
خودت را بالاتر نبین. احساس استکبار نداشته باش. نخبگان جامعه دینی، خطبه قاصعه را ملاحظه بفرمایید. من در مورد نخبگانم یک نکته عرض [میکنم]: خطبه قاصعه طولانیترین خطبه «نهج البلاغه» است؛ خطبه ۱۹۲ «نهج البلاغه».
در این خطبه، امیرالمؤمنین شروع میکند، یک دور عالم را تحلیل میکند. اصلاً بحث مهندسی خلقت باید یک خطبه باشد. یک بخش [از آن] تحلیل خلقت عالم را از ماجرای ابلیس و آدم شروع میکنند تا میرسند به فلسفه حج و احکام و دین و اینها. ۵۰ صفحه «نهج البلاغه» [است]. خیلی خطبه بلند [و مهمی است]. محتوای اصلی خطبه چیست؟ تکبر، استکبار. خدا اصل امتحانش در استکبار است.
انبیایش را یک جوری آفریده [که] استکبار مردم را تحریک کند. امیرالمؤمنین [میفرماید] (فوقالعاده!): حضرت میفرمایند که: فرعون با آن تخت و تاج و بارگاه... موسی، هارون، این دو تا که یک پوستین پاره تن موسی بود، یک عصا هم در دست [داشت]. «فشرت له دوام عزه و بقاء ملکه». [این از] تعابیر امیرالمؤمنین در «نهج البلاغه» [است]. این دو تا آمدند در کاخ فرعون؛ فرعونی که فقط در دستش مقدار دستبند طلایی که داشت، موسی را «خرید و فروش کنید»! [گفت:] موسایی که در کاخ فرعون بزرگ شده، فرعون از آب گرفتتش! ملت «آب کره میگیرند»! [ولی] موسی را [فرعون] گرفت از آب، خودش بزرگ کرده، خودش نان داده. در ۲۰ سالگی این آقا با مشت زده، یکی از فرماندههای فرعون را کشته، فرار کرده. اصلاً موقعیت را تصور کنید! خیلی شرایط، شرایط عجیبی است، دیگر. در اوج ضعف و زبونی و خواری در نگاه فرعون.
فرعون عصایش را میگیرد دستش، میگوید: «من این چند سالی که نبودم، پیغمبر شدم! درست است، حالا یکی هم کشتیم! ولی خب اگر میخواهی این تختت برایت بماند، باید حرف من را گوش بدهی.» [این را] تصور میکند [که] دوتایی با داداش... بعد تازه حضرت موسی لکنت هم داشت. تا یک حدی دعا کرد و لکنتش همین «اللهم رب اشرح لی صدری» که گفته میشود، همان دعای حضرت موسی است که بعداً هم مستجاب شد؛ ولی لکنتی داشت. لذا خود او، سخنگویش هارون بود. حالا یک کسی که خوب هم از طرف خدا [آمده است]؛ در کلّ بنده خدا، نمیتوانی حرف بزنی! با خدا حرف میزنی؟ خوشزبانتر از این نداشتی؟ حالا [میخواهد] کلیمالله بشود، سخنور باشد، خطیب باشد؟ «نه! من میگیرم، میدهم هارون بگوید!» خدا، مهندسی خدا واقعاً خیلی پیچیده است.
هر چه فقیر و فقرا و مردم ضعیف و مستضعفی که دلشان از فرعون خون بود، اینها ایمان آوردند. [ولی] به پولدار و ثروتمند و بالاشهری [کسی ایمان نیاورد]. [میگویند:] «به زبان ما، این لباسهایش ۵۰۰ تومان نمیارزد! برند یک چیزی تنت باشد، قشنگ!» به همین موسی، با همین قدرت الهی، فرعون را در همین آب مصر غرق میکند و فرعون در اوج ذلت و ضعف قرار [میگیرد].
فلسفه حج و [آنچه] امیرالمؤمنین فرمود [این است]: خدا نمیتوانست مکه را یک جایی بگذارد؟ یک شهر توریستی قشنگ، با مناظر دیدنی، پردرخت، سرسبز، خوشآبوهوا؟ ملت میریختند، اصلاً سالی ۱۰ بار حج به جا میآوردند! [ولی] بیا و علفترین نقطه کره زمین، گرمترین نقطه کره زمین!
کیا مشرف شدند مکه، عزیزان من؟ آنهایی که مشرف شدند، دیدید؟ ما مکه که رسیدیم، من تصورم [این بود که] این مکه این جوری [است و] داریم میآییم تو، تازه رسیدیم مکه. «خدایا از این پایینتر دیگر نمیشد؟ تو هستی مرکزی زمین! خیلی راهی نیست، یک خرده دیگر برویم، میرسیم پایینِ پایینِ پایینِ پایینِ پایین!»
بعد لباسهایت را از سر در میآورد و با آن وضعیت [راه میروی]. تازه قدیم [بود]! بعد در مسیر خودت را نمیتوانی باد بزنی. همه فلسفه حج این است که استکبارت را از بین ببرد. همه فلسفه دین این است که استکبارت را از بین [ببرد]. همه فلسفه ولایت این است که استکبارت را از بین ببرد.
ذرهای تکبر در وجودت نباشد. اصلاً عبودیت یعنی [اینکه] عالم را یک جوری آفریده که بنده، بنده بیافریند. بنده چطور آفریده میشود؟ جامعه ایمانی یعنی جامعهای که در آن استکبار نیست. نخبه نسبت به ولیّ خدا، نسبت به ولایت، ذرهای استکبار نداشته باشد؛ وگرنه یا مشرک میشود یا منافق.
جلسه بعد با هم [خواهیم بود]. خدایا، ما را از شر استکبار، استکبار درونی و بیرونی، نجات و خلاصی عنایت بفرما. در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما.
جلسات مرتبط

جلسه سی و یک : تجربه نبوی یا وحی الهی؟ چالش یک گفتگو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و دو : پنج رکن اصلی مدینه فاضله فارابی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و سه : چهار مرتبه ریاست در مدینه فاضله فارابی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و چهار : تقوا؛ کلیدواژه جامعهسازی در سوره حجرات
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و پنج : ادب در برابر ولایت؛ کلید کارایی جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و هفت : جامعه بیتقوا؛ جنگل منظم یا مدینه ایمانی؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و هشت : تعریف جدید تقوا: مراقبت از حریم عبودیت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و نه : جامعه با قانون نمیچرخد، با تقوا میچرخد
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل : فضای مجازی؛ هویت دوم و بحران ادب دینی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و یک : ادب در برابر پیامبر؛ رکن ولایتپذیری
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت