تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و یک : ادب در برابر پیامبر؛ رکن ولایت‌پذیری

00:26:42
88

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

فلسفه ورود انسان به عالم ماده و تنوع نیازها

ارتباط استعدادهای مختلف با شکل‌گیری جامعه

ولایت به‌عنوان عقل منفصل و تنظیم‌کننده روابط

نبوت؛ حلقه اتصال انسان و خدا در مدیریت جامعه

جایگاه ولایت و اطاعت در ساختار ایمانی

تمایز عبادت و عبودیت و خطر قالب بی‌قلب

نفاق به‌عنوان تهدید اصلی جامعه اسلامی

ادب و تعظیم در برابر پیامبر و آثار آن

صلوات و نقش آن در طهارت و ولایت‌ورزی

مسئولیت‌پذیری حاکمان و اثر آن بر دینداری مردم

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
مرور مختصری داشته باشیم به آنچه که تا به حال در بحث مهندسی خلقت و نظام تسخیر مطرح شد.
خدای متعال انسان را به نحوی آفریده است برای کسب کمالات. انسان باید وارد عالم ماده شود، وارد دنیا شود و با اختیار خودش کمالات را کسب کند. این نکته اول.
نکته دوم این است که ورود در عالم ماده، اقتضائات عالم ماده را دارد؛ نیازهای مادی دارد، یک زیست مادی دارد. وضع و اقتضائات عالم ماده و دنیا این است که این نیازها، نیازهایی متنوع و فراوانی است. یک آدم به‌تنهایی نمی‌تواند نیازهای مادی خودش را برآورده کند. این نکته دوم.
نکته سوم این است که وقتی نیازها متنوع است، افراد هم استعدادهای متنوع و متفاوتی در عالم هستی وجود دارند و هر کسی می‌تواند یک نیاز را از دیگران برآورده کند. برای مثال، یک نفر بنا است، یک نفر قصاب است، یک نفر گچ‌کار است، یک نفر دامدار است. این مشاغل مختلف، استعدادها و توانایی‌های مختلفی را می‌طلبند. این افراد با همدیگر ارتباط پیدا می‌کنند و نیازهای یکدیگر را برطرف می‌کنند. همین نیازها باعث می‌شود که انسان‌ها به یکدیگر روی آورند. این آیه که در سوره مبارکه حجرات می‌فرماید: «جَعَلْنَاکُمْ قَبَائِلَ وَ شُعُوباً لِّتَعَارَفُوا»، به این معناست که انسان‌ها یکدیگر را بشناسند و با هم ارتباط برقرار کنند.
نکته چهارم این است که حالا که انسان‌ها قرار است با هم ارتباط داشته باشند، یک داده‌ای لازم است برای ارتباط اینها؛ یک عقل منفصل لازم است که این روابط را مدیریت کند. کسی به کسی ظلم نکند، کسی بر کسی استکبار نورزد، کسی حقوق دیگری را پایمال نکند، کسی بی‌جا از دیگری چیزی نگیرد. همه متناسب با استعداد خودشان به حق و حقوقشان برسند، نیازهای یکدیگر را برطرف کنند و حقوقشان نیز استیفا شود. این داده و عقل منفصلی که قرار است اینجا کمک کند و مدیریت کند، اسم آن را ولایت گذاشته‌ایم. این ولایت است که نیازها را مدیریت می‌کند.
نکته پنجم: (این چکیده بحثمان است. اگر رفتیم و یک وقتی دیگر ما را ندیدید، بحث را به یک جایی رساندیم؛ امروز پایان است، خلاصه بحث را به یک نقطه‌ای رسانده است.) نکته پنجم این است که این ولایت باید با چه کسی باشد؟ چه کسی مدیریت کند؟ خب مسلماً با کسی که خودش این هندسه را آفریده است؛ خدای متعال. ولایتش باید با چه کسی باشد؟ با خدای متعال. ولایت او یعنی ولایت چه کسی؟ یعنی ولایت پیغمبر اکرم. (ما که در ارتباط مستقیم با خدا نیستیم و نمی‌توانیم از او بپرسیم خدایا ما الان اینجا را چگونه مدیریت کنیم؟) یک کسی را باید بفرستد از جنس ما که از بالا تلقی کند و از پایین ابلاغ کند؛ درست است، این فلسفه نبوت است دیگر. او باید داده را بگیرد، داده در او فعال باشد، این را به ما برساند و این مدل را به ما ابلاغ کند. اینجا نیاز به نبوت است؛ همان که در کلام مرحوم فارابی، «عقل فعال» و «عقل منفصل» نامیده‌ایم.
نکته ششم: (ما که بر سر هر کدام از این نکاتی که داریم می‌گوییم، چند جلسه بحث کرده‌ایم؛ هر کدامش مفصل بحث شد.) حالا این پیغمبر در این جامعه‌ای که قرار است مدیریت کند، جایگاهش چه جایگاهی است؟ جایگاه ولایت، حکومت، عقل، رأس؛ هرچیزی که می‌خواهید اسم آن را بگذارید. این اعضا باید به او چه ارتباطی داشته باشند؟ رابطه ولایت‌پذیری، تعبّد و اطاعت. این واژه‌ها، همه واژه‌های قرآنی‌اند: اطاعت، ولایت، «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»، «لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ». تعابیر قرآنی بسیار مختلف است. اطاعت داشته باشید، ولایت‌پذیر باشید، ادب داشته باشید.
خاصیت ادب چیست؟ ادب باعث می‌شود که همه اعضا سر جای خودشان باشند. نسبتشان اول با پیغمبر اکرم؛ اولین نسبت، این ارتباط با پیغمبر اکرم است دیگر. این نسبت که برقرار شد، حالا آن نسبت، ما را با همدیگر برقرار می‌کند. اولین نسبتی که باید تعیین شود، نسبت ما با ولایت است. اگر کسی اینجا طغیان داشته باشد، استکبار داشته باشد، سنگ روی سنگ در این جامعه بند نمی‌شود و چه اتفاقی می‌افتد؟
این جامعه قرار است که با مدل مؤمنانه نیازها را برطرف کند: مسیر عبودیت. «اِلّا لِیَعبُدُونِ». این آیه را معمولاً غلط ترجمه می‌کنند؛ می‌گویند: «جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه عبادت کنند.» نخیر! جن و انسان را نیافریدم مگر برای اینکه عبد شوند؛ «لِیَعبُدُونِ». عبادت و عبودیت ذاتاً تفاوتی ندارد. غالباً یکی قلبی و یکی قالبی است. عبادت، قالب است و عبودیت، قلب. در اسلام هم هیچ وقت کادر بدون قلب معنا ندارد. در قرآن هیچ وقت دعوت بدون قلب نکرد که شما نماز بخوانید ولی از قلبش خالی باشد. نه! اتفاقاً نفرین کرده: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»؛ نفرین کرده کسی را که قالب را دارد و قلب را ندارد. ایشان می‌فرماید یک نفر در نسبت به نماز سَهْوٌ دارد، نه در نماز. در نماز که یکی حواسش جمع است، نسبت خودش را با نماز نمی‌داند. نمی‌داند که این کار، این نماز چیست؛ از قلب تهی است. این قلب را هم نداریم، عبادت نداریم. قرار است که همه عبد شویم. ولایت، کارکردش این است که همه ما را در مسیر عبودیت سیر می‌دهد؛ روابط را بر اساس عبودیت تنظیم می‌کند.
می‌رسیم به بخش بعدی بحث. تا اینجا آیاتش را بحث کردیم. آیه قرآن در اینجا (آیه ۴ و ۵ سوره مبارکه حجرات) خیلی محکم و سفت تشر می‌زند بابت اینکه چرا عده‌ای ادب را در برابر پیغمبر اکرم رعایت نمی‌کنند. ویژگی بارز منافقین این است که در جامعه اسلامی هستند، یک سری مناسک ظاهری را هم رعایت می‌کنند. شما یک وقت گول نخورید، نمازش را ببینید و فکر کنید مسلمان است. با نماز، مسلمان بودن کسی معلوم نمی‌شود؛ با «الولایه»، با ولایت است که می‌توان فهمید چه کسی ایمان آورده و چه کسی ایمان نیاورده است. مؤمنان حقیقی را از مؤمنان قالتاق می‌توان تشخیص داد.
در جامعه ایمانی، بزرگترین خطر، خطر نفاق است. پیامبر اکرم فرمود: «من از هیچی برای شما ترسی ندارم، بعد از خدا. از دو چیز من بعد از خودم می‌ترسم.» فرمود: «نه از مؤمن می‌ترسم بعد از خودم، نه از کافر می‌ترسم.» این یارو، بزدل است؛ ترس ندارد. اسمش چی بود؟ نتانیاهو که ترس ندارد. صدام که ترس ندارد. اینها خطر ندارند.
(شاید) به نظرم، یک بحث خیلی خوبی در کتاب «پانزده گفتار» (شاید در مبحث غدیرش باشد) وجود دارد. همان آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» و «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ» را می‌فرماید: «امروز کفار از دین شما دچار یأس شده‌اند؛ دیگر کفار نمی‌توانند بعد از غدیر به شما آسیب بزنند.» این ولایت که تثبیت شد، دیگر از بیرون آسیبی ندارید. «از اینها نترسید، از من بترسید»؛ یعنی از خودی‌ها بترسید، از خودتان بترسید که دچار نفاق شوید، از خودتان بترسید که دچار سستی شوید. شما اگر نسبتتان به ولایت آسیب ببیند، کتک می‌خورید. (مثل حرف مشهور که می‌گوید:) «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیب به مملکت وارد نشود.» این است؛ آسیب از بیرون نمی‌آید. شما اگر سست شوید، آسیب از خودی است.
نوع رفتار مردم با پیغمبر، مؤدبانه نبود. او را به عنوان یک حاکم قبول داشتند، شخصیت کاریزماتیک را قبول داشتند. بالاخره پیغمبر مرید زیاد داشت. آب وضوی پیغمبر را [مریدان] در هوا می‌گرفتند. [و باز هم] انتقاد از پیغمبر رواج پیدا می‌کرد؛ می‌گفتند «انتقاد کنید، حرف بزنید!» منافقین در طول تاریخ خیلی به انتقاد از پیغمبر علاقه‌مند بودند و خیلی دوست داشتند. دودوزه‌بازی منافقین اینهاست دیگر. خودش هم در این وعده‌ها و شعارها گیر می‌کند؛ مثلاً نماز می‌خوانند، چه‌بسا روضه هم می‌خوانند، مجلس عزاداری می‌گیرند، خرج برای امام حسین می‌دهند. آنجاست که می‌لنگد. آیات بسیار تندی است. من حالا در مورد ادب درباره پیغمبر یک نکته عرض بکنم، فردا ادامه دهم.
برای اینکه یک جامعه مؤمنانه رفتار بکند، مهمترین رکن آن چه بود؟ ولایت‌پذیری. اولین چیزی که باید در اولویت کار قرار گیرد، ولایت است. ولایت‌ورزی باید گفتمان شود، گفتمان عمومی شود، فرهنگ عمومی شود. تعظیم شعائر الهی مال همین است. آداب را وقتی طراحی کرده، مهندسی کرده؛ آداب در برابر پیغمبر. این رفتار چه رفتاری است؟ این رفتار تعظیم شعائر است. این (ادب) به بسط ولایت کمک می‌کند. اسم پیغمبر را که می‌نویسید با احترام می‌نویسید. این همین‌هاست؛ همین‌ها می‌شود فرهنگ‌سازی. چرا دشمن چند سال است دارد روی کاریکاتور پیغمبر کار می‌کند؟ بنشینید فکر کنید: قداست‌زدایی می‌خواهد بکند از یک سری مفاهیم که وقتی تو این اسم را شنیدی، دیگر نتوانی صلوات بفرستی. همه کارش این است. از بچگی صلوات فرستادن، خاصیت دارد این کار.
شهید ثانی (رضوان الله علیه) یک کتابی دارد به اسم «منیة المرید». این کتاب از کتب بی‌نظیر است؛ خیلی فوق‌العاده. در حوزه‌های قدیم تدریس می‌شد. الان متأسفانه (چرا نیست؟) کتاب خیلی عالی است. (در باب) آداب تعلیم و تعلم. بخش‌هایی از این کتاب را تدریس کردم. در بحث ادب، مرحوم شهید ثانی یک نکته‌ای دارد. خیلی نکته قشنگی است، خیلی عجیب است. نمی‌دانم اینها چرا بین ما (مطرح نیست؟). ایشان می‌گوید که اسم پیغمبر را وقتی می‌نویسید، این «صلی الله علیه و آله و سلم» را کامل بنویسید. اولین کسی که جلوی اسم پیغمبر (ص) نوشت، «صاد» (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را به صورت مختصر) بود، شهید ثانی می‌فرماید: «کم کسی نیست که دستش فلج و بدعاقبت شد و با مرگ بدی مرد!» این اهانت به پیغمبر است. همه جا طرف اسراف می‌کند، ولی به اسم پیغمبر که می‌رسد، می‌خواهد صرفه‌جویی کند! (پیش‌تر) «لام، عین، میم» نوشته بود (ص)، اول همه را. الان که فقط یک «صاد» است، همان را هم دیگر خیلی خبری ازش نیست!
نوع یاد کردن پیغمبر خیلی مهم است. (در روایات ما هست) اسم پیغمبر (که می‌گوید): شما هر پیغمبری را می‌خواهی اسم ببری، در روایت ما دارد: «یونس»، مستقیم [اسمش را] ببر؛ ولی «یونس علیه السلام» نگو. خواستی به هر پیغمبری سلام بدهی، باید بگویی: «نبینا و علیه السلام»، (یعنی پیامبر ما و بر او سلام باد.) (یا مثلاً) «پیغمبر بعدی». این مهم است.
سوره مبارکه احزاب، سوره استراتژیک است. یکی آیه تطهیر در سوره مبارکه احزاب آیه بسیار مهمی است؛ یکی هم این آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا» است. خدا و ملائکه صلوات می‌فرستند؛ خیلی حرف است! بحث صلوات خیلی حرف مهمی دارد؛ بحث‌های مهمی دارد. (ما) گشتیم و گشتیم، از صلوات بالاتر پیدا نکردیم. ماجرا مفصل دارد. معروف شده است که (می‌گویند) حرم امام رضا (علیه السلام) مشرف می‌شوند؛ بالاترین اذکار، یکی صلوات است، یکی استغفار. صلوات از استغفار بالاتر است؛ (آنقدر که می‌گویند) از استغفار تا دم منزل صلوات بفرستند. چون که در زیارت جامعه فرمود: «طهارت لذنوبنا و کفاره سیئاتنا». خود ولایت نیز طهارت است؛ انسان را تطهیر می‌کند. لذا صلوات، انگار استغفار هم هست. خدا در قرآن هیچ ذکری را به خودش نسبت نداده که «من دارم دائم این کار را انجام می‌دهم.» (جز صلوات) مجلس ختم صلوات گرفتیم. این اهمیت ماجراست.
پیغمبر این‌قدر باید در چشم ما بزرگ باشد! علمای قم! به داد اسلام برسید! علمای مشهد! زنده‌اید؟ مرده‌اید؟ هستید؟ نمی‌دانم هستید یا نیستید، کجا هستند؟ خیلی خبری ندارید! یک کسی در بالاترین سطوح مدیریتی جمهوری اسلامی برگردد بیاید بگوید: «انتقاد از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایز است، انتقاد از پیغمبر جایز است!» بعد استشهاد کند به کدام روایت؟ (اینها می‌گویند) پیغمبر وقتی چیزی می‌فرمود، مردم پا می‌شدند، مردم (یعنی) صحابه رسول (ص) [اعتراض می‌کردند]. اینها خدا گفته یا خودت داری می‌گویی؟ اینها انتقاد کردن اصحاب را (یعنی) بعضی اصحاب که شما می‌دانید من منظورم کیست، (حجت می‌دانند). (ولی) پیغمبر فرمود که به علی (علیه السلام) «امیرالمومنین» بگویید، «از این به بعد به علی امیرالمومنین می‌گویید.» (آن شخص) روایت و عمل منافقین از صحابه را حجت می‌داند! خب اگر این است که پشت در حجره پیغمبر می‌آمدند بلندبلند با اسم کوچک صدا می‌کردند، پیغمبر عقل ندارد؟ می‌خواهد انتقاد به ولایت فقیه و ولی فقیه را باب بکند؛ از پیغمبر می‌زند، می‌آید پایین. این است آداب نسبت به ولایت.
مردم این‌قدر دغدغه دارد، از الان دغدغه‌اش را دارد. یک بابایی که از خودشان است، انتقاد می‌کند، می‌اندازندش، دادگاهی‌اش می‌کنند، زندانی‌اش می‌کنند و پدرش را در می‌آورند! خیلی عجیب و غریب است. (گویی) اعلام جنگ می‌کنم! چه کنیم ما واقعاً؟ دادمان را کجا ببریم؟ دردمان را کجا ببریم؟ جامعه ایمانی از اینجاها سست می‌شود وقتی راحت بتوانیم نسبت به ولایت... نه حکومت! حکومت طاغوتی و جبار که نیست که کسی نتواند آن را نقد کند! ایمانت (ای مؤمن!) باید ادب را در برابر ولایت حفظ بکنی.
انتقاد از رهبری هم جایز است، بلکه جاهایی واجب است، ولی مبنا دارد، مدل دارد. کدام انتقاد؟ انتقادی که باعث تقویت ولایت شود. رهبر معظم انقلاب فرمودند که حضرت امام (ره) در مورد معاویه تعبیر به کار بردند، تعبیر تندی. (خاطر شریفتان هست؟) خاطر (ایشان) [راحت نبود که] ۳۰۰ میلیون مسلمان در کشورهای [دیگر] به معاویه ارادت دارند و او را خلیفه پیغمبر می‌دانند. (یک نفر) در خلوت [با امام] رفته، گفته و انتقاد کرده است. بله، برای تقویت حکومت هم بوده، برای تقویت ولایت هم بوده است. فلان مسئله این‌طور است، به رهبری اطلاعات غلط داده‌اند. انقلاب فرهنگی کوف! (ایشان) سرطانی را [تشخیص داده‌اند]. ماجرا [این است که] خوابش نبرده به خاطر مشکلات مردم. مسلمانی شماها (یعنی شما مسئولین!)! «من با تو شب [آرامش ندارم]. به خدا قسم به من ایمان نیاورده کسی که شب سیر بخوابد و همسرش گرسنه باشد.»
چهل میلیون نفر در این مملکت با یارانه زندگی می‌کنند؛ مسئول مملکت راحت می‌خورد و می‌خوابد، آروغ می‌زند، به استخرش می‌رود، (هرچه) کوفتش می‌رود، زهرمارش می‌رود! شما مسلمانی؟ درد ندارد ببینی مشکلاتمان از کجاست؟ درددل کردیم با هم. انتقاد می‌خواهیم بکنیم؛ (نه اینکه) با فلان جوان بدبخت برخورد (سخت) داشته باشیم. اصل شر و فساد از مسئولین نشأت می‌گیرد؛ به تعبیر حضرت استاد آیت‌الله [فلانی که می‌گوید]: «ظاهر مردم باطن مسئولین است.» خیلی جمله طلایی است: «ظاهر مردم باطن مسئولین است.» اگر مردم یک حرکت بی‌دینانه و کافرانه انجام دهند، باطن مسئولینشان همین است.
(خدایا) درست کند، اصلاح کند، به خیر بگرداند و این دردهایمان را به پای درد دینمان بگذارد؛ نه از باب غصه‌های جناحی که ان‌شاءالله نیست، ان‌شاءالله غصه‌های جناحی نداریم. نظام الهی که این همه برایش خون داده شده، زحمت‌ها کشیده شده، این را به سلامت تحویل بدهیم. ان‌شاءالله از آسیب‌ها نگهش داریم و قلب نازنین و مقدس حضرت ولیعصر (عج) را از خودمان ان‌شاءالله راضی نگه داریم. خدایا در فرج آقا امام زمان (عج) تعجیل بفرما، قلب نازنینش را از ما راضی و خشنود بفرما.
و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00