تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و نه : جامعه با قانون نمی‌چرخد، با تقوا می‌چرخد

00:23:52
84

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

تقوا یعنی عبودیت؛ دانشجوی موفق، عبد موفق است

صدا بالاتر از پیامبر بردن جرم قانونی نیست، خلاف تقواست

علامه طباطبایی: امتحان در قرآن یعنی تمرین، نه آزمون

مدرسه قرآنی باید ادب و تقوا را تمرین بدهد

ولایت در خانواده؛ مسئولیت‌پذیری مرد، نه زورگویی

فیلم خبرگان و انتخاب رهبر؛ حقیقت ماجرا چه بود؟

خبرگان ولایت نمی‌دهد، ولایت را کشف می‌کند

جامعه اسلامی با رده‌بندی تقوا ساخته می‌شود، نه مدرک و مقام

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. در سوره مبارکه حجرات، یکی از مفاهیم کلیدی در ساخت جامعه و پیشرفت جامعه، واژه «تقوا» است [که] بعضاً غلط تعریف می‌شود و غلط تلقی می‌شود. در این جلسات سعی شد که تا حدی در مورد تقوا تلقی درستی پیدا شود و مفهوم تقوا روی آن بررسی دقیق‌تری انجام [پذیرد]. تقوا را به این معنا گرفتیم که هر کسی شأن عبودیت خودش را لحاظ کند و از این شأن خارج نشود.
ما یک شأن ثابت داریم و یک سری شئون سیّال. شأن ثابت ما، شأن عبودیت [است]. یک وقتی یک جلسه‌ای بود با دوستان دانشگاه امیرکبیر، چندین سال پیش، حدود ده سال. بچه‌هایی بودند که تازه وارد دانشگاه شده بودند، دویست سیصد نفری بودند. البته این جمع که با هم صحبت داشتیم، کمتر بود. دانشجوی موفق... دانشجوی موفق... دوستان صحبت کردند، مواضعشان را گفتند. هر کسی تلقی‌ای در مورد موفقیت داشت. نکته‌ای که آنجا عرض شد این است که اشتباهی که عمدتاً مرتکب می‌شویم این است که به این شئون سیال اصالت می‌دهیم.
اصلاً دانشجو بودن چیست؟ فرع بر چیست؟ اصل چیست؟ اگر شما می‌خواهید بگویید کسی دانشجو است، باید بگویید: «یک عبد دانشجوست.» برگردم، کسی طلبه است؛ یک عبد طلبه است. اگر کسی همسر دارد، یک عبد، همسر است. همه حقوق و شئون و وظایف و حتی موفقیت را ذیل این عنوان باید تعریف کرد. دانشجوی موفق کسی است که اولاً عبد موفقی است در عبودیت، ثانیاً در دانشجو بودن خودش، به‌حسب همان عبودیت، دوباره موفقیت [پیدا می‌کند].
اگر تعریف دینی، قرآنی، آخوندی‌اش را می‌خواهید، وگرنه ترامپ هم برای موفقیت کتاب نوشته؛ می‌دانید که چندین جلد کتاب دارد: «رموز موفقیت». بالاخره حرف دارد. اگر قرار باشد که آدم از قرآن و عترت نگیرد، از ترامپ هم می‌تواند بگیرد، از دیوانه‌ای به اسم «رمز موفقیت» را یاد بگیرد. ولی اگر قرار است از قرآن و عترت یاد بگیریم، این است رمز موفقیت.
لذا اگر این شأن، شأن اساسی شد، تقوا می‌شود وظیفه اساسی. برای همین موفق‌ترین آدم، آدمی است که باتقواتر است. رده‌بندی کنید: اشراف جامعه باید اتقای جامعه باشند؛ باتقواترین‌ها در رأس باشند؛ کار دست این‌ها باشد. جامعه را بر اساس تقوا می‌شود ساخت. به تعبیر حضرت استاد [آیت‌الله] جوادی آملی: «جامعه با قانون اداره [نمی‌شود]؛ جامعه با اخلاق و تقوا اداره [می‌شود].» جامعه تقوا می‌خواهد، خصوصاً جامعه دینی. جامعه‌ای که به بند کشیده باشیم، خب راحت‌تر می‌شود با قانون اداره‌اش کرد. جامعه دینی آزاد باشند...
[گاهی] کم عرض کردم، زیاد آدم می‌شنود، می‌گوید: «آقا، چرا همه حرف‌ها را می‌خواهیم بندازیم روی دوش دین؟ قانون، تقوا، حرف قرآن است!» ببینید، در همین آیاتی که محل بحث ماست در سوره مبارکه حجرات، دو تا نکته را مطرح می‌فرماید: می‌فرماید صدایتان را پیش پیغمبر بالا نبرید. پیغمبر را هم آن‌جوری که همدیگر را صدا می‌زنید، صدا نزنید.
من از شما می‌پرسم، کسی این کار را انجام بدهد، خلاف قانون است؟ بفرمایید خلاف قانون است؟ جریمه می‌شود این آدم؟ [اگر] پیغمبر را بالا بردی، جریمه [می‌شود]؟ بله، حتی معصیت فقهی هم نیست. ظاهر آیه امر است و دلالت خاصی دارد. بحث جداست، در درس خارج باید بحث شود. به عنوان یک معصیت شرعی نمی‌شناسیم. شما پیغمبر را با نام معمولی صدا بزنی، معصیت شرعیه؟ فاسق می‌شود شما؟ فاسق به معنای که «مسجد شهری گوش بدی»، معصیت شرعی قانونی نیست؟ دادگاه نمی‌برند شما را، شکایت از شما نمی‌کنند. درست است؟
[در آیه] فرموده: «...لَتَبَطَّلَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنتُمْ لَا تَشْعُرُون. إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّه أُولَٰئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَیٰ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ». خیلی زیباست. خود صدا بالا بردن در قرآن زشت است. حضرت لقمان به پسرش فرمود که: «پسرم، صدایت را بالا نبر...» ادامه‌اش را همه بلدند: «إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ». آدمی که الکی صدایش را روی سرش می‌اندازد، این [صدایش] تشبیه شده به صوت حمار، صوت الاغ، صدای حیوانات دراز. عقل ندارد دیگر.
جامعه عاقل، جامعه باادب است. جامعه‌ای که ادب ندارد، جامعه بی‌عقل [است]. ادب و عقل هم پیوند می‌زند به تقوا. اصلاً مفاهیم نمی‌شود از هم جدا شود. ادب دارد یعنی تقوا دارد. تقوا دارد [یعنی] بنده است. پیوسته است. می‌فرماید: این‌هایی که صدایشان را بالا نمی‌برند پیش پیغمبر، کسانی‌اند که دل‌هایشان برای تقوا امتحان پس داده.
علامه طباطبایی می‌فرمایند: «امتحان عربی و قرآنی غیر از امتحانی است که شما در فارسی می‌گویید. امتحان فارسی یعنی آزمون. نه، آزمون [را] در قرآن به «امتحان» نمی‌گوید. آزمون، «فتنه» و «ابتلا» و این‌ها را بهش می‌گوید. آزمون این‌هاست. در قرآن، «امتحان» به معنای تمرین است.» علامه طباطبایی در «المیزان» [می‌فرمایند]: «امتحانی که در قرآن آمده، به معنای تمرین است.»
کار تربیتی قرآن برای جامعه‌سازی، کار مدرسه‌ای قرآن برای جامعه‌سازی است. زیرساخت جامعه، تعلیم و تربیت است دیگر، غیر از این است؟ خدا کلیدواژه‌اش برای تعلیم و تربیت چیست؟ «تمرین را روی چه بدهیم؟» ما تمرین را روی تقوا بدهیم. «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ»؛ من با این کارها دارم شما را تمرین می‌دهم [که] با تقوا شوید. بحث قانون نیست، بحث تقواست. خلاف قانون عمل نکردی، جریمه نمی‌شوی؛ ولی خلاف تقوا عمل کردی.
با بگیر و ببند که کار درست نمی‌شود. هفده میلیون پرونده داریم در قوه قضاییه. از مدرسه باید چه چیزی را شروع کرد؟ دو تا واژه را: ادب و تقوا. این دو تا باشد، این آدم اتوماتیک‌وار و سیستماتیک، عبد خواهد شد؛ انسانی در تراز حکومت اسلامی و جامعه اسلامی خواهد بود. این دو تا را اگر گرفتید...
من دیگر حالا نمی‌خواهم تطبیق بدهم به مباحث غرب‌شناسی؛ باز که دقیقاً در غرب چه‌کار می‌کنند... کار کردیم [روی] فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه. چند سال پیش، خدمت یکی از اساتید [که] از دانشجویانی بودند که [از] حوزه آمده بودند، از شاگردان بنام مرحوم صفایی بودند. خدمت ایشان درس می‌گرفتیم و مباحث تعلیم و تربیت و این‌ها را به مناسبت کار و این‌ها مرور می‌کردیم.
چند سال قبل بابت مدرسه‌ای که در قم تأسیس کردیم، تحقیقی انجام دادم روی مدارس مختلفی، خصوصاً در ژاپن و کشورهای مختلف [مثل] هلند، آلمان. این‌ها [روی] مفاهیمی کار می‌کنند؛ چه چیزهایی برایشان اساس کار است. خب، برخی مفاهیم، خیلی مفاهیم خوبی بود. بحث تعاون، مثلاً در ژاپن، خیلی چیز فوق‌العاده‌ای بود. خیلی جذاب بود.
مثلاً در ژاپن، مدارس فَراش نداشت، خادم نداشت، نگهبان نداشت، آشپز نداشت. خود بچه‌ها همه کارها را می‌کردند. خودشان سرویس بهداشتی را می‌شستند، خودشان غذا درست می‌کردند، خودشان مدرسه را تمیز می‌کردند، حیاط را می‌شستند، نگهبان بودند، دربان بودند. این خیلی چیز فوق‌العاده جالبی است که در ژاپن بسیار روی ادب هم مقیدند؛ روی خود ادب. حالا تقوا را من کار ندارم.
مسئولینشان را شما ببینید؛ مسئولین مؤدبی هستند. اصلاً ژاپنی‌ها نوعاً مؤدبند. ادب با حقارت همراه است؟ ادب با ذلت که به‌درد نمی‌خورد. [پس] ذلیل هم هستند؟ بله، مؤدبند ولی ذلیل هم هستند. پایگاه نظامی آمریکا، مسائلی که دیگر خودتان بهتر می‌دانید. صدایشان هم درنمی‌آید. یک کلمه بابت هیروشیما و این‌ها حرف نمی‌زنند. خیلی مؤدبند. [با این حال] نابودشان کردند.
ولی این ادب در برخورد [ژاپنی‌ها] باز شده که این جامعه، جامعه‌ای باشد که در روابط خودش، در سطح روابط، خیلی خوب توانسته با هم پیوند بخورد. [اما] ژاپن خانواده خیلی معنایی ندارد. درصد طلاق ۹۹/۹۲ درصد است در ژاپن. و زندگی‌ها معمولاً [در] اتاق‌های ۱۴ متری و کمتر [است]. یک اتاق خانه ۱۴ متری که فقط یک تخت تاشو دارد، [و] یک صندلی. طرف هم تختش و هم یک آشپزخانه اُپِن (open) دارد که در حد اینکه بتواند چای سبز دم کند. چون هیچ وعده غذایی در ژاپن در منزل خورده نمی‌شود.
آن‌هایی که اهل صنعت و کارند... آن خانواده‌های روستایی، سبک زندگی دو حیطه‌ای است: یک حیطه صنعتی که این است؛ [و] آن‌هایی که اداره دارند، کشور را اداره می‌کنند. یک سبک زندگی هم دارد که همان است که در «اوشین» و این‌ها می‌بینید.
غرض اینکه جامعه با ادب و تقوا [اداره می‌شود]. تقوا یعنی چی؟ یعنی شأن خودت را بدانی، حریم خودت را بشناسی. تمرین تقوا: ما در مدارس بچه‌ها را باید با ادب بار بیاوریم، با تقوا بار بیاوریم؛ [تا] هر کسی شأن خودش و حد خودش را بشناسد. از این تجاوز نکند، در کار آن یکی هم دخالت نکند، کار خودش را هم درست انجام بدهد، به حیطه دیگران هم احترام بگذارد. ادب، جامعه [می‌سازد]؛ جامعه کوچک، خانواده. خانواده را چه‌شکلی باید اداره کرد؟ نظام تسخیر است دیگر!
کلیدی‌ترین مفهوم در خانواده چه مفهومی است؟ مفهوم ولایت. ولایت کی؟ ولایت پدر بر کی؟ بعد فرزندان و اول بر مادر؟ حرف‌های خطرناک [دانشکده] مهندسیه! ولایت و ولایت مرد بر زن! و پناه بر خدا! حرف‌های خطرناکی [است]؛ کافر می‌شوی دیگر! این آیه را بخوان [که] و دیگر حکم اعدام طراحی کرده برای اداره‌اش!
ولایت... خب، البته بله! ما ولایت را فکر کردیم به معنای قلدر‌ی است. مسئولیت است؛ یعنی یک کسی که صلاحیت دارد و صلاحیتش را احراز [کرده است]. عدالتش و این صلاحیت او به معنای این است که او مسئولیتی دارد در برابر این خانواده و باید پاسخ‌گو باشد. و این خود این شأن ولایت هم که به او داده می‌شود، اتفاقاً خیلی این مرد را منضبط‌تر می‌کند. ولی دیگر هر کاری نباید بکنی؛ جایگاه، جایگاه ولایت [است].
بچه‌ها را هم در خانه باید با این مفهوم پرورش داد؛ یعنی خود مادر مهم‌ترین مُبلّغ این مفهوم در خانه است. هی باید این را بگوید: «این بابا، این آقا، به من ولایت دارد.» مفهوم ولایت در بیرون هم جا می‌افتد، جامعه هم با این پیش [می‌رود]. [این] امتحان تقوا...
دو تا نکته عرض بکنم، عرض من تمام [شود]. یک فیلمی تازگی منتشر شد، یکی دو روزه، از مجلس خبرگان رهبری. دوستانی فیلم را ملاحظه کردند. نمی‌دانم چقدر [از شما] عمده ملاحظه کردند یا نکردند. استان پاستوریزه خوبی داریم؛ فیلترشکن ندارد!
عرض کنم که این فیلم... خب، حالا من کاری به هدف آن کسی که فیلم منتشر کرد، ندارم؛ موضعش چه بود. اصل این فیلم، خب، اول اینکه تقطیع شده بود؛ حالا آن را هم کار ندارم. جلسه مجلس خبرگان، رهبر معظم انقلاب، رهبر انقلاب را انتخاب کردند. این فیلمش منتشر شده؛ همین‌قدر. اول همین‌قدر منتشر شده بود که رهبری می‌آیند پشت تریبون و به‌شدت علیه خودشان موضع می‌گیرند و می‌گویند: «من صلاحیت رهبری ندارم.» و خلاصه [قرار شد] رهبر باشند و بنا بر این می‌شود که موقت، رهبر موقت باشند. در همان جلسه اعلام می‌شود تا قبل رفراندوم.
خب، یک سری آدم‌های اوباش سیاسی [که] واژه [را] کاربرد [می‌کنند]، شروع کردند شارلاتانیسم خودشان را روی این فیلم: «رفراندومش چی شد؟ قرار بود...» نمی‌فهمند؛ یعنی عقل اصلاً ندارند که بفهمند. [آن‌ها] نمی‌فهمند. او [رهبری] گفته یعنی انتخابات بعدی که در پیش است برای اینکه اصلاحیه قانون اساسی را مردم رأی بدهند. این [اوباش] این‌قدر نمی‌فهمد که مردم [در] انتخابات شرکت کردند و رأی دادند.
جالب این است که با انتخابات بعدی... بحثش مفصل است. این سؤال از من زیاد می‌شود و اینجا یک تریبونیه که می‌توانیم بعضی نکات را عرض بکنیم. خیلی از دوستان حرف‌های ما و مواضع ما را از اینجا پیگیری می‌کنند. فرصت نوشتن یک سری چیزها نیست. این را حالا اینجا می‌گویم که این شبهات روز، چون هست، برطرف شود.
قانون جمهوری اسلامی این بوده که... یعنی آن اولی که تصویب کردند، قانون اساسی را، در قانون ۱۱۰، عرض کنم اصل ۱۱۰ قانون، این بوده که رهبر باید مرجع تقلید باشد. [بعداً] نبوده [این شرط]! مخصوصاً بعد از [قضیه] منتظری، امام به‌شدت پیگیر بودند که این قانون اصلاح شود: صرف اجتهاد کفایت [کند].
مجلس خبرگان هم در همان دوران حضرت امام این را بررسی می‌کند و تصویب می‌کند. خب، قانون‌بازی این است که هرچه که مجلس خبرگان قانون را عوض کرد، باز به رأی مردم گذاشته شود. امتیازات قانون اساسی جمهوری اسلامی: پیش‌نویسش یک بار به رأی گذاشته شده، خودش به رأی گذاشته شده، اصلاحیه‌اش به رأی گذاشته شده. قدم‌به‌قدم این قانون مورد تأیید مردم است.
در آن جلسه‌ای که رهبری را انتخاب می‌کنند، به عنوان رهبر انقلاب، حرف ایشان این است. می‌فرمایند که: «طبق این قانونی که الان هست که من صلاحیتش را ندارم، نه مر... یعنی نه مرجع تقلیدم و الان مقلد دارم، رساله ندارم. ولی شأن مرجع تقلیدی‌ام هیچ‌کدامش نیستم.» این را دست گرفتند، گفتند که: «رهبری خودش گفته من صلاحیت رهبری ندارم.»
هاشمی هم [در] کلاس حال‌گردشان هست. [و تصویب شد که] به رأی مردم گذاشته می‌شود. آن‌ها [مجلس خبرگان] [گفتند]: «آن‌ها اگر مردم تأیید کردند که خب این قانون ما [معتبر است]. ما رهبر موقتیم؛ یعنی اینکه تا وقتی مردم تأیید کنند. اگر مردم تأیید نکردند، باز آن موقع می‌نشینیم بررسی می‌کنیم چه‌کار کنیم. ولی با این قانونی که فعلاً مصوبه ماست و مردم تأیید نکردند، ما می‌توانیم شما را به عنوان رهبر انتخاب کنیم. چرا؟ چون اجتهاد کفایت می‌کند.»
بحث دیگر ایشان این است. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند که: «خب، بحث اجتهاد من: برخی آقایانی که همین جا صحبت کردند، [می‌گویند من] مجتهد نیستم. برخی از شماهایی که اینجا هستید، من را مجتهد نمی‌دانید. من چه‌شکلی حکم کنم، [که] شما قبول کنید؟»
بعد اسم می‌آورند مشخصاً که این از کرامات ایشان است، از عجایب ایشان است. [مثلاً] آذری قمی؛ مرحوم آیت‌الله آذری قمی. خب، کتاب داشتند در ولایت فقیه، آثار داشتند. اولین کسی هم بودند که اسم رهبری را بیان کردند در جلسه به عنوان اینکه ایشان صلاحیت رهبری دارد. اولین کسی [که] گفتم: «آقا، رهبری شورایی نباشد، فردی باشد، آقای خامنه‌ای هم رهبر باشد.» آقا که می‌آیند پشت تریبون می‌گویند: «همین آقای آذری قمی، اگر من حکم کنم، ایشان قبول می‌کند؟ قطعاً قبول نمی‌کند.»
این حرف را مردم کی فهمیدند؟ [وقتی] از دنیا رفت، وصیت کرد، گفت: «هیچ‌کدام از این‌ها که با دم و دستگاه حکومت ارتباط [دارند]، راضی نیستم موقع تشییع جنازه من [حاضر شوند].» از کرامات رهبری است. تقوا کسی داشته باشد، بصیرت پیدا می‌کند.
موضوعش این است: از سر سلامت نفسش، حرف این است. حالا صلاحیتش را کی تأیید کرده؟ امام تأیید کرده، هاشمی سه تا فکت می‌آورند، سه تا نقل می‌آورند که حضرت امام کجا و کجا و کجا فرمودند که آقای خامنه‌ای صلاحیت رهبری دارد، نه مجتهد است! صلاحیت... با این حال که امام فرموده، باز آقای هاشمی می‌گویند که: «خود آقای خامنه‌ای به من گفتند شما حق ندارید بین مردم مطرح کنید.»
ببینید، خیلی شوخی نیست. من اگر یک عضوی از دفتر رهبری یک جایی یک تأییدی کرده باشد، همه جا جار می‌زنم [تا] بفهمند! ما در شأن چی نازل شده‌ایم؟! صلاحیت رهبری دارد؟ بعد به‌شدت ایشان پافشاری می‌کند که رهبری نره سمت فردی، که یک وقت تهش ایشان درنیاید! صاف وایساده می‌گوید: «شورایی!» بعد آخر این ماجرا به‌زور مجاب می‌کنند که شما صلاحیت دارید و رهبری بسیار بالایی هم ایشان انتخاب می‌شود.
فیلمش هست دیگر: رهبر را انتخاب می‌کنند و این‌ها. سحرش پاشدم. احتمال این را می‌دادم که قرار است نظرها به سمت من بیاید. سحر زجه زدم و زاری کردم [که] این اتفاق نیفتد.
روز [برگزاری] مجلس خبرگان، رهبر را انتخاب نمی‌کند؛ یک حرف عوامانه‌ای [است] که مردم تصور [می‌کنند]. صلاحیت را احراز می‌کند، می‌گوید: «این آقا ولایت دارد.» نه اینکه ما به این آقا ولایت دادیم. مجلس خبرگان به کسی ولایت نمی‌دهد، کسی را به عنوان رهبر انتخاب نمی‌کند. احراز صلاحیت می‌کند یا عدم احراز صلاحیت؛ کارش این است. یعنی [می‌گوید] این آقا ولی هست. آن [مجلس خبرگان] می‌گوید که: «من کشف کردم این ولی هست.» می‌گردد [و] کشف می‌کند کی این شرایط را دارد. احراز می‌کند. همان‌جور که جامعه مدرسین هم انتخاب نمی‌کند که مرجع تقلید را. احراز می‌کند صلاحیت [کسی را که] انتخاب [شود]. متعین بود و انتخاب شد.
حالا عرض من که [اجازه دهید] عرض [را] تمام کنم. از افتخارات این نظام جمهوری اسلامی این است که کسی رهبرش می‌شود در این حد از سلامت نفس. توجه داشته [باشید]، مسائل قدم مهمی است که ما رهبر انقلابمان در این حد از تقوا و سلامت نفس [است].
بحث تقوا که [در آن] بقیه پست‌ها هم که قرار است داده شود، بر اساس همین معیار تقوا باشد. رده اول، رده دوم، رده دوم تقوا، رده سوم می‌شود، رده سوم تقوا. مشکل ساختاری ما این است. طولانی شد. جمع‌بندی شده باشد مطالبی که می‌خواستیم بگوییم. ادامه خواهیم داد.
[از خداوند می‌خواهیم] رهبر عزیز انقلاب را سلامت و محفوظ بدارند تا ظهور حضرت ولی عصر. از همه آسیب‌ها و گزندها، ایشان را مسئول، محفوظ بدارند. به برکت صلوات بر محمد و آل.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00