برخی نکات مطرح شده در این جلسه
ظرفیت ۹۵ درصدی مغفول در نماز جمعهها
کارگروه ازدواج و تعاونی مسجد؛ نسخهای برای شهرهای کوچک
نقد ائمه جمعه منفعل؛ فقط زینتالمجالس نباشید
فرماندهان جبهه؛ تقوا و ولایتپذیری نه مدرک و مقام
امام جماعت پایینتر از همه؛ نماد عبودیت در نماز
مالک اشتر؛ فرماندهای محو جمال الهی
ضعف ۴۰ ساله انقلاب؛ نیروسازی جدی انجام نشد
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
یک سؤالی از جلسه قبل که عزیزان پرسیدند، چند نفر از عزیزان پرسیدند، که به نظر میرسد باید توضیح بدهیم. گفتند: «تقوا را شما چطور تعریف میکنید؟ این که شما میگویید خیلی به تعریفی که ما از تقوا شنیدهایم، نمیخورد.»
«تقوا» را تعریف رایجش چیست؟ بفرمایید: پرهیزکاری، خویشتنداری. خوب، ما ربطش دادیم به عبودیت. تقوا جور درمیآید؟
پاسخ این است که انسان از خودش مراقبت کند، خویشتنداری کند که از حریم عبودیت خارج نشود، از شئون عبودیت خارج نشود. این میشود تقوا. تعریف دقیق قرآنی تقوا این است: نه این که یک سری کارها را ترک کند، از یک سری چیزها پرهیز کند؛ نه. مثل بیماری نیست که قرار است از یک سری چیزها پرهیز کند. مثل یک شأنی است که این شأن اقتضا دارد آدم یک سری کارها را نکند. درست شد؟ سلامت برایت حاصل بشود؟ نه، آن شأن برایت حاصل میشود. آن شأن، محافظ شأن عبودیت شماست؛ از آن محافظت میشود. شما هنوز هم عبدی و در مراتب عبودیت رشد میکنی و در شئون عبودیت رشد میکنی. این میشود تعریف تقوا.
باز بعضی عزیزان پرسیدند که «خب، شما که با لودر – البته تعبیر «لودر» را نیاوردند، تعبیر از من است – با لودر از روی ائمه جمعه رد شدی، پیشنهاد شما چیست؟»
بله، این خطبههای نماز جمعه فعلی خوب است، ثواب دارد. ما هم شرکت میکنیم، انشاءالله ثوابش را هم میبریم. پیشنهاد هم میکنیم که عزیزان همگی شرکت کنند. ثواب که دارد، قطعاً؛ مسجد هم آدم شرکت میکند، ثواب دارد. ولی خب چقدر این فضاها فعال است و چقدر راکد است؟ بحث سر این است. من احساس میکنم ظرفیت نماز جمعههای ما تقریباً بین ۵ تا ۷ درصد فعال؛ یعنی ۹۵ الی ۹۳ درصد راکد است. کاری که ائمه جمعه و نماز جمعه میتوانند انجام بدهند، نمیشود. ثوابی که نماز جمعه دارد، همان مقدارش را ثواب برده میشود.
چه کارهایی میشود کرد در نماز جمعه؟ نماز جمعه عرض میکنم، اتفاقاً بیشتر عرض من ناظر به شهرهای کوچک است. شهرهای بزرگ اتفاقاً ائمه جمعه کاراییشان کمتر میشود؛ برعکس تصور ماست که فلان آقا امام جمعه فلان شهر بزرگ است، این کاراییاش بیشتر است. نه، اثر رسانهای و تریبونیاش بیشتر است؛ حرفش اکو میشود در کشور، ولی کارایی اجرایی او پایین میآید. اتفاقاً در شهرهای کوچک فعالیتی که میتواند امام جمعه داشته باشد خیلی بیشتر است.
یکی از کارها را من حالا به عنوان پیشنهاد – چون دوستان پرسیدند – عرض میکنم. مثلاً کارگروه ازدواج. من روی شهرهای کوچک اینها را بررسی کردم، خودم تحقیق میدانی کردم، طراحی کردم. کارگروه ازدواج میشود راه انداخت. یک شهری که مثلاً ۲۰ هزار نفر جمعیت دارد، امام جمعه و نماز جمعه میتواند مرکزی باشد برای این که دختران خوب، پسران خوب شناسایی بشوند، به هم معرفی بشوند، ازدواج صورت بگیرد.
«تعاونوا علی البر و التقوی» چیست؟ جایش کجاست؟ جایش کجاست؟ کی قرار است اینها را عمل کند؟ کجا قرار است عمل بشود؟ مگر جایش مسجد نیست؟ مسجد مگر ما نمیآییم که «تعاونوا علی البر و التقوی» داشته باشیم؟ مگر نمیگویند خواستگاری در مسجد صورت بگیرد، عقد در مسجد صورت بگیرد، مرکز مشاوره باشد، مرکز رسیدگی به امور مردم باشد؟ کدام مسجد این شکلی است؟ کدام مسجد درش باز است؟ نماز بخوانی، نماز صبح، کدام مسجد درش باز است؟ مساجدمان هم همین است؛ مشکلات اینهاست.
کار دیگری که میشود کرد در شهرهای کوچک، تولید اشتغال است. گفتم بعضاً به برخی؛ یک جوانی که در یک شهری دارد کار میکند، اهل نماز و مسجد است؛ خیلی قشنگ میشود یک بنگاهی برای او راه انداخت. توی نماز جمعه اینهایی که در نماز جمعه شرکت میکنند، نیازهایی دارند.
نظام تسخیر است دیگر. نظام تسخیر به نحو ولایی میخواهد؛ با ولایت امام جمعه. امام جمعه ولایت دارد در طول ولایت نماینده ولی فقیه. یکی است در طول، در طول ولایت خود ولی فقیه. آخریاش است؟ نه عزیزم، میآید پایین و این ولایت میرود بالا تا خود ولایت خدا. خب، ولایت داری یعنی چه؟ این ولایت که توضیحش را قبلاً دادیم، این عین عدالت است. این که محلی برای سوءاستفاده که نیستش که بگوید «من ولایت دارم»! ولایت دارد برای این که نظام تسخیر را سازماندهی کنید.
الان این جوانهایی که در این نماز جمعه شما شرکت میکنند، یک سری مشاغل دارند. آدمهایی هم که شرکت کردهاند، یک سری نیازها دارند. یکیشان مثلاً لوازم پلاستیکی میفروشد، یکیشان فروشگاه تغذیه دارد، یکی برنجفروش است. ما این را یک تعاونی راه میاندازیم. مرحوم علامه تهرانی در تهران این کار را کرده بودند. در خیابان سعدی، وقتی که آنجا حضور داشتند، یک همچین کاری کرده بودند. بانک راه انداخته بود در مسجد، تعاونی راه انداخته بود در مسجد؛ رضوان الله علیه! چقدر اینها فهمیده بودند!
آن جوانی که برنجفروش است میگوید: «آقا، مسجدیها مثلاً با یک کوپنی میآیند مغازه تو خرید میکنند، ۲۰ درصد تخفیف.» معرفی میشود این جوان به این مسجدیها؛ درصد مشتری چند برابر میشود. نماز جمعه وقت خرید و فروش است؛ این را میدانستید؟ میگوید: «وقت نماز جمعه تعطیل کن، بعد از نماز جمعه کاسبی کن.» جمعه که روز تعطیلی نیست که؛ جمعه روز کاسبی است اتفاقاً. همه بیایید در نماز جمعه جمع بشوید، بعد خرید و فروش کنید. «فانتشروا فی الارض وابتغوا».
کاری دارد، یک شغلی دارد، جنسها را آنجا عرضه کنید زیر قیمت. شما ببین چقدر وضع خوب میشود. نظام اقتصادی حج چیست؟ اینها بحثهای مفصلی است. باید بعداً، اگر فرصت کنیم، این قدر حرف داریم؛ این قدر حرف! چهار پنج ماه بیشتر نمانده از این وقتی که امسال خدمتتان هستیم؛ حالا سال بعد هم که با خداست.
نظام اقتصادی حج، نظام اقتصادی فوقالعادهای است. ثمرات کل شیء؛ از همه جای دنیا مردم جنسهایشان را میآورند ایام حج و میآیند خرید و فروش میکنند. گردش اقتصادی فوقالعادهای شکل میگیرد. بعد روایت عجیبغریب داریم. من میترسم بعضی روایات را بخوانم. بخوانم یکی از این روایات را؛ قول میدهی تعجب نکنی؟
در روایت دارد خدا برای این که نظام اقتصادی حج بچرخد – خب چون مردم همه جنسهایشان را برمیدارند، میآورند – (عوض شده ایام حج؛ حاجیها هم که میآمدند، خرید و فروش بود). بعد در روایت دارد برای این که این جنسها فروخته بشود، که سال بعد هم اینها بیایند، این کاسبها کارشان راه بیفتد – خیلی روایت عجیبغریبی است – به این عبارت در ذهنم: «خلق الله ملائکته فی صور العالمین»؛ خدا یک ملائکهای را در شکل آدم، انسان میآفریند. اینها میآیند از این کاسبها خرید میکنند، جنسهایشان را. بعد ادامه روایت این است: «جنس ملک که به دردش نمیخورد، این را برمیدارد میبرد میریزد در دریا.» یکی میگفت: «اینها همان کاری است که آمریکاییها با گندم میکنند.» ملائکه برای این که این چرخه بچرخد، فعالیت کند، فعالیت اقتصادی کند، کار کند، تولید کند، بیاورد. آن هم که میآید خرید میکند، به نیت نصف قیمت. اقتصاد مقاومتی مال ۱۴۰۰ سال پیش است؛ خیلی ساده است.
خیلی، خیلی درد و دل زیاد دارم واقعاً. شهر کوچک را حول نماز جمعه راه انداخت. تقوا چیست؟ «اوصیکم و نفسی بتقوی الله». عزیزان من، تقوا داشته باشید. حاج آقا چه کنیم؟ گناه نکنیم؟ میشود کمک کنیم ما گناه نکنیم؟ شرمنده، من کار دارم. جلسه؟
بعضی ائمه جمعه رسماً «زینت المجالس»اند؛ حکم دستهگل دارند. در مجالس از این [ماشین]، از این مجلس دستهگل میآید، در مجلس از پشت وانت پیادهاش میکند، از این مجلس پیادهاش میکنند، در آن مجلس فقط شرکت میکند، دستی تکان میدهد، میرود. تعطیل کنید آقایان ائمه جمعه! ما که از مسئولین ناامید شدهایم، به شما یکم امید داریم.
مسئولین میگویند: «ما خانه بخوابیم، ۸ میلیون حقوق میگیریم؛ الان در مجلس اذیت میشویم.» به ظاهر تقوا دارند. من خودم به عنوان این طلبهای که اینجا خدمت شما هستم، خودم نسبت به همین فضا مسئول میدانم و به درگاه الهی واقعاً باید عذرخواهی بکنم. من در این چند ماهی که اینجا بودم، کار درستوحسابی نتوانستم؛ همینهایی که میگویم نتوانستم انجام بدهم. دوست داشتم، واقعاً دوست داشتم برای ازدواج یک کاری بکنم. بعضی جاها یک کارهایی کرده بودیم، مشغله بود و درگیری و اینها، نشد بعضی کارها را راه بیندازیم. انشاءالله که حالا بتوانیم، خدا کمک کند انجام بدهیم. نصیحت کنیم، توصیه کنیم، پاشیم برویم که دردی را دوا نمیکند. «تعاونوا علی البر و التقوی». کمک کنیم. تقوا این است.
حالا شما ببینید، تقوا در نظام جامعه دینی، نظام تسخیر، تقوا خود شأن اجتماعی میآورد. دقیقاً برعکس نظامهای غیردینی. نظامهای غیردینی شما یک شأن اجتماعی داری؛ بر اساس آن شأن اجتماعی است که معلوم میشود تقوا دارد یا نداری. تقوا متناسب با... یعنی یک جایگاهی را طراحی میکند به عنوان جایگاه فرهیخته. توی نظامی، اگر در این شرایط، این جایگاه را رعایت کردی، در آن نظام آدم با تقوای آن نظام، قانونمدار آن نظام به حساب میآید.
نظام الهی، شما یک سری تکالیف الهی داری. اینها را اگر عمل کردی، خودش شأن اجتماعی میآورد برای شما. شما در نظام غیرالهی ریاست داری، یک رئیس داری. اگر جایگاه او را رعایت کردی، قوانین مربوط به او را رعایت کردی، تو هم سهم داری. در این نظام رئیس نمیشوی، یک مزدوری هستی که بالاخره حالا حقوقت را بهت میدهند.
جایگاه نظام دینی شما هر چقدر که تقوات بیشتر است، بالاتر میروی. حرف پیچیدهای است، نه، خیلی سنگین است. شأن اجتماعی میآورد برای شما. ببینید، شما برای این که در جامعه دینی مدیر باشید، رئیس باشید... من مثال دیگر برایتان: در جبهه چهها فرمانده میشدند؟ دکترها، مهندسها؟ چهها؟ مثال خیلی واضح. تقوا به همه معانی خودش دیگر. ببین اصلاً در جبهه شما نمیتوانی تقوا را بگویی؛ یعنی نگاه به نامحرم نمیکند. خب حالا چهکارش کنم؟ تقوای اینجا یعنی ولایتمداری، فرمانپذیری، اجرا. تقوایی در اجرا، تقوایی در اداره، تقوایی در دستور. همه اینها میشود دیگر.
حاج عبدالحسین برونسی، معمار، بنا. این فرمانده کل دکتر، مهندس میشود؟ نظام دیگری است، چارچوب عوض میشود. مقام اعتباری درست میکند به اسم دکتر، رئیس، مهندس. پاچهخواری و سالوسبازی و نفاق و تزویر در این جامعه بیشتر است. جالب است، آنها به ما میگویند: «در جامعه نفاق شکل میگیرد.» میگوید: «نه، ببین شما دین را بردار، اصلاً نفاق دیگر معنا ندارد.» خوب، نفاق سر دین معنا ندارد؟ نفاق سر پول که معنا دارد. پولت بر تو برسد، سر خم میکند. بلکه عبودیت تو را دارد، نوکری تو را دارد. ولی در این جامعه همه بنده خدایند. آن که رئیس است، اتفاقاً بیشتر از همه در خودش احساس عبودیت میکند.
روایت فوق طلایی را بخوانم؟ باز نرسیدیم، اشکال ندارد. یک سری مطالبی دارد مطرح میشود که اینها خیلی مهم است، خیلی طلایی است.
در ماجرای شهادت امام جواد علیه السلام، امام هادی علیه السلام ۸ ساله بودند. اجباری شده بود که امام هادی علیه السلام در مکتب شرکت کنند. حضرت نیازی نداشتند به استاد و معلم و اینها، ولی شرکت میکردند. معلم میآمد در دهلیز بیرونی منزل ایشان در مدینه. امام جواد در بغداد بودند، امام هادی در مدینه بودند. در دهلیز بیرونی مشق میگفت و خلاصه درس میداد. این را مرحوم... کتاب فوقالعادهای است. مناسبتهایی که در مورد اهل بیت [است] را بخوانید. بر هر معصومی حالا یک فصلش را لااقل بخوان.
میفرماید که امام هادی علیه السلام کاغذ دستشان بود، مشقی که مشغول بودند و اینها. راوی که او معلم بود – مؤدب بود به تعبیر روایت، مؤدب امام هادی – یک لحظه دید امام هادی کاغذ از دستشان افتاد. دستشان را گذاشتند روی پیشانی، دواندوان رفتند به سمت دهلیز درونی منزل. صدای ضجه و گریه از داخل منزل بلند شد. بعد چند لحظه از [داخل] برگشتند با چشمهای پفکرده و ورمکرده. عرض کردم: «آقا، چیزی شده؟» فرمودند: «الان پدر من، امام جواد علیه السلام، در بغداد کشته شد به شهادت و من فهمیدم که از الان امام شدهام.»
سؤال: چه سؤال فوقالعادهای! جواب: چه جواب فوقالعادهای! شما از کجا میفهمی که امام شدی؟ علامت امام شدن چیست؟ حضرت فرمودند: «ما اهل بیت وقتی امام میشویم... نه جلو تعبیر این است – حالا غلطغلوط نشود – قریب مضمون این است: «نَجِدُ فی انفسِنا» (در خودمان) یک ذلت عبودیت، ذلت عبودیت، ذلت در برابر خدا، نه در برابر دیگران...»
یک ذلت عبودیتی مییابیم که تا به حال سابقه نداشته است. احساس میکنیم در این عالم خدا هیچ موجودی ضعیفتر از ما ندارد. خیلی حرف خیلی عجیبی است. یعنی چه؟ یعنی میرسیم به قله عبودیت. حالا باید بقیه را بیاوریم، ببریم. حالا امام شد، هندسهای دیگر است، یک مهندسی دیگر دارد این جامعه. نه این که هر چه دیکتاتورتر و زورگوتر و برعکس است.
چرا امام جماعت باید پایینتر برود؟ کسی از امام جماعت در صف نماز جماعت – حالا این هم بعضی جاها رعایت نمیشود – عقب پله میخورد، یک پله میآید پایین. آن که آن پشت اقتدا کرده، نمازش باطل است. شما نباید از امام جماعت پایینتر باشید؛ مسئله فقهی هم گفتیم. بعد پایینتر باشی، نمازت باطل میشود. امام جماعت باید در این نماز از همه پایینتر باشد. سمت خدا نماد چیست؟ این نماد این است که هیچکس پیش خدا این مقدار خودش را ذلیل نمیبیند. برای همین شده امام جماعت؛ اعبد اینهاست در برابر خدا. این بیشتر از همه احساس ذلت و عبودیت دارد.
پست بدهی به مسئولین، چی میشود؟ هر کسی که بیشتر خودش را موظف میداند، عبد میداند. مالک! برای همین مالک امیرالمومنین بود دیگر. فرمود: «نسبت او با من، نسبت من با پیغمبر و مثل مالک کم داریم.» تعابیر امیرالمومنین در مورد مالک، تعابیر عجیبی است. فرمود: «اگر در شب تاریک آن قدر مالک محو جمال و جلال خداست، اگر در شب تاریک در بیابان، سگی که در حال شیر دادن به بچهاش است، خیلی هار میشود؛ کسی نزدیک به او، به بچه [او] بشود، این اصلاً دیگر برخورد عجیب و غریبی میکند این سگ.»
امیرالمومنین فرمود: «سگی که در دل بیابان، در دل شب مشغول شیر دادن به بچه است، مالک ناگهان پا بگذارد روی سینه این سگ و آن سگ به او حمله کند، ذرهای در دل مالک ترس نمیآید؛ آن قدر محو جمال و جلال الهی است.» این باید بشود مسئول جامعه دینی.
حضرت امام این بود. آمریکا کیست؟ ابرقدرت یعنی چه؟ تعریف نشده. ابرقدرت خدا و خداست؛ دیگران قدرت یعنی چه؟ عبد است دیگر. بعد سیر دارد میدهد. امام این است، ولایت این است. حالا مسئولیت حساب تقسیم کنیم، رئیس؟ سخت است؟ نه. مشکلات جامعه دینی اینهاست. اینجا باشد که سخت است.
به اصل من: تمام اصل مشکل انقلاب اسلامی – حالا برسیم به خود انقلاب – مهمترین مشکل انقلاب در این ۴۰ سال ضعف در نیروسازی بوده است. آدم نساخته. جمهوری [اسلامی را] مقصر میدانم. مدرسه نساختند چرا؟ مهد کودک نساختند چرا؟ سینما در شهر را نساختند چرا؟ فیلم نساختند چرا؟ فیلم میبینند، اصلاً چقدر بلدند؟ چقدر تحلیل دارند؟ چقدر خبر دارند؟ چقدر با [آن] آشنا [هستند]؟ خیلی اینها حرف است. خیلی درد داریم ما. این شهر را، این منطقه را باید سیر بدهیم.
تقصیراتمان بگذرد بابت این درد و دلهایی که کردیم. و کمک کن، انشاءالله، همه ما را و این انقلاب را، انشاءالله، که غایت نهایی فرج حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) است، [به آن] برساند.
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
جلسات مرتبط

جلسه سی و سه : چهار مرتبه ریاست در مدینه فاضله فارابی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و چهار : تقوا؛ کلیدواژه جامعهسازی در سوره حجرات
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و پنج : ادب در برابر ولایت؛ کلید کارایی جامعه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و شش : اصل ابتلای انسان؛ رهایی از استکبار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و هفت : جامعه بیتقوا؛ جنگل منظم یا مدینه ایمانی؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سی و نه : جامعه با قانون نمیچرخد، با تقوا میچرخد
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل : فضای مجازی؛ هویت دوم و بحران ادب دینی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و یک : ادب در برابر پیامبر؛ رکن ولایتپذیری
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و دو : احترام؛ نخ تسبیح روابط اجتماعی در قرآن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و سه : جایگاه رسانه و خبر در روابط اجتماعی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت