تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل : فضای مجازی؛ هویت دوم و بحران ادب دینی

00:25:03
81

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

نظام تسخیر؛ هویت انسان با توحید و ولایت شکل می‌گیرد

فضای مجازی هویتی دیگر می‌سازد؛ گرگ‌های فیک در کمین‌اند

تنها امیرالمؤمنین به آیه صدقه قبل از دیدار پیامبر عمل کرد

تعظیم شعائر الهی؛ راه رسیدن به تقوای دل

بریتانیا و آداب دیدار ملکه؛ نمونه‌ای از ولایت‌مداری ظاهری

اربعین؛ تعظیم جهانی امام حسین و هراس استکبار

معبد فاطیما در پرتغال؛ از بازی کودکان تا تغییر یک ملت

بحران جامعه دینی؛ مسئولان آداب ولایت‌مداری را رعایت نمی‌کنند

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. آیات ابتدای سوره مبارکه حجرات را بررسی می‌کردیم، بر مبنای نظام تسخیر که خدای متعال عالم را بر اساس نظام تسخیر آفریده و روابط اجتماعی بر مبنای نظام تسخیر تعریف کرده است. خوب، گفتیم که رکن نظام تسخیر توحید و ولایت است.
اول اینکه ما عبدی هستیم، بنده خداییم؛ اولین نسبت ما، نسبت ما با خدای متعال است. دومین نسبت ما، نسبت ما با رسول‌الله است. این‌ها نسبت‌های اصلی است. هویت یک انسان را این‌ها شکل می‌دهد. شناسنامه یک انسان اساسش این‌هاست. این‌ها اگر از انسان گرفته بشود، اول او خودش بی‌هویت است، بعد تمدنی که او بخواهد بسازد، بی‌هویت [خواهد بود]. تمدن الهی تمدنی است که این دو رکن اول درش پذیرفته شده است: توحید و ولایت؛ نسبت ما با خدای متعال، نسبت ما با رسول‌الله.
خوب، آیه اول فرمود که خودتان را بر خدا و پیغمبر مقدم نکنید و تقوا داشته باشید. در مورد مقدم نکردن شاید حول‌وحوش ده جلسه با هم صحبت کردیم. در مورد تقوا سه چهار جلسه با هم صحبت کردیم. بعد رسیدیم به بحث ادب. در مورد ادب هم یکی دو جلسه‌ای با هم گفتگو کردیم.
این‌ها به ترتیب، ارکان بافت یک جامعه دینی و الهی است و تمدن الهی [را می‌سازد]. [این‌ها] همان چیزی است که اصلاً ما در نظام تسخیر دنبالش بودیم. دنبال این بودیم که اگر بخواهیم بگوییم زمانه حضرت ولی‌عصر چه شکلی است، چه چیزهایی را باید بگوییم؟ زمانه امام زمان این‌هاست: نظام تسخیر. آن چیزی که جلسه اول عرض کردیم، دوران امام زمان چه چیزی بروز پیدا می‌کند؟ نظام تسخیر. نظام تسخیر یعنی چه؟ یعنی همین: اولین شأن در نظام جامعه مهدوی، شأن عبودیت [است]: «یعْبُدُونَنِی وَلَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا» که قرآن فرمود: "فقط من پرستیده می‌شوم."
دومین شأن، شأن ولایت است؛ نسبت ما با ولی‌الله و ادبی که ما نسبت به او داریم، فرمان‌پذیری که داریم، جایگاهی که نسبت به او برای خودمان تعریف کردیم و جایگاهی که نسبت به او داریم، این می‌شود ولایت‌مداری.
می‌فرماید کسانی که آداب را رعایت می‌کنند در برابر پیغمبر، این‌ها دل‌هایشان امتحان [شده است]. نکته اول این است که خوب، آدم به مرور دچار ظاهرگرایی می‌شود. وقتی که با ولی خدا در ارتباط است، [یا] با پیغمبر اکرم، این شئون ظاهری را غافل می‌کند [و به حقیقت نمی‌رسد]. شئون حقیقی پیغمبر را به عنوان یک فردی بین خودتان نبینید؛ نگویید "این هم یک عربی است مثل ما"، نگویید "این هم یک قریشی است مثل ما"، "این هم مال فلان طایفه" [است]. روابطتان بر اساس روابط کاریزماتیک نباشد. اگر ولی یک جامعه، ولی الهی یک جامعه، شخصیتش شد شخصیتِ کاریزما، آن جامعه هویت الهی خودش را از دست می‌دهد.
کاریزماتیک... می‌دانید دیگر، کاریزما را تفاوت می‌گذارند بین این جذابیتی که ما می‌گوییم و جایگاه ولایت که شخص دارد با کاریزما. کاریزما یعنی صرفاً یک شخصیتی است که از او حساب می‌برند. گاهی ممکن است یک ویژگی‌هایی دارد، جذابیت دارد؛ گاهی ممکن است یک قهر و غلبه‌ای دارد. تعریفی که قرآن از فرعون دارد با تعریفی که امروز از کاریزما می‌شود، دقیقاً یکی است. یعنی فرعون هم یک شخصیت کاریزماتیک بوده است. ولایت، ولایتِ حقه است. ولایتِ حقه یعنی اینکه شما از سرِ ایمانت و باورت او را بپذیری. ایمان شما، ایمانت به رسول‌الله بروز پیدا کند، پیدا کند در رفتار ظاهری شما، در ادب و متانت شما.
دو سه تا نکته. اول: یکی از مشکلات اساسی در جامعه دینی این است که مردم ایمان دارند، ولی ایمان بروز پیدا [نمی‌کند]. تعبیری که بنده به کار می‌برم، این است: "خدای مسجد ما با خدای پمپ‌بنزین ما یکی نیست." ما خدای خود را در مسجد می‌گذاریم و می‌رویم و در پمپ‌بنزین با خدا دیگر کاری نداریم. این حرف من را قبول دارید یا نه؟
هم من و هم شما که الان اینجا پیش هم خم و راست می‌شویم، پشت فرمان که بنشینیم [و] چراغ سبز بشود، [فورا] تعارف را می‌زنیم! بوق و دیگر چه چیزها! حالا دیگر نمی‌گویم دیگر چه چیزها! [بعد از] جلسه، هر دو می‌روند، پیاده می‌شوند. بعد سرِ جا هم که "کی اینجا پارک کند؟" دعوایشان می‌شود! بعد جلو در هیئت که می‌رسند، به هم تعارف [می‌کنند]. پشت فرمان دیگر خدایی نیست، [انگار] می‌رود –العیاذ بالله– خدا از دنیا می‌رود! یک‌دفعه دم در مسجد خدا دوباره زنده می‌شود! خدای مسجد... پمپ‌بنزین که دیگر هیچ! از همین آدم پمپ‌بنزین برود، دو تا فحش نثار کسی نکند، اصلاً [انگار] قبول نیست پمپ‌بنزین رفتن! [باید] یک بوقی، یک سروصدایی بالاخره [باشد]. دارند لفتش می‌دهند، پول دارد حساب می‌کند، خلاصه این‌هاست دیگر! خدای پمپ‌بنزین ما... ایمانمان بروز ندارد در پمپ‌بنزین. همیشه خوبید، البته همه‌تان سر کلاس! نمی‌دانم، خاصیت مال این میز و صندلی است، مال تخته است، مال در و دیوار آنجاست! فضای مجازی که دیگر هیچ! فضای مجازی... من مفصل صحبت دارم، [اگر] فرصت بحث کنیم.
یکی از ویژگی‌های فضای مجازی [این است که] نقدش را نوشتم. یکی از عزیزان خیلی از این نقد تجلیل کرد؛ جناب آقای مهدی نصیری، [که] چندین کتاب نوشته، [گفت:] "خیلی نقد دقیقی است نسبت به فضای مجازی." فضای مجازی کاری که می‌کند، این است که به شما یک هویت دیگری می‌دهد، یک "من" دیگر به شما می‌دهد، یک تعریف و بازتعریفی از شما دارد. شما یک شخصیت دیگری دارید. ناخودآگاه شما [وقتی] به تلگرام می‌روید، یک آدم دیگری [هستید]؛ مخصوصاً اگر "فیک" باشی و با هویت حقیقی نیایی، اصلاً آن که دیگر هیچ! گرگِ درنده است فضای مجازی. "فیک" هم باشم، هیچ! دیگر فضای مجازی را قبول دارید؟ شئون دیگری دارد، یک فضای دیگری دارد، یک "من" دیگری داشته [باشید]؛ شما یکی دیگری [هستید] تو فضای مجازی. یک آدم دیگر، یک ادبیات دیگری دارید، ارتکازات دیگری دارید. دنیا یک دنیای دیگر است. فضای مجازی اصلاً یک دنیای دیگر است. با هم چطور صحبت می‌کنیم؟ [با هم] صحبت می‌کنیم، اجتماع تفاوت می‌کند. یک نکته بسیار مهم: ادب بروز پیدا نمی‌کند؛ ادب توحیدی و ولایی. این یکی از مشکلات است.
لذا شعائر دینی یعنی چه؟ چقدر بحث مهمی است! خیلی هم غریب است؛ تا حالا مطرح نکرده‌ام. خودِ من فرصتش نمی‌شود. این حرف‌ها، حرف‌های بسیار مهم و اساسی [است]؛ فرصتش پیش نمی‌آید این‌ها را بخواهیم جایی [بگوییم]. دوبار قرآن تقوای دل را مطرح کرده است. کجا؟ «أُولَٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ»، سوره مبارکه حجرات.
پیغمبر... احترام پیغمبر را دارند. گول ظاهر را نمی‌خورند که "این هم یکی مثل ماست". نه، شأن رسالت را فراموش نمی‌کنند. می‌دانند این آقایی که پیش ماست، رسول‌الله است؛ نه یکی مثل خودمان، نه یک عربی، نه پسرعمو، پسرخاله و این‌ها. [او] نه یک شخصیت کاریزماتیک [صرف] است، [بلکه] رسول‌الله است؛ [او] نه یک آدمی که طرفدار زیاد دارد [و همین]. خیلی‌ها بعداً با امام چپ افتادند، به خاطر این بود که امام را در واقع در شأن ولایتش قبول نداشتند.
من می‌توانم بیش از هفتاد درصد –حالا چون خیلی نمی‌خواهم قسمم غیردقیق باشد، چون می‌خواهم دقیق باشد، هفتاد؛ بیش از هفتاد درصد– مسئولین جمهوری اسلامی از اول تا حالا ولایت فقیه را اصلاً قبول نداشتند، [هنوز هم] قبول ندارد ولایت فقیه را؛ ولایت فقیهی که مردم بهش رأی دادند و به خاطرش خون دادند و جان دادن‌ها. نه، ولایت فقیهی که خودش تقریر می‌کند، [بلکه] آن ولایت فقیهی که امام درس داد در نجف؛ آن ولایت مطلقه فقیه. بیش از هفتاد درصد می‌توانم قسم بخورم؛ حالا تا نود درصد می‌توانم بگویم. [کسی از] مجلس خبرگان بوده [است که] می‌گوید: "من آقای خمینی را –الان زنده است– قبول نداشتم." خیلی پیچیده است ماجرا. جاذبه داشت و مردم خیلی طرفدارش بودند و این‌ها؛ نمی‌توانستیم خیلی چیزها را بگوییم.
«أُولَٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ». دل این‌ها را خدا برای تقوا گفته [که] امتحان [کرده است]. امتحان به چه؟ تمرین دادن. خدا دل این‌ها را دارد تمرین می‌دهد برای تقوا، با ادب. آداب ظاهری را وقتی کسی رعایت کند، دل تقوا پیدا می‌کند؛ یعنی کم‌کم آن شأن و جایگاه را باورش می‌آید.
بعضی می‌گویند: "آقا، زیارت چه کار کنیم؟ [چطور] از زیارت لذت ببریم؟" [این‌ها] کلیدهای قرآنی است. شما هر چقدر آداب زیارت بیشتر رعایت کنید، بیشتر توجه پیدا می‌کنید. [وقتی] مقام امام توجه بهش پیدا بشود، آدم از زیارت بیشتر لذت [می‌برد]. چقدر آداب خود قرآن گفته برای دیدار با پیغمبر! چقدر آداب مطرح کرده است! قرآنی که خیلی از مطالب را نمی‌گوید، [و] می‌گوید: "من بنا ندارم بخواهم به مسائل غیراصولی وارد بشوم." خیلی مسائل واضح، به این مهمی، [مثل] نجاست سگ را قرآن نگفته است! [ولی برای دیدار پیغمبر] به این واضحی، به این مهمی، [گفته است:] "نجاست سگ نداریم!" [به] پیغمبر بپرسید: "من باید ضوابط و کلیات و قانون اساسی را به شما بگویم."
حالا این قرآنی که می‌خواهد قانون اساسی بگوید، شاید عجیب نیست [که می‌فرماید]: "خدمت پیغمبر برسید، پول بدهید، هزینه کنید، انفاق کنید، صدقه بدهید." «نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً». قبل از اینکه محضر پیغمبر برسی، صدقه را می‌دهی، [انگار] می‌آیی [با] ژتون! دیدار با پیغمبر [مثل] ژتون [می‌شود]! سوره احزاب که می‌فرماید: "آنجا که آمدی، اول [از] پیغمبر اجازه [بگیر]. دم در وایمیستی، اذن دخول می‌گیری، اجازه می‌گیری. اگر اجازه دادند، آمدی تو. اگر برای غذا دعوت شدی، می‌نشینی، این‌ور آن‌ور نگاه نمی‌کنی: «غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ» [و] التماس دعا [نمی‌کنی]. [اگر بخواهی] با زن پیغمبر گپ بزنی، ننشین [و] حرف بزن!" قرآن [این‌ها را می‌گوید]. [اگر] می‌خواهی بیایی دیدار، پول می‌دهی! هیچکس دیگر نیامد. پیغمبر هم مفتی‌اش خوب است! پیغمبر را مفتی می‌خواهند. پولی که بشود همین صحبت‌ها، همایش که بشود و رزرو و فلان و این‌ها، دیگر هیچکس نمی‌آید.
تنها کسی که رفت دیدار پیغمبر، کی بود؟ یک آیه است در قرآن. غیر از امیرالمومنین هیچکس عمل نکرده و عمل نخواهد کرد؛ حتی پیغمبر هم به این آیه عمل نکرده است. کدام آیه است؟ "پیغمبر بیاید صدقه بدهد!" فقط امیرالمومنین به این آیه عمل کرد. ده بار حضرت می‌رفتند، صبح تا شب کارگری می‌کردند، پولش را درمی‌آوردند، صدقه می‌دادند، می‌آمدند از پیغمبر سؤال می‌پرسیدند. کسی که خودش مخزن علم پیغمبر است، چرا امیرالمومنین این‌قدر ادب رعایت می‌کند جلو پیغمبر؟ او که حقیقت پیغمبر است! «أَنْفُسَنَا» مگر نیست؟ مگر قرآن نمی‌گوید او نفس پیغمبر است؟ او با پیغمبر مگر تفاوتی دارد؟ «أَنَا وَ عَلِيٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ النَّاسُ كُلُّهُمْ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى». درست است یا نه؟ "من و علی از یک نوری، من و علی از یک درختی، من و [علی] از یک حقیقتیم."
مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: "تا وقتی که پیغمبر زنده بود، یک خطبه نخواند، امیرالمومنین سخنرانی نکرد." [این است] آداب ولایت‌مداری. کسی که از علم پیغمبر سؤال می‌پرسید، ده روز این اتفاق افتاد. هیچکس نیامد. خدا حکم آیه را برداشت، فرمود: "مجانی شد." شما اهل پول دادن نیستید؛ [پس] بیایید، ارتباط با پیغمبر قطع نشود. دینتان را می‌خواهید بگویید؟ اهل این آداب نیستید. چرا؟ چون دل تقوا ندارد. دل که تقوا داشت، جایگاه خودش را نسبت به او می‌داند. [مثل] داستان موسی [که] می‌گویند: "موسی و شعیب و فلان و این‌ها، داستان ازدواج انبیا..." [و این‌ها را] گوش بدهیم. [انگار] خطیب دارد [به] پیغمبر نگاه می‌کند؛ قشنگ است، خوشگل. پیغمبر خوشگل است، دوستش داری، قیافه‌اش قشنگ است، جذاب است.
کسی که حقیقتش به حقیقت پیغمبر پیوند خورده بود، امیرالمومنین [بود]. دل تقوا دارد. تلمبار می‌شود. مطلبم زیاد است. کجاست؟ زیاد شنیدید، بفرمایید: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ». تعظیم شعائر الهی. شهید مطهری بحث خیلی خوبی در مورد این آیه دارد. تعظیم شعائر الهی، از تقوای [دلهاست]. جامعه چه شکلی آباد می‌شود؟ با تعظیم شعائر الهی. یعنی چه؟ شما این باورها را هی باید بیاوری به بروز، هی باید نشان بدهی.
یک حرف خطرناک بزنم؟ اشکال ندارد؟ یک‌جورهایی حمله نکنید بعدش! موفق‌ترین جامعه در ولایت‌مداری الان در دنیا کدام جامعه است؟ به نظر... نه، واقعاً ولایت‌مداری واقعی، بدون دیکتاتوری [و] دیکتاتوری ظاهری، می‌دانید کدام است؟ بریتانیا! می‌توانید بررسی بفرمایید آداب برخورد با ملکه الیزابت را. خبر دارید با الیزابت چه شکلی برخورد می‌کنند؟ در دیدار با الیزابت، بیش از بیست تا –حالا خیلی سال پیش این‌ها را مطالعه کردم و بررسی می‌کردم– بیست‌وهفت تا به نظرم پروتکل داشت که شما وقتی به ملکه می‌رسی، باید چه شکلی برخورد کنی، دستت را چه شکلی دراز کنی، چه شکلی سلام بدهی، چه جور وارد بشوی، چه جوری برگردی، چه جوری بروی، چه جوری نگاه کنی، به کجا نگاه کنی، اول به کی سلام کنی، آخر به کی سلام کنی. مجازاتت نمی‌کند؛ [بلکه] مانور می‌دهند. این شخصیت ابهت پیدا می‌کند در دل. آداب را وقتی رعایت می‌کنی، ضمیر ناخودآگاه شما تسلیم می‌شود در برابر کسی که هی می‌بیند بقیه دارند بهش ادب و احترام را رعایت [می‌کنند]. روانشناسی، [و] هواشناسی اجتماعی، [می‌گوید] این آداب ظاهری باعث تعظیم می‌شود. [او] در دل بزرگ می‌شود.
چرا این‌قدر از اربعین و پیاده‌روی اربعین می‌ترسند؟ همه‌شان، همه؛ هرکی استکبار دارد: داخلی، خارجی، آمریکایی، اسرائیلی، انگلیسی، ایرانی، [از] اربعین می‌ترسند. چرا؟ اربعین بدون اینکه چیزی بگویی، داری امام حسین را در دل‌ها بزرگ می‌کنی. بزرگترین سند حقانیت می‌شود این‌ها. می‌گوید: "ببین، یک چیزی هست؛ بیست‌وپنج میلیون آدم دارند به خاطر [او] پیاده می‌روند. آخ! پایشان تاول می‌زند، از کف پایشان خون می‌آید، پول خرج می‌کنند." [در] یک ماه، یک عراقی در این سفر اخیر به من می‌گفت که خیلی جالب بود –حالا من این‌جوری بررسی نکرده بودم– او خودش عراقی بود. نزدیک کربلا با هم چند قدمی همراه بودیم سمت بغداد. چون می‌آمدیم، ایرانی تقریباً نبود. روحانی هم من ندیدم در آن مسیر پیاده‌روی. این‌ها را آوردم بغداد گذاشتم و خودم پیاده‌روی آمدم دیاله. دیاله تا اینجا، سیصد کیلومتر. سیصد کیلومتر، دائماً موکب! یک طرفه. یک مسیری است. از سمت حله همین‌طور است، سمت نجف همین‌طور است. چهار طرف کربلا این‌طوری [است]. تقریباً یک ماه‌ هم هر روز اگر مثلاً به پول ما روزی یک میلیون هزینه هر موکب بشود –که نمی‌شود، خیلی بیشتر از این‌ها می‌شود– می‌شود سی میلیون بابت یک موکب. بعد حساب کن در این مسیر تا دیاله مثلاً شاید دو هزار تا موکب. ببین چه هزینه‌ای داریم! تو فقط بنشینی [و] اقتصاد اربعین [را بررسی کنی.] پو! که خرج دارد می‌شود. مثل حج نیست که پول [جمع شود]؛ این پول خرج دارد می‌شود. اصلاً مغز آدم سوت می‌کشد. عرض من تمام. فقط همین.
حالا ماجرای فاطیما را هم می‌خواستم بگویم. نمی‌دانم خبر دارید یا نه؟ ماجرای فاطیما را در لیسبون پرتغال شنیدید؟ بگویم؟ خسته نیستید؟ وقت نگذشته؟
تقریباً نود سال پیش در لیسبون، یکی از روستاهای اطراف لیسبون، عرض کنم خدمتتان که سه تا بچه کوچک مشغول بازی بودند. مسیحیان بودند. این‌ها وسط بازی یک‌دفعه نوری می‌بینند. حالا خیلی هم اهل این حرف‌ها و مسائل این‌ها نیستیم که هم باور کنیم هم نقل کنیم. یک نوری، یک شخصیت روحانی را می‌بینند در سیمای یک خانم. [آن خانم می‌گوید:] "مریم هستم، من فاطیما هستم." مسلمانان می‌گویند "فاطمه". حالا ماجرایش مفصل است. مستندش را هم صداوسیما بیست سال پیش تقریباً ساخته بود و پخش کرد. عرض کنم که این بچه‌ها گفتگو می‌کنند و این‌ها. این مکان تبدیل به یک معبد می‌شود. من خیلی جمع‌وجور [می‌گویم:] در دو مکان تبدیل به یک معبد می‌شود.
شما الان در اینترنت سرچ بکنید "فاطیما پرتغال". یک معبدی می‌شود که مردم هر سال روز مشخصی را می‌آیند در این معبد و حاجت می‌گیرند. مسیحیان [هستند]. یکی‌شان هم زنده بود؛ تقریباً ده سال پیش از دنیا رفت از این سه نفر. این معبد برای خودش هزینه‌ها دارد، درآمد دارد. یک عبادتگاه است. باشگاه فوتبال هم دارند. از پول‌هایی که آنجا جمع شده، به اسم فاطیما بازی می‌کند باشگاه فوتبالشان. تسبیح دارد. تسبیحی که اینجا دارد، گاهی دست خوزه مورینیو است! مثلاً شما یک تسبیح خاصی [می‌بینید]. این تسبیح مال تسبیح معبد فاطیما [است].
و همین این شعیره باعث شد که پرتغال تحت تأثیر [قرار گیرد]. خیلی‌ها خطشان عوض بشود به اسم حضرت زهرا سلام الله علیها و احترام می‌گذارند به آن مکان، شخصیت [آن را]. هرکی می‌آمد، تحت تأثیر [قرار می‌گرفت و می‌گفت:] "چرا اینجا همه دارند ادب رعایت می‌کنند؟" [و] می‌رفتند دنبالش تحقیق می‌کردند، عاشق می‌شدند، شیعه می‌شدند، مسلمان می‌شدند.
رعایت آداب ظاهری، جامعه را ولایت‌مدار خواهد کرد. عرض من تمام. همه‌گیر، جامعه ولایت‌مداری که در ولایت‌مداری ضعیف است [و] در اجرای فرمان ولایت، در مسئولینی است که آداب ولایت‌مداری را رعایت نمی‌کند. طرف خودش در معرض نقد است، باید بیاید جواب پس بدهد. بعد می‌آید می‌گوید: "شما همه را نقد کن!" ما در کشور معصوم نداریم؛ [حتی] پیغمبر و امام زمان [هم که] جامعه از اینجا آسیب می‌بیند، [چرا که] آداب رعایت نمی‌شود.
خدا ان‌شاءالله که آداب ولایت‌مداری را به ما الهام کند و ما آداب را رعایت کنیم و به برکت این آداب و این تقوای دل، ان‌شاءالله فرج آقا امام زمان نزدیک بشود؛ به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00