برخی نکات مطرح شده در این جلسه
جایگاه احترام به سادات و امامزادگان در روایات
دیدگاه شیخ مفید درباره اصل احترام به ذریه پیامبر
نمونههای تاریخی از امامزادگانی با صلاحیت و بدون صلاحیت
هشدار اهل بیت نسبت به سوءاستفاده از انتساب خانوادگی
آقازادگی بهعنوان یک آسیب اجتماعی و دینی
موضع امام خمینی در قبال نوهاش
مرز میان احترام به بیت امام و نفی امتیازات اجتماعی ناعادلانه
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
دو نکته در مورد جلسه قبل مطرح شد. برخی سوءتفاهمهایی مطرح شده بود و به ما فرمودند درباره این نکاتی عرض شود. یک تعبیری را ما دیروز به کار بردیم. البته از این تعبیر، قصد خاصی اراده نشده بود؛ ولی خب، ایجاد سوءتفاهم کرد. واژهای که به کار رفته بود، واژه "تهرانی" بود. حالا ما هم به حسب گویش تهرانیمان، قاعدتاً باید تهرانی صحبت بکنیم دیگر. شما که توقع ندارید ما متناسب با ادبیات مشهدی صحبت [کنیم]! واژه «فلان کسک» دیروز به کار رفته بود. این واژه، واژه تهرانی است. شما همین الان این را در اینترنت سرچ کنید، در لغتنامه میآورد؛ میگوید: «به گویش تهرانی یعنی فلانی کافه تسخیره.» مخصوصاً که ظاهر کلام هم به برخی بزرگان میخورد، از آن بوی اهانت و تحقیر و اینها [برمیآمد]. خب، اول ما اگر یک همچین برداشتی شده، عذرخواهی میکنیم. بعدش خیلی تشکر میکنیم از اینکه یک همچین عِرق و غیرتی نسبت به بزرگان، نسبت به حضرت امام (رضوان الله علیه) هست؛ خصوصاً در بین اساتید عزیزمان که برآشفته میشوند از اینکه اگر احساس بکنند نسبت به حضرت امام جسارت و اهانتی دارد صورت میگیرد. این خیلی برای ما قیمت [دارد].
ولی خب، این را هم داریم: ما این چند سالی که خلاصه با مشهد وصلت کردهایم، همیشه این مشکل را داشتیم. ادبیات ما با ادبیات مشهدیها تفاوتهایی دارد. بعضی وقتها ما یک چیزی را میگوییم، دیگران برداشت بدی میکنند؛ گاهی آنها چیزی را میگویند... آقای دکتر قائمی میفرمود که من اراک رفته بودم سخنرانی. ایشان در مورد این صحبت میکرد که زن و شوهر فرهنگشان باید به هم بخورد، وگرنه دچار سوءتفاهم زیاد [میشوند].
سخنرانی دانلود. با یک کسی داشتم صحبت میکردم، گفتم: «این یارو برگشته این جور گفته.» بعد این واژه «یارو» را که گفتم، دیدم اصلاً همه جلسه برآشفته شد و ناراحت شدند و عصبانی شدند و بعد آمدند، گفتند: «اینجا "یارو" به زن خیابانی میگویند. زن خیابانی را میگویند "یارو". به بعضی مسئولین گفتی "یارو"؟» یکی از رفقا باز دوباره دیشبپریشب به من میگفت: «ارا! سر سفره نشسته بودیم، دعای سفره را خواندیم، یک فاتحهای هم گرفتیم.» خیلی بهش برخورده بود. اصلاً آنجا خیلی بد میدانند. انگار فاتحه صاحبخانه را خواندهای؛ اگر آخر سفره فاتحه را بخوانیم. این مسائل هست؛ بالاخره تفاوتهای فرهنگی. حالا این واژه هم یکی از این ماجراهاست دیگر.
این واژهای که به کار رفت... من بچه بودم، یادم هست، پدربزرگ ما – خب، از قدیمیهای تهران، منطقه شهدا – قصاب بوده و ادبیاتش هم یک ادبیات تهرانی خیلی غلیظ [داشت]. منطقه عباسآباد، نزدیک میدان شهدا، مسجد و مسجد آشتیانیها [بود]. میخواستم بروم چیزی بگیرم. [به کسی در] خیابان میگویی: «مسجد آشتیونیها کجاست؟» [و او میگوید:] «مسجد آشتیونیها کجاست؟» آشتیانیها درست است، آشتیونیها غلط است. حالا گاهی بالاخره هست؛ آدم بر اساس آن ادبیاتی که تلقی کرده، صحبت میکند. بالاخره این نکته اول.
نکته دومی که مطرح [میشود] و بخش خوبی هم هست، این است که گفته شد: «نسبتهای ظاهری را معیار قرار ندهیم.» این مطلق است یا نه؟ خب، چرا ما در مورد سادات و امامزادهها اینقدر احترام میگذاریم؟ مگر ما در مورد ایمان و عمل... وهابیت این است [که] در مناظرهها خیلی مطرح میکنند با شیعه: «هر امامزاده و سیدی که پیدا میکنید، میروید کنار قبرش و توسل میکنید و مقبره برایش میزنید؟ مگر ملاک ایمان و عمل صالح نیست؟ شما مگر یقین دارید که این ایمان و عمل صالح دارد؟»
شریعت [ما] دو تا ملاک دارد: یکی ملاک ایمان و عمل صالح است، یکی خود نسبت با پیغمبر اکرم موضوعیت دارد، ولی در تبع ایمان و عمل صالح. وقتی که موضوعیت داشت، حالا ما شک داریم. به قول طلبهها، شک در موضوع داریم که این سید و امامزاده ایمان و عمل صالح دارد یا ندارد. تا وقتی که شک داریم، نسبت به چی، عمل صالح [چیست]؟ اگر به شما گفتند: «به علما احترام بگذار»، تو به هر کسی که در سیمای علما بود، احترام میگذاری؛ مگر اینکه خلافش اثبات بشود. چه چیزی اثبات بشود؟ او فاسق است و شرایط را ندارد و صلاحیت ندارد. و پس یک اصل اولیه میشود که وقتی میگویند: «اکرمالعلما»، [یعنی] «به علما احترام بگذار»، اصل بر این است که هر کسی را که در این سیما دیدیم، احترام بگذاریم.
پیغمبر اکرم فرمود: «به فرزندان من احترام بگذارید. به فرزندان من، خوبانشان را...» خیلی قشنگ است این حدیث. قبرستانها که میروید، بابت عمل به این حدیث، کنار قبر هر سیدی بایستید، یک صلواتی به پیغمبر بفرستید، یک دعایی بکنید، یک حاجتی از پیغمبر بخواهید. پیغمبر فرمود: «سادات را احترام بگذارید، خوبانشان را به خاطر خدا، به خاطر من.» «به خاطر من» یعنی چه؟ نسبتی که به من دارد، ذریه من.
اینکه احترام بگذاریم، یک بحث [است]. اینکه شأن و شئون اجتماعی بخواهد پیدا بشود، یک بحث دیگر است. بزرگواری [صرفاً] بابت انتساب به یک بیتی بخواهد یک جایگاه ویژه صرفاً بابت انتساب، صرفاً به خاطر ژن خوبی که دارد، موقعیت ویژهای پیدا بکند، این یک امری نیست که مقبول باشد، پذیرفته شده باشد. بله، یک وقت هست کسی شرایط ایمانی، صلاحیت ایمانی را دارد. این فاکتورها را هم دارد. این دو برابر اهمیت دارد، دو برابر ارزش دارد.
شیخ مفید یک بحث خوبی دارند در مورد اینکه به سادات و خصوصاً امامزادهها – بحث رجالی است – ما باید احترام بگذاریم، محبت بکنیم یا نکنیم؟ اصل بر چیست؟ اصل بر احترام به همه سادات و امام [است]؟ یا اصل بر احترام نگذاشتن به اینهاست؟
شیخ مفید تعبیر قشنگی دارد: «هر کسی که انتساب پیغمبر داشت، اصل بر این است که باید احترامش را گذاشت؛ مگر اینکه اثبات بشود که او صلاحیت ندارد.» بعد مثال میزند. مثال ایشان خیلی جالب است: «مگر اینکه مثل موسی مُبَرقَع باشد.» تعبیر شیخ مفید. دوستانی که قم مشرف شدهاند و تا حالا نرفتهاند زیارت جناب موسی مُبَرقَع، فرزند امام جواد (علیه السلام)، برادر امام هادی (علیه السلام)... من یک وقتی بحث رجالی، یک تحقیقی در مورد ایشان کردم، خیلی آشفته شدم. دیدم این شخصیت، شخصیتی است که درباره او کاملاً متناقض، تعابیر مختلفی آمده. از یک طرف او را شرابخوار دانستهاند، رفیق فابریک متوکل دانستهاند، فاسق دانستهاند، قمیها از شهر بیرونش کردهاند، اهل بیت لعنش کردهاند. از یک طرف [در] قم حرم دارد، زیارتگاه [است].
[خدمت] حضرت آیت الله شبیری زنجانی – که خودشان در علم رجال به نحوی اعلم مح... – [رسیدم]. حرفهای متناقضی هست؛ بعضیها گفتند خوب است، بعضیها گفتند بد است. ایشان گفت: «مگر کسی هم گفته خوب است؟» چهار ستون تنم لرزید. گفتم: «بله، علامه مجلسی آنجا گفته.» ایشان فرمود: «نه. [به] موسی مُبَرقَع احترام بگذار. [به] جعفر کذاب، این دو تا. اگر اینجوری واضح شد که مشکل دارند، اینها را [کنار میگذاریم و به] بقیه احترام میگذاریم.» [فرمودند:] «برو تو کتاب تاریخ قم، نسخه فلان...» ایشان تو نسخهشناسی اینها خب واقعاً بینظیر. زنج [ایشان در مورد] اصل تصفیف فلان جایی که بعداً فلان کلمه توی چاپ بعدی افتاده [ولی] چاپ قبلی این کلمه هست، نشان میدهد که این حرمی که توی قم [برای] پسر موسی مُبَرقَع، محمد بن موسی، [است، قضیهاش] خیلی بد است. که آیت الله بهجت فرمودند: «کسی به این حرم خدمت بکند، مورد عنایت امام زمان است.» خدمتم میخواهد بکند؛ رفته بود ثبتنام کرده بود که خادم آن حرم بشود. بعد من یک بحث رجالی که کردم، گفتم: «اینجوری است.» گفت: «من دیگر نمیروم.» کسی خدمت بکند، مورد عنایت اهل بیت است. عجیب است!
اهل بیت موضعگیریهایشان حتی نسبت به سادات، وقتی که طرف پایش را کج میگذاشته، خیلی موضعگیریهای سفت و سختی بوده. پیغمبر اکرم به فاطمه زهرا فرمود: «یک وقت دلت را خوش نکنی که تو دختر منی، فکر کنی دیگر کار تمام است. اصل اعمال، اصل عبودیت خودت است. این نیست که حالا چون انتساب به ما داری، کار تمام شده.» فاطمه زهرا در خطبه فدک و در خطبهای که با زنهای مهاجر و انصار داشتند، یک تعبیر را به کار بردند؛ فرمودند: «یُحفَظُ المَرءُ فی وُلده.» پیغمبر اکرم فرمود: «اگر خواستید به کسی احترام بگذارید، احترام او را در فرزندانش نگه دارید.»
علاقه دارید؟ علاقه را کجا باید نشان بدهید؟ چه شکلی جمع بکنیم؟ این بحث مهمی است. از یک طرف اگر احترام بگذاریم، آقازادگی پیش میآید. [و] اگر احترام نگذاریم، اهانت به شخصیت آن شخصیت مورد علاقه ماست.
در شهرهای مازندران بودیم، مهمان دوستان طلبه بودیم. یک مدتی طلبه [بودیم]. [بچههای] اثر علاقهای که داشتند، محبتی که داشتند، بچههای کوچک ما را هی برمیداشتند، میبردند بیرون، بازار، فروشگاه و بقالی. سنت [همین] میشود. محبت دارید، علاقه دارید، لطف شماست؛ ولی این بچهها دارند بدعادت میشوند. آقازادگی از همین جا شروع [میشود]. آقا هم نیست [موضوع]. [بلکه] بچهها میخواهند آقازاده بشوند؛ یعنی دیگر بدتر است. میدانم اثر محبت تو است، ولی این لطف [را] کن، در حق من این خیانت را نکن. کمکم احساس میکنیم موقعیت ویژهای دارند و فضا برای رانت فراهم است و امکانات هست. و خلاصه ما اگر به بیت برخی آقایان اشکال و انتقاد داریم، اول به بیت خودمان هم انتقاد کردهایم. خیالتان راحت باشد. این فرهنگ آزادگی اینجوری پیش میآید. محبت [کنی،] این هم سوءاستفاده میکند. بعد کمکم هی توهماتی پیدا میشود. فکر میکند: «من یک موقعیت [دارم]!» یک طبقه بورژوا شکل میگیرد تو جامعه. رأس آن طبقه، مثلاً اینها خانواده «فلان کس» [هستند]؛ که آن «فلان کس» خودش برای خودش یک موقعیت خیلی عجیب میشود. «فلان کس» فرزند اوست و خانواده اوست برای او.
جلسه قبل در مورد بیت حضرت امام (رضوان الله علیه) سوءتفاهم شده بود. نوه امام – که خب دیروز عرض کردم، سید حسین آقای خمینی، با اسم هم گفتم، فرزند حاج آقا مصطفی – گفتم در دوران حیات امام، امام در مورد ایشان چه موضعی گرفتند؟ تا سوءتفاهمات برطرف بشود. من در مورد دوست عزیزم و همدرسی خوبمان، حاج آقا سید علی آقای خمینی – همدرس بودیم و تقریباً همسنوسال هستیم – برای اینکه رفع اتهام بشود، خلاصه ایشان با اینکه خب نوه حضرت امام هستند، در اوج سادگی [زندگی میکنند]. اواخر که ایشان را میدیدم، گوشی اندروید نداشت، از این گوشیهای دکمهساده داشت، با پراید رفتوآمد میکرد. طلبه بسیار فرهیخته، درسخوانده، درس خواند. بسیار ملّا، باسواد. [خود] امام [در] سهسالگی کتاب صحیفه سجادیه را به ایشان هدیه میکنند. [امام فرمودند:] «من در جبهه او نور و نور علی نور میبینم. در پیشانی او نور. از خدا میخواهم [او] یکی از علمای اَعلام و عُرَفای ظاهر و باطن [باشد].»
خیلی تعابیر عجیب [اینها بود]. اعضای بیت امام یک همچین تعابیری به کار نرفت. خب، اگر کسی آن صلاحیت را داشت، منش او منش امام بود، احترام و علاقه ما به او دو برابر است. اگر نداشت، یک برابر فقط بابت اینکه فرزند و نسل و ذریه و اینهاست، احترام میگذاریم؛ ولی جایگاه اجتماعی قائل نیستیم که مثلاً حالا چون شما فلان نسبت را دارید... حالا دیگر اگر دیگران میروند مثلاً برای اینکه [در] انتخابات شرکت بکنند، یک سیری را طی میکنند، شما از این سیر مستثنایی صرفاً به خاطر اینکه انتساب داری با آن شخصیت؟ امتحان میدهند، یا مثلاً چه شکلی – بر فرض اجتهادشان – امضا میشود برای اینکه بیایند شرکت بکنند در انتخابات خبرگان؟ حالا شما چون مثلاً فلان نسبت را با امام دارید، این استثناست؟ اینکه این اصلاً مقبول نیست برای ما. در عین حال کسی هم حق ندارد اهانت بکند. این هم مسئله روشنی است. اهانت به اینها، اهانت به حضرت امام است. [اینها] شخصیتهایی هستند که خلاصه یک همچین انتسابی به اینها [دارند].
اذان هم دارد عقبتر میآید. وقت عزیزان [را] کمک [کند] در شناخت و عمل به وظایفمان. به برکت صلوات بر محمد و آل [محمد].
جلسات مرتبط

جلسه چهل و سه : جایگاه رسانه و خبر در روابط اجتماعی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و چهار : آیه نبأ؛ بنیان تمدن رسانه در قرآن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و پنج : لزوم مهندسی خبر و تحلیل انگیزه فرستنده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و شش : نگاه قرآن به اکثریت و نقد مبنای دموکراسی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و هفت: تفاوت نام پیامبر با عنوان «رسولالله» در قرآن
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و نه : دیکتاتوری اکثریت؛ نقد قرآنی بر دموکراسی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه : سه ابزار دشمنان: قدرت، ثروت و رسانه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و یک : وقتی پیامبر مطیع مردم شود؛ آغاز انحطاط تمدنها
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و دو : تلاش برای تابع کردن پیامبر به افکار عمومی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و سه : ایمان؛ رمز عبور از فتنههای آخرالزمان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت