تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهل و نه : دیکتاتوری اکثریت؛ نقد قرآنی بر دموکراسی

00:14:52
78

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

تفاوت مدارا با تساهل و بی‌مبالاتی در احکام

ناکامی‌های امیرالمؤمنین در اجرای کامل عدالت اجتماعی

ماجرای نماز تراویح و فشار افکار عمومی

محدودیت‌های امیرالمومنین(ع) در اصلاح قوانین پس از خلفا

سیره پیامبر در توجه به ظرفیت مردم

مظلومیت امام خمینی در پذیرش برخی انتخاب‌های عمومی

خطرات و شجاعت در بازگشت تاریخی امام به ایران

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
رسول‌الله درباره این آیه کریمه... این بخش اول آیه [است]. سه نکته امروز ان‌شاءالله مطرح می‌کنیم. آیه می‌فرماید که اگر قرار باشد پیغمبر خیلی از حرف‌های شما را گوش بدهد، به زحمت می‌افتید [و] امورتان مختل می‌شود. (این) از آیات بسیار زیبا و دقیق (است).
خب، چند تا نکته اینجا مطرح [است]. یکی اینکه اطاعت پیغمبر از مردم را مطلقاً نفی نمی‌کند. بررسی کردیم؛ جایگاه پیامبر اکرم (ص)، به تعبیر جناب فارابی، جایگاه عقل جامعه [است]. عقل تحت فرمان سایر اعضا نمی‌رود؛ عقل همیشه حاکم است و هیچ وقت محکوم نیست. [یعنی اگر] پیغمبر [بخواهد] شما را در بسیاری از امور اطاعت کند... خب، در بسیاری از امور، به قول طلبه‌ها، مفهوم دارد، قید محدودکننده دارد اینجا؛ یعنی اگر در یک سری امور دیگر از شما اطاعت کند، امورتان مختل نمی‌شود، ولی در بسیاری از امور اگر اطاعت کند...
نکته اول این است که پیغمبر، اساس حکومتداری و جامعه‌داری‌اش بر مبنای مدارا و رفتار تلورانسی است که دیگران می‌گویند. خب، دهه هفتاد این حرف‌ها، حرف‌های داغ دانشگاه‌ها بود؛ بحث تساهل و تسامح، تلورانس و این‌جور مباحث. اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، برخی هم به همین مسائل استناد می‌کردند، در حالی که قرآن نمی‌خواهد این را بفهماند [و] سیاق سیره پیغمبر (ص) هم این نیست. [این] تساهل و تسامح، یعنی بی‌مبالاتی [در قبال] مشکل قضایی و کیفری. پس برای چه بود که حدود را برداریم؟
یکی از اشکالات اصلی و جدی از اول انقلاب، بحث حدود و قصاص بوده است. "اعدام را بردارید!"، "یک سری مباحث کیفری این شکلی را بردارید!"، "مدارا کنیم!"، "راه حل اینکه [نخواهیم] دست دزد را ببریم، [این است که] تعلیم بدهیم، آموزش بدهیم، فرهنگ‌سازی کنیم!" حرف‌های این شکلی [است].
پیغمبر (ص) اصل قوانین را از مردم نمی‌گیرد. قانون را با رأی و نظر مردم [تصویب نمی‌کند]. «لو تبع الحق أهواءهم لفسدت السماوات والأرض». (اگر حق از هوای نفس ایشان پیروی می‌کرد، قطعاً آسمان‌ها و زمین تباه می‌شدند.) مگر هوای مردم یکی دوتاست؟ آرای شخصی مردم اگر یکی دوتاست، مگر مردم را می‌شود راضی کرد؟ اگر قرار باشد قانون را بر مبنای رأی شخصی و آرای شخصی مردم نوشت، [خرده] می‌گیرند، می‌گویند: "ما می‌گوییم بر مبنای اکثریت!" خب، اقلیت چه کار کنیم؟ دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت؟ اول یک اقلیتی می‌آید اکثریت را جهت می‌دهد، بعد اکثریت را سوار بر اقلیت می‌کند، بعد اقلیت بخواهد حرف بزند، می‌زند توی دهانش.
این یک حق است. اگر اکثریت این حق را خواست، حق جاری می‌شود. اگر نخواست، حق غریب و مظلوم می‌شود. اگر این اکثریت حق را خواست، به میزان ظرفیت و طاقت این اکثریت حق جاری می‌شود.
پیامبر اکرم (ص)، حاکم جامعه اسلامی، دائماً رصد می‌کند؛ ولی دائماً رصد می‌کند طاقت و ظرفیت مردم [را]. [مثلاً می‌گفتند:] "انقلاب، انقلاب سفت و محکمی نبود! باید مثل امیرالمومنین علی (ع) برخورد [می‌کرد]."
من که زیاد می‌شنیدم [این حرف را]. باز هم اوایل دهه هشتاد، مخصوصاً از دانشجوها زیاد می‌شنیدم. [مثلاً در] مناظره‌ای که اول دهه هشتاد داشتیم، یک دانشجوی خیلی تند و تیز [گفت]: "جمع بشید! شما که عرضه نداشتی مثل امیرالمومنین [علی (ع)] [برخورد کنی]!" (و) حضرت [علی (ع)] فرمود: "اگر از بیت‌المال (حتی) توی کابین زن‌ها برده [شده باشد]، برمی‌گردانم و دست‌هایتان را هم قطع می‌کنم." [دانشجو گفت:] "این کار را [که] امیرالمومنین [علی (ع)] [نکرد]!" [من گفتم:] "بله، فرمود، ولی این کار را [به‌طور کامل] کرد؟"
اولین کسانی که آمدند دست به بیت‌المال دراز کنند، طلحه و زبیر بودند. امیرالمومنین علی (ع) اولین کسانی [بود] که آمد با آن‌ها برخورد کند، طلحه و زبیر بودند. چه اتفاقی افتاد؟ جنگ جمل راه افتاد. [وقتی] جنگ جمل راه افتاد، ابهت امیرالمومنین علی (ع) شکست. بقیه جنگ‌ها سلسله‌وار راه افتاد. [آیا] امیرالمومنین علی (ع) توانست جلوی اختلاس‌ها را بگیرد؟ این را هم باز من دیدم توی فضای مجازی. ما یک وقتی یک مقاله‌ای نوشتیم، خیلی بازنشر داشت و خیلی تبعات برای خود ما داشت. می‌گفتند که "شما به خاطر اینکه از انقلاب دفاع کنید، دارید به امیرالمومنین علی (ع) توهین می‌کنید!" بابا، مرد حسابی! بیا با همدیگر بنشینیم تاریخ بخوانیم. [می‌گویند:] "نسبت بدهم! فکت تاریخی بیاورم! بگویم تو داری می‌چسبانی!" خیلی عجیب است واقعاً!
من از کدام کتاب برای شما شاهد بیاورم؟ «کشف الغمه» علامه اربلی که استاد شیخ مفید است! متن بلندبالا دارد. ایشان [می‌نویسد:] امیرالمومنین علی (ع) سخنرانی فرمود: «مردم! خیلی از حرف‌هایی که من روز اول به شما زدم، نتوانستم اجرا کنم. قوه قضاییه را درستش می‌کنم.» [و] تک‌تک [این‌ها را] ذکر می‌کنند. امیرالمومنین علی (ع) نماز تراویح را نتوانست بگیرد. نماز تراویح [این بود که] شب‌های ماه رمضان، نیمه‌شب شرعی که می‌شد، مردم می‌آمدند نماز مستحبی جماعت می‌خواندند توی خیابان. بدعت بود. [و این] به منافع کسی که آن وسط نبود، که نماز بود؟ [یعنی این نماز هیچ نفع شرعی نداشت].
حضرت امام مجتبی علی (ع) را فرستادند. اول حکومت، فرمودند: "برو بگو این‌ها نماز تراویح را جمع کنند [و] در مسجد کوفه تعطیل کنند." [مردم] فریاد زدند: "وا اسلاما!" (با یک تعبیر دیگر، [می‌گفتند:] "اسم یکی از خلفا را..."). "ما علی را می‌خواستیم برای اجرای اسلام! امیرالمومنین علی (ع) قدرتمند ماست! شمشیر ذوالفقار و عکس‌های شیر و شمشیری که دیدید، [نشان‌دهنده] قدرت امیرالمومنین علی (ع) [است]." امام باقر (علیه السلام) فرمود: «اگر پای او [در حکومت] سفت می‌شد، قرآن را جاری می‌کرد (و) اجرا می‌کرد.» مرحوم ابن شهرآشوب در «المناقب» نقل کرده است. خیلی تعابیر در روایات فراوان است.
قاضی را فرمود که: «تو پیر شدی، خرفت شدی، پسرت هم اختلاس می‌کند. از اول هم من به قضاوت بودن تو راضی نبودم، ولی نمی‌توانم [تو را] بردارم؛ چاره‌ای نیست.»
بسیاری از حتی قوانین، حتی قوانینی که در دوره خلفا وضع شد، قوانین جزایی و کیفری... می‌دانید دیگر، بعضی چیزها را [که] شنیدید، بعضی چیزها را هم نمی‌شود واقعاً اینجا مطرح کرد. نمی‌شود مطرح کرد و چاره‌ای نداریم. (مثلاً) گفتند: "کسی [اگر] عقد موقت انجام دهد، تازیانه می‌خورد." صد ضربه شلاق می‌زدند اگر کسی [عقد] موقت انجام می‌داد. امیرالمومنین علی (ع) آمد این را بردارد، دید نمی‌شود. [حضرت فرمود:] «خدا شاهد است، من بسیاری از قوانین خلفای قبلی را نمی‌توانم دست بزنم. اگر دست بزنم، مردم بی‌دین می‌شوند. [لذا] قوانین دیگر را تحمل می‌کنم، سکوت می‌کنم؛ خار در گلو باشد و تیغ در گلو باشد و خار در چشم باشد.» (و) در دوره حکومتش بدتر بود؟ بله، [شاید] شنیده‌اید: "امیرالمومنین قدرتمند بود، می‌زد و جمع می‌کرد و کسی جرئت نداشت حرف بزند." (نه!) یک استاندار خودش را نتوانست آخر [کار] بردارد! معاویه پنج سال درگیر بود. آخر نتوانست بردارد. [حضرت] شهید شد، رفت. او [حضرت علی (ع)] حاکم شد (ولی) برای جنگ‌های ابتدایی و معمولی نمی‌توانست لشکر بفرستد.
پیغمبر (ص) به مردم دارد می‌گوید، دیگر به پیغمبر (ص) نمی‌گوید (که مثلاً): "ببینید!" [بلکه] می‌گوید: "این‌قدر اصرار نکنید، این‌قدر تحمیل نکنید به پیغمبر (ص)! او اگر بخواهد حرف شما را گوش بدهد، خودتان بیچاره می‌شوید." ظرافت مطلب (اینجاست که) به پیغمبر (ص) نمی‌گوید: "حرف این‌ها را گوش ندهید." [بلکه] به مردم می‌گوید: «لو یطیعکم فی کثیر من الأمر لَعَنِتُّم.» (اگر [او] در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند، خودتان به زحمت می‌افتید.) گوش بدهید حرفش را؛ خودتان آسیب می‌بینید.
ولی فقیه رسول‌الله (ص) نیست و خیلی فاصله دارد. امام [خمینی (ره)] واقعاً صبر کرد. سیره پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمومنین علی (ع) را رفتار کرد. واقعاً ظرفیت و طاقت مردم را مد نظر داشت. واقعاً تحمیل نمی‌کرد. خیلی ویژگی برجسته‌ای است. یک نفر در اوج قدرت باشد، فرصت بدهد مردم بفهمند، مردم رشد کنند، مطالبه عمومی بشود. حرفی که قرار است پیاده بشود، باید اول مطالبه عمومی بشود. با دستور و بخشنامه و حکم و این‌ها کار درست نمی‌شود، مگر یک جاهایی که دیگر [ناگزیر] پیش می‌آید که [حتی اگر] مردم دیگر آنجا پای کار نبودند، او می‌گوید: "من تک و تنها می‌ایستم. هیچ‌کس هم نیامد، نیاید!" که پیغمبر (ص) هم یک جا کار به اینجا می‌رسید بعضاً: "هرکه می‌خواهد برود، برود! من اینجا ایستاده‌ام."
«لاتُکلف إلا نفسک». (تو جز به خودت مکلف نیستی.) قرآن خطاب به پیغمبر (ص) فرمود: "بجنگ؛ دیگر هیچی [برای] از دست دادن ندارید."
حضرت امام [خمینی (ره)] قبل از اینکه [به] ایران [بیایند]، برخی از حضرات می‌رفتند نوفل‌لوشاتو خدمت امام. شهید مطهری نقل فرمود: "خدمت امام که رفتم پاریس، وقتی فشار می‌آوردند: 'آقا! کوتاه بیا!'" خیلی جالب بود. هرچه کار نزدیک انقلاب می‌رسید، فشار بیشتر بود. ما الان تاریخ که می‌خوانیم، فکر می‌کنیم یک سیر صعودی داشته [است؛ مثلاً] دی پنجاه و شش اوضاع بهتر شد، تا انقلاب بدتر شد. امام وقتی داشتند می‌آمدند ایران... خب، ما الان تاریخ را می‌خوانیم، فکر می‌کنیم امام آمدند، [و] بازگشتی پیروزمندانه [داشتند]. [در حالی که] بازگشت امام پیروزمندانه نبود. عملیات انتحاری محسوب می‌شد، [این] بازگشت امام [بود]. رسماً تهدید کرده بودند: "هواپیما را در هوا می‌زنیم!" فرودگاه دولت بختیار قرار بود امام را تحویل ما بدهد. هیچ‌کس از سرنوشتی که قرار بود برای امام رخ دهد، خبر نداشت. رهبر معظم انقلاب فرمود: "من ده روز [قبل] تا بیست و دوم بهمن استرس بودم. هر لحظه منتظر بودیم که خبر شهادت و ترور امام را به ما بدهند." [این] بازگشت عجیب و غریب بود. دیگر حالا می‌دانید، بیست و دوم بهمن که اعلام حکومت نظامی شد، گفتند: "هرکس فردا بیاید..." [و] گفته بود که: "شما خونی که ریخته بشود را گردن می‌گیرید؟" بزنگاه‌های تاریخی آدم‌های بزرگی می‌خواهد که این‌جوری بتوانند حرف بزنند. "حکومت نظامی (اعلام شد، ولی) آقای خمینی (فرمود: ) 'مردم بیایند! [اگر] کشته بشوند، همه با هم درو بشوند، انقلاب شکست بخورد، شما گردن می‌گیرید؟'" اگر امر از جای دیگری باشد، چه می‌گویید؟ در کتاب...
امام [خمینی (ره)] با این جایگاه و این عظمت و این قدرت فرمود: «من به نخست‌وزیری بازرگان راضی نبودم. من به ریاست جمهوری بنی‌صدر راضی نبودم. [من به] قائم‌مقامی آقای منتظری [هم] راضی نبودم، ولی برآیند عمومی بود که این‌ها اتفاق بیفتد. من دیدم فضا این شکلی [است]؛ [اگر] فشار بیاورم...» بعد از اینکه فرمود، او (امام) تحمل مظلومیت می‌کند برای اینکه این ظرفیت را... خدایا، این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی مت...

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00