تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و چهار : محوریت ایمان در سامان عالم

00:15:05
80

برخی نکات مطرح شده در این جلسه

مهندسی خلقت و نقش انسان به‌عنوان مرکز عالم

ایمان به‌عنوان نقطه سامان‌دهنده وجود و جامعه

هماهنگی آسمان و زمین با تبعیت انسان از امام زمان

نقد نگاه سطحی به اخلاق؛ دروغ و صدق در نگاه قرآنی

مفهوم دقیق «اثم» و آثار سوءظن در جامعه ایمانی

غیبت و سوءظن به‌عنوان لطمه به پیوند ایمانی

تأثیر تجربه‌های ایمانی همچون نماز آیت‌الله بهجت

رابطه ایمان با عمل و مراتب رشد اجتماعی

نقش ایمان در اصلاح روابط اجتماعی و «اصلاح ذات بین»

تقدم تقویت ایمان بر هر کار فرهنگی و اخلاقی

متن جلسه

‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم. عنوان بحثمان، عنوان کلی بحثمان در چند ماهی که خدمت عزیزان بودیم، بحث مهندسی خلقت بود: خدای متعال عالم را چه شکلی آفریده و با چه هندسه‌ای غایت اصلی این خلقت تأمین می‌شود؟ اگر بخواهیم گل بحث را در یک جمله بگوییم، باید بگوییم که هندسه عالم جوری است که نقطه مرکزی عالم، انسان [است]. و اگر انسان توی این مدار، سر جای خودش باشد، همه این عالم سر جای خودش [است]. و اگر بخواهیم نقطه مرکزی انسان را تعریف بکنیم که او سامان بدهد به همه هویت و حقیقت انسان، باید بگوییم نقطه مرکزی انسان چیست؟ ایمان.
ایمان، ایمان، ایمان، انسان را سامان می‌دهد. انسان... عالم... هندسه خلقت... خدای متعال فرمود: «من شما را جوری آفریدم: حُبّب الیکم الایمان و زَیّنه فی قلوبکم.» باطن شما ایمان را دوست دارد، محبوبش است، برایش زیباست. شما لازم نیست کار ویژه‌ای انجام بدهید؛ فقط این را فعال کنید، این نقطه بالقوه خودتان را فعال کنید، این گرایش به ایمان را در خودتان فعال کنید.
اگر این را فعال کردید، هم جامعه شما [سامان] پیدا می‌کند، هم عالم با شما سامان پیدا می‌کند. عالم خیلی وقت‌ها با انسان سر ناسازگاری دارد، سر ناسازگاری دارد. «فسد فساد الارض و السماء بما کسبت اید الناس.» گاهی این جوری [است]؛ گاهی قهر می‌کند آسمان با انسان، با انسان‌ها قهر کرده، زمین قهر کرده.
ویژگی دوران ظهور امام عصر این است که آسمان و زمین هارمونی پیدا می‌کند، هماهنگ می‌شود، از قهر درمی‌آید. «اشرقت الارض بنور ربها.» زمین با نور رب زمین، که در روایت فرمود: «رب الارض امام الارض، رب زمین امام زمین است.» حالا زمین چون می‌بیند انسان‌ها تابع امام شدند، او هم تابع امام می‌شود، [و] تابع انسان‌ها. روایت عجیب و غریبی است؛ من واقعاً بعضی وقت‌ها می‌ترسم برخی روایات را بخوانم، [چون] سوءتفاهم ایجاد بشود.
روایت دارد که مردم دیگر گنج‌ها را از تو زمین درمی‌آورند، شمش‌های طلا را از تو زمین درمی‌آورند یا گنج‌هایی که در مصر پنهان شده [است]؛ آدرس هم داده‌اند، البته اگر توانستید بروید زیر اهرام ثلاثه. اصل گنج‌های زمین [همین‌جاست]. امام عصر وقتی که ظهور می‌فرمایند، از آنجا شمش‌های طلا را خارج می‌کنند، توزیع می‌شود. خب، بانک مرکزی تأمین می‌شود دیگر؛ از نقدینگی و تورم و این‌ها، خلاصه نجات پیدا [می‌کنیم].
این جنبه صوری ماجراست. جنبه حقیقی ماجرا این است که آسمان و زمین در تبعیت و مدارا با انسان قرار می‌گیرد. چرا؟ چون انسان به حقیقت اصلی خودش برگشته، به ایمان برگشته. ببینید، همه ویژگی‌های خوبی که ما دنبالش می‌گردیم، اگر قرار باشد دین این‌ها را تأمین بکند، با چه چیزی تأمین می‌کند؟ با ایمان.
گاهی یک سری مسائل هست؛ حالا باید بیشتر با هم صحبت بکنیم، اگر خدا توفیق بدهد و وقت داشته باشیم. گاهی ما مثلاً می‌بینیم آقا در غرب دروغ کم است. صرفاً یک ادعاست؛ ولی حالا بر فرض قبول می‌کنیم. حالا البته دروغ در چه حدی و در چه حیطه‌ای و این‌ها... حالا ما سَلَّمنا، پذیرفتیم دروغ کم [است]. اصلاً مگر کمال یک جامعه [این است که] می‌خواهم حرف‌های خطرناک بزنم، خودتان را آماده کنید دروغ نباشد؟
کجای قرآن گفته دروغ نگویید؟ خلاف بدیهیات صحبت می‌کنی! بله، حرف عجیبی است. نه، کی گفته دروغ بد است؟ مباحث فلسفه اخلاقش سر جایش باشد، نمی‌خواهیم واردش بشویم. مباحث عقلیش سر جایش باشد، نمی‌خواهیم واردش بشویم.
یک سری در علم کلام، یک سری بحث‌ها داریم؛ در علم اصول (اصول فقه) که اصلاً کذب، صدق، حُسن و قُبحش چه شکلی است؟ گفته‌اند تابع مصالح و مفاسد [است]. اصلاً حسن و قبح ذاتی ندارد؛ مثل عدالت و ظلم نیست. عدالت و ظلم در هر صورتی، عدالت خوب است، در هر صورت ظلم بد است؛ ولی صدق و کذب این شکلی نیست. صدق و کذب اصلاً عنوان اولی ندارد که بگویی این خوب است یا بد است. همه عناوین ثانوی است. کدام دروغ؟ کدام راست؟ بازی‌هایی برای ما درمی‌آورند، فریبمان می‌دهند، [و] این را به حسن و قبح ذاتی تبدیل کرده‌اند.
بعد همه می‌آیند در تبعیت این. کی گفته این را؟ حسن و قبح عدالت ذاتی است. بعد تازه عدالت... کدام عدالت؟ «اِعتَدِلوا هو اقرب للتَقوی.» عدالت داشته باش! چون عدالت داشته باشی، به تقوا نزدیک می‌شوی. تقوا داشته باشی، چه اتفاقی می‌افتد؟ تقوا از فروع ایمان، یک حسنه است که در عالم ذاتی است و اصالت دارد برای خدای متعال. [اما] ما [از] سوره مبارکه حجرات غفلت می‌کنیم.
خدای متعال فرموده: غیبت که بکنی... غیبت چیست؟ «ایحبّ احدکم أن یأکل لحم اخیه میتاً.» [یعنی] گوشت برادرش [را بخورد]. برادر کیست؟ تو همین سوره فرمود: «إنما المؤمنون إخوة.» با چی شروع می‌کند؟ «یا ایها الذین آمنوا.» همه بحث سر چیست؟ سر ایمان است.
غیبت نکن! نه، می‌گوید: ببین، ایمان داشته باشی، غیبت... اگر نسبت خودت را به بقیه مؤمنین درک کردی، دیگر نمی‌توانی غیبتشان را بکنی. عجب دین خوبی است! ببین چقدر ما پیش رفتیم، ما باکلاسیم! می‌گوید: غ... نه عزیزم! می‌گوید: ایمان داشته باش، غیبت به ایمانت لطمه می‌زند. می‌آورد بالاتر، می‌گوید: سوءظن نداشته باش. [این حتی] در دنیا به عنوان ارزش اخلاقی هم حتی مطرح نمی‌شود.
در ذهنم نسبت به او یک سری گمانه‌ها داشته باشم؟ ارزش‌گذاری برایش نمی‌توانم بکنم. می‌گویم: قضاوت نکن! دیدی خیلی باب شده بین این سلبریتی‌ها: «قضاوت نکنید در مورد همدیگر، قضاوت نکنید.» خب، قضاوت یعنی چی؟ فحش نده، بلاکت می‌کنم! ولی اینکه نسبت به همدیگر گمان نداشته باشید، [آن را قرآن] «اثم» می‌نامد. چقدر تعابیر قرآن دقیق [است]! و واژه «اثم» معنایش چیست؟
گناه نیست. ما یک «اثم» داریم، یک «ذَنب» داریم، یک «معصیت» داریم، یک گناه داریم. هفت، هشت، ده تا واژه داریم. واژه «اثم» یعنی از قافله جاماندن. خیلی تعابیر قرآن لطیف و عمیق است. وقتی یک شتری از کاروان جا می‌ماند، می‌گویند این شتر دچار «اثم» شده؛ با همان سین سه نقطه. از این قافله جامانده. [اگر] گمان بد نسبت به سایر مؤمنین داشته باشی، از جامعه مؤمنین جا می‌مانی، عقب می‌افتی.
ظرایف قرآن را ببینید: «اثم» توی این جامعه ایمانی، شأنت می‌آید پایین، جایگاهت می‌آید پایین. از این قافله جامعه ایمانی که دارد می‌رود و رشد می‌کند، تو جا می‌مانی، عقب می‌افتی. همه بار روی دوش ایمان است. «و من یؤمن بالله یهد قلبه.» اصلاً ایمان داشته باشی، خدا خودش هدایت می‌کند دلت را. پس آموزش مدرسه چیکار کند؟
ایمان را در جامعه ایجاد بکنید. کار سختی هم نیست. اصلاً دل‌ها می‌خواهد؛ فقط موانع را بردارید. موانع را برداری، دل‌ها دنبال ایمان می‌گردند. ایمان اگر آمد، همه این برکات و خوبی‌ها می‌آید. «قد افلح المؤمنون.» مؤمنین عاقبت به خیرند. بعد، [در ادامه] بروزهای ایمان می‌فرماید: «الذین هم فی صلاتهم [خاشعون] و الذین هم للزکات فاعلون.» شما می‌خواهید مردم دست به جیب باشند؟ [نه، می‌گوید] اهل ایمان باشند، مؤمن باشند! به همدیگر به داد هم می‌رسند. [همین] انجام [این کارها...]
باز نکته دیگری بگویم. من تجربه خودم را توی بحث کار فرهنگی، [یعنی] موفق‌ترین کار فرهنگی که من توی این سیزده، چهارده سال (بیشتر، پانزده، شانزده سالی که کار فرهنگی کرده‌ام) تجربه که دارم، نسبت به موفق‌ترین کار فرهنگی، آنجایی بوده که خودمان کار نکردیم. یک کار خیلی ویژه‌ای بود. رضوان خدا بر مرحوم آیت الله العظمی بهجت. تا وقتی ایشان در قید حیات بودند، ما فقط جوان‌های دانشجو، عرض کنم، دانش‌آموز، افراد که حالا توی فضا نبودند، تو باغ نبودند، این‌ها را برمی‌داشتیم، می‌بردیم نماز آیت الله بهجت.
آقا، موفق‌ترین تجربه تبلیغی و فرهنگی ماست. اصلاً نظیر نداشت و تمام شد متأسفانه. [کسی که در نماز ایشان] شرکت می‌کرد، رفتارش عوض شده [بود]. خودش خودش را جمع می‌کرد. [می‌گفت:] خدا هست. از کجا فهمیدی؟ این نماز [نشان می‌داد] معلوم خدا هست، یک خدایی هست. این جور داشت زار می‌زد.
نماز آقای بهجت را می‌دید، باورش می‌آمد خدایی هست. یکی از اساتید ما می‌فرمود: ما در جوانی با شبهات زیاد مواجه بودیم؛ تو دانشگاه و این طرف و آن طرف، مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها و این‌ها، حرف زیاد می‌شنیدیم. بعضی وقت‌ها این حرف‌ها را ما اثر می‌گذاشت. [می‌گفتیم:] جواب ندارد، شبهه ما را درگیر می‌کرد. می‌آمدیم نماز آیت الله بهجت، دو رکعت نماز پشت [ایشان می‌خواندیم]. [و بعد می‌گفتیم:] ببین، این‌ها برحق‌اند، خدا این خداست. این نماز دارد می‌گوید...
«قد افلح المؤمنون، الذین هم فی صلاتهم [خاشعون]...» اول [از] نماز را [نام] می‌برد. همین ایمان وقتی تبلور پیدا می‌کند، باور وقتی می‌آید، کار تمام است. [باید] ویژه‌ای انجام بدهیم. باور را شکل بده. مشکل ما توی ایمان است. همه نقایص ما به ایمانمان برمی‌گردد، به کمبود ایمان برمی‌گردد.
هر درجه از ایمان هم یک درجه از عمل همراه خودش [دارد]. ایمان مراتب دارد، ایمان مراتب دارد، ایمان... حالا ما جلسه قبل مثال زدیم برای ایمان به انقلاب. گفتیم: مردم واقعاً ایمان به انقلاب دارند. خب، توی خود همین ایمان، عمل دارد. همین که توی راهپیمایی شرکت می‌کنند، انتخابات شرکت می‌کنند، این‌ها عمل متناسب با همان ایمان است دیگر.
حالا این ایمان اگر ارتقا پیدا بکند... حالا یا نسبت به... چون ایمان هم متعلقات فراوان دارد: ایمان نسبت به انقلاب، ایمان نسبت به خدا، ایمان نسبت به معاد، ایمان نسبت به غیب. هر چه رشد پیدا می‌کند، عمل متناسب با خودش هم رشد پیدا می‌کند. جامعه چه شکلی اصلاح می‌شود؟ با ارتقای ایمان. مفاصل اخلاقی را چه شکلی می‌شود کنترل کرد؟ با ایمان.
حالا در مورد دروغ که عرض کردم، قرآن اصلاً کاری به دروغ ندارد. قرآن کاری به چی دارد؟ به اصلاح بین مردم دارد. «فأصلحوا ذات بینکم.» آیات بعدی که بهش [اشاره دارد]. اصلاً دروغ ملاک نیست. جامعه نباید با هم درگیر باشد. باید منافع همدیگر را تأمین کنید. حالا یک وقتی دروغ به این منافع ضربه می‌زند، یک وقت حرف راست به این منافع ضربه می‌زند. [ملاک] «اصلاح ذات بین» [است]. لذا یک وقتی دروغ گفتن واجب است. شما اگر دروغ نگویی، می‌روی جهنم.
جایی که با دروغ باید اصلاح کنیم، راست فتنه‌انگیز [است]. روی ایمان... کیا می‌توانند اصلاح کنند بین همدیگر؟ وقتی علقه‌های ایمانی شکل گرفته، دل‌ها به هم متصل شده [است]. از کانال دل، وقتی جامعه به هم متصل بود و به خدای متعال متصل بود، این جامعه همه با هم پیشرفت می‌کنند.
و بحث را ادامه می‌دهیم. هفته بعد البته ما خدمتتان نیستیم. فردا اگر بتوانیم بحث را به یک نقطه خوبی برسانیم که باز از دو هفته بعد ان شاء الله خدمتتان باشیم و بحث را ادامه بدهیم.
خدایا، ایمان ما را روز به روز افزون بفرما. به برکت رشد ایمان ما، فرج امام عصر را نزدیک بفرما. و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

جلسات مرتبط

محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

عنوان آهنگ

عنوان آلبوم

00:00:00
/
00:00:00