برخی نکات مطرح شده در این جلسه
تفاوت فطرت انسانی با غریزه حیوانی
نقش فطرت در تمدن اسلامی و دوران ظهور
چرا ملائکه فطرت ندارند و انسان دارد؟
از مسجد گوهرشاد تا محراب ساحران؛ مثالهایی از بیداری فطرت
فطرت، سرمایهای فراتر از سن و زمان
غلبه هوا بر هدی یا هدی بر هوا؛ تفاوت جهان امروز با عصر ظهور
ساحران فرعون؛ نمونهای تاریخی از بیداری ناگهانی فطرت
مسجد و مدرسه؛ جایگاه متفاوت مباحث علمی و معنوی
تمدن ایمانی، تمدنی مبتنی بر فطرت نه غریزه
متن جلسه
‼ توجه: متن زیر توسط هوش مصنوعی تایپ شده است ‼
بسم الله الرحمن الرحیم.
«ولکن الله حبّب الیکم الایمان فی قلوبکم.» به مناسبت این آیه، قرار شد چند جلسه خدمت عزیزان بحث فطرت را داشته باشیم؛ خصوصاً فطرت از دیدگاه حضرت امام رضوانالله علیه. در آثار حضرت امام، به کرّات و متعدد، بحث فطرت مطرح شده. در آثار فلسفیشان، آثار عرفانیشان، بحثهای بسیار خوبی است که انشاءالله به مرور، طی چند جلسهای، بحث فطرت را که از مباحث مهم و ضروری در مباحث مهندسی خلقت است، انشاءالله مطرح خواهیم کرد.
اولین نکته در تعریف فطرت و تفاوتش با غریزه که دیروز برخی عزیزان سؤال داشتند: ما یک فطرت داریم، یک طبیعت. طبیعت انسان، انسان دو بعدی، دو ساحت. یک ساحت او مربوط به عالم مُلک، مربوط به عالم شهادت به تعبیر قرآن. یک ساحت نیز مربوط به عالم ملکوت است، یا باز به تعبیر قرآن، عالم غیب. یک طرف به عالم ماده متصل است که میشود همین خلق مادی ما؛ یک اسپرم رشد کرده و، خلاصه، مُضغه و عَلَقه و ... به دنیا آمد. به مرور رشد میکند و بزرگ میشود، یک سیر تدریجی دارد و باز دوباره برمیگردد؛ باز به تعبیر قرآن «به اَرذَلِ الامور» پیر میشود و برمیگردد به آن دوران فرسودگی و ضعفِ خلقت مادی.
یک خلقت ملکوتی دارد؛ از این به تعبیر «نَفَختُ فیه مِن رُوحی» یاد میکند. متصل به روح خداست. این دچار فرسودگی نمیشود. این اصلاً سن ندارد. روح انسان سن ندارد، دورههای مختلف ندارد، دوره ضعف و قوت ندارد. به تعبیر فلاسفه یک «هیولا» است. حالا «هیولا» را مرحوم شریعتی یکم با این اصطلاح شوخی میکند. هیولایی که گفته میشود، به معنای «قوّه» است، نه به معنای هیولایی که در فیلمها و اینها نشان میدهند؛ [بلکه به معنای] «قوّه محض»، «استعداد محض» است. یک سری استعداد محض است که اینها باید به واسطه جسم فعال شوند.
یک دوره انسانشناسی که حالا کار کرده باشید [میدانید که] یک دوره انسانشناسی پنجاه جلسهای را توی سه دقیقه گفتی! مختصر و مفید. مهندسی خلقتمان، اگر سالهای بعدی خدمتتان باشیم و بحث ادامه داشته باشد، اینها بحث انسانشناسی است که انشاءالله مفصل به آن خواهیم رسید. پس انسان دو تا ساحت دارد: یک ساحت، ساحت ملکی اوست؛ یک ساحت، ساحت ملکوتی اوست.
بهحسب ساحت ملکی او، یک سری گرایشها دارد، یک سری کششها دارد. بهحسب ساحت ملکوتی، یک سری کششها و گرایشهای دیگر دارد. اینجا دو تا واژه ایجاد میشود: «فطرت» و «طبیعت». مخصوصاً در لسان فلاسفه متأخر، این دو تا اصطلاح خیلی رایج است. حضرت امام در آثارشان خیلی از این دو واژه استفاده کردهاند.
طبیعت چیست؟ گرایشهای مادی ما. شما بهجای طبیعت، بفرمایید «غریزه»، اشکالی ندارد. پس «طبیعت» و «غریزه» همین کششهای مادی ماست: علاقه به همسر دارد، علاقه به طعام دارد، علاقه به راحتی دارد، علاقه به استراحت دارد و مانند اینها. همه غریزی است. در این بُعد، انسان و حیوان مشترکند.
حالا یک کشش دیگر هست به اسم «فطرت». این دیگر مال انسان است؛ آن کشش ملکوتی او، آن استعداد خلیفةاللهی او. او میتواند خلیفه خدا باشد. هر آنچه از اسماء و صفات الهی است، او دارا میشود. جنبه فطریه اوست. این را دیگر حیوانات ندارند. حیوان، حتی ملائکه هم ندارند. ملائکه فطرت ندارند؟ نه! ملائکه فطرت ندارند و نه حیوانات. فقط انسان فطرت دارد؛ به واسطه جسم او میتواند پرورش بدهد.
حیوانات جسم دارند، فطرتی پرورش پیدا نمیکند. ملائکه از عالم معنا هستند، از عالم عقولاند؛ استعدادی ندارند که بخواهد فعال شود. هر آنچه که هست، بالفعل است؛ بالقوه در آنها چیزی نیست. «مقام معلوم»؛ هر چیزی که هست، همین از اول آفریده شده، بالفعل. درست شد؟ انسانی که بالقوه است، به واسطه جسمش این استعدادها را فعال میکند. این میشود «فطرت» و «طبیعت». این فطرت میشود «خمیرمایه» انسان؛ یک سری کششها دارد. عمده کششهای این فطرت، کششهای نامحدود است. او اصلاً در عالم ماده کششی ندارد. هر آنچه که هست، به نامحدود است، به ابد فطرت.
حالا در عالم ماده، شیطان با غریزه، فطرت را فریب میدهد. حالا بحث ما کجا بود؟ در مهندسی خلقت. تمدن اسلامی تمدنی است که فطرت حاکم است، نه غریزه. الان چه کسی حاکم است در دنیا؟ غریزه. امیرالمومنین فرمودند: امام زمان ما، مهدی ما، وقتی ظهور میکند، «هَوا» را تابع «هُدی» میکند؛ همانجور که تا قبل از او، «هُدی» تابع «هَوا» بود. همان «فطرت هوا»، همین غریزه. الان در عالم، غریزه حاکم است. فطرت هم دنبال غریزه میرود. دوران امام زمان، فطرت حاکم میشود، غریزه دنبال فطرت میرود. تا اینجایش را داشته باشید؛ به بعدش باید مفصلتر صحبت کنیم.
دو تا داستان برای شما مثال بزنم. ما خیلی اصرار داریم این جلسات ظهرمان تبدیل به یک گفتوگوی علمیِ خشک نشود. هم شما خستهاید، هم ما خستهایم. ما هم قبلش درس میرویم، هم بعدش درس میدهیم؛ صبح، ظهر، عصر، شب و همهاش درس است برای ما. گفتوگویی بکنیم، خلاصه روحمان یکم تازه بشود. بحث علمی در این ساعت، در این فضا هم خلاصه نمیشود. ترکیب است. این فضا، فضایی نیست که بخواهیم الان یک گفتوگوی علمی مدرسهای داشته باشیم.
یک وقتی آیتالله سبحانی، خدا حفظشان کند، یک سؤالی از ایشان پرسیدم. ایشان فرمود: «این جایش مسجد نیست، مدرسه.» مسجد یک سری حرفها باید مطرح شود، مدرسه یک سری حرفهای دیگر باید مطرح شود. [باید] حالت مسجدی داشته باشد. مدرسه جای بحثهای علمی و تخصصی است. مسجدی بحثمان حفظ غلبه فطرت بر غریزه است.
یک ماجرای معروفی که شاید شنیده باشید: این جناب «گوهرشاد» که مسجد معروف کنار حرم [امام رضا (ع)] بود، قدیم بیرون حرم بود، الان افتاده داخل [حرم]. شخصیت ایشان که بوده؟ عروس که بوده؟ عروس شاه عباس بوده، درست شد؟ خانم، آنجوری که تاریخ به چشم خواهری نقل کرده، گفتهاند زیبا بوده. تاریخ گفتهاند که [زمانی] مسجد گوهرشاد را که داشته میساخته، ماجرای معروفی است. ماجرای جالبی هم هست در نوع خودش.
یکی از این آقایانی که زحمت کارگری و اینها را داشته میکشیده، [خانم] گوهرشاد را میبیند و خوشش میآید، دلش میرود. [گوهرشاد] شوهر داشته. این [آقا] خیلی خلاصه ایشان را میپسندد. حالا اینجا خیلی نکات روانشناسی خوبی داریم که اصلاً این علاقههایی که دختر و پسر به هم پیدا میکنند، این جنبههای فطریاش چیست؟ یک بحث مفصلی است. این از «حُبّ بقا» نشأت میگیرد. (صحبت کشش اصلی را دوستان خیلی راغب و مشتاقاند که الان صحبت بشود. بعضی دوستان هم که دنبال [بحث] لباس، مشتری زیاد دارد در این جلسه.) این اصلش از «حُبّ بقا» نشأت میگیرد؛ انسان چون دوست دارد باقی بماند، دنبال همسر میگردد. غریزه فریب میخورد؛ یعنی هم غریزه فریب میخورد، هم فطرت را فریب میدهد. حالا اینها بحثهای سر جایش است.
این آقا گوهرشاد را میبیند، میرود خواستگاری، میگوید که: «من از شما خوشم آمده، شما که شوهر داری، من چهکار کنم به شما برسم؟» [گوهرشاد] خالص بوده واقعاً؛ مسجدی که از ایشان مانده بود، سامانه اخلاص [ایشان را] گفته بود. گفته بود که: «خب، مشکلی نیست، من طلاق میگیرم از شوهرم. زن، تو پای سجاده مینشینی، فقط برای قضای حاجت و واجبات از سجاده بلند میشوی.» [گفت:] «بعد از چهل روز اگر مادرت به من گزارش داد که این چهل روز دائم پای سجاده بودی، تو سجده بودی، مشتاق [منم].» [آقا] میرود چله را میگیرد. یک هفته، دو هفته، یک ماه، چهل روز، دو ماه، سه ماه، پنج ماه، شش ماه؛ خبری نشد از این آقا. [گوهرشاد] آدرس و اطلاعات داشته. از مادر این آقا سؤال میکند، میگوید: «این پسر شما کجاست؟ چهکار میکند؟ چطور خواستگاری کرد؟ ما شرطی گذاشتیم، این دیگر خبری نیست.» [مادر میگوید:] «پسر ما شش ماه است در محراب و عبادت و اینها [است].» بعد کمکم حالاتی بر او حاکم شد و بعد نعره میزد و جیغ میکشید و گریه. کلاً ماجرا را ول کرده بود. «سر ساعت چله ما تمام شد. یا علی! بسمالله!»
این کشش فطری است؛ حالا تابع غریزه است، تابع آن «هَوا» است. بعضیها در لایه غریزه، این سطح را چون متورم نکردند، زود از این عبور میکنند و به فطرت میرسند. [ولی] غریزه قطوری دارند، یک حجاب مستحکمی دارند. اینها به خود پیغمبر هم که میرسند، معجزه اثری ندارد.
بحث فطرت که مطلب آخرمان باشد، تمام کنیم.
ساحران فرعون را مطرح میکند. خیلی ماجرای عجیبی است. واقعاً ماجرای عجیبی است؛ خیلی باید روی آن فکر کرد. جوان احساساتی میشود. خب، جوان به فطرت نزدیکتر است؛ [در] کمتر سن، آدم به دوره فطرتش نزدیکتر است. [وقتی] بالا میرود، آدم لایهلایه میکند غرایز را و هی این حجاب قطورتر میشود. سن پیری، به تعبیر سیدالشهدا در دعای عرفه، [چنین است]: بعد از اینکه یک عمر در حالت انکار بودند، [و...] امام حسین (ع) در دعای عرفه میفرماید: «یک عمر رزق خدا را خوردند و غیر خدا را پرستیدند، با طولِ جهودی که داشتند.» یک عمر طولانی اینها کافر زندگی کردند.
[فرعون] ساحران مختلف را جمع کرد. اینها ساحران ماهر بودند دیگر؛ یعنی هر کدام در منطقه خودشان استاد بقیه سَحَرَه بودند. استاد تمامهایی که شصت، هفتاد سال استخوان خرد کرده بودند در کار سحر. اینها را گشت و پیدا کرد. عجیب این است: قرآن گزارشی که میدهد، میگوید از اینها [بود]. اینها برگشتند به فرعون، گفتند که: «ما اگر رفتیم، غلبه کردیم بر موسی، پیش تو جایگاهی داریم؟ مقرّبین شما به من نزدیک میشوند؟» [فرعون گفت:] «اگر غلبه کردید بر موسی، شما میشوید مقرّبین فرعون.»
اینها اصلاً به عشق تقرب به فرعون رفتند با موسی مچ بیندازند. در واقع، آمدند [و گفتند]: «به عزت فرعون قسم، إِنَّا کُنَّا لَغَالِبِینَ. پیروز میشویم.» اینجور بودند. به محض اینکه حضرت موسی عصا را انداخت، این عصا [همه سحرهایشان را] بلعید. اینها هم حرفهای بودند، میدانستند [سحر] عمل نمیکند. به محض اینکه آیه خدا را دیدند، مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه نکته خیلی زیبایی میفرماید: «ساجدین»، خودشان را به سجده انداختند، پرت کردند در سجده. تعبیر مرحوم علامه طباطبایی اینجور است: به سجده افتادند، یعنی ناخودآگاه، بدون اینکه [فرعون] بفهمد.
[فرعون] گفت: «من اجازه بدهم به شما ایمان آوردید؟ من پدر شما را درمیآورم، دست و پایتان را خلاف جهت قطع میکنم، بعد دارتان میزنم.» اینها چه گفتند؟ گفتند: «فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ، إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا.» «هر غلطی دلت میخواهد بکن. تو فقط در حیطه عالم دنیا دستت میرسد. ما که فقط ماده نیستیم. [ملاقاتِ ربّ را در پیش داریم].» این فطرت یک دفعه بیدار شد! هشتاد سال این فطرت تحت حجاب بوده، یک دفعه بیدار شد. وقتی بیدار میشود، دیگر همه چیز را تحمل میکند. میگوید: «اصلاً ماده چیست؟» [بهجای] مقرّب فرعون شدن، شدند شهدای رده اول! از تماشاچیان، اولین بودند دیگر. اولین شهدایی که حضرت موسی [داشت]، اینها بودند. صابونِ اول حضرت موسی شده بودند.
این خاصیت فطرت است. فطرت وقتی بیدار میشود، در جامعه برای اینکه یک جامعه ایمانی بیمه شود از انواع و اقسام فتنهها، جامعه را باید با فطرت رشد داد، نه با غریزه. این باشد طلبتان. انشاءالله جلسات بعد در ادامه بیشتر با هم صحبت میکنیم.
خدایا، در فرج آقا امام زمان تعجیل بفرما! قلب نازنینش را از ما راضی و خشنود بفرما!
و صلّی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
جلسات مرتبط

جلسه پنجاه و سه : ایمان؛ رمز عبور از فتنههای آخرالزمان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و چهار : محوریت ایمان در سامان عالم
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و پنج : کفر، فسق و عصیان؛ مراحل لطمه به ایمان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و شش : فرهنگ برآمده از فطرت؛ راه تمدن امام زمان
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و هفت : فاوت فطرت و غریزه در مهندسی خلقت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنجاه و نه : فطرت؛ صفحهای سفید با نور استعداد
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت : چرا فطرت هیچگاه کهنه نمیشود؟
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و یک : قلب انسان؛ آینهای میان عالم غیب و شهادت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و دو : نیاز حقیقی انسان و سقوط تمدنهای جعلی
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شصت و سه : فطرت انسانی؛ آینهای صیقلی از عالم قدس
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
سخنرانیهای مرتبط
محبوب ترین جلسات تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه دو
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه سه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه چهار
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه پنج
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه شش
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هفت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه هشت
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه نه
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه ده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت

جلسه یازده
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت